امکان تجزیه ایران؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[01 Apr 2017]
[ فرهاد یزدی]
- سی و یکم مارس 2017
در حالی که هنوز جنگ داخلی، البته با شرکت تمامی قدرت های جهانی و منطقه ای، در عراق و سوریه ادامه دارد، تلاش برای پاکسازی قومی و مذهبی در پاره ای از آن مناطق به طور رسمی آغاز گردیده است. پاکسازی بخشی از فرآیند تجزیه می باشد. حکومت اقلیم کردستان پرچم خود را همراه با پرچم عراق (البته در پاره ای از مناطق) در کرکوک برافراشته است. سخن از تخلیه دو شهرک شیعه نشین و دو شهرک سنی نشین با پا درمیانی ایران و قطر در سوریه می رود. به احتمال زیاد از این نوع پاکسازی ها که از مدت ها پیش به طور غیر رسمی با جنگ برمبنای قوم و مذهب آغاز گردیده بود، این بار به طور علنی در دیگر نقاط نیز در جریان است. تاکنون خبری دال بر اعتراض ایران به حکومت اقلیم کردستان در برا افراشتن پرچم خود در کرکوک انتشار نیافته است. شاید نظام اسلامی که خود را در موقعیت ضعف می بیند، در مقابله با ترکیه از اشغال کرکوک وسیله ی اقلیم کردستان پشتیبانی به عمل می آورد و شاید هم توان تاثیر گذاری در روند تقسیم عراق را در خود نمی بیند. در سوریه نیز با کنار گذارده شدن وسیله ی تمامی بازیگران، نهایت تاثیر گذاری نظام اسلامی در نقش جابجائی شیعه ها و فراهم آوردن پایگاه آینده روسیه، خلاصه شده است.
حمله قدرت های رقیب و عقب نشینی نظام اسلامی، به هزینه ی آینده ایران، به این مطالب محدود نمی گردد. نشست شورای عرب با بیانیه ی ضد ایران خاتمه یافت. با واسطه گری نظام اسلامی، روابط اسرائیل با اعراب بیش از هرزمان دیگر نزدیک تر است و دستکم در زمینه اطلاعاتی همکاری تنگاتنگی در جریان است. سفر بی نتیجه روحانی ورشکسته سیاسی برای حمایت هرچه بیش تر روسیه از نظام، مصادف می گردد با سخنان وزیر دفاع آمریکا که ایران را بزرگ ترین حامی تروریسم در دنیا می داند. همزمانی سفر روحانی به روسیه و سخنان وزیر دفاع آمریکا نمی تواند تصادفی باشد. این سخنان هشدار آشکار به روسیه است که حمایت خود را از نظام اسلامی بیش از این گسترش ندهد. همچنین این سخنان تهدیدیست بر نظام اسلامی و به تبع آن ایران، که پرونده برای حمله نظامی آماده است و اخطاریست که باید "تغییر جهت" دهد. چون نظام نقش تاثیر پذیری دیگر در سوریه و یمن ندارد، این اخطار به عراق و حزب الله محدود می شود که نظام هنوز هم باوجود کاهش، از نفوذ ریشه دار برخوردار است. یا نظام مجبور به دادن امتیاز به همه ی متحدین غرب و به ویژه آمریکا، اسرائیل، ترکیه و عربستان است، یا تهدید نظامی همچنان بر سر ایران سایه افکنده است که در زمان هائی کاهش و در دورانی شدت می گیرد. روسیه نیز همزمان با درک ضعف ایران و نیاز روبه افزایش برای پیش گیری از حمله ی آمریکا، از فرصت استفاده کرده و تلاش در گرفتن امتیاز هرچه بیش تر و از آن میان در دریای مازندران می کند.
بخاطر وجود پدیده ملت در ایران، تجزیه بدون حمله ی خارجی امکان پذیر نیست. با وجود سرمایه گذاری های هنگفت مالی، تبلیغاتی، تجهیزاتی و سیاسی قدرت های خارجی همراه با نارضایتی شدید داخلی نسبت به نظام اسلامی، تا زمانی که یکپارچگی سرزمینی در ایران وجود دارد، تمامی نارضایتی داخلی و فشار خارجی، کافی برای تجزیه ایران نخواهد بود. اما مداخله نظامی مستقیم خارجی، توان پروبال دادن به نیروهای تجزیه خواه، به اندازه ای که در از کارافتادن قدرت مرکزی قادر به تجزیه سرزمینی ایران باشد، فراهم می گردد. اکنون این پرسش ریشه ای مطرح می گردد که آیا قدرت های خارجی خواهان تجزیه ایران هستند یا خیر؟ البته هر هدفی باید با هزینه ی آن سنجیده شود و این قاعده در این مورد ویژه نیز پابرجاست.
روند تجزیه در منطقه عربی که آغاز گردیده و بنظر می رسد که تا سال ها ادامه یابد که موجب ایجاد واحدهای سیاسی کم جمعیت تر همراه با بی ثباتی که همراه آورده است و کاسته شدن اهمیت نفت و گاز خلیج فارس در امنیت ملی قدرت های جهانی از یکسو، و از سوی دیگر کارنامه نظام اسلامی که اگر دارای جمعیت کم تر بود، نمی توانست اثر مخرب خود را تا این درجه در جهان نمایان کند، تا مقدار زیاد پاسخ به پرسش پیشین را روشن می کند. واقعیت تاسف آور اینست که تجزیه ایران در حال حاظر برای جهان از تمام دوران پس از جنگ دوم جهانی کم هزینه تر شده است و از این رو، احتمال امکان آن افزایش یافته. رها کردن ایران مهاجم به این صورت برای جهان نیز خطرناک می باشد. از دید تمامی قدرت های جهان و منطقه، اگر تمامی کشورها با جمعیت محدود بیش و کم ده میلیون باشند، ایران، ترکیه و مصر بخودی خود به قدرت های منطقه بدل خواهند شد. مصر با نداشتن دست رسی به نفت، با جمعیت 90 میلیون نفری ندار و رشد جمعیت بیش از 2 میلیون نفر در سال، امکان اندکی برای پرداختن به سیاست های گسترش طلبانه دارد. ترکیه با جمعیت بیش و کم برابر ایران ولی با اقلیت 20% که خود را ترک نمی دانند، با بی ثباتی روبروست. اما بخاطر پیروزی های سیاسی در رابطه با سوریه، عراق و روسیه و همچنین نقش حساسی که در توازن قوا میان اروپا، آسیا، آمریکا و روسیه بازی می کند، دستکم با تهدید تجزیه از سوی قدرت های جهانی روبرو نیست. اما ایران دوران نظام اسلامی از چنین موقعیتی برخوردار نیست. ایران هشتاد میلیونی با سابقه دراز تاریخی، فرهنگ بارور و اکثریت شیعه برای کشورهای منطقه که به طور تقریب همه سنی هستند خطرناک است.
در پس از جنگ جهانی دوم، بخاطر نفت خاورمیانه و موقعیت ویژه خلیج فارس، به احتمال زیاد بمنظورحفظ منابع این منطقه، در صورت حمله ی نظامی قدرت های خارج به ویژه شوروی، دارای این استعداد بود که جنک هسته ای درگیرد. پس از جنگ دوم جهانی هم در واقعه آذربایجان و هم در وقایع ملی شدن نفت، غرب عزم خود را ثابت کرد. تا پیش از نظام اسلامی، ایران کانون ثبات منطقه بود. در این دوران افزون بر عامل ملت، قدرت آمریکا خواستار یکپارچگی ایران بود. پس از به قدرت رسیدن نظام اسلامی و با وجودی که ایران به عامل بی ثباتی بدل شده بود، بازهم تا سال ها بخاطر اهمیت نفت در امنیت و اقتصاد جهان، غرب آماده استفاده از تمامی قدرت نظامی خود که جنگ افزار هسته ای را نیز در بر می گرفت، آمادگی نداشت که شوروی به مانند قدرت خارجی ایران را همانند افغانستان مورد تعرض نظامی قرار دهد. با وجودی که دولت آمریکا با نظام اسلامی پس از گروگان گیری بشدت مخالف بود، می دانیم که نمی توانست بدون جنگ اجازه دهد که ایران بکام شوروی در افتد. چنین وضعیتی با درجه کم تر، تا پس از سقوط شوروی ادامه داشت. اما با سقوط شوروی و دست رسی به انرژی از منابع دیگر همراه با دست آوردها در تکنولوژی کشف و استخراج نفت و گاز، وضعیت به طور کلی دگرگون شد. ایران امتیاز عامل "ثبات" را از دست داد زیرا خود یکی از عوامل اصلی بود که بی ثباتی در منطقه را دامن زد و دیگر نه آمریکا، نه غرب و نه حتا روسیه یکپارچگی ایران را به طور حتم در امنیت ملی و شاید هم در منافع ملی خود نمی گنجانند. البته تجزیه ایران به طور حتم بر بی ثباتی منطقه اثر منفی خواهد گذارد. اما بنظر می رسد که بتوانند نفوذ آن بخارج را مهار کنند. با یک نگاه به همسایگان و در منطقه، آنان که خواستار تجزیه ایران نمی باشند (سوریه، عراق، ارمنستان و شاید هم افغانستان)، قدرت عمل را در خود نمی بینند و آنان که دور ایران را گرفته اند و ممکن است بتوانند کمکی و یا نفوذی داشته باشند، بخاطر کارنامه درخشان نزدیک به چهل سال نظام اسلامی، همگی از تجزیه ایران غمی بدل راه نداده و سود خواهند برد.
حال چگونه می توان از باتلاق وحشتناکی که ایران بدان گرفتار افتاده است، رهائی یافت؟ ایران توان مقابله با نیروی نظامی دهشتناک مخرب خارجی را ندارد. در صورت لزوم همانند جنگ نخست خلیج فارس، آمریکا و غرب حتا توانائی ایجاد اتحاد نظامی با شرکت کشورهای منطقه را دارند. تنها راه نجات ایران در چنین موقعیتی بالابردن هزینه ی تجزیه ایران است. به سخن دیگر تلاش در تثبیت ایران به عنوان حافظ ثبات و امنیت و یاوری برای همسایگان می باشد. برعکس نیروی تهدید کننده که امروز بر عهده گرفته است. متلاشی کردن ایران حافظ ثبات در منطقه، با در نظر گرفتن همبستگی ملی قوام گرفته در درازای سده ها میان 80 میلیون انسان و خواست وحدت، می تواند اثرات دراز مدت مخرب بر تمام منطقه و شاید هم جهان داشته باشد. هزینه ی تجزیه ایران با سرنگونی نظام اسلامی، ناگهان به اندازه ای بالا می رود که قدرت های تاثیر گذار جهانی و افکار عمومی آماده پذیرای چنین هزینه ای را نخواهند داشت. ایرانی که در آن اراده ملی حاکم باشد، بخاطر خوی صلح جو، سازنده و فراگیر آن، نقطه پرتابی برای گسترش دمکراسی، عدالت و روا داری مذهبی و قومی خواهد بود. متاعی که بشدت مورد نیاز منطقه می باشد. ایران که هم از نظر فرهنگ اجتماعی و هم اقتصادی و اجتماعی تنها سرزمین آماده ایجاد حکومت ملت را در منطقه دارد، به طور طبیعی به متحدی برای کشورهای پیش رفته جهان بدل خواهد شد. با یک دگرگونی سیاسی، ایران از قده چرکین در این منطقه از جهان، به مشعل دار روشنائی، مانند نقشی که در بسیاری از سده های زندگی خود بازی کرده بود، بدل خواهد شد.
آینده تضمین شده ایران را می توان با تبدیل انتخابات مسخره نظام اسلامی به همه پرسی در باره سرنوشت نظام اسلامی، بدل کرد. هیچ یک از دشمنان امروزی ایران شجاعت رویاروئی با دولت برگزیده ملت را نخواهند داشت. بسیاری از آنان پدیده ایران نوین را به فال نیک گرفته و از آن استقبال خواهند کرد. فرصت را نباید از دست داد.
---------------------------------------
۱ - در داخل کشور حتا شایعه عدم تائید او وسیله ی شورای بی ارزش تگهبان بر سرزبانهاست که نشانه عدم تائید او وسیله ی "رهبر" نظام می باشد. او در تمامی زمینه ها مانند اقتصاد، مبارزه بافساد، مبارزه با قفوه قضائیه و از همه بالاتر عدم شجاعت در مواجه با "رهبر نظام" شکست خورده است. تنها بخت روحانی برای ماندن در سیاست ایران بخاطر بدنامی و فساد حتا بیش تر دیگر مدعیان می باشد.
۲ - هرچه مشکلات داخلی ترامپ افزایش یابد، همانند نظام اسلامی، درگیری خارجی را یکی از راه های مقابله با مشکلات برآورده می کند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: