اگر براین باوریم که ماندگاری و حفظ سرزمینی، اولویت نخست ایران و ایرنیان است، به ناچار با این دو باید روبرو می گردیم: براندازی نظام اسلامی و همزمان انجام این مهم در حالی که قدرت مرکزی حفظ گردد. باید نخست، براین واقعیت بنا شده که بالاترین تهدید کننده امنیت ملی ایران، نظام اسلامی ست و دیگر نه مشروعیت و نه قابلیت حل هیچیک از مسایل کشور را ندارد. به سخن دیگر نظام اسلامی مرده و باید تنها زهرهای بجامانده آن از تن اجتماع ایران پاک گردد.
بازتاب رستاخیز سراسری ملت، با سخنان قالبی سنتی نظام اسلامی روبرو گردید. متهمین همیشگی از آمریکا گرفته تا اسرائیل و عربستان همراه با جیره خواران داخلی، توانستند تظاهراتی با چنین گستردگی در سراسر کشور ایجاد کنند. این اتهامات، بیش از هر چیز نشان دهنده ضعف رژیمی است که خود را حکومت خدا بر زمین می داند و نزدیک به چهل سال براین کشور با خشونت هرچه تمامتر فرمان رانده است. با تمام تلاشی که نظام اسلامی برای ایجاد اغتشاش و سرنگونی حکومت سعودی در این مدت انجام داد، نتوانست تظاهراتی در این ابعاد در آن واحد سیاسی که به طور طبیعی بی ثبات و در خطر دایم تجزیه است به وجود آورد. حال چگونه است که با دگرگونی اخیر در رهبری سیاسی عربستان که به طور سنتی محافظه کار است، توانستند دست آوردی چنین مهم را فراهم آورند؟ آیا نظام اسلامی یکی از موثرین در ایجاد شرایط لازم برای زایش رژیمی تندرو مهاجم در آن سرزمین نبوده است؟ وارد کردن خانواده صدام حسین به تظاهرات اخیر نشانه ی تحقیر خود رژیم است که پاهای مرده او هنوز قادر است نخستین حکومت خدا روی زمین را به لرزه در آورد. برخی از سردمداران، اقرار به خیانت های خود که زمینه چنین اعتراضی را فراهم آورد، کرده اند. همه و از آن میان "رهبر" به نوعی مسئولیت خود را پذیرفته اند ولی هیچیک آماده کنار رفتن از کرسی قدرت نیستند. پس مسئولم یعنی چه، اگر حتا کم ترین تنبیه یعنی کناره گیری از قدرت را پذیرا نمی باشند؟ رئیس حکومت با اشاره به کمبودهای اقتصادی، از نبود آزادی و امنیت فردی و اجتماعی در کشور سخن می راند، اما نه تنها راه حلی ارایه نکرد، بلکه اشاره ای هم به کناره گیری ننمود. پاسخ به رستاخیز ملت به صورت "خودکشی" دستکم 5 نفر از معترضین در اسارت رژیم، افزون بر کشتار دستکم 22 نفر دیگر در تظاهرات، داده شده است. اگر به طور مستقیم نمی توانند در برابر تظاهرات بایستند، با ایجاد چنین سناریوئی، تلاش می کنند که با اتکا به ترس، بر حکومت خود چند روزی بیش تر ادامه دهند. چنین اقداماتی محکوم به شکست است و تنها هزینه ی سقوط رژیم را، برای ملت و ایران افزایش می دهد.
راهی برای نجات رژیم چه به صورت کنونی و یا چهره بزک کرده، چنانچه خواسته به اصطلاح "اصلاح طلبان" است وجود ندارد. نباید از نظر دور داشت و یا انکار کرد که دگردیسی رژیم سیاسی در ایران از مسیر اصلاح طلبان می توانست با آرامش بیش تر و کشتار، خرابی و بی ثباتی ملایم تر در دوره ای میسر باشد. اما اقدامات رژیم در چند سال گذشته، چنین گذیداری را از میان برداشت. "اصلاح طلبان" نه برنامه و نه قدرت حل مسایل ایران را ندارند، زیرا ملت ایران از این مرحله که در قبل ممکن بود، گذر کرده است. تمامی رژیم و شاخه های آن، مشروعیت خود را به طور کامل از دست داده است. ملت در حالی که در تمام دوران رژیم اسلامی، از امنیت ملی به صورت جنگ با قدرت های خارجی و تلاش در راه تجزیه ایران، همیشه احساس خطر شدید می کرد و هنوز هم می کند، بالاخره اکنون به این نتیجه رسیده است که برای ماندگاری ایران و همزمان حل مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، راهی بجز کنار گذاردن کامل نظام اسلامی در پیش ندارد. بدون شرکت موثر و همه جانبه ملت، مسایل ایران قابل حل نخواهند بود. نه مساله امنیت ایران و تهدید خارجی و نه سیاسی، اجتماعی و به ویژه اقتصادی نمی تواند در خلاء و سخنان تکراری، بهبود نشان دهند. مساله اقتصادی ایران در دورانی که ملت با نظارت مستقیم بر فعالیت های بخش دولتی و خصوصی که شرایط پیش گیری از فساد، و قدرت رانی بی لیاقتان را فراهم می آورد و همزمان آمادگی ریاضت اقتصادی برای چندین سال را به دست می آورد، قابل چالش خواهد بود. نظام بانکی ایران در حال سقوط کامل است که می تواند تمامی کشور را به پای ورشکستگی هدایت کند. پول ملی چاره ای ندارد بجز از دست دادن ارزش خود. از سرمایه گذاری در کشور دیگر اثری نیست و بی ثباتی های اخیر، همزمان شتاب افزایش بی کاری و تورم را افزایش خواهند داد.
سکوت در خیابان ها، نمی تواند و نباید ما را به این نتیجه رساند که خیزش ملت در این برهه به پایان رسیده است. این تنها یک سکوت موقت پیش از آغاذ توفانی بزرگ و گسترده تر خواهد بود. اداره امور جاری کشور با سردرگمی بیش تر هر روزی همراه می باشد. هنوز هیچ دگرگونی ملموسی به وجود نیامده و هنوز هیچ راه حلی برای برون رفت از بحران ارایه نشده است. نظام اسلامی چون قادر به حل مساله ای نیست، وضعیت کشور را وخیم تر خواهد کرد. پس دلیلی در دست نیست که فرض کنیم، نظام توانسته یکبار دیگر از خطر درهم پاشی خود را نجات دهد. بلکه می توان انتظار داشت که سکوت، مقدمه ایجاد شرایط برای توفان شدید می باشد. شاید هم سکوت کنونی، فرصت برای ظهور رهبرانی که باور دارند که فرآیند دگردیسی در سیاست و اجتماع ایران به پرده آخر رسیده، را فراهم نماید.
باید دوم، پیش گیری از فروپاشی قدرت مرکزی می باشد. در تمام دوران مبارزات ملت برعلیه این رژیم ایران ویران کن، امکان حمله ی خارجی و آسیب بر تمامیت سرزمینی ایران از نظرها به دور نبوده است. برهه کنونی یکی از پر خطرترین دوران این مبارزه نزدیک به چهل سال می باشد. بسیاری از قدرت های ناحیه از ایران با قدو قواره کنونی احساس خطر کرده و همزمان بازده اقدامات رژیم، ایران را بیش از هر زمان دیگر از هم گسیخته کرده است، که اشتهای قدرت های خارجی برای اقدامی موثر را تحریک نکند. بدون تردید در ایران دمکراتیک در آینده که همبستگی ملت باردیگر تثبت شده و شرایط برای ایجاد متحد خارجی فراهم گشته، هر گامی برای تجزیه ایران در مقایسه با موقعیت کنونی، بسیار پر هزینه تر خواهد بود. از این رو، پیوستن نیروهای مسلح به رستاخیز ملت، هرچند شاید شتاب دمکراسی در ایران را با تاخیر روبرو کند، از گذیدارهای دیگر سریع تر و به سود منافع درازمدت ایران خواهد بود. همزمان نیاز است که تاکید گردد که ایران، پاکستان، مصر و ترکیه نیست که جامعه پذیرای حکومت نظامی باشد. حتا در سال 1299 و سال 1332، حکومت نظامی در ایران به آن صورت که تمامی مناصب کلیدی وسیله ی نظامیان اشغال شود، شکل نگرفت. گنجینه ی انسانی ایران بیش از آن غنی است که کارآئی تنها در رخت نظامی خود را نشان دهد. در هر حال، اگر نظامیان خواهان موفقیت هستند و می خواهند به عنوان عاملی مثبت در تاریخ ثبت گردند، باید در دراز مدت دنباله رو ملت بوده و نه خود را به عنوان رهبر جنبش فرض کنند. بدون داشتن برنامه ای روشن و صریح برای انتقال قدرت به صاحب اصلی آن، یعنی ملت نیروهای مسلح نیز بختی برای موفقیت نخواهند داشت. با این حال ایران بخاطر برخورداری از همبستگی ملی، حتا بدون پیوستن نیروهای مسلح به ملت، مشگل بتواند مانند سوریه، لیبی و عراق وارد جنگ داخلی گردد. اما توفان ایجاد شده، شرایط دخالت نیروهای خارجی را تسهیل می کند که خطریست بسیار جدی.
------------------------------
۱ - ویدئوی مراسم انتخاب خامنه ای به عنوان رهبر نظام، آسیب جدی دیگری بر مشروعیت اندک او وارد می کند. جالب است که چنین روشنگری پس از بیست و اندی سال اکنون که رستاخیز ملت آغاز گردیده، آشکار می گردد. آیا افرادی از داخل رژیم جاده را برای برکناری او صاف می کنند و یا کرده اند؟
۲ - شباهت با ونزوئلا، باور کردنی نیست.