سپاه پاسداران خواستار جنگ نیست.
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[14 Jan 2016]
[ فرهاد یزدی]
- سیزدهم ژانویه 2016
جنگ آخرین ابزار برای دست یابی به هدف سیاسی است. یک ملت زنده تلاش می کند تا آنجا که ممکن است از وارد شدن در جنگ که پایان آن غیر قابل پیش بینی است، خود داری کند. پایان جنگ بخاطر اینکه به طور دقیق نمی توان واکنش روانی و توان پایداری رقیب را مشخص کرد، بسیار مشگل می گردد. بر این عامل باید واکنش قدرت های منطقه و جهانی که متفاوت و همزمان سیال (با توان دگرگونی سریع) هستند و تهدیدات و خطرهای ناشی از تمرکز بر جبهه درگیری فیزیکی و دورشدن اجباری از دیگر مسایل و اولویت ها را افزود. چنانچه کیسنجر نشان داده، از پس از جنگ دوم جهانی آمریکا در پنج جنگ بزرگ شرکت کرده و تنها یک پیروزی قطعی در دست یابی به هدف اعلان شده به دست آورده است و در کره با وجودی که به هدف مورد نظر دست یافته اند تا این زمان هنوز تنها آتش بس برقرار شده است. در بقیه - جنگ ویتنام، افغانستان و عراق آمریکا بی نتیجه از جنگ خارج شده اند. اشتباه برآورد مانند اشتباه صدام در توان مقاومت "ملت" ایران، در دفاع از سرزمین و یا، تسلیم کره شمالی در برابر فشار استالین در برآورد اشتباه از عزم آمریکا برای دفاع از کره جنوبی و یا جنگ ویتنام و حمله و اشغال افغانستان وسیله ی شوروی و سپس حمله و اشغال افغانستان و عراق وسیله ی آمریکا، تمامی مهاجمین پایان جنگ را بسیار سریع تر و کوتاه تر محاسبه کرده بودند. با درک انگیزه ی حریف که احتمال دارد به جنگ منجر گردد، تا مقدار زیاد می توان از امکان درگیری نظامی پیش گیری کرد. پرهیز از جنگ به ویژه در دوران کنونی که با به رسمیت شناختن حقوق فردی که نتیجه آن افزایش ارزش انسان است، به یک وظیفه برای تمامی ملت ها بدل شده است. جنگ، چه دفاعی و چه مهاجمی، هزینه ی انسانی و مالی بالایی دارد و هر روزه این هزینه با گسترش دمکراسی و تکنولوژی رو به افزایش است. تهدید به استفاده از نیروی نظامی، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، بدون تردید بخش مهمی از سیاست جهانی را تشکیل می دهد. همزمان باید پذیرفت که در دمکراسی ها هر چقدر هم توانمند باشند، دست زدن به جنگ بخاطر افکار عمومی و مکانیسم داخلی، امریست مشگل و تا انجایی که امکان داشته باشد (در مقایسه با تهدید) از آن پرهیز می کنند.
هدف از جنگ برای ملت، به طور کلی و برای نیروهای جنگنده به ویژه باید روشن و قابل درک باشد تا کارآیی مورد نیاز به صورت فدا کردن جان و مال بدست آید. جنگ برای دفاع از سرزمین و یا منافع حیاتی برای هر ملت بیش تر قابل درک است تا جنگ تهاجمی. با درک هزینه ی جنگ، روشن می گردد که جنگ آخرین گزینه، حتا برای جنگ دفاعی می باشد. هر کشوری که مورد تجاوز قرار می گیرد، بدون توجه به انکه کدامین مقصر هستند، نیز باید تمام کوشش خود را برای پرهیز از آن بکار برد. اینکه آیا آمریکا در جنگ ویتنام و یا عراق در جنگ با ایران مقصر بودند، از شدت فاجعه ای که بر ملت آنان وارد شد، کاسته نمی شود، بلکه خواست ماندگاری به عنوان یک ملت در آن سرزمین را روشن می کند. ویتنام و ایران نشان دادند که آماده پرداخت چه هزینه ای برای حفظ ملت و سرزمین هستند. اما اگر می شد از جنگ پیش گیری کرد، حتا با بده و بستان، بدون تردید از هزینه ی پرداختی که براثر جنگ ایجاد شد کم تر می بود. ایران هم در جنگ دوم و هم در حمله عراق، شواهد و انگیزه کافی دشمن برای حمله به خاک خود را بدست آورده بود و در هر دو مورد در پیش گیری از حمله شکست خورد. شاید در هرحال پیش گیری از حمله غیر ممکن بود. اما چون کوشش جدی در پیش گیری از جنگ به ویژه در برابر عراق انجام نگرفت، نمی توان با صراحت اضهار نظر کرد.
پس از پایان جنگ با عراق، ایران تاکنون همیشه در خطر حمله خارجی قرار داشت و هیچگاه امنیت ملی ایران تثبیت شده نبود. با گذشت زمان و همراه با گرایش تهاجمی نظام که خواستار گسترش امت شیعه در منطقه بود، هر روزه هدف از جنگ و بهمراه آن تهدیدی که بر ایران می رفت نا روشن تر و نا مفهوم تر می گردید. ملت ایران که ثابت کرده گرایش تهاجمی ندارد و برای دست یابی به نفوذ و منافع بر توان فرهنگی خود تکیه می کند و همزمان چشمداشت سرزمین در خارج از مرزهای خود را در سر پرورش نمی دهد، نیاز به درگیری را هظم نمی کرد و هر روزه خود را با این سیاست ها غریبه تر می یافت. تنها توان دشمن و متحدین نیست که بر نتیجه جنگ اثر می گذارد، خواست و آمادگی ملت برای جنگیدن بیش ترین تاثیر را دارد. ملت ایران خواست جنگ دورتر از مرزهای خود و برای هدف های ناروشن و غیرقابل لمس و درک را ندارد. نه تنها این درگیری ها در راه منافع ملی ایران نیستند، بلکه ملت درک می کند که بسیاری از این درگیری ها قابل پرهیز و در راه برداشت های وهم آلود نظام اسلامی هم در هدف و هم در توان، ایجاد شده اند. دیگر نه ملت و نه نیروهای مسلح و نه حتا گروه ویژه عملیات در خارج از کشور، نه هدف ها را قابل دسترسی و نه قابل درک نمی دانند. بیش از همه، عدم صداقت رژیم و نداشتن هدف دیگری بجز ماندگاری در قدرت که با تلاش در راه ایجاد بحران های لحظه ای، روشن می گردد، باقیمانده هواداران را نیز دچار ریزش کرده است.
در بحث در باره جنگ که آغاز آن در بیش تر موارد وسیله ی سیاستمداران انجام می گیرد، باید به نقش نیروهای مسلح توجه ویژه شود. نیروهای مسلح، مانند هر نهادی برای افزایش نفوذ خود در سیاست، با دیگر نهادها رقابت می کند. اما نیروهای نظامی برای دست زدن به جنگ (به استثنای جنگ هایی که نتیجه ی فوری و بخت بالای پیروزی برآورد می گردد)، شاید آخرین نهاد مشتاق باشد. نیروهای مسلح و تاسیسات و ساختار آن، نخستین هدف دشمن خواهند بود. تاسیسات دیگر و از آن میان زیر بنایی مانند پل و جاده و تاسیسات صنعتی، در رده های بعدی قرار دارند. هیچ نهادی خواستار قربانی افراد و ویرانی و از میان رفتن تشکیلات، تاسیسات، جنگ افزار و یا به سخن دیگر از میان رفتن توان تاثیر گذاری خود، نیست. تنها در صورتی که مجبور به جنگ شود و به ویژه اگر در راه دفاع از ملت و سرزمین باشد، آنگاه تمام توان خود را بکار خواهد انداخت. در ایران هم وضعیت بهمین صورت است. ارتش، بخاطر پاسداری از امنیت ایران و همزمان، کنار ماندن از سیاست، مورد احترام ملت ایران است. سپاه چون به عنوان آخرین پایگاه نظام بحساب می آید و نقش آن در سیاست مورد استفاده قرار گرفته و همزمان هر روزه بخاطر ضعف رهبر نظام، توان تاثیر گذاری آن نهاد افزایش یافته، پشتیبانی ملت را به اندازه ارتش ندارد. اما کنار از این موضوع، موضع سپاه در باره مساله جنگ نمی تواند با نیروهای مسلح در دیگر نقاط جهان متفاوت باشد. این نهاد از درگیری در جنگ اساسی که می داند نخستین قربانی آن خواهد بود، نمی تواند استقبال کند. بجز بخشی از آخوندهای چسبیده به سپاه و هوادران آنان که از مصائب جنگ خود را در امان می دانند و آتش افروزان می باشند، بقیه که اکثریت بسیار بزرگ می باشند،خواستار ایجاد بحران با توان بالقوه جنگ نمی باشند. حتا بنظر می رسد که از وضع بحران آفرین کنونی خسته شده و بدنبال ثبات و آرامش هستند. به موضع گیری در برابر سفارت عربستان و دستگیری ملوانان آمریکایی توجه شود. با خاموشی دوقلوهای آخوند سپاه می توان امیدوار بود که تصفیه از بحران آفرینان که در تمام موارد بسود قدرت های خارجی تمام شده، آغاز گردیده است.
حمله به سفارت عربستان را می توان تازه ترین اقدام گروه تندرو در نیروهای امنیتی برای ایجاد بحران تا مرز جنگ، به حساب آورد. این نیروها که به احتمال از اتحادی از بخش هایی از بسیج، اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات و آخوندهای وابسته به رهبر تشکیل شده، برای حاد کردن انتخابات آینده که به زعم خودشان دستشان را برای تاثیر گذاری بازتر می کرد، انجام پذیرفت. این تلاش نه تنها موضع سیاسی عربستان که بخاطر اعدام جمعی از موقعیت پدافندی را به آفندی بدل کرد، بلکه همزمان موقعیت ایران را بشدت ضعیف کرد. ایران برای کاستن از شدت بحران، مجبور شد که از موضع ضعف سخن گوید که نیازی به آن نبود. نتیجه ی اقدامات این گروه که همیشه ایران را به بحران کشیده و همزمان دست آورد قابل لمسی حتا برای ماندگاری رژیم نیز بهمراه نیاورده، نمی تواند تنها به حماقت محدود شود. زیرا هر حماقتی درسی نیز بهمراه می آورد که در درازای زمان از تکرار آن پیش گیری می کند. اکنون این پرسش پیش می آید که با تکرار ماجراجویی و بحران آفرینی که نمی تواند تنها به حماقت محدود شود، نظام (حتا اگر ایران را کنار بگذاریم)، چه سودی برده است؟ تنها می توان گفت که نظام بدون در نظر گرفتن سود و زیان، در طبیعت خود بحران آفرین است و از این رو، همزمان کسانی را که بر طبل ماجراجویی می کوبند، هرچند هم که در راستای منافع قدرت های خارجی باشند، محیط رشد مناسب یافته اند. بسخن دیگر نظام در طبیعت خود محیط مناسب برای رشد ماجراجویی و همزمان پرورش جاسوس برای قدرت های خارجیست. بنظر می رسد برای یافتن "نفوذی"، مکانی مناسب تر از نیروهای امنیتی و به ویژه امنیت سپاه نیست.
جنگ آخرین چیزیست که ایران در این برهه به آن نیاز دارد. جنگ افروزان جز تند کردن آتش دشمن که به احتمال از برخورد نظامی با ایران استقبال خواهند کرد، عملی در توانمند کردن ایران انجام نمی دهند. با تمام توان باید از درگیری نظامی جلوگیری کرد.
..................................
1 - بسیاری از جنگ ها بخاطر برآورد اشتباه از برآورد پایان فوری آن صورت می گیرد. بسیاری براین نظر هستند که پیش از درگیر شدن در جنگ، هدف و استراتژی پایان آن باید به طور مشخص روشن باشد.
2 - جنگ نخست برعلیه عراق پس از اشغال کویت وسیله ی صدام. رج Kissinger, Henry, World Order, New York 2015
3 - ارزش جان انسان را می توان با ارزشی که حکومت هر کشور برای شهروندان قایل می شود سنجید. رابطه مستقیم میان ارزش جان انسان و استواری دمکراسی در هر جامعه وجود دارد.
4 - منافعی که اگر از دست رود، زندگی غیر ممکن خواهد بود مانند دست رسی آزاد به سوخت برای بسیاری از کشورها.
5 - بدون قصد برای پاک کردن بخش کوچکی از جنایت صدام، باید گفت بسیاری براین نظر هستند که با تمام آگاهی که خمینی از حمله عراق و حتا از منابع آمریکایی بدست آورده بود، برای پرهیز از آن گامی برنداشت و حتا برای استقرار حکومت خود از آن استقبال کرد (جنگ یک نعمت است). روند ویرانی ارتش حتا پس از موضع گیری تهاجمی ارتش عراق در مرزها و احتمال حمله فوری همچنان ادامه یافت. شاید این بلاهت را تنها بتوان با بلاهت در ادامه تصفیه داخلی در شوروی پس از استقرار قوای زرهی، هوایی و زمینی آلمان در لهستان، چند ماه پیش از حمله به شوروی مقایسه کرد.
6 - جنگ بخاطر حفظ شخص اسد، هدف قابل درک نمی تواند باشد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: