Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


اگر خواهان تغییر هستید شما باید خود تغییر باشید

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[16 Aug 2016]   [ ]

البته این «خود تغییر» را می‌شود برجسته‌تر هم کرد: اگر خواهان تغییر هستید، شما باید خود خود خود تغییر باشید. خلاصه‌اش این می‌شود که نمی‌توانی پا‌هایت را دراز کنی، آب پرتقال‌ات را زیر کولر یا کنار شومینه - بسته به فصلی که می‌خواهی تغییر کنی - بخوری و بعد هم بخواهی تغییر کنی. پس هر تغییری هزینه‌های خودش را دارد و البته در این میان یکی از مهم‌ترین عناصر تغییر، «پذیرش چالش» است.
پذیرش چالش در واقع پاسخ به این پرسش است که اصلاً چرا می‌خواهم تغییر کنم؟ آدم‌هایی که می‌خواهند تغییر کنند، می‌خواهند از یک وضعیتی به وضعیتی جدید برسند، بنابراین خیلی بدیهی به نظر می‌رسد کسی که شرایط خود را از هر نظر ایده‌آل و بی‌نقص می‌داند، نیازی به دستکاری و تغییر در خود احساس نکند. دری که موقع باز و بسته شدن صدای ناهنجاری می‌دهد، ما را مجاب می‌کند تعمیر یا روغن کاری‌اش کنیم اما اگر ما این صدا - صدای تغییر- را نشنویم چه؟ مسلماً نیازی به روغن کاری یا تعمیر در احساس نخواهیم کرد، یعنی نیازی به تغییر نخواهد بود. پس مهم است که ما چه زاویه دیدی نسبت به چالش‌های شخصیتی، ذهنی و بیرونی‌مان داریم.
مثلاً آدم‌هایی که نقاط ضعف، عادت‌ها و افکار منفی خود را نمی‌بینند یا بد‌تر از آن، نقاط ضعف خود را به عنوان بخشی از کلکسیون افتخارات خود می‌بینند و نه تنها شرمنده نیستند بلکه برای داشتن آن چالش‌ها و ضعف‌ها از دیگران تقاضای مدال و درجه و پاداش می‌کنند، چندان امید نمی‌رود که بتوانند تغییری در خود ایجاد کنند. تا زمانی که ما درک و تصویر ذهنی درستی از اندوخته‌ها، داشته‌ها و نداشته‌های درونی و بیرونی‌مان نداریم احتمالاً در برابر تغییر مقاومت خواهیم کرد.
بعضی‌ها نکاشته می‌خواهند درو کنند و بچینند. متأسفانه گاهی ما دچار قیاس‌های وحشتناکی می‌شویم. وقتی درجه علمی، سوابق دانش، ثروت یا موقعیت کسی را می‌بینیم، گاهی دچار این خطای ذهنی می‌شویم و گمان می‌کنیم آن آدم‌ها کاری ندارند و صبح تا شب روی فرش قرمز راه می‌روند یا کت جادویی‌ای دارند که از جیب‌های آن هر روز موقعیت بر‌تر اجتماعی، مدال‌ها، سوابق علمی و اعتبارهای مالی بیرون می‌تراود، در صورتی که ما عموماً به آن عرق ریختن‌هایی که پشت آن فرش قرمز یا آن موقعیت بر‌تر وجود دارد، بی‌اعتناییم و به عبارتی، پشت صحنه را به هیچ می‌انگاریم.
مثل این می‌ماند که ما تصویر شیک و ‌تر و تمیز یک سوپراستار را روی فرش قرمز افتتاحیه اکران می‌بینیم اما به حساب نمی‌آوریم که او در آن فیلم چه دشواری‌هایی را تاب آورده است مثلاً چقدر عذاب کشیده و وزن کم کرده یا برعکس نان خامه‌ای خورده و چاق شده تا به آن فرم بدنی دلخواه کارگردان برسد. چقدر در گرما یا سرما زحمت کشیده و مشکلات را تحمل کرده است تا امروز روی آن فرش قرمز راه برود.
نقشه گنج «تغییر» را بیابید
یک صبحانه را می‌شود در ده دقیقه صرف کرد اما آیا می‌شود در ده دقیقه دستور داد یک درخت سیب به اندازه‌ای که ما می‌خواهیم سیب بدهد یا حتی مضحک‌تر از آن، درخت سیب در ده دقیقه گلابی بدهد؟ یکی از مهم‌ترین اصول در تغییر «رفتار منطقی و پذیرش تدریجی به خاطر زمان بر بودن تغییرات» است. آدم‌هایی که خیلی زود جوش می‌آورند و حوصله‌شان سر می‌رود و در یک زمستان زیر درخت سیب می‌نشینند و تقاضای گلابی می‌کنند، عموماً نمی‌توانند اوضاع را منطقی و پیوسته به سمت تغییر پیش ببرند. کسی می‌تواند سیب تغییر را لمس کند که به قاعده فصل‌ها احترام بگذارد و بداند تغییر امر زمان‌بری است.
شاید چیزی به اندازه «احساس دانای کل بودن» ترمز تغییرات را نکشد. آدم‌هایی که خودشان را عقل کل می‌دانند آیا نیازی به مشاوره و کمک خواستن از دیگران برای تغییری در خود یا آنچه به دنبالش هستند می‌بینند؟ هر چقدر ما خود را جامع‌الاطراف و همه فن حریف و متخصص در همه چیز می‌دانیم کمتر به مشاوره تن می‌دهیم و کمتر از دیدگاه‌های متخصصان و صاحبنظران بهره می‌بریم. مثلاً ممکن است کسی در رأس یک شرکت بزرگ تجاری باشد و کارمندان بسیاری زیر دست او کار کنند و به بسیاری از آدم‌ها هم مشاوره بدهد، اما‌ همان فرد در زندگی خانوادگی خود با چالشی روبه‌رو باشد که نتواند به تنهایی آن چالش را حل کند.
اینکه ما در مقام یک پدر یا مادر هستیم، اینکه ما رئیس یک شرکت کوچک یا بزرگ هستیم، اینکه ما فلان مدرک ممتاز دانشگاهی را داریم، اینکه ما در فلان مسابقه رتبه اول را به دست آورده‌ایم، دلیل نمی‌شود که حرف ما در همه موقعیت‌ها درست باشد.
نکته حیاتی دیگر در تغییر، خوب گوش کردن است. می‌شود آدمی به صداهای اطراف خود و درونش خوب و دقیق گوش ندهد و تغییر کند؟ متأسفانه گاهی ما از این هنر بزرگ بی‌بهره‌ایم. صداهای زیادی در بیرون و درون ما وجود دارد و نمی‌توان با بی‌اعتنایی به این صدا‌ها کار‌ها را سامان داد. مدیری که می‌خواهد در سازمان خود تغییری بنیادین به وجود بیاورد، آیا بدون شنیدن صداهای مدیران و کارمندان خود می‌تواند این تغییر را ایجاد کند؟ جز این است که او این تغییر را به واسطه مدیران و کارمندان خود می‌تواند به‌وجود بیاورد؟ پس چگونه می‌شود پذیرفت که آن مدیر بدون شنیدن حرف‌ها و موضع‌ها این تغییرات را به‌وجود بیاورد؟ حتی اگر این تغییر، تغییری شخصی باشد، باز هم شنیدن صداهای درون و بیرون خودمان برای رسیدن به آن تغییر اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.
نکته مهم دیگر که باید به آن توجه کرد «زمان مفید تغییرات» است. فرصت ما برای تغییرات همیشه فراخ نیست. گاهی زمان تغییر بسیار اندک است، پس زمان عنصر کلیدی و مهمی است و نمی‌شود دست کم گرفت، بنابراین هرچقدر «تغییرات در زمان مساعد» اتفاق بیفتد به نتایج بهتری خواهد رسید. مولانا در مثنوی معنوی داستان مردی را حکایت می‌کند که بر سر راه مردم خار کاشته بوده. خارهایی که باعث رنجش عابران شده بود و هرچه به او تذکر می‌داده‌اند که خار‌ها را از سر راه بردارد او امروز و فردا می‌کرد، غافل از اینکه هر روز و هر سال که می‌گذرد ضعیف‌تر می‌شود و آن درختچه‌های خار بیشتر ریشه می‌دوانند، زاد و ولد می‌کنند و عمیق‌تر به زمین می‌چسبند.
مولانا در شرح بطنی‌تر این حکایت می‌گوید خصلت‌های تاریک و منفی آدمی به آن درختچه‌های خار می‌ماند. تا زمانی که آن عادت‌های تاریک در ذهن آدمی ریشه‌های محکمی ندوانیده‌اند می‌توان آنها را به‌راحتی از ذهن و زندگی بیرون کشید اما هرچقدر در این باره تعلل کنیم و زمان‌ را از دست بدهیم درافتادن با آن عادت‌ها و تمناهای تاریک دشوار‌تر خواهد بود. پس اگر دنبال تغییر هستیم تا آنجا که می‌توانیم «خودمان را از سندرم شنبه‌زدگی‌ رها کنیم.»
ما همچنان که در سه زمان مألوف و آشنا زندگی می‌کنیم و ذهن‌مان بین زمان حال و گذشته و آینده در تردد است، برای تغییر هم به سه مدل از رفت و آمد ایده‌ها و تصمیم‌ها و هدف‌گذاری‌ها نیاز داریم. هر تغییری نیاز به هدف گذاری‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت دارد. آدم‌هایی که برای تغییرات، هدف‌گذاری‌های بلندمدت ندارند، عملاً افق و چشم‌اندازی ندارند، در حالی که هدف‌گذاری بلند مدت به ما گوشزد می‌کند که می‌خواهیم به کجا برویم و به کجا برسیم. بسیاری از ما گمان می‌کنیم داشتن برنامه‌های مثلاً پنج‌ساله کلان فقط برای یک کشور یا یک سازمان بزرگ موجه و ممکن است و نوشتن برنامه بلندمدت شخصی را فانتزی و لوس می‌دانیم.
با این حال یک خانواده یا حتی یک شخص می‌تواند برای خود برنامه‌های پنج‌ساله و ده‌ساله داشته باشد و چشم‌اندازی برای آینده خود ترسیم کند. اما در موج تغییرات و در کنار هدف‌گذاری‌های بلند‌مدت به اهداف کوتاه‌مدت و میان‌مدت هم نیاز داریم.
نقشه گنج «تغییر» را بیابید
اگر هدف‌گذاری بلندمدت را به مثابه قله یک کوه بدانیم، هدف‌گذاری کوتاه مدت گام‌های کوچکی است که ما به سمت قله بر می‌داریم و هدف‌گذاری میان‌مدت هم اتراقگاه‌ها و جان‌پناه‌ها و ایستگاه‌هایی است که تا رسیدن به آن قله مطلوب به صورت موقت در آنها قرار می‌گیریم بنابراین هر کدام از این هدف‌گذاری‌ها در جای خود مهم و مطلوب است و نباید دستکم گرفته شود. مثلاً اگر هدف‌های کوتاه مدت جدی گرفته نشود، احتمال اینکه ما دچار بلندپروازی‌های رؤیایی و فانتزی‌گونه شویم زیاد خواهد بود. هدف‌گذاری کوتاه‌مدت پای ما را همچنان روی زمین نگه‌می‌دارد و ما را پیش می‌برد.
اگر تغییر را یک گیاه ترد و تازه تصور کنیم، از مهم‌ترین آفت‌هایی که می‌تواند این گیاه را تهدید کند «میل بازگشت به وضعیت اول» است. در فیزیک به این حالت، اینرسی می‌گوییم، میل اشیا به سکون و ایستایی. اما متأسفانه این حالت فقط مربوط به اشیا نمی‌شود. ما آدم‌ها هم گاهی دچار این میل‌ها هستیم و مثل ماشینی عمل می‌کنیم که تا زمانی که هُل‌اش می‌دهند حرکت می‌کند اما به محض اینکه آن فشار از روی ماشین برداشته می‌شود ماشین به سرعت تمایل دارد بایستد.
این حالت ذهنی و روانی بویژه در درافتادن ما با عادت‌های چندین و چند ساله بسیار پیش می‌آید. ما در این حالت شبیه خودرویی هستیم که در کولاک مانده است. برف پاک‌کن‌ها برف را از روی شیشه می‌روبند اما هنوز به انتهای شیشه نرسیده، شیشه دوباره پر از برف می‌شود. حال اگر برف پاک‌کن‌ها از حرکت بازایستند نه تنها وضعیت بهتر نخواهد شد بلکه لحظه به لحظه بغرنج‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. میل به سکون و بازگشت به خانه اول، در اعتیاد‌ها هم حرف اول را می‌زند. این میل، کهنه و دیرپاست؛‌ همان میلی که در معتادان وسوسه عمیق بازگشت به خانه اول و شروع مجدد مصرف را کلید می‌زند.

احتمالا برای شما هم پیش آمده است که وقتی کتاب سرگذشت و فراز و فرودهای زندگی یک کارآفرین بزرگ یا صاحب برند معتبر را خوانده‌اید یا مستندی در این باره دیده‌اید، شگفت زده شده‌اید که چطور او توانسته بر آن همه چالش‌ متنوع زندگی و کارش غلبه کند و متقابلا قیاس‌ها و همذات پنداری‌هایی هم انجام داده‌اید و مثلاً گفته‌اید اگر من جای او بودم چه می‌کردم. مثلاً به خودتان تشر زده‌اید که اگر من به جای این کارآفرین بودم، در این لحظه حتماً زانو می‌زدم یا آنچه برایم مانده بود می‌فروختم و مهاجرت می‌کردم یا به جای آنکه با این همه مشکلات بر سر راه تولید، پنجه در پنجه شوم پولم را بیرون می‌کشیدم و در طرح‌های کم دردسر‌تر و پربازده‌تر سرمایه‌گذاری می‌کردم.
اگر می‌خواهیم به دنبال تغییر باشیم حتماً نیاز به الگوهایی داریم. همچنان که یک خطاط از استاد خود سرمشق می‌گیرد و خط خود را آرام آرام به سمت یک خط خوش و عالی ارتقا می‌دهد ما هم در مدیریت تغییرات به سرمشق الگوهای مهم زندگی‌مان نیاز داریم.
نقشه گنج «تغییر» را بیابید
حتی اگر میزان تغییراتی که ما می‌خواهیم در ذهن و زندگی‌مان بدهیم به نظر چندان عمیق و بزرگ نباشد بدون داشتن الگو‌ها راه به جایی نخواهیم برد. الگو‌ها کمترین کاری که می‌کنند، فاصله ما را با مطلوب‌ها نشان می‌دهند و در گام بعدی پیمودن این فاصله را شدنی و دست یافتنی می‌کنند.
کسی که در یک مستند می‌گوید نه پس‌انداز مالی عظیمی داشته و نه میراث خانوادگی، اما توانسته از صفر شروع کند و به‌تدریج کسب و کاری راه بیندازد، در واقع ذهن ما را نسبت به ثروت آفرینی تصحیح می‌کند که گمان نکنیم هر کسی کسب و کاری راه انداخته و موفق بوده، پشتوانه‌های مالی عظیم یا رانت‌های عجیب و غریب داشته است.

شاید این حکایت معروف را شنیده‌اید اما برای کسانی که می‌خواهند تغییر کنند، درونمایه این حکایت احتمالاً کهنه نخواهد شد بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: «کودک که بودم می‌خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است، من باید انگلستان را تغییر دهم. بعد‌ها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده‌ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می‌فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می‌توانستم دنیا را هم تغییر دهم.»

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: 86


بنیاد آینده‌نگری ایران



پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۸ مارس ۲۰۲۴

دانش نو

+ ۹ نکته که باید درباره هوش مصنوعی بدانید bbv

+ مطالعه دانشگاه استنفورد: با تغییرات هوش مصنوعی انسان‌ها نگران موقعیت خود هستند یسنا امان‌پور

+ دستور کار انسانى جديد / مقالا ای از کتاب انسان خداگونه يووال نوح

+ پلورالیسم چیست؟ قیصر کللی

+ اعضای مصنوعی رباتیک نرم مبتنی بر میکروسیالات، به کمک بیماران دیابتی می‌آیند ´-

+ مهارت تصمیم‌گیری چیست؟ هرمز پوررستمی

+ هوش مصنوعی توزیعی و تجمیعی چیست؟ 

+ تاثیر ابزارهای هوشمند بر کنترل شیوع بیماری‌های فراگیر. 

+ موانع خلاقیت کدامند؟ هرمز پوررستمی

+ نیازی بدون پاسخ! نوآوری اجتماعی را وارد کنیم!  سعید قاسمی زاده تمر

+ مهارت بهتر است یا مدرک دانشگاهی حمیدرضا تائبی

+ علم و اخلاق در گفت‌وگو با دکتر موسی اکرمی؛ دکتر موسی اکرمی

+ مدیریت آینده نگر در ICT 

+ چرا هوش و مهارت، برای داشتن یک شغل کافی نیستند؟ هرمز پوررستمی

+ شرایط اجتماعی چگونه است؟ از منظر چند جامعه شناس ساناز عباس زاده

+ بازگشت به دنیای هنرهای دیجیتال  مهدی صنعت‌جو

+ 2019 

+ مشتری رسانه است فرنود حسنی

+ چه چیزی ترقی بشریت را توجیه می‎کند؟1 یووال نوح هراری

+ تغییر پرشتاب الگو‌های سنتی را منسوخ خواهند کرد 

+ مهارت های مورد نیاز انسان آینده 

+ بازگشت به دوران دولت-شهر برگردان: سپیده جدیری

+ انسان آینده، تسخیر سیر تکامل به دست بشر 

+ نویسنده «انسان خردمند» از کتاب تازه خود گفت  یووال نوح هراری

+ مرد «شپشو» یا منادی عقلانیت؟ دکتر موسی اکرمی

+ رسالت فلسفه آسمان است یا زمین؟ دکتر محسن رنانی

+ جامعه شناسی و فردیت دکتر منیژه نویدنیا

+ تمام قدرت به کجا منتقل شد؟  یووال نوح هراری

+ دفاعم از جامعه‌شناسی مرتبط با واقعیت‌هاست تا مبتنی بر ایدئولوژی! 

+ آنچه مرا نکُشد هرمز پوررستمی

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش- رضا جوان

+ پیامدهای مدرنیت -  آنتونی گیدنز

+ اتاق شیشه ای و هنر هشتم زندگی در واقعیت موازی  دکتر مهدی مطهرنیا

+ آزمون های انديشه ورزی در بارۀ خود انديشه حسین کاشفی امیری

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش. 

+ گوگل و پایان آزادی اراده یووال نوح هراری

+ انسان از کجا آمد به کجا می رود؟ محمد طبیبیان

+ بازگشت به خانه میثاق محمدی‌زاده

+ هک کردن مغز، کلیدی برای موفقیت مهسا قنبری

+ چهار راهکار برای هک مغز به‌منظور افزایش موفقیت و بهره‌وری مهسا قنبری

+ نوآوری در عصر دیجیتال ؛ چشم‌اندازی جدید برای خدمات 

+ لیدرهای انقلاب صنعتی چهارم 

+ چطور می‌توانیم برای دریافت حقوق بیشتر چانه‌زنی کنیم؟ حمیدرضا تائبی

+ سرمایه اجتماعی دانش آموزان مهدی ولی نژاد

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش 

+ ابرها دگرگون می‌شوند، دگرگون می‌کنند و دنیای فناوری را سیراب می‌کنند حمیدرضا تائبی

+ چه چیزی ترقی بشریت را توجیه می‎کند؟ یووال نوح هراری

+ چشم را باید شست…. جور دیگر باید دید دکتر سید کمال الدین موسوی

+ جنبش روش های آمیخته 

+ جامعه شناسی فرهنگی؛ انسان های جامانده دکتر منیژه نویدنیا

+ انگیزه پیشرفت پایین ‌تر از متوسط عثمان آچاک

+ جامعه شناسی شهری و حس زندگی؟ دکتر منیژه نویدنیا

+ چرا ناهنجاری؟ 

+ سخنرانی حسین پاینده در نشست روانکاوی و تحلیل‌های کلان اجتماعی (۲)؛ 

+ چرا کسب‌ و کارهای نوپای موفق به‌سادگی ممکن است شکست بخورند؟ حمیدرضا تائبی

+ بنیان‌های نابرابری اجتماعی دکتر محسن رنانی

+ روانکاوی درمان فرد یا اجتماع 

+ مقدمه‌ای بر تاریخ زیبایی‌شناسی مدرن؛  پُل گایر، ترجمه سیدجواد فندرسکی

+ ظرفیت آموزشی بازی های رایانه  

+ افراد معمولی چگونه به افرادی خارق‌العاده تبدیل می‌شوند مهسا قنبری

+ چپ و راست مرده‌اند، زمین را می‌خواهی یا آسمان را؟ 

+ مهم‌ترین فنآوری‌ها در سال ۲۰۱۸ 

+ هوش مصنوعی می تواند طی بیست سال آینده تهدیدی برای ۴۷ درصد از مشاغل باشد 

+ در حسرت توسعه رضا داوری اردکانی

+ آزادی علمی مقصود فراستخواه

+ سازماندهي گروههاي مشارکتي در سازمانهاي يادگيرنده 

+ مديريت دانش، نياز سازمان هاي امروز 

+ مديريت استرس مجيد يوسفي

+ رقابت بزرگان بر سر تراشه‌های هوش مصنوعی و خیزش آرام تکینگی به‌سمت ما! حمیدرضا تائبی

+ تغییر اجتناب ناپذیر است و باید به منظور ایجاد تحولات مدیریت شود. 

+ ⁠دانشگاه اصفهان برگزار می کند: ⁠دانشگاه اصفهان

+ به فرزندانمان رحم کنیم دکتر محسن رنانی

+ زلزله در سیارات دیگر چگونه رخ می‌دهد؟ 

+ ساختمان‌های هوشمند فرشته نجات انسان‌ها می‌شوند حمیدرضا تائبی

+ استفاده از سیل تصاویری که در زلزله به راه می‌افتد مهدی صنعت‌جو

+ توانمند باشید، تا عرصه را به سایرین واگذار نکنید. حمیدرضا مازندرانی

+ انواع سازمانها Organization Types از دیدگاه برنامه ریزی هدف ها و وسیله ها راسل ایکا ف

+ هوش سازمانیم ‌تجاری است، پس موفق می‌شوم! حمیدرضا تائبی

+ درک اشارات دست با تصویربرداری صوتی مهدی صنعت‌جو

+ نقش بی بدیل هوش مصنوعی بر شهرها و شهروندان آنها محسن راعی

+ مزایای سواد اطلاعاتی 

+ هوش مصنوعی انویدیا، هوای آفتابی را برای ماشین های خودران شبیه سازی می کند! علیرضا فرجی علیرضا فرجی

+ فراگیری: نیازی پایه ای 

+ قلسفه و زندگی روزمره. موسی اکرمی

+ خلاقیت نمادین دهه هشتادی ها 

+ فهم سواد اطلاعاتی 

+ نظریه سواد رسانه ای در گفتگو با دکتر هاشمی 

+ در سال جدید مهندسی نرم‌افزار را جدی‌تر دنبال کنیم حمیدرضا تائبی

+ باید که لذت آموختن را دوباره بیاموزیم پوریا ناظمی

+ انقلاب هوش مصنوعی و تاثیر آن بر جامعه و شرکت ها 

+ توانمند باشید، تا عرصه را به سایرین واگذار نکنید حمیدرضا مازندرانی

+ وجود یخ در مدار استوای مریخ 

+ ظهور «ابر انسان‌ها» طی ۲۰ سال آینده 

+ دانشمندان به استقبال مهمترین پرسش های بشر می روند! 

+ آینده پژوهی و انواع آینده. محسن گرامی طیبی

+ ضریب رشد استارتاپ‌های ایرانی، بالاترین در منطقه نزدیک به متوسط جهانی 

+ نگاه تان به آینده است یا اکنون؟ 

+ اینجا همه آدم‌ها این‌جوری نیستند* مهدی صنعت‌جو

+ بدرود سیارۀ زمین؟ لورین رابینسون

+ تهدیدات اینترنت اشیا 



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995