تمامی واقعیت های عینی در رابطه با آینده نزدیک ایران، تیره هستند. از حکومتی قرون وسطایی در راه سقوط که با چنگ و دندان در راه چند روز بیش تر ماندن گرفته تا شعله ور بودن آتش جنگ داخلی، تندروی مذهبی، گسترش جهل و نادانی در منطقه تا سقوط قیمت و اهمیت استراتژیک انرژی فسیلی در جهان، همگی اشاره و یا دستکم نشانه های دوران دشواری برای ایران را می دهد. تنها درخششی که در این تاریکی دیده می شود پختگی فرهنگی جامعه پس از چالشی درازمدت برای آغاز استقرار اراده ملی در سپهر سیاسی ایران می باشد. ایران در سایه ی همبستگی جا افتاده ملی در درازای هزاره ها، این تضمین را می دهد که برخلاف تجربه کشورهای منطقه، قادر خواهد بود که خود را از باتلاق تجزیه و جنگ داخلی بر مبنای وفاداری قومی، زبانی و مذهبی، در دوران پر خطر گذار، دور نگاه دارد.
ایران با دارا بودن پدیده “ملت”، گرایش به وحدت دارد. بسیاری از سرزمین های منطقه به طور مصنوعی به عنوان “کشور” بدور هم جمع شده بودند. وفاداری قبیله ای، زبانی و مذهبی در مبارزه با تلاش برای وحدت، دست بالا را داشت. بخشی از این سرزمین ها براثر حمله خارجی به دوران سنتی خودکامگی پایان دادند. اما در عراق، لیبی و حتا افغانستان پایه های حکومت اراده ملی وجود نداشتند. در پاره ای دیگر، شرایط برای مبارزه با خودکامگان آماده گردید. در اینکه جنبش “بهار عربی” مبارزه بر علیه خودکامگی بود، بحثی نیست. اما این جنبش نیروهای ضد وحدت را که به مراتب تواناتر از نیروهای دمکرات، در جوامعی که پختگی مورد نیاز دمکراسی را هنوز به دست نیاورده بودند، را نیز آزاد کرد. از کرانه های باختری مدیترانه تا مرزهای خاوری افغانستان تندروی مذهبی، زبانی و قومی در ابعاد جنگ داخلی میان گروه های متعدد با هدف های گوناگون در آتش می سوزند. سرمایه گذاری های کلان در راه بالا بردن سطح زندگی، به خاکستر بدل شدند. سدها هزار نفر در خاک غلطیدند و میلیون ها آواره از سرزمین خود در سراسر جهان پراکنده شدند.[1] هربخش با قساوت و بدون ترس از هیچ نوع بازخواستی، زیر نظر گروهی اداره می گردند. تنها متاعی که خریدار ندارد حقوق انسان و آزادیست.
تمامی این فاجعه انسانی، اقتصادی و سیاسی در دوره ای در جریان است که درآمد از انرژی فسیلی که خود یکی از دلایل به وجود آمدن چنین وضعی می باشد، به شدت کاهش یافته است. بسیاری از واحدهای سیاسی در منطقه و در جهان مانند ونزوئلا، روسیه و نیجریه با بی ثباتی بسیار بیش از آن که در حال حاضر روبرو هستند، تا مرز از همپاشی، دستکم در حکومت مواجه خواهند شد. عربستان و متحدان با تکیه بر ذخایر ارزی خود توان درازتری برای سرپا ماندن دارند. اما بهرحال ما باید شاهد کاهش طرح های نمایشی در آن سرزمین ها باشیم. پاکستان هسته ای (البته از نوع اسلامی اش – بنا به تعبیر مشاور رهبر نظام اسلامی) که قدرت حکومت مرکزی در تمامی دوران پس از استقلال به بسیاری از نقاط جغرافیایی دوردست نمی رسید، با کاسته شدن از درآمد عربستان، با مشگل روبرو خواهد شد و گسترش قدرت حکومت مرکزی حتا محدودتر نیز خواهد شد. احتمال اتحاد پشتونستان افغانستان با پشتون های پاکستان نیز افزایش می یابد. آینده پاکستان مبهم بوده و بالاترین خطریست که آینده ایران را تهدید خواهد کرد.
ایران که از سال های پس از 28 مرداد 1332 و به ویژه پس از دهه ی چهل، به درآمد نفت برای گذران زندگی، هرچه بیش تر وابسته می شد، با بحرانی جدی روبرو خواهد شد. منابع مالی بلوکه شده در خارج از کشور که امید می رفت پس از آزادی تا سال ها، کمک موثری در اقتصاد کشور باشد، کوچک تر از آن خواهد بود که هم حکومت و هم ملت انتظار آن را داشتند. حتا اگر نیمی از برآوردهای اولیه 100 میلیلرد دلار به بالا، به خزانه ایران برگردد، جای حیرت دارد. با گزارش های روزانه ای که حکومت روحانی از وضعیت اقتصادی کشور می دهد و ابعاد چپاولی که در دوران نظام اسلامی و به ویژه دوران احدی نژاد انجام شد، به این زودی ها امید بهبود در اقتصاد کشور را باید از ذهن بدور کرد. از سرمایه گذاری خارجی که سخن آن بر زبان ها جاریست به جز در انرژی، به این زودی ها اثری دیده نخواهد شد. حتا سرمایه گذاری در این بخش نیز به خاطر نیاز به مطالعه و برنامه ریزی به زودی به ایجاد اشتغال منجر نخواهد شد. مهم تر تضمین حقوقی است که هر سرمایه گذاری و به ویژه از نوع خارجی به آن نیاز دارد. سابقه درخشان دادگستری در نظام اسلامی، ریسک سرمایه گذاری را بسیار بالا برده و تنها در صورتی عملی خواهد بود که بازده سرمایه گذاری در ایران در مقایسه با دیگر کشورها، سود بسیار بالاتری را نوید دهد. ریسک بالا در سرمایه گذاری به ویژه در انرژی امر جدیدی نیست که بنگاه های بازرگانی با آن آشنایی نداشته باشند. اما هر ریسک در مقایسه با بازده سنجیده می شود. برای اینکه سرمایه گذاری خارجی منجر به اشتغال در سطح قابل انتظار گردد، باید قوانین روشن و شفاف و به ویژه دادگاه های صالح برای سرمایه گذاری خارجی ایجاد گردد و همزمان حکومت مجبور به تضمین بازگشت سریع و فوری اصل و سود سرمایه گذاری باشد. چنین شرایطی در نظام اسلامی نمی تواند ایجاد گردد.
موقعیت جغرافیایی ایران، اهمیت استراتژیک این سرزمین را ایجاد کرده است. در حالی که انتظار می رود ایران اهمیت استراتژیک خود را در سال های آینده بخاطر نقشی که می تواند در پاسداری از صلح و ثبات بازی کند، همچنان حفظ کند، از یک نظر با عامل منفی کاسته شدن از اهمیت نسبی انرژی فسیلی در اقتصاد جهان روبروست. کاسته شدن اینبار شدید قیمت نفت، بخاطر کاسته شدن تقاضا برای انرژی بوجود نیامده است. بلکه براثر انقلاب تکنیکی در تولید انرژی از منابع دیگر و همچنین دسترسی به منابع جدید ارزان انرژی فسیلی ایجاد گردیده است. روند جهانی اشاره به افزایش سریع تولید از منابع دیگر انرژی و همچنین افزایش تولید انرژی فسیلی در خارج از منطقه می کند. منطقه خاورمیانه و بتبع آن ایران، اهمیتی را که در اقتصاد و سیاست جهان داشت، به طور نسبی در حال از دست دادن است. همزمان، رقابت تاریخی روسیه با غرب، یکی از دلایل مهم بالابردن وزنه استراتژیک منطقه بوده است. انتظار می رود که در آینده روسیه قادر به اعمال نفوذ در ابعاد گذشته نباشد. چین تمرکز را بر افزایش توان اقتصادی و گسترش بازرگانی که در درازای سه دهه سبب ایجاد ده ها میلیون شغل گردیده، همچنان حفظ خواهد کرد. بنظر نمی رسد که چین آماده پر کردن خلاء قدرت که با کنار رفتن روسیه در خاورمیانه ایجاد خواهد گردید، علاقه ای نشان دهد. نقش قدرت های ناحیه و غرب، در شکل دادن به آینده منطقه به هزینه ی دیگر قدرت ها، افزایش خواهد یافت.
* * *
تنها با پرتوی که از توسعه فرهنگی در ایران با سابقه بیش از یک سده در جریان است، سیاهی فرا گرفته در منطقه شکسته می شود. ایران امروز با تجربه تاریخی که پشت سر گذاشته از مشروطیت گرفته تا تلاش در راه مدرنیته دستوری تا عقب گرد و تلاش در راه حل مسایل از راه مذهب، یگانه راهی که برایش باقی مانده و همیشه نیز در پی آن بوده، یعنی حکومت اراده ملی و تضمین حقوق انسان، بسرعت گام بر می دارد. با خلع ید از خودکامگی، ایران در گرداب “بهار عربی” گرفتار نخواهد شد. در ایران هم ملت وجود دارد با گرایش شدید برای حفظ وحدت و هم پختگی فرهنگی برای پذیرش پایه های دمکراسی و تلاش در راه استواری آن. اکنون که خطر تجاوز تعیین کننده نظامی خارجی، به مقدار زیاد فوریت خود را از دست داده، کنار گذاردن خودکامه ایران را با خطر آشوب و یا تجزیه روبرو نمی کند. به مقدار زیادی مدارا و تحمل ملت در برابر این رژیم ضد ایرانی که به آن طول عمر غیر متعارف بخشید، ترس از همگسیختگی سرزمینی در سایه ی شوم تهدید نظامی خارجی بود. امکان از همپاشی در صورت خلع قدرت مرکزی، به مقدار زیادی از سر راه برداشته شده و با وجود جایگزین آماده یعنی اراده ملی برای پر کردن فوری خلاء حاصله، سناریوی “بهار عربی” امکان شکل گیری در ایران را ندارد.
خطر حکومت مستقیم نظامیان مانند آنچه در ترکیه، مصر و پاکستان سابقه داشت بر ضمیر ایران دوستان و هواداران دمکراسی لیبرالی، در سال های گذشته همیشه سایه افکنده است. هیچگاه حکومت نظامیان در ایران نوین سابقه نداشته است. نه حتا در پس از قدرت گرفتن رضا شاه و یا 28 مرداد. از آن بالاتر، نیروهای مسلح در ایران بیش از حکومت با ملت همراه هستند. به استثنای بخش بسیار کوچکی که در جنایات رژیم شرکت داشتند و یا از آن منتفع شده اند، نیروهای مسلح ایران، با تمام وجود در خدمت حفظ یکپارچگی ایران و مصالح ملی بوده اند. وقایع سال 88 روشن کرد که سپاه پاسداران، آخرین پشتیبان نظام، آمادگی رویارویی در ابعاد تعیین کننده با ملت را ندارد. شایعه شدید چند دستگی، نافرمانی در سطوح مختلف سپاه و فرماندهان و حتا تعرض شدید سپاه به احمدی نژاد، بیش از آن قوی بود که به شایعه محدود باشد.[2] باید در نظر گرفت که تحولات دو سال گذشته همراه با روشن شدن شکست های نظام در داخل و خارج کشور، فاش شدن هر روزی ابعاد چپاول ملت که انگشت اشاره به سوی رهبر نظام می باشد، اگر رهبر همراه تندروهای داخل سپاه از انسجام آن نیروی مسلح مطمئن بودند، بیش از وارد شدن آسیب های جبران ناپذیر بیش تر، دست به کودتای نظامی برای بیرون راندن رقبا، زده بودند. هرچه زمان می گذرد، ناتوانی این گروه آشکارتر می گردد. زمان عاملی است منفی برای این گروه، پس نیازی به هدر دادن فرصت نیست. واقعیت این است که مدت هاست که این گروه اعمال قدرت را به زیان ملت از دست داده اند. واقعیت آن است که نظام اسلامی و هواداران معدود آن، بیش از آن ناتوان هستند که مخالفان چه در داخل و چه در خارج به آن بها می دهد. سخنان نا روشن اخیر فرمانده سپاه که برخلاف اعلامیه ی “زبان می بریم” چند سال پیش همین نهاد، بیش تر در راه کاستن از شتاب تغییرات و دعوت به آرامش بود تا تهدید. بدون تائید روشن سپاه، توافق هسته ای (هرچند ننگین) به دست نمی آمد. این امر ثابت کرد که سپاه خواستار رفع شدن تهدید نظامی خارجی و سیاست هایی که منجر بوجود آمدن چنین وضعیت فاجعه آمیزی برای امنیت ایران گردید، می باشند. راه بازگشت برای سپاه وجود ندارد. همزمان سپاه نمی خواهد که شتاب وقایع، مهار تحولات را از دست آنان خارج کرده و نظام اسلامی فروپاشد. این تمایل سپاه است. اما شتاب تحولات که در داخل نیروهای نظامی نیز شکل می گیرد، “مهار” اوضاع را خواهی نخواهی هر روز مشگل تر تا مرحله ی غیر ممکن می سازد. به سود امنیت ملی، ملت و نیروهای مسلح ایران است، که با اعلان آشکار حمایت از اراده ملی، دوران گذار از نظام اسلامی را کوتاه تر، آرام تر و بدون از همپاشی دیوان سالاری کشور، ممکن سازند.
[1] - اروپا برای سلطه بر نفت لیبی، در براندازی قذافی آن خودکامه خون آشام، اهتمام کامل انجام داد. امروز اروپا همراه با ترکیه، هدف اصلی هزاران هزار پناهنده از لیبی، عراق و سوریه می باشد. همیشه گفته شده که جنگ نتایج غیر قابل انتظار، با خود همراه می آورد. اروپا با تجربه دراز در “جنگ” یکبار دیگر با مساله ای که از پیش انتظار آن را نداشته و راه مقابله با آن را هنوز نیافته اند، روبرو گردید.
[2] - دلایل بسیار دیگر و اعترافات متعدد از دست اندرکاران، این ادعا را تائید می کند.