فوریت مساله افغانستان
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[30 Sep 2017]
[ فرهاد یزدی]
- بیست و هشتم سپتامبر 2017
آمریکا:(1) پس از شانزده سال جنگ مستقیم در منطقه و هدر دادن خون و زر نتوانسته منطقه را با ثبات نماید. هیچ نشانی در دست نیست که این کشور از بی ثباتی منتفع شده است. از این رو می توان گفت که نتیجه جنگ های منطقه پیروزی برای آن کشور نداشته و همزمان افزون بر فرسودگی ملت از ادامه آن، سرمایه عظیمی نیز بهدر رفته است و (2) اهمیت استراتژیک خاوردورو در منافع آینده آن سرزمین رو به افزایش می باشد. چین با افزایش توان تولیدی خود و همزمان بدل شدن به رقیبی قدر در تکنولوژی نوین، چالش اصلی آمریکا تا سال ها در آینده خواهد بود. هندوستان نیز با اصلاحات انجام شده بسرعت بر توسعه اقتصادی خود افزوده و پس از آمریکا و چین به سومین قدرت اقتصادی جهان بدل می شود. همزمان منطقه پاسفیک به موتور اقتصادی جهان بدل شده و بیش ترین دادوستد بازرگانی در آن حوزه متمرکز شده است. چین و هندوستان هردو به تقویت توان نظامی خود، چنانچه برای هر قدرت اقتصادی طبیعی است، بسرعت مشغول هستند. چین پس از سال ها سیاست تدافعی، نشانه های در برگزیدن سیاست تهاجمی را در حالی آغاذ کرده که بسیار ی از همسایگان و قدرت های برتر در پاسیفیک را نگران کرده است. کره شمالی تنها بر پایه ی توان هسته ای، خواستار باج گیری از کشورهای همسایه و آمریکا، برای بهبود بخشیدن به وضعیت اقتصادی خود می باشد. سرزمین و رژیمی که چیزی برای از دست دادن ندارند ولی می توانند همه چیز را که خود به تنهائی قادر بدست آوردن آن نیست، به زور و تهدید در اختیار گیرد. البته چین و روسیه که در حال حاضر بخاطر اولویت خطر بر آمریکا، کره جنوبی، تایوان و ژاپن در خطر مستقیم نیستند، در آستین مار می پروارنند. اگر رژیم کره شمالی ادامه پیدا کند، آنان روزی نیز هدف باج گیری خواهند بود. ادامه حکومت کره شمالی، احتمال آغاذ مسابقه هسته ای را بسیار افزایش خواهد داد. تمام حکومت های در تیررس مانند ژتاپن، کره جنوبی، تایوان و حتا استرالیا قادر به دست یابی به جنگ افزار هسته ای و وسیله پرتاب آن را در کوتاه مدت دارا می باشند. تاکنون آمریکا از چنین امری پیش گیری کرده است که با افزایش تنش شاید نتواند آن را ادامه دهد. پاکستان قدرت هسته ای دیگریست با جامعه قبیله ای و حکومت های سست که در مهار آمریکانیست : تمام شرایط لازم برای ایجاد بی ثباتی در سطح هسته ای. پس می توان بنتیجه رسید که آمریکا در مجموع خواستار کنار کشیدن هرچه زودتر از جنگ های درگیردر منطقه می باشد تا توان سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را متمرکز بر خاوردور بنماید. البته بشرطی که حداقل هدف های آن کشور و متحدینش در منطقه تضمین شده باشد. بالاترین تضمین مورد نظر، عدم بدل شدن این سرزمین ها به پایگاه های ضد آمریکا و غرب می تواند باشد.
بازیگران منطقه در همسایگی ایران، تاکنون همگی بدنبال منافع کوتاه مدت بهزینه دیگری بوده اند و از این رو، بر پیچیدگی هر روزی اوضاع منطقه افزوده اند. ایران و ترکیه، هردو همسایگان سوریه، عراق و کردهای ساکن در آن سرزمین، تا کنون سیاست های جداگانه خود را بر منافع مشترک برتری می دادند. ابر قدرت آمریکا همراه با اسرائیل و عربستان، آمادگی بده و بستان با روسیه و ایران و تا اندازه ای ترکیه را نداشتند. همزمان عامل مهمی که بر پیچیدگی اوضاع بسیار پیچیده منطقه می افزاید، عدم ثبات در سیاست های آمریکا در این رابطه می باشد. گرچه بنظر می رسد که نظامیان با نفوذ در شورای امنیت ملی آمریکا تلاش می کنند، با حفظ موضع سخت خود در برابر نظام اسلامی و عدم اطمینان به رژیم، از تنش در روابط خود با نیروهای مسلح در ایران بکاهند، سخنان تند و بدون برنامه ریزی شده وسیله ی رئیس جمهور آن کشور، بر نوسانات و تنش همچنان می افزاید. سخنان ترامپ در سازمان ملل که بنظر می رسد از متن پیش نوشته شده تخطی کامل نموده باشد، فرصت مناسب را در اختیار تندروهای هردو کشور قرار داد که همچنان بر داغ کردن تنور تنش بدمند. همزمان مساله همه پرسی در کردستان عراق و تلاش آشکار برای تجزیه آن واحد سیاسی، در راستای ترویج روند تجزیه در منطقه بوده و به عنوان الگو و سنت تجزیه در دیگر مناطق و از آن میان در یمن، سوریه و افغانستان می تواند مورد استفاده قرار گیرد. احترام به یکپارچگی سرزمینی که در اساسنامه سازمان ملل در نظر گرفته شده، زیر لوای "آزادی قوم های تحت سلطه"، آنهم با همه پرسی های غیر قانونی، هر روز کم رنگ تر می گردد. عدم موضع گیری قاطع در برابر همه پرسی در اقلیم کردستان وسیله ی قدرت های جهانی، حتا چین و روسیه، نشانه ای از خواست یا دستکم بی تفاوتی در برابر این روند است. آمریکا در ظاهر و آنهم تنها در مخالفت با زمانبدی آن، موضع خود را روشن کرده است. نفوذ بالای آمریکا و اسرائیل بر حکومت آینده کردستان عراق که بنظر می باشد بر دوش فرقه ی بارزانی در حال شکل گیریست، تضمینی است بر ایجاد مرکز رسمی جدیدی از قدرت غرب در این نقطه که می تواند بر علیه ایران، عراق (با هر شکلی که در آینده داشته باشد) و ترکیه استفاده گردد. بسخن دیگر می توان گفت که گزینش غرب، پس از حذف داعش و همزمان شکست در ایجاد ثبات در منطقه (که نظام اسلامی در ایجاد این شکست، نقش بزرگی بازی کرد)، ایجاد واحدهای سیاسی کوچک که با همدیگر در حال درگیری دراز مدت باشند خلاصه شده. با تمرکز بر مسایل در همسایگی، این واحدهای جدید به غرب این فرصت را می دهند که مقداری از درگیری مستقیم خود را در منطقه کاهش دهد.
همین استراتژی نیزدر افغانستان دنبال می شود. آمریکا اگر نتواند حکومت مرکزی ضد طالبان را حفظ کند، مجبور خواهد بود که دنبال تجزیه آن سرزمین به چند منطقه که حکومت های ضعیف و فقیر خواهند داشت که نتوانند تهدید مستقیمی بر آن کشور باشند، بگردد. پیش از اینکه به این جمع بندی برسد، تلاش خواهد کرد حکومت مرکزی افغانستان را حتا با کمک ایران، چین، هندوستان و روسیه تا آنجا که ممکن است، تقویت کند. سیاست اعلان شده آمریکا در باره افغانستان که با منافع ایران نیز همراه بود، این امکان و امید را بوجود آورد که همراهی و همکاری میان چندین بازیکن مهم منطقه برای پایان جنگ شانزده ساله در آن سرزمین نه تنها امکان پذیر بلکه می توان از آن به عنوان الگو برای حل بسیاری از مسایل دیگر، مورد استفاده قرار گیرد. اما سخنان تحریک آمیز ترامپ در سازمان ملل بر علیه بخشی از این کشورها و به ویژه ایران، امکان همکاری را به حداقل رساند. این موضع گیری، موقعیت پاکستان حامی اصلی و عربستان حامی مالی طالبان را بهبود بخشید. در این شرایط این پرسش پیش می آید که آیا ایران با در نظر گرفتن منافع ملی، که بخش بزرگ آن دیکته بر همراهی و همگامی با آمریکا می کند، با تمام توان از حکومت مرکزی افغانستان در هر شرایطی حتا با سخنان اخیر رئیس جمهور آمریکا، پشتیبانی بعمل آورد یا خیر؟ باید توجه کرد که بخشی از این موضع گیری آمریکا قابل درک است به این صورت که با وجود توافق هسته ای بدست آمده، بخشی از نگرانی های (موجه و یا غیر موجه) غرب را بر طرف کرده است، مساله ختم نشده است. ماجراجوئی های نظام زیر اسم "صدور انقلاب" و یا دیگر نام ها، باید متوقف گردد تا بتوان در باره همکاری گسترده تر سخن گفت. البته این موضع گیری جدید نیست. از روز نخست اگر "صدور انقلاب" وجود نداشت برخورد با آمریکا، همسایگان و تا اندازه ای در دیگر نقاط جهان، پیش نمی آمد. باید توجه کرد که آمریکا با قدرت بزرگ نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توان تحمل شکست را دارد. ایران چنین تحملی را ندارد و از این رو، بیش از آمریکا باید بدنبال ثبات باشد.
بنظر می رسد که ستاد کل نیروهای مسلح همراه با عواملش در وزارت خارجه و کنار گذاردن "بیت رهبری"، سیاست جدید خارجی ایران را در دست گرفته باشند. پس از نزدیک به چهل سال تاخیر، نشانه هائی دیده می شود که اشاره و تاکید بر منافع مشترک با همسایگان و قدرت های تاثیر گذار، به تدریج بر سیاست های تجاوزگرانه بر پایه ی بی خردی، خودبزرگ بینی و عدم درک واقعیت های جهانی، دارد جای خود را باز می کند. موضع گیری مشترک با ترکیه، دستکم در مورد اقلیم کردستان و کاستن از تلاش و حملات بیهوده به عربستان برای سست کردن امنیت آن کشور که روشن نیست برای دست یابی به چه هدفی انجام می گرفت، با وجودی که ممکن است ثابت شود که خیلی دیر شده است، به هرحال گامیست مثبت. همان طور که رئیس ستاد با سفر به ترکیه چرخشی در سیاست ایران در برابر آن کشور را به نمایش گذارد، سفر وی به افغانستان و تضمین مستقیم به حکومت مرکزی آن کشور و غیر مستقیم به غرب، دال برخواست همکاری، می تواند چنین تاثیری را بوجود آورد. چنین سفری به مراتب بر غرب، چین، هندوستان، روسیه و در جهت مخالف پاکستان، تاثیر گذارتر خواهد بود تا به عنوان نمونه سفر رئیس جمهور به آن سرزمین. منافع ایران بشدت ایجاب می کند که ازموقعیت پیش آمده در افغانستان بدون اتلاف وقت و اگر و اما استفاده شود. در غیر اینصورت، یعنی با شکست سیاست آمریکا در آن سرزمین، ما با احتمال بسیار جدی تجزیه افغانستان میان طایفه های متعدد آن کشور روبرو خواهیم بود که تا سال ها در آینده افزون بر پاکستان، آشوب دایم و خطر درگیری روزانه دیگری در مرزهای خاوری ایران بوجود خواهد آورد. از این رو، سیاست خارجی ایران بر پایه ی منافع حیاتی، دیکته می کند که بدون در نظر گرفتن سیاست آمریکا در مناطق دیگر، در افغانستان همراهی و همکاری تا آنجا که ممکن است برقرار گردد. به انزوا کشیدن پاکستان و کاستن از توان تاثیر گذاری آن کشور در تمامی مرزهای خاوری ایران، در اولویت بالا قراردارد که ایجاد هر نوع اتحاد ارزش آن را دارد. باید بهر صورت که شده از تجزیه ی بیش تر و تغییر در مرزها در منطقه پیش گیری کرد.
می توان نتیجه گرفت که ایران در حالی که با تجزیه و همه پرسی غیر قانونی، همراه با ترکیه در اقلیم کردستان مخالف است، بیش از آن باید با چرخش 180 درجه در سیاست های گذشته، برای پیش گیری از ایجاد شرایط مساعد برای تجزیه یعنی ثبات، تلاش کند. شاید این تلاش در سوریه و عراق خیلی دیر شده باشد، اما هنوز روزنه ی امید در افغانستان وجود دارد. در رابطه با تجزیه سرزمین در منطقه، نباید فراموش کرد که از دید برخی قدرت های جهانی و منطقه، ایران بخاطر جمعیت، گستردگی سرزمین، موقعیت استراتژیکی و تاریخ تثبیت شده به عنوان یک ملت، بخودی خود تهدیدیست بر مناقع آنان. تجزیه ایران نیز در برنامه ی درازمدت تفکر سیاسی قدرت های جهانی وجود دارد. ایران با داشتن پدیده ملت، بسادگی و بدون جنگ خارجی، امکان تجزیه را ندارد. حتا کردستان ایران که در تمام دوران رژیم اسلامی، مورد ظلم، تجاوز و تبعیض قرار گرفته، هیچگاه نشانه ای از عدم تمایل در باقی ماندن در چارچوب ایران از خود نشان نداده است. پس روشن است که کاستن از امکان جنگ چه داخلی (بصورت خیزش ملت) و چه خارجی و تلاش در راه ثبات، در کانون منافع ملی ایران در این برهه قرار دارد. ایران باید با تمام توان از درگیری مسلحانه میان اقلیم کرد ایرانی تبار با ترک ها و عرب ها جلوگیری نماید تا بدینوسیله مانع از پر رنگ تر شدن خط کشی در منطقه بگردد. تنش میان سنی و شیعه در منطقه بسادگی پایان نخواهد یافت. باید از تنش جدید با توان بالقوه ادامه دراز مدت در آینده میان اقلیم کردستان، عراق، ترکیه و ایران پیش گیری بعمل آید. هر تلاشی که در راه برقراری ثبات در منطقه و از آن میان کردستان و افغانستان، انجام گیرد و با تمام قدرت های جهانی، بایدیست برای ایران و به ویژه نیروهای مسلح.
------------------------------------------
۱ در تاریخ جهانی هیچ قدرتی در این زمان کوتاه به چنین پیشرفت اقتصادی دست نیافته است.
۲ در ایران این تندروی به صورت نمایش فیلم قدیمی از آزمایش موشک خرمشهر خود را نشان داد. فیلم چنین القا می کرد که این آزمایش پس از سخنان ترامپ در سازمان ملل انجام شده است که واقعیت ندارد.
۳ تنها کافیست از میان جنگ های بسیار پس از جنگ دوم به ویتنام و خاور دور اشاره کنیم.
۴ باید توجه گردد که حمله به عربستان و تلاش در سست کردن امنیت آن کشور وسیله ی خمینی در زمانی انجام گرفت که نیاز به نفت برای غرب حیاتی بود و به ویژه آنکه در گرماگرم جنگ سرد قرار داشت. تصور اینکه آمریکا از منابع نفتی خلیج فارس در دهه ی 80 میلادی دست بر می داشت و اجازه پر کردن خلاء را به نظام اسلامی و یا شوروی وا می گذاشت، از منطق دور بود.
۵ - در هر حال رئیس جمهور سرگرم روضه خوانی در هیئت دولت است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: