بخت سرافرازی ایران در کوتاه مدت
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[11 Dec 2015]
[ فرهاد یزدی]
– دهم دسامبر 2015
نظام اسلامی برخلاف دن کیشوت، نباید بدنبال دشمن خیالی بگردد. بذر دشمن تراشی که یا براثر جهان بینی، یا ماجراجویی و یا نادانی و یا آمیزشی از آنان در سراسر جهان و منطقه افشانده، یکی پس از دیگری ببار می نشینند. اگر نظام اسلامی با کمبودهای گسترده در بسیاری از جهات برخوردار است، کمبودی در مورد دشمن احساس نمی کند. نوک حمله نظام به حکومت های خارجی بسرعت، با مطرح شدن دشمن "اصلی" جدید تغییر جهات می دهد. پس از استکبار جهانی، غرب، آل سعود، صیهونیسم، داعش ووو اکنون نوبت ترکیه است. ماجرا برسر مساله کردستان، عراق و سوریه نیست. زیرا این مسایل سال هاست که وجود داشته اند و امری تازه نیستند. اگر رژیم ادعا کند که نمی توانست برخورد منافع با ترکیه، غرب، گروه های مختلف اعراب برسر مذهب، زبان و قبلیه گرایی و واکنش در برابر اعمال خود را، از مدت ها قبل پیش بینی نماید، عذری بدتر از گناه می باشد. منافع حیاتی ترکیه و عربستان که به ویژه امنیت داخلی باشد، حتا بدون تحولات داغ عربی منطقه، همیشه روشن و قابل دید بوده است.
اگر نظام اسلامی بدون داشتن مرز با سوریه "خطوط قرمز" خود را می تواند ترسیم کند، ترکیه با داشتن 877 کیلومتر مرز مشترک، سابقه دراز تاریخی و بازرگانی در سطحی بالاتر از ایران و همپوشانی جمعیتی کرد و ترکمن، نمی تواند و نباید منافع حیاتی داشته باشد؟ با عدم درک و یا بها ندادن به منافع دیگر کشورها، صورت مساله پاک نمی گردد. بلکه تنها با غافلگیری یک سویه روبرو می گردیم. از آغاز نا آرامی در عراق و سپس در سوریه، روشن بود که ترکیه نمی توانست به ویژه در باره مساله کردستان تنها به عنوان ناظر باقی ماند. ترکیه با داشتن 18% جمعیت کرد که نه تنها نتوانسته اند در جامعه جا بیافتند، بلکه حتا اکثر آنان خود را ترک بحساب نمی آورند و با سابقه جنگ دراز مدت داخلی، از امنیت خود بشدت نگران و به آن حساس است. منطق حکم می کرد که با ترکیه که در این عمر سی و اندی سال نظام اسلامی به طور آشکار به دشمنی با نظام برنخواسته بود، از در مذاکره برای دست یافتن به سیاستی هماهنگ در وحله نخست در عراق و سپس در سوریه، دست یابند. چنین تلاش جدی از سوی نظام دیده نشد. حال که ترکیه عزم خود را در سوریه حتا تا مرحله جنگ با روسیه، روشن کرده (البته با محکوم کردن موضع اشغالگرانه آن حکومت)، رژیم اسلامی نمی توانسته از چنین موضع گیری در سوریه که به سرعت با ورود سربازان ترک به خاک عراق، ابعاد گسترده تر و خطرناک بخود گرفته، غافلگیر شده باشد. ترکیه مدت هاست که با اتحاد با حکومت اقلیم کردستان، تلاش کرده که مهار اقدامات آن حکومت را تا اندازه ممکن در رقابت با غرب و در غیاب نظام اسلامی، در دست داشته باشد. ترکیه بشدت از اتحاد آن حکومت با کردهای ساکن سوریه و سرزمین خود، بشدت وحشت دارد. همزمان ترکیه مایل نیست که در آینده بخاطر خلاء قدرت در عراق، موصل با منابع نفتی خود، در اختیار اقلیم کردستان و یا شیعه ها در آید و وزنه قدرت در داخل آن سرزمین بیش از این به زیان سنی ها متمایل گردد. ترکیه با خرید نفت از اقلیم کردستان نه تنها به سوخت ارزان بلکه به تقویت پایه های ارتباط خود با آن حکومت نیز می پردازد. همراه با عربستان، در برابر گسترش جبهه ی شیعی نظام اسلامی در منطقه، به ایجاد و تقویت داعش کمک کردند و حتا بخرید نفت از آن گروه تروریستی (همراه با حکومت اسد) دست زدند. تمامی این اعمال قابل پیش بینی بودند. روشن است که غرب با تمام عدم رضایتی که از عربستان و ترکیه در مورد داعش و راه حل آن در این برهه داشته باشد، نمی توانند دست از حمایت آن دو بردارند. از این رو مساله ایران با ترکیه و عربستان، بایستی از مدت ها قبل و بدون پیش شرط، با مذاکره تا مقداری حل و یا دستکم موضع هریک روشن می شد که امروز غافلگیر نشده باشند. رژیم همان طور که تعهدی ندارد که در برابر غرب و به ویژه آمریکا بطور خودکار واکنش منفی از خود نشان دهد، همزمان تعهدی به نشان دادن واکنش مثبت و هواداری در برابر اقدامات روسیه را نیز ندارد. آیا تا پیش از سقوط هواپیمای جنگنده روس، نظام از حمایت ترکیه از داعش بی خبر بود؟
رژیم به ویژه در برابر "دشمن" خارجی، بسرعت تغییر جهت می دهد. از یمن به اسرائیل و از آل سعود به آمریکا و انگلیس، و از داعش به ترکیه "خط قرمز" ها ترسیم و فردا فراموش می گردند. آیا منبع سرگشتگی نظام را باید در برخوردهای داخلی میان منابع قدرت، جستجو کرد و یا بعنوان طرحی برای دور کردن افکار عمومی تا اندازه ممکن، از مسایل داخلی همراه با نمایش چنگ و دندان دشمنان خارجی؟ به احتمال زیاد هردو گزیدار همراه با نادانی و عدم درک تحولات که برخلاف رویاهای توهم آلوده رژیم هر روزه شکل می گیرد، در ایجاد چنین وضعی نقش اساسی را دارند.
جنگ قدرت در داخل نظام، پس از وقایع سال 88 و با روشن شدن نقش ملت، هردو گروه را نسبت به آینده رژیم وحشت زده کرد. برای باز گرداندن آرامش و ماندگاری در قدرت، گروه های رقیب را مجبور به بده و بستان در خفا میان خود و تا اندازه ای با قدرت های خارجی برای حل مساله هسته ای کرد. البته روشن بود که جنگ قدرت نمی توانست در خفا باقی ماند. گروهی تلاش کردند با پیوستن به ملت نه تنها دست خود را توان تر، بلکه آینده خود را نیز حفظ کنند. سپاه پاسداران نیز از جنگ قدرت در داخل نظام و همزمان از تحول و قدرت بازیافته ای که ملت احساس می کرد، کنار نماند. با وجود چند دورخیز گروه محافظه کار برای اعاده قدرت، هرروزه توان تاثیر گذاری آن گروه به سرکردگی رهبر نظام به طور آشکار کم تر می شود. در چند روز گذشته چند عمل نمادین در تضعیف محافظه کاران انجام گرفته که هر چند بخودی خود مهم نیستند، اما در نظامی که ظاهر برایش ارزشمند است، گویا هستند: چاپ عکس خاتمی و اصرار بر ادامه پی گیری اخبار وی در روزنامه ای که سردبیر آن با انتصاب رهبر انجام شده؛ عیادت از مهدی کروبی وسیله ی برادر رئیس جهمور و ابلاغ سلام وی که می تواند با در نظر گرفتن گفته اخیر سخنگوی دولت، پیش درآمد پایان زندان خانگی باشد؛ ظاهر شدن منتقدان رهبر در روز دانشجو در دانشگاه های مختلف و غیبت سخنگویان تندرو و بالاخره می توان از سخنان رئیس جمهور در مورد شورای نگهبان و وظیفه قانونی آن تنها به عنوان ناظر یاد کرد. تلاش برای بزرگ کردن نقش ولایتی در سیاست خارجی و به ویژه در سوریه را می توان به عنوان تنها اقدام رهبر در رقابت با عملگرایان دید. اما سکوت سخنگویان سپاه که به تندروی شهرت دارند، نشان از بهم خوردن گرانیگاه قدرت در آن نهاد می نماید. سپاه به عنوان یک نهاد، بیش از این آمادگی ندارد که خود را قربانی منافع رژیم تهی شده از مشروعیت و در حال سقوط بنماید. سکوت سپاه در این برهه و موقعیت، بسیار گویاست. سکوت سپاه، به احتمال زیاد بمعنای تلاش در راه کم رنگ نشان دادن نقش خود در سیاست داخلی و تا اندازه ای خارجی، و حاوی پیام روشن به سوی پیوستگی کامل با ملت می باشد. هنوز زمان موضع گیری آشکار سپاه فرا نرسیده است، زیرا نیازی پیش نیامده. اما می توان برداشت کرد که آن نهاد وزنه خود را بکدام سو متمایل کرده است. حتا رزمایش در شهرها به بهانه ی آمادگی در مقابله با داعش که در واقع برای قدرت نمایی برای انتخابات پیش رو و ایجاد ترس در افکار عمومی است، بسیار بی رونق است.
جنگ قدرت و نادانی دائمی همراه با تلاش در راه جهت دادن به افکار عمومی، هردو عامل سردر گمی در سیاست خارجی نظام می باشد، آنهم در دوره ای که فراز داعش با تمام تهدیدهایی که بهمراه آورده، موقعیت ویژه ای در برابر ایران ایجاد کرده است. در حالی که القاعده و داعش (و پیش از آن نظام اسلامی)، میدان جنگ را از داخل سرزمین به منطقه و سپس به تمامی جهان گسترش داده اند، تحولات داخلی در ایران تنها نوریست که در این تاریکی مطلق جهل و قساوت، کورسو می زند. اسلام تندرو با حملات مستقیم به خاور دور، آفریقا و در سال های اخیر تمرکز بر اروپا و آمریکا، ارزش های لیبرالی موجود در جوامع غربی را که در پانسد سال گذشته پس از خون ریزی های فراوان، مانند آنچه اکنون در خاورمیانه در جریان است و با دو جنگ جهانی با ده ها میلیون کشته، دست آوردیست پربها، مورد حمله قرار داده است. از دید امنیتی، واکنش طبیعی غرب در برابر اعلان جنگ آشکار و هجوم پناهندگان کاستن از نمادهای لیبرالی و حرکت به سوی راست افراطی، دستکم در کوتاه مدت می باشد. از این رو ادامه مسیر لیبرالی غرب براثر نگرانی امنیتی، مورد چالش سخت که از بعد از جنگ دوم جهانی سابقه نداشته قرار گرفته است. نه تنها غرب بلکه همه ی جهان، در این منطقه برای کاستن از تنش روز افرون در جستجوی کانون امید می باشند. ایران به عنوان کشور و ملت آن، باردیگر موقعیت ویژه ای یافته که بتواند به ناگه و در مدتی کوتاه خود را از حکومتی تروریست پرور به روزنه امید برای پرورش و گسترش استواری اراده ملی، بدل نماید. تمامی دولت های لیبرال جهان با آغوش باز و حتا خودکامگان با گرمی از چرخش ایران استقبال خواهند کرد. گرانیگاه ثبات، مسالمت جویی، رواداری و مبارزه با جهل و نادانی در خارمیانه، به ایران منتقل خواهد شد. شاید پس از همپاشی شوروی، چنین موقعیتی که بتوان دست آوردی به بزرگی حمایت جهانی، در چنین مدت کوتاهی کسب کرد، برای ایران پیش نیامده باشد. تمامی ملت و نهادهای حکومتی از سپاه پاسداران گرفته تا تمامی جنبش های مردمی در راه استفاده از موقعیت پیش آمده باید با تمام توان بکوشند.
سستی ایجاد شده در حکومت خودکامه میانمار، و این هفته در ونزوئلا، یار نزدیک جمهوری اسلامی و متحد در مبازه جهانی با "اسکتبار"، بدون تردید اعتماد بنفس لرزان صاحبان قدرت در نظام اسلامی را پیش از پیش دچار تزلزل خواهد کرد. حتا قدرتمندتر از این عامل، خرابی وضع اقتصادیست که هیچ حکومتی که به نوعی به نظام اسلامی وابستگی داشته باشد، قابلیت حل آن را نخواهد داشت. به ویژه اگر توجه کنیم که افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی که می تواند به اوضاع اقتصادی ایران کمی بهبود بخشد، در دست عربستان + متحدین است که فوریتی برای اصلاح آن نمی بینند. مشگل اقتصادی با همراهی و مشارکت کامل ملت در درازمدت قابل حل خواهد بود و بس. یعنی برقراری اراده ملی.
اکنون برای تمامی گروه هایی که به نوعی بخشی از قدرت تکه و پاره شده در ایران را در دست دارند و از آن میان سپاه پاسداران، که تمامی ستون های در حال ریزش نظام بر آن تکیه دارد، بایستی روشن شده باشد که این وضع نه از لحاظ داخلی و نه از نظر خارجی که هر روز دشمن جدیدی در صحنه ظهور می کند، قابل دوام نخواهد بود. هرچه گذر از نظام اسلامی زودتر انجام گیرد، بخت اینکه با خون ریزی کم تری انجام پذیرد و آسیب بر ایران مهار گردد همراه با سرفرازی در پهنه ی جهانی، بالاتر خواهد بود. در غیر این صورت هر روزه باید منتظر ظهور "دشمنان" جدید باشیم.
.....................................
- به مقاله "انگیزه ترکیه برای حمله به هواپیمای روسی" بتاریخ اول دسامبر 2015 در همین تارنما رجوع شود.
- فساد در ترکیه و دست داشتن فرزند اردوغان در معامله نفتی، برای نظامی که در فساد در حال غرق شدن است، نبایستی دست آویزی باشد برای بی آبرو کردن رقبا و همزمان به گفته های فکاهی می ماند تا جدی.
- خمینی اضهار کرد که "ظواهر اسلام باید حفظ گردد."
- راست گرایی افراطی در یونان، لهستان، مجارستان، فرانسه و دیگر سرزمین های اروپای غربی و همچنین در آمریکا به صورت قدرت گیری کاندیداهای تندرو، با سرعتی که حتا شش ماه پیش قابل دید نبود، در حال گسترش است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: