تهدید امنیتی از مرزهای جنوبی ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[22 Nov 2015]
[ فرهاد یزدی ]
- بیست و یکم نوامبر 2015
سرزمین هایی که گذار نسبی به دمکراسی را در نیمه دوم سده بیست و سده بیست و یکم، با مسالمت به انجام رساندند، حتا آنان که خود را کمونیست دانسته و هنوز می دانند، به سطح زندگی بالاتر سریع همراه با آرامش نسبی اجتماعی دست یافتند. کشورهای جنوب اروپا، چین پس از مائو، اروپای شرقی پس از سقوط امپراتوری شوروی و حتا خود روسیه، شیلی در دوران دیکتاتوری پینوشه، بخش بزرگی از آسیای جنوب شرقی و از آن میان ویتنام. انتظار می رود که اگر روند کنونی در میانمار نیز همچنان ادامه یابد، به احتمال زیاد در چند سال آینده به دست آوردهای قابل لمس، برسد. گذار بنسبت مسالمت آمیز، در این سرزمین ها از بوجود آمدن زخم های تازه برپیکر اجتماع هایی که در درازای حکومت خودکامگی ، آسیب های متعدد دیده بودند، پیشگیری کرده و انتقام کشی را هرچه ممکن تر به حداقل رساند. نمونه های آن در تمامی قاره ها مشاهده می شود. "خشم انقلابی" که دست آوردی بجز کشتار، ویرانی، مهاجرت و تبعیض بهمراه نیاورد، در گذارهای چهل سال گذشته، از آن اثری نبود. تنها استثنا را می توان در بخش باختری آسیا و آفریقا دید که تا کنون، خشونت را به عنوان تنها وسیله ی دسترسی به قدرت سیاسی را، کنار نگذارده اند.
در مقایسه با دوره های پیشین، زمان حال در بقیه جهان با آرامش بیش تر بسر می برند. از جنگ میان ابر قدرت ها خبری نیست. با وجود رقابت شدید و قدرت نمایی گه گاه میان آمریکا و چین در اقیانوس آرام و هند، هنوز آثار رسیدن به بن بست سیاسی که همیشه پیش شرط شروع جنگ است، دیده نمی شود. به رخ کشیدن روزانه قدرت تخریبی و همچنین جنگ، البته بصورت محدود مانند آنچه در گرجستان و کریمه (هردو با مشارکت روسیه)، هنوز به عنوان ابزار موثر در سیاست جهان بکار گرفته می شود. اما توان اقتصادی که مشارکت در جهانگرایی در بازرگانی و دادوستد را در اختیار می گذارد و توان اثر گذاری فرهنگی که همزمان توان دست یابی به متحدین طبیعی که منافع و دیدگاه مشترک دارند، به نقش تعیین کننده بدل شده است. قدرت نظامی، اقتصادی و فرهنگی امکان احداث پایگاه در کشورهای مختلف بدون ایجاد ترس و یا دستکم، در مقایسه ترس کم تر در برابر دشمن احتمالی را به دست می آورد. ژاپن، اروپا، تایوان و استرالیا از این که آمریکا وسیله ی پایگاه های خود در آن مکان ها، دست به اشغال سرزمین زند بیم ندارند. در حالت دیگر، عربستان و یا دیگر امارات نشین های خلیج فارس، با این که نیروی آمریکایی را تهدید بر ادامه دستکم حکومت های حاضر می بینند، اما در برابر رقبای احتمالی مانند ایران و داعش آن خطر را قابل قبول برآورد می کنند. توان غرب در ایجاد اتحاد پایدار که تنها بر منافع ایجاد نگردیده بلکه فرهنگ مشترک که همزمان در دیگر نقاط جهان نیز خریدار دارد مانند دمکراسی و حقوق بشر، همراه با قدرت اقتصادی و بتبع آن نظامی، آنان را قادر به ایجاد شبکه ای از پایگاه های نظامی و سوخت گیری در سراسر جهان کرده است. از این رو امروز آمریکا بدل به تنها قدرت جهان گردیده که پشتوانه داخلی و پایگاه های خارجی آن اجازه دست زدن به دو جنگ بزرگ همزمان در هرجای جهان را می دهد.
ما در اینجا پرسش منطقی پیش آمده که چرا تحول سیاسی و اجتماعی در غرب آسیا از روند جهانی به سوی ثبات و آرامش دور مانده و چرا غرب نتوانست متاع دمکراسی و حقوق بشر را با موفقیت به این سوی صادر کند، را کنار می گذاریم. بدون تردید این پرسشی است بالاتر از سطح این مقاله و شخص من برای روشن کردن بخش بزرگی از دلایل اصلی تعیین کننده. تنها در این مقاله می توان به برخی از مسایل اشاره کرد که دستکم می تواند برای ایران و قدرت های تعیین کننده داخلی (و از آن میان سپاه) در شرایط کنونی تا اندازه ای روشنگر باشد.
نخست باید توانایی های ایران را نامبرد که می توانند در خروج از گنداب کنونی یاری دهنده باشند. پدیده ملت و همبستگی که در درازای سال ها در ایران ایجاد شده به سادگی از میان بردنی نیست. ایران باوجود برخورداری از نعمت گوناگونی تیره ها، زبان و مذهب بر وفاداری ملی و نه زبانی و نه مذهبی و نه قومی تکیه داده است. ملت گرایش به اتحاد دارد. از این رو یکپارچگی سرزمینی دارای تضمین بالایی می باشد. در پانسد سال گذشته هیچ بخش از ایران بدون مداخله نظامی خارجی از سرزمین مادر جدا نشده است. با تمام تبعیض و ظلمی که نظام اسلامی ایجاد کرده، جنبش قابل ملاحظه ی تجزیه طلبی در ایران مشاهده نمی گردد. به سخن دیگر، تمامی ایرانیان خواست و منافع خود را در یکپارچگی و نه جدایی جستجو کرده و می کنند. عامل دیگر، اینکه ایران درازترین سابقه حکومت مداوم در درازای تاریخ را داشته است. با وجود گسست های متعدد که براثر اشغال خارجی و عوامل دیگر ایجاد می گردد که برای یک تاریخ درازمدت و موقعیت جغرافیایی استراتژک طبیعی است، پس از مدت کوتاهی خمیر مایه حکومت جدید به سابقه تاریخی خود یعنی ویژگی های ایرانی بازگشته است. همراه با این دو قدرت نرم، نفوذ تاریخی فرهنگ ایران در سرزمین های همسایه است که با سرمایه گذاری اندک قابلیت زنده شدن دوباره را دارد. به ویژه بر دو ممیزه آن یعنی رواداری و غیر مهاجم بودن ناسیونالیسم ایران در برابر رقبای حال و آینده باید تاکید گردد. در اینجا بر توان علمی و عملی ملت ایران و دارایی های طبیعی و موقعیت استراتژیک، تنها اشاره گذرا می کنیم.
متحدین تاکتیکی اندکی که نظام اسلامی همراه دارد، نه تنها بر امنیت و منافع ایران چیزی نمی افزایند، بلکه در دراز مدت ما را وارد درگیری های تهدید آمیز نیز خواهند کرد. با وجود و با داشتن چنین توان نرم و سخت که به آن اشاره گردید، چرا ایران این چنین تنهاست و متحدی که یار شاطر و نه بار خاطر باشد ندارد؟ نظام اسلامی هیولایی است که در داخل سخنی برای گفتن ندارد. بدون داشتن توان سازندگی با وجودی سی و شش سال فرصت و بیش از یک تریلیارد در آمد نفت ، در خارج تنها قادر به ایجاد ترس و آشوب گردیده است. ایدئولوژی این نظام (البته از نوع سنی آن) تنها می توانست در منطقه زیر نفوذ کنونی داعش و یا طالبان خریدار داشته باشد و نه ایران با چنین فرهنگ گسترده ای. با وجودی که نظام اسلامی، آسیب های بسیار براین ملت، منطقه و جهان وارد آورده، دستکم در سیاست خارجی با تکیه بر توان بالقوه ایران، در دورانی کوتاه دست آوردهای قابل ملاحظه ای کسب کرد. باید توجه داشت که با کارنامه بیش از سی و شش سال، حتا نام نظام اسلامی برای ترساندن بسیاری در جهان کفایت می کند. اما با در پیش گرفتن سیاست صلح طلبانه و جستجو برای یافتن امنیت منطقه ای، بجای تلاش توقف ناپذیر در آسیب رساندن به امنیت همسایگان که در شرایط کنونی، ایران دیر یا زود چاره ای بجز ئسن برداشتن از آن ندارد، می توان مقداری از بی اعتمادی حاکم بر سرزمین های عربی و غرب را کاست. نظام بیش از آن ناتوان است که بدون مایه رفتن از منابع و امنیت ملی (چنانچه در توافق هسته ای و مداخله در عراق، سوریه و یمن انجام داد) به سیاست های گذشته ادامه دهد. نظام چنان در باتلاق عربی گیر کرده که از تهدید روبه افزایش به امنیت ایران از مرزهای خاور غافل است. نظام نشادن داده که تا تهدید فوری نگردد، قابلیت اجرای سیاست های واکنشی را ندارد. اکنون تهدید تندروی مذهبی چنین شرطی را ایجاد کرده است.
با افزایش اعتماد با عربستان و متحدین، نیاز به وجود نیروهای خارجی در خلیج فارس کاسته شده که خود بخود از شدت تنش می کاهد. امنیت لرزان واحدهای سیاسی عربی در خلیج فارس تا مقدار زیاد افزایش می یابد که بدون تردید گام بلندی در راه امنیت ایران می باشد. اگر هریک از این واحدها در تهدید گروه های تندروی مذهبی قرار گیرند، بر امنیت ایران عامل جدید تهدید افزوده خواهد شد. این واحدها از توان بسیار پائینی در مقابله با تندروهای مذهبی روبرو هستند. عامل مذهب در فرهنگ تمامی آنان ریشه های گسترده تری دارند تا بعنوان مثال در ایران و یا حتا سوریه و عراق. دوم اینکه سال ها حکم روایی خودکامه همراه با درآمد نفت، نتوانسته نه ساکنان را به شهروندان وفادار به نظام بدل کند و نه متحدان خارجی را از قدرت حکومت قانع کنند. می توان گمان برد که اگر این واحدها مورد حمله ی داعش قرار گیرند، گسترش آن ایدئولوژی بسرعت عملی خواهد شد. در آن صورت، ایران از سه جبهه خاور، جنوب و باختر با تهدید سنی مذهب های تندرو روبرو خواهد شد. هر کشور منطقی خواستار دور نگاه داشتن هرچه بیش تر دشمن از مرزهای خود می باشد و حفظ حکومت های عقب افتاده در خلیج فارس در حال حاظر این نقش را انجام می دهد. در نهایت ایران باید هرچه زودتر خود را از باتلاق عربی که بختی برای افزایش نفوذ ندارد، رها کرده و تمرکز خود را سرزمین های مستعد هدایت کند. برای بدست آوردن این مهم، خروج از سوریه فوریت دارد که بدون رسیدن بنوعی تفاهم با عرب های دیگر، دست رسی به آن شاید امکان ناپذیر باشد. هر چند سرزمین های عربی که در حال حاظر موضعی خصمانه در برابر نظام اسلامی دارند، حکومت های ناتوانی هستند، اما از نظر امنیت ایران به مهره بسیار مهمی بدل شده اند. افزون برآن به احتمال منطقی، منابع مالی عربی که تندروی مذهبی در مرزهای خاوری کشور را شعله ورتر می کند، می توانذد مهار گردد.
در نهایت عامل تعیین کننده دراز مدت بر امنیت ملی ایران، گذر مسالمت آمیز از نظام اسلامی است.
----------------------------------------
- با سپاس بسیار از پژوهش گر ارجمند محمد امینی، در این بخش از ایشان بهره گرفته ام.
- بگفته معاون نخست رئیس جمهور تنها نهصد و پنجاه میلیارد دلار در دوره احمدی نژاد.
- زخم های داخلی و آسیبی که بر ایران وارد شده، برای بهبودی نیاز به زمان دارز دارد. اما در صحنه خارجی بخاطر وجود زخم های حتا شدیدتر و جنگ داخلی، ایران به سرعت می تواند به امتیاز دست یابد.
- غرب چون گزینه ی قابل قبولی در برابر این حاکمان نمی دید و بخاطر منافع حیاتی خود، سال ها مجبور به تحمل آنان بود. ایران نیز درحال حاظر با این معما روبروست.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: