شتاب تحولات
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[12 Mar 2016]
[ فرهاد یزدی]
– یازدهم مارس 2016
رقابت میان منافع گروهی و فردی با منافع ملی، در حکومت های غیر دمکرات به طور دایم در جریان است. منافع ملی هنگامی در نظر گرفته می شود که با منافع فردی و گروهی، بنا بر برداشت هیئت حاکمه، به موازات یک دیگر حرکت کنند و برخوردی باهم نداشته باشند. همزمان خودبزرگ بینی فردی و گروهی در چنین نظامی، چاره ای بجز رشد ندارد به ویژه اگر با موفقیت های آنی نیز همراه باشد. برای به اجرا درآوردن ساده تر توهمات فردی و گروهی، در اکثر مواقع آن را با تن پوش ایدئولوژی، مذهب و یا ناسیونالیسم آراسته می کنند. در نبود حاکمیت ملی، عوامل مهار هیئت حاکمه از توان ناچیز برخوردار است. بدین سان ترکتازی رژیم، بنا به عوامل روانی، ارزشی که برای ملت قایل هستند، توهمات آنان و حتا مصرف مواد مخدر و داروهایی که بکار گرفته می شود، می تواند هر روز گسترده تر شود. در تاریخ نه چندان دور، این توهمات جنگ دوم جهانی، قتل عام چندین میلیونی در چین و روسیه را آفرید. در ایران، نظام اسلامی ماجراجویی های فراوان زیر لوای صدور انقلاب و ایجاد کمربند شیعی را به مرحله اجرا گذارد. سوریه نمونه زنده و خانمانسوز این خودبزرگ بینی است، که پنج سال است که در آتش می سوزد و در انتها نیز تجزیه خواهد شد.
در حال حاظر، سه گروه برسر قدرت در ایران در حال نبرد هستند. گروه تندرو، گرد آمده به دور رهبر. این گروه که در بیست سال گذشته به ویژه در سیاست خارجی دست بالا را داشت، با شکست های پی در پی، تا مقدار زیادی توان خود را از دست داده اند. رهبر، حتا سریع تر از این گروه قدرت خود را به عناصر تند در سپاه سپرده است و نقش او هر روز به بلندگویی این گروه محدود می شود. شکست های پی در پی، این گروه را مجبور کرده که اجازه مانور به گروه های عمل گرا در داخل رژیم و سپاه بدهند. این گروه که در خارج از کشور به عامل بی ثباتی بدل شده بودند، در داخل کشور بدون اتلاف وقت به چپاول اموال عمومی و گسترش امپراتوری مالی خود مشغول بودند. چپاول ایران، به عنوان کشور در کمیت و کیفیتی که تا کنون بی سابقه بوده، همزمان گردید با بالا رفتن قیمت نفت در جهان که آنان را حتا گستاخ تر کرد. شاید این گروه به اندازه نیمی از تولید ناویژه آفریقا را به خارج از کشور منتقل کردند. برای اینکه بتوانند بسادگی به فساد خود ادامه دهند، از یکسو به خاموش کردن ندای مخالفین و در برخی مواقع همکاران قدیمی که به مهره سوخته بدل شده بودند، حتا به صورت فیزیکی پرداختند و از سوی دیگر تشویق به ترویج فساد در تمامی گروه ها و رده ها کردند. همزمان، خارج کردن پول به خارج، موقعیت طلایی در اختیار سازمان های جاسوسی خارجی از روسیه گرفته تا آمریکا و اسراییل و اروپا، برای خرید ارزان خبرچین و جاسوس قرار داد. هرچه موقعیت سیاسی بزهکار بالاتر، ساده تر و موثرتر می توانستند به دام سازمان های جاسوسی خارجی بی افتند. راه ساده ی یافتن تجمع جاسوس و خبرچین در هر حکومت خودکامه، تمرکز به کانون قدرت می باشد. از این رو، منطق حکم می کند که خبرچین خارجیان در ایران در میان تندروهای گرد آمده بدور رهبر و در سپاه باشند. تنها سخنی که رهبر نظام در مدت ها برزبان رانده که دروغ نیست، وجود "نفوذی" در ایران است که به احتمال با نگرش بر "بیت" خود آن را بر زبان آورده است.
گروه دوم، که در نیافتن نام مناسب تر، می توان آنان را عملگرا نامید، با وجودی که از روز نخست در بطن نظام اسلامی رشد کرده اند، در چند سال گذشته تا مقدار زیاد از کانون موثر قدرت به کنار بوده اند. این گروه، براثر تحولات چند سال گذشته و به ویژه پس از ورود موثر ملت به صحنه سیاسی از سال 88، توانسته اند نه تنها حکومت را در دست گیرند، بلکه خود را پیروز انتخابات این دوره نیز بدانند. شکست سخت گروه تندرو، که به سود گروه عملگرا تمام شد، می توان توهم محبوبیت و یا رهبری ملت را در آنان ایجاد کند. این گروه با اتحاد با بخش بزرگی از سپاه که آنها هم در بیست سال گذشته از قدرت کنار مانده بودند و از این رو، شهره به شرکت در چپاول ملت نمی داشتند و به احتمال زیاد از بدنامی که سپاه بخاطر حمایت از رژیم برخود خریداری کرده است، بشدت سرخورد بودند، در چهار سال گذشته توازن قدرت را به سود خود دگرگون کرده اند. اما به وجودی که بخشی از خواست های ملت را بازتاب دادند، داعیه ی رهبری ملت که خواست های بسیار بالاتری به صورت حکومت ملت دارد، حتا بخاطر کامیابی خود آنان، توهمی است که باید از آن دوری کنند. اما در هر حال، تغییر وزنه قدرت نمی تواند بدون تبعات سیاسی باشد.
مهم ترین نشانی که در چند روز گذشته از دگرگونی سیاسی مشاهده شد، سخنان رهبر در باره گزینش جانشین بود. خودکامگان در قدرت بندرت آماده گزینش جانشین در دوران زنده بودن خود هستند. حتا خمینی هم پس از آنکه قدرت تام بدست آورد، جانشین خود را عزل و تا هنگامی که زنده بود نامی از جانشین بر زبان نیاورد. کمبود قدرت، شکسته نفسی همراه می آورد. "رهبر" نظام به این نتیجه رسیده که چه بخواهد و چه نخواهد، مجلس خبرگان آینده با وجودی که همگی آنان موقعیت خود را به نظام اسلامی و تا اندازه ای شخص او مدیون هستند، برخلاف زمان خمینی که جسارت انتخاب جانشین برای وی را تا هنگامی که نفس می کشید را نداشتند، این دوره چاره ای بجز دست زدن به این مهم نخواهند داشت. نظام اسلامی اطمینان ندارد که در حالت بلاتکلیفی که نبود سلسله مراتب ایجاد خواهد کرد، بتواند از برخورد داخلی میان گروه های رقیب که همگی گرگ های باران دیده هستند و آماده اند که بخاطر یک دستمال قیصریه را آتش زنند، جلوگیری نماید. این گزینش، گرچه امید چندانی به در دست گرفتن قدرت وسیله ی رهبر و یا شورای رهبری آینده وجود ندارد، باید هرچه زودتر وسیله ی آخرین بازماندگان نسل نخست رژیم انجام گیرد.
اما تمامی این محاسبات تا هنگامی است که قدرت گروه سوم، یعنی ملت در معادله منظور نگردد. سال 88 ثابت کرد که نه تنها ملت از وظیفه تاریخی خود یعنی حفظ ماندگاری ایران که یکی از شرایط اصلی آن تاثیر گذاری در سیاست کشور است، غافل نیست، بلکه همزمان قدرت نهایی نگاهدارنده ی نظام یعنی سپاه پاسداران، در رویارویی تعیین کننده با ملت، بدون بخطر انداختن تمامی نهاد سپاه با تهدید ازهمپاشی کامل داخلی، عاجز است. بدون تردید امکان جدی خیزش عمومی که اینبار در نبود تهدید مستقیم نظامی خارجی و در نتیجه دلیر شدن هرچه بیش تر، می توانست تعیین کننده آینده سیاسی ایران باشد، دخالت مستقیم سپاه در انتخابات دستکم در تهران، را محدود نمود. با وخیم شدن روزانه وضعیت اقتصادی کشور، باید انتظار افزایش شدید تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات احتمالی خیابانی در آینده را داشت. اگر تظاهرات سال 88 محدود به خواست های سیاسی و احترام به رای مردم بود، تظاهرات آینده گروه بزرگ تر و مصمم تر ناراضیان اقتصادی را نیز در بر خواهد گرفت. هرچه این گروه گستردگی بالقوه بزرگ تری را ارایه نمایند، همپاشی نیروهای انتظامی و مسلح در رویارویی با ملت، از احتمال بالاتری برخوردار خواهد شد. ملت پیش از این تحمل سپردن حال و آینده خود را به دست گروه نابینا، خون ریز، فاسد، چپاولگر و خود را برتر از ملت به حساب آوردن، را دیگر ندارد. دیگر قصه های دل خوشکنک آن دنیا برای همراه کردن توده کارساز نیست. شاید مهم ترین دلیل آن، شناخت ماهیت واقعی قصه گویان، وسیله ی ملت باشد.
برخورد قدرت در ایران به روزهای پایانی خود نزدیک می شود. از یک سو ملت و همچنین معاندین به توان ملت پی برده و از سوی دیگر، شکست های پی در پی نظام اسلامی، تمامی آنان را چه تندرو و چه واقع گرا، در مقایسه با گذشته، به حالت پدافندی فرو برده است. گروه واقع گرا، امروز از بخت بیش تری در نبرد با تندروها برخوردار است زیرا، احتمال پیوستن فردی و جمعی آنان به ملت بالاتر است و پشتیبانی آنان را دارند. با کشیده شدن هرچه بیش تر به سوی ملت، در صورت سقوط نظام اسلامی که حتمی بنظر می رسد، پیوند خوردگان با ملت چه نظامی و چه غیر نظامی، بخت خود را در ساخت ایران آینده بیمه خواهند کرد. باوجود خوش بینی، نباید تصور کرد که چپاولگران ملت و کسانی که بر کرسی قدرت بدون مشروعیت سالیان سال تکیه زده اند، بدون مقاومت شدید که حتا می تواند به هزینه ی فدا کردن ایران باشد، دست از مزایای خود خواهند کشید.
نمونه ای از این اقدام را می توان در رزمایش اخیر موشکی سپاه دید. هرملتی برای ماندگاری در جهان امروز باید توان جنگیدن را داشته باشد. در این اصل بحثی نیست. بازهم در اینکه نمایش قدرت به شرطی که در راه افزایش امنیت ملی باشد و بتواند از اشتباه محاسبه رقبا جلوگیری کند، مورد نیاز است نیز بحثی نیست. اما زمان بندی نمایش سپاه در جهت آسیب رساندن به امنیت ملی ایران انجام شد. همه و شاید بیش از همه، سپاه آگاه است که نمایش موشکی ایران برای ترساندن آمریکا، اسرائیل، ترکیه و روسیه انجام نگرفت. این نمایش قدرت، تنها سرزمین های عرب خلیج فارس (عربستان در درجه نخست و سپس کویت، قطر و امارات) که بشدت از امنیت خود نگران هستند، را هدف قرار داد. همزمانی این رزمایش با رزمایش عربستان که در آن از روسای پاکستان و مصر، بمنظور نشان دادن همبستگی با میزبان، نیز دعوت بعمل آمده بود، تنها به افزایش تنش بیش تر می انجامد. اقداماتی از این دست که براثر شرکت در جنگ داخلی سوریه، عراق، لبنان، بحرین، یمن، امکان تکرار آن فراوان است، می تواند هر روزه انجام گیرد. ثبات، بر امکان تحول دمکراتیک ایران آن می افزاید. چنین اقداماتی که بر خلاف منافع ایران می باشد، می تواند هر روزه وسیله گروه تندرو انجام گیرد. تا هنگامی که نظام اسلامی در صحنه وجود دارد، امکان کشیده شدن به جنگ حتا بزرگ تری در خاورمیانه با شرکت، عربستان، ترکیه و شاید مصر و روسیه، دور از ذهن نیست که برای ایران فاجعه جبران ناپذیر خواهد بود.
بالاخره باید به اقتصاد اشاره کرد که بهبود آن با وجود نظام اسلامی در صحنه سیاسی، خواب و خیالی بیش نیست. فشار اقتصادی، موثرترین عامل افزایش شتاب سقوط ایران و نظام می باشد. بیش از اینکه ایران از پا در افتد، نیاز است که نظام هرچه زودتر بخاطر کاستن از آسیب ها که هر روزه جبران آن سخت تر می گردد، از صحنه سیاسی ایران کنار گذارده شود. برای حفظ مسالمت بودن مبارزه پیش روی، راه صحیح حرکت گام به گام است. اما همزمان ازهم پاشیدگی اقتصادی و سیاسی، شتاب در برکناری نظام را دیکته می کند. موازنه میان این دو نیاز، هر روزه به سوی نیاز به شتاب سنگین تر می شود. بنظر می رسد شرایط از هر نظر برای جایگزینی فوری نظام اسلامی آماده است و دیرکرد می تواند فاجعه آفرین باشد. دریغ است که میانمار بتواند بدون خون ریزی به سوی حکومت مردم حرکت و ایران هنوز تنها نظاره گر باشد.
--------------------------------------------
۱ - البته در حکومت های دمکرات نیز چنین رقابت هایی درمی گیرد که براثر وجود حاکمیت ملت، به نسبت بسیار کوچک تر هستند.
۲ - حتا می توان جنگ ایران و عراق را با این نگاه دید. در این که صدام آغاز کننده جنگ و از این رو محکوم است، تردیدی نباید بخود راه داد. همزمان دلایل بسیاری نیز وجود دارد که خمینی با وجود آگاهی از قصد صدام دال بر حمله به ایران، اقدامی برای پیش گیری از جنگ بعمل نیاورد. به احتمال زیاد او جنگ را به عنوان عاملی که سقوط صدام را تسریع می کرد و جانشین او حکومت شیعی در عراق می شد، حساب می کرد. از این رو جنگ نه تنها به خمینی اجازه می داد که مخالفان داخلی را قلع و قمع کرده بلکه همزمان گام بزرگی به سوی گسترش حکومت شیعی در منطقه بر می داشت. عجیب نیست که جنگ، از دید او "نعمت" بود.
۳ - شایع است که بخش بزرگی از پول های خارجی به کشورهای نه چندان پیشرفته مانند مالزی، تاجیکستان، اندونزی، قزاقستان، روسیه و ... منتقل شده است. نه تنها بخش بزرگی از این پول ها هیچگاه نه به دست دولت ایران و نه بدست خود "دزدان" نخواهد رسید، بلکه دست رسی به آن مدارک همراه نمونه امضاهای مجاز به سادگی در اختیار آن سازمان ها خواهد بود.
۴ - این گروه در دوران خاتمی، هم مجلس را در دست داشت و هم ریاست جمهوری را. اما در نهایت بازی را به گروه تندرو باخت. دلیل اصلی آن شکست، خارج از شخصیت خاتمی، قدرت تام رهبر و یکدستی سپاه پاسداران که زبان می برید و دست می شکست پشت سر او بود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: