به سوی افزایش تنش
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[03 Feb 2017]
[ فرهاد یزدی]
- دوم فوریه 2017
بار دیگر به سالگرد انقلاب اسلامی در ایران نزدیک می شویم. انقلابی که تلاش کرد ایران را به پریروز تاریخ بازگرداند. ایران چهل سال را از دست نداد، بلکه در این دوران تحولات شگرف در سطح جهان، از پیش رفت بالقوه خود شاید یک سده عقب افتاد. امکان جبران این عقب افتادگی، با در نظر گرفتن نابودی امید به آینده، شاید هرگز جبران نشود. تردیدی نیست که ایران در تاریخ درازمدت خود از شکست های گوناگون سربلند کرده و در بالابردن ارزش های جهانی، سهم خود را ادا کرده است. اما با در نظر گرفتن سرعت تحولات جهانی در سایه علم و گسترش ارتباطات علمی، اقتصادی و فرهنگی در این دوران، ایران به سال های دراز سازندگی بدون سکته نیاز دارد، تا مکان سابق خود را از نظر سیاسی، استراتژیک و اقتصادی در جهان کسب کند.
خودکامگانی که تلاش می کردند مشروعیت خود را برپایه ی جهان وطنی بنا کنند و به ویژه اگر پاداشت خود را نه در سربلندی ملت در این جهان، بلکه در جهان دیگر جستجو می کردند، نمی توانند کوچک ترین وفاداری و تعهدی نسبت به ملت و نسل آینده داشته باشند. سابقه این خودکامگان در تاریخ فراوان و تعداد قربانیان کابوس های آنان شاید بی شمار باشد. دستکم تنها در سده بیستم و بخش کنونی بیست و یکم، 100 میلیون انسان قربانی این سراب گردیده اند. تمامی این خودکامگان و جانشیناشان شاهد کشتار، ویرانی و اسارت ملت های خود که روزی در یک تب تاریخی، البته نابخشودنی، حکومت را به این تشنگان قدرت تام و بدون پرده پوشی از مقام برتر خود از تمامی ملت و بدون نیاز به حساب پس دادن، سپردند. هزینه ی این جنایت ها وسیله ی ملت و دیگر ملت ها پرداخت شد. با پایان جنگ جهانی دوم و تحولات پس آن که به فروپاشی "کمونیسم" در میان بخش بزرگی از جمعیت جهان پایان داد، دمکراسی و لیبرالیسم جهش قابل ملاحظه ای در جهان نمود. خودکامگی، باستثنای کشورهای اسلامی، در حال عقب نشینی بود. آخرین نمونه، با وجود کشتار مسلمانان، میانمار است که بنظر می رسد، گام به گام سنگر های حکومت خودکامه نظامیان را درهم می شکند. در آمریکای جنوبی، نفس های دو رژیم خودکامه و بشدت ضد ملی کوبا و ونزوئلا، به شماره افتاده اند.
گرچه در حال حاظر، لیبرالیسم در جهان پیش رفته زیر حملات پوپولیسم هم از جناح چپ و هم راست قرار گرفته و ابتکار عمل را از دست داده و تا آینده قابل دید، در لاک دفاعی فرو خواهد ماند، اما نشانه های امید و آنهم در کانون خودکامگی یعنی جهان اسلامی، دیده می شود.
ایران، پیشگام زنده کردن خودکامگی بر مبنای دستورات اسلامی (البته با تفسیر متضاد بنا به نیازهای سیاسی آنی) و نخستین کشوری که به طور قاطع وسیله ی مذهبیون اداره شد ، در آستانه پذیرش دمکراسی و برقراری حکومت برپایه ی اراده ملی می باشد. چون ملت ایران برپایه ی مذاهب و اقوام مختلف در درازای هزاره ها بنا شده است، عنصر توانمند "لیبرال" یعنی رواداری در آن جا افتاده است. بسادگی قابل مشاهده است که نظام در آستانه سی و هشتمین سالگرد خود، در مقایسه به مراتب آسیب پذیر و متزلزل تر است تا یک سال پیش. به ویژه که انتخابات ریاست جمهوری با توان بالقوه ایجاد موج سهمگین که اینبار عامل اقتصادی موجود در آن از عامل نیرومند سیاسی موجود، حتا قوی تر می باشد. مقاومت در برابر چنین موجی اگر غیرممکن نباشد، منجر به ایجاد موج های توانمندتر و پویا در آینده و همزمان نظام ضعیف تر، خواهد شد. نامزدهای انتخاباتی و تعین آنان مساله ی دیگر نظام است. رئیس جمهور کنونی با اینکه در مقایسه با چهار سال پیش، بخش بزرگی از مشروعیت و محبوبیت پیشین را از دست داده، رقیب هم وزنی در میان محافظه کاران، نمی بیند به ویژه اگر نامزدی شهرت وابستگی به رهبر را داشته باشد. رقیبی که می تواند بختی در برابر رئیس جمهور کنونی داشته باشد، به احتمال باید از سپاه پاسداران و بخش منزه (البته نسبی)، شهره به قاطعیت و بدون سابقه ی جبهه گیری در برابر ملت را داشته باشد. اما باید توجه کرد که بدون در نظر گرفتن آنکه چه کسی براین مسند تکیه زند، آسیب دیگری بر اقتدار رهبر نظام وارد خواهد شد.
تنها انتخابات ریاست جمهوری نیست که به کابوسی برای نظام بدل شده است. سرنوشت شورای نگهبان و برخوردهای داخلی و جبهه گیری ابلهانه بر علیه ملت در انتخابات پیشین که دیگر آبروئی برای آن باقی نمانده است، از مسایل فوریست که باید در نظر گرفته شود. شورای مصلحت نظام که اصل وجود آن مورد پرسش است، اما بهر صورت در سیاست نظام جا افتاده است، مساله فوری دیگر است. جنگ قدرت در داخل نظام، بقدری بالا گرفته که هیچ انتصابی بدون راندن گروهی به جبهه ی مخالفین نمی تواند انجام پذیر باشد. سپاه پاسداران، بدون تردید نامزد (ویا نامزدهای) مورد نظر خود را دارد. دستکم تا هنگامی که رفسنجانی برمسند ریاست این دستگاه تکیه زده بود، برخورد های داخلی در خفا نگاهدری می شد و از رساندن آن به عرصه عمومی پیش گیری می گردید. بنظر نمی رسد، که هرکس به ریاست برسد، این امر بتواند بیش از این قابل اجرا باشد. تشکیل مجلس خبرگان و تعیین رهبر آینده، در این برهه بنظر می رسد که امکان پذیر نباشد. حتا کارهای روزمره نظام، در گرو یکطرفه شدن جنگ قدرت قرار گرفته است. اما تصمیم گیری در همه موارد بالا مجبور است که فوری در چند ماهه آینده انجام گیرد. در صدر این مسایل راه جلوگیری در برابر خیزش ملت و پیش گیری از ایجاد موجی که قادر به واژگونی نظام باشد، قرار دارد که به احتمال زیاد با دوران انتخابات ریاست جمهوری، همزمان خواهد شد.
چنانچه در بالا اشاره شد، خیزش این بار ملت، نارضایتی شدید اقتصادی را با خود همراه دارد تا سیاسی. این گفته نباید چنین تعبیر گردد که نا رضایتی سیاسی در ایران در چهار سال گذشته فروکش کرده است. در جهت عکس نارضایتی سیاسی بشدت افزایش یافته. حتا در کانون نظام و کسانی که تا دیروز بخش جدا نشدنی "خودی ها" بودند. نا رضایتی اقتصادی ناشی از رکود تورمی و فساد و وعده های توخالی در مورد برجام، شتاب بالاتری برای مساله اقتصادی به وجود آورده است. در ایران این باور همگانی است که روحانی قادر بحل مساله اقتصادی کشور نیست. البته این تنها روحانی نیست که از چنین قابلیتی تهی است. هرکس که به کانون نظام اسلامی وابستگی داشته باشد، چون قادر به جلب حمایت ملت نخواهد بود، از چنین قابلیتی نیز خود بخود محروم خواهد گردید. انفجار ملت به دلایل اقتصادی – سیاسی و اجتماعی و ناتوانی مانور نظام فاسد و فرسوده در برابر آن بسیار نزدیک بنظر می رسد. خیزش ملت با انگیزه انتخابات، احتمالی است واقعی، نزدیک و تعیین کننده.
همزمان، رژیم نیک آگاه است که ملت در برابر تهدید و خطر خارجی، اولویت را بر یکپارچگی برای دفاع از سرزمین حفظ خواهد کرد و نظام برای مدتی می تواند خشم ملی را به سوی نیروهای خارجی منحرف کند. این راه خطرناک که بخاطر کمی اشتباه محاسبه می تواند به فاجعه ای برای ایران ختم گردد، چندین بار وسیله ی نظام در پیش گرفته شده است. اکنون با به قدرت رسیدن پوپولیست های خشن در آمریکا، چنین وضعی با سادگی بیش تر و در ابعادی به مراتب خطرناک تر، روبرو است. هر گونه تحریک رهبران تازه به قدرت رسیده در آمریکا، هرچند قانونی و در راستای حقوق بین المللی که باشد می تواند بسرعت به جنگ و حمله ی نظامی بدل گردد. در چنین وضعیتی متحدان نظام، نه روسیه، نه چین و نه سوریه و نه حتا حزب الله به یاری عملی نخواهند شتافت. برای سیاستمداران جدید آمریکا دستکم در کوتاه مدت، درگیری نظامی با ایران، شاید موهبت باشد. جامعه آمریکا که بخاطر مسایل داخلی که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری آشکار شد، به دو بخش با گودالی ژرف میان آنان تقسیم شده است. ملت آمریکا نیز در برابر افزایش تنش و احتمال درگیری خارجی، دستکم در کوتاه مدت پشت سر دولت خود متحد می شوند. همزمان رئیس جمهور جدید آمریکا در این مدت کوتاه ثابت کرده است که در قاطعیت او نمی توان تردید کرد. در این برهه منافع دو حکومت پوپولیست، با دیدگاه های متضاد، در مورد افزایش تنش با یکدیگر تطابق می کند و فاجعه برای ایران نزدیک می شود.
نظام اسلامی همراه با بخش تندروی سپاه، مایل هستند که تنش بسیار حاد شود اما به حمله نظامی که بدون تردید بازنده خواهند بود، ختم نگردد. تحریم های بیش تر اقتصادی و از آن میان جلوگیری از صادرات نفت ایران، می تواند مورد استفاده آمریکا، بدون دست زدن به جنگ باشد. نظام اسلامی و بخش تندروی سپاه چون راه حل دیگری برای نجات ندارند، از حاد شدن شدید تنش برای رسیدن به مقاصد خود استفاده خواهند کرد: اعلان وضعیت فوق العاده یا اعلان حکومت نظامی، به احتمال زیاد تشکیل حکومت نظامی وسیله ی سپاه با شرکت ظاهری رهبر و یا حتا بدون او، با شرکت برخی از معمین و یا مکلا ها. لغو انتخابات، منحل کردن شورای نگهبان و مصلحت نظام و محدود کردن توان "بیت رهبری". برای جلب اعتماد ملت، دستگیری فاسدین بنام؛ وعده انتخابات آزاد در آینده نزدیک (البته بدون ذکر تاریخ مشخص)، برقراری امنیت اجتماعی، آزادی زندانیان سیاسی همراه با تلاش برای بهبود روابط خارجی و به ویژه همسایگان، یا به سخن دیگر کردار و گفتار معمولی کودتا چیان در جهان. البته باید توجه داشت که تمامی این سناریو، برمبنای کردار و گفتار نظام برپایه ی احتمالات، ترسیم گردیده و حتمی نیست. مشگل بتوان گنده گوئی ها و آزمایش موشکی سپاه را به گونه ی دیگری بجز تلاش دانسته برای افزایش تنش در منطقه تعبیر کرد. تهدید و خطر حمله ی نظامی بر ایران باردیگر فوریت یافته و بر مبنای آن برقراری اراده ملی.
/////////////////////////////////////
۱ - البته با اینکه کشورهای برپایه مذهبی مانند پاکستان و اسرائیل، سابقه درازتر دارند، اما حکومت آن سرزمین ها به طور مشخص اشاعه مذهب را هدف اصلی خود قرار نداده است.
۲ - انتخابات شورای شهر را نباید از یاد برد که همزمان است با انتخابات ریاست جمهوری. این انتخابات نیز دارای توان بالقوه ایجاد موج سهمگین را نیز دارد.
۳ - در حالی که رسیدن به توافق هسته ای برای ایران یک باید بود، تبلیغات رئیس جمهور و دارو دسته در باره معجزات آن، انتظارات بیهوده و غیر منطقی در جامعه بوجود آورد که بخشی بزرگی از کاسته شدن از محبوبیت رئیس جمهور مربوط به انتظارات انجام ناپذیر می باشد. بخش دیگر شیوع فساد در هیئت وزیران و نزدیکان حکومت است.
۴ - می توان به آزمایش موشکی ایران در یکشنبه گذشته اشاره کرد. بدون وارد شدن به بحث حقوقی "حق" ایران، بدون تردید نظام درک می کرد که واکنش به این آزمایش الزام دارد که در آمریکا و اسرائیل بسیار تند باشد. دلیل دیگری بجز تلاش در راه افزایش تنش نمی توان برای این اقدام در نظر گرفت.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: