زلزله ایران ویران کن با تمام کشته ها و بی خانمانی که همراه آورد، برای نظام فرصتی به شمار می آید. یا بگفته خمینی زلزله "موهبت الهی" بود. رژیم اسلامی که در چنبره دامی که خود برای خود در منطقه و جهان در درازای سال ها افکنده بود، گیر کرده و راه پس و پیش بدون دادن امتیاز بزرگ، را ندارد. در پناه غم و عزاداری که ملت در نتیجه چنین فاجعه ای گرفتار شده است، رژیم فرصت جمع و جور کردن، هرچند برای زمانی کوتاه هم که شده، را یافته است. واکنش رژیم و حکومت در برابر فاجعه زلزله، نوعی بی تفاوتی آشکار بود. بر کارهای خلاف گذشته، که در آن تردیدی نیست بود، تمرکز شد ونه امداد رسانی. اعلامیه ای نه از سپاه و نه از ارتش در راه امداد رسانی تام و تمام دیده نشد. آیا بی توجهی این دو نیروی نظامی، برای این است که خود را آماده جنگ می کنند؟ یا به احتمال بالاتر، سرگرم آماده سازی برای در دست گرفتن قدرت مستقیم و رویاروئی با بی ثباتی احتمالی داخلی هستند؟ اعلان برقراری دوباره گشت خیابانی بسیج که سال ها بود کنار گذاشته بود به بهانه ی اعمال امنیت، می تواند بخشی از این برنامه باشد. همچنین حکومت نیز سفر رئیس جمهور به منطقه زلزله زده را بازتاب چندانی نداد. گویا همه ی مسئولان، مسایل مهم تری را در تیر رس خود می بینند و زلزله اهمیت چندانی ندارد.
در رابطه با منطقه و سایه جنگ برسر ایران باید گفت که تحولات بسرعت شکل گرفته و معادله دچار تغییرات لحظه ایست. رژیم اسلامی، در تضاد با هارت و پورت های سابقه دار که دیگر خریدارانی حتا در میان هواداران خود ندارد، مجبور است که امتیازهای قابل ملاحظه به رقبا در منطقه دهد. هرگونه عقب نشینی آشکار، بر تمامی پایه های نظام و از آن میان، صلابت و درنده خوئی آن، آسیب جبران ناپذیر وارد می کند. زلزله اخیر، به نظام این اجازه را می دهد که بدون سر و صدا و در خفا، دست به دلجوئی رقبا زند، در حالی که برای رقبا مشگل است در حالت عزای عمومی در ایران و همدردی جهانی، بر علیه آن کشور مداخله نظامی بنمایند. از این فرصت غیر منتظره باید استفاده شود. می توان تصور نمود در ملاقات مشاور خارجی رهبر نظام با سعد حریری، خواست کاسته شدن از هواداری ایران در مورد حزب الله به صورت کاستن از مساعدت های مالی ایران، بعمل آمده باشد. اما از همه مهمتر، خواست موافقت ایران با خلع سلاح های جنگنده حزب الله که از مصاف با داعش به وطن بازمی گردندند، می باشد که بایستی با مخالفت نماینده نظام روبرو شده باشد. خواست خلع سلاح حزب الله، منحصر به لبنان نمی شود. اسرائیل، عربستان و دیگر قدرت های منطقه، برای تضمین امنیت در آینده، همه بدنبال کاستن نفوذ ایران و به ویژه حزب الله هستند. همزمان عربستان برای رهائی فوری از مرداب یمن، دست و پا می زند. درست یا غلط (برای حفظ آبروی نیروهای مسلح خود) ایران را مسئول سر سختی شورشیان یمن قلمداد می کند. چنین اتهامی بر پایه ی گفتار و کردار رژیم در گذشته، اعتبار می یابد. از یاد نبریم گزافه گوئی های رژیم در مرحله ی آغاذین بی ثباتی در یمن و اعزام نیروی دریائی به کرانه های آن کشور و بازگشت افتضاح آمیز به ایران از خاطره ها پاک نشده است. همزمان خبرگذاری ها گزارش کرده اند که جسد 15 تبعه پاکستان در نزدیکی مرزهای ایران کشف شده است که بخاطر تحت الشعاع بودن اخبار زلزله، پوشش چندانی نگرفت. شاید این خبر پیش در آمد ورود پاکستان باشد. ورود پاکستان، خطرناک ترین بخش این سناریو را تشکیل می دهد: کشور به شدت فقیر، ایلیاتی، به شدت مذهبی با جنگ افزار هسته ای. در یک درگیری در خلیج فارس، پاکستان می تواند فاصله کمابیش 500 کیلومتر با بندر عباس را به سرعت طی کرده و گلوگاه حیاتی ایران در تنگه هرمز را در کنترل خود در آورد.
می توان نتیجه گرفت که سناریوی حمله به ایران در حال کامل شدن است. نیروی مخرب نظامی از سه سو آماده دخالت می شوند. باید انتظار داشت که پاکستان که همیشه از منابع مالی عربستان تغذیه می گردد، در این هنگام به یاری آشکار عربستان برخیزد. پخش ویدئوی قدیمی سخنان رئیس ستاد ارتش پاکستان در مورد حمایت از عربستان، در یک برخورد احتمالی با ایران، با تمام اصراری که بر بی طرفی می ورزند، نقش آن کشور را روشن می کند. حتا ترکیه، با تمام منافع مشترکی که در کردستان و آینده عراق و سوریه با ایران دارد، اگر به جبهه ی رقبا نپیوندد، به پشتیبانی از ایران بر نخواهد خواست زیرا با سستی موقعیت ایران در خلیج فارس، ترکیه با سادگی بیش تر می تواند بر افزایش نفوذ خود که در آن با دستیابی به پایگاهی قطر بالا رفته، دست یابد. با نقش جدی فرانسه در این ماجرا و جبهه گیری به سود عربستان، اروپا چاره ای ندارد که از فرانسه تبعیت کند. چین و روسیه تکلیف شان روشن است: با وجودی که از امکان سقوط نظام اسلامی خرسند نیستند، اما ازهمپاشی ایران استقبال خواهند کرد (چین کم تر از روسیه) و در بهترین حالت با انتشار اعلامیه خواستار حل مسالمت آمیز مساله خواهند شد. هیچیک نیروی نظامی و یا پایگاه در خلیج فارس برای اقدام عملی در اختیار ندارند. روسیه، ایران چند پارچه یا بگفته ای "ایرانستان" های متعدد را برای دست اندازی خود در دریای مازندران و حتا رسیدن به خلیج فارس، ساده تر در دسترس می بیند تا ایران یکپارچه. برای بسیاری که ایران یکپارچه را بخودی خود خطرناک می دانند حال که خاورمیانه با جنگ داخلی عراق و سوریه در حال تغیر کلی در مرزها می باشد، با همراه کردن ایران در این برنامه، چرا یکباره به این مهم دست نیابند. وجود رژیم ایران ویران کن اسلامی در قدرت، اکنون بهترین فرصت می باشد و شاید در آینده موقعیت مناسب دیگری بدست نیاید.
البته چنانچه بارها تاکید شد، نیروی نظامی قدرت های بزرگ از وارد شدن به جنگ اکراه دارند. در مساله درگیری با نظام اسلامی، شاید آمریکا بیش از دیگر نیروها با احتیاط عمل خواهد کرد. آمریکا اگر بتواند به هدف های خود با تهدید به جنگ دست یابد، تا آنجا که ممکن است، از جنگ گرم خودداری خواهد کرد. واکنش سپاه به اعلان استقلال اقلیم کردستان با استقبال آمریکا روبرو شد. همین نمونه در افغانستان در حال اجراست و سیاست های نظامی ایران با آمریکا در یک جهت حرکت می کنند. با تمام مخالفت که نظام اسلامی با آمریکا بعمل می آورد، عملیات نظامی رژیم اسلامی بر علیه داعش، با استقبال آمریکا روبرو بوده است. هیچگاه برخوردی میان نیروهای نظامی دو طرف نه در سوریه و نه در عراق، درنگرفته است. اما در این زمان، آمریکا همراه با متحدین خود در منطقه و جهان، خواستار محاط حزب الله در هنگام رجعت به لبنان خواهند شد. می توان گمان برد که نیروهای مسلح ایران با برداشت منطقی تر از توان موازنه قدرت ها نسبت به دیگر نهادهای جمهوری اسلامی، بخت بالاتر برای رسیدن تفاهم با آمریکا را داشته باشند. نیروهای مسلح ایران درک می کنند، تاهنگامی که آمریکا ابر قدرت نظامی جهان است، ایران چاره ای ندارد بجز اینکه، به آن کشور به عنوان متحد نگاه کند و تلاش نماید که بر سیاست آن کشور از داخل آمریکا، که مقدمات آن با وجود ملیون ها ایرانی تباران آن کشور فراهم است، اثر گذارد و نه بعنوان رقیب. ایران نیاز به متحد دارد و هیچ متحدی در دنیای امروز به اهمیت آمریکا، موجود نمی باشد. بازهم می توان گمان برد که در این برهه، غرب با تهدید به جنگ، تلاش می کند بر شتاب جنگ قدرت در داخل کشور به سود سپاه بی افزاید. بالاترین فشار برای جنگ با ایران از جانب عربستان، اسرائیل و پاکستان اعمال می شود و نه آمریکا. عربستان بخاطر ساختار داخلی سرزمین، با خطر دایم ازهمپاشی مرکزی و تجزیه روبروست. اقدامات نظام اسلامی بر عدم اعتماد بنفس آن حکومت در مورد امنیت خود بشدت افزوده است. چنانچه وزیر خارجه آن حکومت گفته است، تحمل آنان به پایان رسیده است. موقعیت طلائی را نظام اسلامی در اختیار آنان قرار داد: نخست امکان همکاری مستقیم و آشکار با اسرائیل را فراهم کرد و سپس وضعیت کنونی که عربستان می داند در صورت درگیری، آمریکا امکان ندارد که اجازه دهد نظام اسلامی برنده از میدان بازگردد.
با سخنان بی ارزش حاکی از صلح دوستی نظام، نمی توان ایران را نجات داد. رهائی، نیاز به عمل قاطع و فراگیر به صورت کنار گذاردن کامل رژیم اسلامی از صحنه سیاست ایران دارد. نظام اسلامی درک نکرد که خواستن، به طور حتم، توانستن نیست. خواست ملت و حکومت هر کشور باید در مقایسه با توان طرح گردد، تا امکان اجرای آن از نظر منطقی فراهم شود. نظام اسلامی (1) یا براثر حمله خارجی از میان برداشته خواهد شد که منجر به تجزیه ایران می شود. و یا (2) از داخل با خیزش همگانی ملت در ابعادی بسیار بزرگ تر از سال 88، که این گذیدار نیز با خطر بسیار همراه است، بساطش برچیده خواهد شد. یا از داخل نظام با تحرک نیروهای مسلح و همراهی پاره ای از غیر نظامیان، دگرگونی مورد نیاز را برای برقراری اراده ملی، فراهم و اعلان خواهند کرد. تا بیش از آنکه نه از تاک ماند نشان و نه از تاک نشان، ایران باید به اقدام فوری قاطع دست زند.
---------------------------------
۱ - مقایسه کنید با سخنان اخیر رئیس سپاه که اذعان برناتوانی برای ارسال جنگ افزار به آن سرزمین می کند.
۲ - بی بی سی 15 نوامبر 2017