Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


نجات یافته - داستان واقعی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[18 Jun 2016]   [ بابک پایدار]

            داستان واقعی  از : بابک پایدار


 


از بار آخری که اور را دیه بودم در حدود بیست سال پیر شده بود. چشمان  فرورفته  در حدقه با هاله ای سیاه رنگ، پوست صورت دارای چین ها و چروک های متعدد، و استخوان های گونه    برجسته و بیرون زده  از صورت، انگار که چند ماهی غذا نخورده و یا این که با ماشین زمان به یکباره ده ها سال به جلو جهیده باشد . به نظر در حدود پنجاه و پنج یا شصت ساله می آمد، اما من می دانستم که حد اکثر بیست و شش یا بیست و هفت سالش است. وقتی که در حدود چهار سال پیش او را گرفتند بیست و سه  سال بیشتر نداشت.

پرسیدم : " چه به روزت آمده؟" 

یک لحظه نگاهی شرربار به من انداخت و بعد لبخند زد. با همان یک نگاهش دنیایی از معنی به رویم پاشیده بود، به طوری که از سؤال خودم خجلت  زده شدم. گویی دشنامم داده بود که چرا چنین پرسش  خام و سفیهانه ای از او کرده ام . مگر نه این است که حالا دیگر هیچ کس از سرنوشت افرادی چون  او  بی اطلاع نیست؟

   وقتی او  را گرفتند ،جوانی بسیار شاداب بود. با وجود این که از دور و بری هایش  بسیاری را بازداشت کرده   و تعدادی را هم به جلوی جوخۀ اعدام فرستاده بودند هنوز امیدش را به انقلاب از دست نداده بود. می گفت: این ها همه نتیجه ادامه طبیعی  انقلاب است و پیچ و خم هایی که گریز از آن ها در هیچ تحول انقلابی امکان پذیر نبوده .      می گفت: این ها مثل تب و لرزهای آدم بیمار ، و حاصل درگیری با میکروب های موجود  در بدن است و به زودی با نابود شدن این موجودات  بیماریزا، بیمار به خودی خود شفا  خواهد یافت  و جامعه  ما هم سرفراز و سربلند و سالم از این کشاکش ها بیرون خواهد آمد. اما حالا – دیگر امید چندانی نداشت . وقتی بیشتر با او حرف زدم فهمیدم که نظرش هم تا حدودی عوض شده . می گفت: "بیمار ما شفا نیافت. امید زیادی هم به بهبودش نیست. در حال اعما است."

گفتم: " بیشتر برایم بگو . آن جا بر تو چه گذشت؟"

گفت : "چیز فوق العاده ای نبود. مثل بقیه. مثل تمام آن دیگران که آمدند،  ماندند، و رفتند؛ یا آمدند و ماندند. من هم همان ها را دیدم و همان مراحل را گذراندم. ..."

 گفتم : " می دانم که حرف هایت دیگر برای هیچ کس تازگی ندارد. ولی بگو! بگو تا بلکه آن ها را در جایی بنویسم و تجربه تو هم عبرتی بشود برای..."

حرفم را قطع کرد و با صدایی که ناگهان بلند و خشن شده بود گفت:      "عبرت!؟"  و نگاهی چنان سوزان به سویم انداخت که احساس کردم از عرق خیس شده ام. ولی لحظه ای بعد دوباره لبخند زد و انگار که تصمیم به انجام کار خطرناکی گرفته باشد با لحنی جدٌی و رسمی گفت: " باشد می گویم، ولی یادت باشد که خودت خواستی!"

بعد سرفله ای کرد و در حالی که چشمانش را به گوشه ای از دیوار دوخته بود گفت: " روزهای اول خیلی وحشتناک بود. مرا بردند به همان جا که در رژیم قبل هم برده بودند. کمیتۀ  مشترک صد خرابکاری. شاید تعجب کنی ولی آن بساط قدیم هنوز باقی است . کما بیش با همان شکل و شمایل قبل. تنها با یکی دو تفاوت جزئی. اول این که حالا بازجو ها ریش دارند و یکدیگر را به جای دکتر و مهندس، "برادر" و " حاجی"  صدا می زننند. و دوم این که آن زمان شکنجه بیشتر از گردن به پایین و به طوری بود که اثر زیادی باقی نگذارد در صورتی که حالا به عکس است. به محض ورود به آن جا مرا به اطاقی بردند و دو سه نفری روی سرم ریختند. نمی دانم چه مدت طول کشید ولی ضرباتی که به سر صورتم وارد شد جای سالمی در آن باقی نگذاشت. بعد ها خیلی تعجب می کردم که چه طور زنده ماندم و چه طور  میان این همه مشت و لگد که حواله سر ومغزم شد یکی به گیجگاهم نخورد که راحتم کند..."

حرفش قطع شد. انگار بعض یا چیز دیگری راه گلویش را بسته بود. برای این که تشویقش کنم که ادامه بدهد  پرسیدم: " خب بعد چی شد؟ بعد از بازجوئی؟"

نگاهی به من کرد و انگار که تازه داستان را شروع کرده است گفت:     "توی سلول هیچکس به هیچکس  اعتماد نداشت. آن قدر همه صدمه دیده بودند که روی درستکار کردن دهان هیچ کس نمی شد حساب کرد. آن قدر گرسنگی خوردیم و از درد و مرض زجر کشیدیم که خیلی ها حاضر بودند به خاطر یک ذره دوا یا یک خورده غذا و یا کمی آسایش جاسوس آنها بشوند. این بود که ...."

بی اختیار حرفش را بریدم و پرسیدم:" مگر  ... زندان  پزشک و دارو نداشت؟"

نگاهی طولانی به من انداخت و انگار که با دیوانه ای رو به رو است گفت: " دکتر و دارو!؟"  و بعد از مکثی رویش را از من برگرداند  و انگار که با دیوار حرف می زند گفت: " آن ها ما را عمداً بیمار        می کردند! توی زندان های فعلی هر کس دو راه بیشتر ندارد: یا باید تسلیم شود و یا بمیرد! آن هم نه به یک مرگ معمولی.به یک مرگ تدریجی  مشقت بار. خودشان هم چیزی را از زندانی پنهان نمی کنند. به او می گویند  که تا وقتی از جانب او خیالشان کاملاً راحت نشده، حتی اگز از انقضای دورۀ محکومنتش ده سال هم گذشته باشد هیچ وقت آزادش نخواهند کرد. هر کس که از حزب،  سازمان، یا گروه خود  ببرد و"انصراف" بدهد زندگی خودش را خریده است. اما این تنها اول کار است. "انصراف"  مقدمۀ "توبه کردن" است  و توبه کردن یعنی جاسوس و بردۀ آن ها شدن! اگر انصراف بدهی ولی توبه نکنی  شاید به مرگ تدریجی تری بمیری ولی اگر انصراف ندهی آن وقت حتی اگر به دلیلی  اعدامت نکنند  تنها به مرگی دردناک و طولانی محکوم شده ای."

پرسیدم: " منظورت چیست؟"

گفت: "منظورم این است که اگر سالم باشی، آن ها یک مریض شپش دار، یا گال دار، و یاهزار کوفت و مرض مسری دیگردار را  هم سلولی تو  می کنند تا بیماری او را بگیری. منطورم این است که وقتی بیمار شوی حتی یک صابون معمولی را از تو دریع می کنند تا مبادا از گسترش بیماری تو جلوگیری شود. منطورم این است که در عین بیماری و گرسنگی دایمی، حتی به بهانه این که بلند حرف زده ای  یا خندیده ای تو را به تخته شلاق می بندند و با کابل آن قدر می زنند که ..."

او ناگهان به سرفه افتاد – سرفه ای سخت و وحشتناک. وقتی کمی آرامتر شد، من  زیر لب و با تردید پرسیدم: " ولی تو... ولی تو که توبه نکردی... پس تو... چه طور آزاد شدی؟"

نگاهی دردناک به من انداخت و در حالی که به زمین چشم می دوخت گفت:" مرا... مرا مرگ از دستشان نجات داد..."  ساکت شد و بعد از چند سرفه وحشتناک اضافه کرد: " بعد از دو سال بیماری، بالاخره پزشکانشان مرا دیدند و ... اعلام کردند که ...حد اکثر تا سه ماه دیگر خواهم مرد ... این بود که ... این بود که رهایم کردند تا در خارج از زندان بمیرم..."

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: 333


بنیاد آینده‌نگری ایران



پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۵ آوریل ۲۰۲۴

ستون آزاد

+ "زدن سر هشت پا" و حکایت "ببر کاغذی" رضا علوی

+ جهانِ پس از جنگ غزه  رضا علوی

+ آیا اسراییل بر نفت و گازغزه چیره خواهد شد ؟ رضا علوی

+ توتالیتریسم چیست؟ حسین مولا

+ گفتگو بارد هوش مصنوعی با حسین مولا حسین مولا

+ تفاوت مبارزه جوانان در زمان حکومت شاه ایران برای آزادی و دمکراسی با مبارزه جوانان کنونی برای آزادی و دمکراسی علیه جمهوری اسلامی چیست؟ گفتگو حسین مولا با بارد بزرگترین هوش مصنوعی گوگل

+ دو حادثه مهم  رضا علوی

+ جوانانیکه در جنبش زن زندگی آزادی شرکت کردن در چه سنینی بودند؟ Bard هوش مصنوعی

+ خود آموز دیکتاتورها رندال وود کارمینه دولوکا

+ موانع توسعه دموکراسی در خاورمیانه  دکتر امیر ساجدي

+ راز یک کشتار  رضا علوی

+ آیا غول خفته بیدار می شود ؟  رضا علوی

+ ریزش مداحان در این عاشورا رضا علوی

+ رهبر نقاب دار!  رضا علوی

+ بخش سوم : "لاریجانی ها " ؛ مردانی برای تمام فصول رضا علوی

+ حقوق زنان - کانون درگیری. فرهاد یزدی

+ آمریکا ؛ به کجا چنین شتابان ؟ رضا علوی

+ جهان و ایران در آغاز سال نو خورشیدی. فرهاد یزدی

+ نبرد برای نامزدی  رضا علوی

+ . 

+ ایران لیبرال فرهاد یزدی

+ روز جهانی زنان گرامی باد  گیتی پورفاضل

+ سالروز حمله روسیه به اوکراین فرهاد یزدی

+ کالبد شکافی" پرویز ثابتی" رضا علوی

+ سقوط محسن رنانی

+ فشار برملت ایران از دو سو. فرهاد یزدی

+ نشست واشنگتن – تلاش در راه ذلیل کردن جنبش ملی ایران فرهاد یزدی

+ الگوی روسی چپاول اموال ملی فرهاد یزدی

+ امنیت ملی – بخش دوم فرهاد یزدی

+ امنیت ملی در دهه سوم سده بیست و یکم فرهاد یزدی

+ آیا روسیه، جمهوری اسلامی را به عنوان متحد استراتژیک خود محسوب می کند؟ رضا علوی

+ منافع ملی و استقلال فرهاد یزدی

+ نقش "طنز" و شعار های "کاف دار" در جنبش انقلابی ایران رضا علوی

+ قشر میانه ایران مهرداد: یکی از همکاران سایت آینده نگر

+ دیگر چین به ایران اهمیت نمی‌دهد ! رضا علوی

+ نقش توازن قوا در جهان در خیزش ملی فرهاد یزدی

+ نیروهای مسلح در دو مقطع تاریخی فرهاد یزدی

+ تراژدی جمهوری اسلامی با مهسا امینی آغاز و با محسن شکاری پایان می‌یابد!  دکتر شیرزاد کلهری

+ دستاوردهای جنبش انقلابی ایران یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ از خیزش اجتماعی تا انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ پایان کار رژیم، تکیه بر عصای سلیمان شیرزاد کلهری

+ انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ انقلاب مدرن ایران شیرزاد کلهری

+ ادامه خیزش اجتماعی – سیاسی ایران فرهاد یزدی

+ بیانیه شماره ۱ لیدرهای میدانی  لیدرهای میدانی

+ خیزش اجتماعی نسل جوان ایران فرهاد یزدی

+ اولویت پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران فرهاد یزدی

+ با کمال تاسف و تاثر از در گذشت دوست نازنین مان محمد امینی .

+ اعتراضات مردم و راهکار های روی میز حکومت یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ تعلل نیروهای مسلح فرهاد یزدی

+ آینده در کوتاه مدت فرهاد یزدی

+ سپاه پاسداران و نجات ایران فرهاد یزدی

+ رسالت انسان در برابر آزادی سعیده امین‌زاده

+ ایران – روسیه - اوکراین فرهاد یزدی

+ نیاز به زمان فرهاد یزدی

+ مبارزه مدنی و چرائی آن کیومرث صابغی

+ دو بازنده – یک برنده. فرهاد یزدی

+ نظام سیاسی در ایران آینده فرهاد یزدی

+ آیا بایدن در انتخابات ۲۰۲۴ کاندید خواهد شد ؟ رضا علوی

+ اسطوره سیاسی از دموکراسی آمریکا تا اقتدار گرائی چین پرفسورجیم دیتو

+ اسطوره جدید و آینده سیاسی عربستان سعودی -

+ فرمان فرمایی روسیه بر نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ دگرگونی قدرت در کانون نظام فرهاد یزدی

+ برجام در تاریکی رضا علوی

+ برای مام زمین در روز زمین فرهاد یگانه‌

+ تکرار تاریخ، نابودی محتوم دیکتاتورهای بزرگ به دست خودشان است فرهاد یگانه‌

+ چرا رابطه کشورهای غربی و روسیه پس از پایان جنگ سرد، به چنین کابوسی برای اردوگاه کشورهای غربی ختم شد؟ فرهاد یگانه‌

+ تاثیر جنگ اوکراین فرهاد یزدی

+ نوروزتان مبارک .

+ چیرگی «جبهه موافقت» بر «جبهه مقاومت» رضا علوی

+ نخبه گان یا پخمه گان در حکومت اسلامی  رضا علوی

+ رویا یا کابوس ؟ رضا علوی

+ خودکامگی  تیموتی اسنایدر

+ نگاهی بر موقعیت ایران در منطقه فرهاد یزدی

+ در باره انتخابات ۱۴۰۰ مجید / ایران

+ حسن هم از میان ما رفت گروهی از یاران دیروز، امروز و فردای حسن

+ در باره ظریف ... و میدان  مجید / ایران

+ نظام اسلامی و اردوی خاور بر علیه باختر فرهاد یزدی

+ چرا سازمانهای اطلاعا تی معتقدند که آینده جهان تیره و تار است ترجمه: کیومرث صابغی

+ تضمین حداقل درآمد یکسان برای تمام شهروندان. فرهاد طالع

+ قرار داد ۲۵ ساله ؛ ماندگاری حکومت یا ترکمانچای ؟ رضا علوی

+ سخنی با آقای مهاجرانی. محمد امینی

+ مذاکره غرب با نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ هنر فاشیست نبودن ترجمه ناصر فکوهی

+ با ناسيوناليسم راه به جايي نمي‌بريم عظيم محمودآبادي

+ در آستانه چهل و دومین سالگرد انقلاب فرهادی یزدی

+ روز سياه  رضا علوي

+ مصباح یزدی ؛ معمار خشونت مقدس و طرا ح "کادرسازی " رضا علوی

+ حمله به ایران و یا حزب الله؟ فرهاد یزدی

+ تهدید از سوی قفقاز فرهاد یزدی

+ بهار آن سال و «بهار هر سال...» محسن یلفانی

+ بحران امنیتی و حکومت نظامیان فرهاد یزدی

+ جستجوی کار در ایران امروز 

+ سیاست دولت نوین آمریکا در منطقه فرهاد یزدی

+ اوباما برجام را آورد و ترامپ آنرا پاره کرد- چرا؟ مجید / ایران

+ ارزش های اندیشه های دکتر فاطمی  رضا علوی

+ مرگ نهائی رژیم  فرهاد یزدی

+ آتش افروزی در قفقاذ فرهاد یزدی

+ اندیشه چپ ، خادم غرب مهندس صلاح الدین همایون

+ تنگ تر شدن حلقه فشار فرهاد یزدی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995