شرايط حفظ آزادي
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[13 Mar 2012]
[ هرمز شريفيان]
بدون شك مي توان گفت كه مردم استبداد زده تاكنون رنگ آزادي را به خود نديده اند، زيرا به گفته يكي از صاحب نظران «هرگز نمي توان آزادي را از مردمي كه مزه آن را چشيده باشند گرفت». پس از مشروطه آزادي هاي كم رنگي در سطح مطبوعات، سخنراني ها و گردهمايي ها به وجود آمد كه همگي در زمره آزادي هاي سياسي بود. در آن هنگام از آزادي هاي اجتماعي كه مقدم بر آزادي هاي سياسي است خبري نبود و فقط براي نخبگان و روشنفكران قابل لمس بود، پس نمي توان به درستي تاكيد كرد كه «آزادي» به معناي واقعي يا كمي شبيه به واقعي! از پس ابرهاي استبداد رخ نمايانده باشد. وقتي كه ارزش و مفهوم آزادي در جاي جاي جامعه اي پديدار نشده باشد، پيداست كه نگهداري آن معنايي پيدا نمي كند. اوضاع در هنگام نهضت ملي نفت با زمان مشروطه تفاوت هاي بسيار داشت؛ گردهمايي ها و راهپيمايي هاي چندين هزارنفري، اعتراضات و اعتصابات گسترده در پايتخت و شهرهاي بزرگ و پايگاه مردمي پرچمدار اين نهضت «مرحوم دكتر محمد مصدق» و صدالبته مهمترين حامي اين نهضت يعني جنبش دانشجويي. اما در اين دوره نيز «آزادي» در حالي كه آغوش خود را به روي ايران و ايراني گشوده بود در چنگال اهريمن «عدم آگاهي سياسي مردم» و توطئه قدرت ها از پاي درآمد. آزادي موهبتي است كه تمام ملت هاي آزاد براي آن مبارزه و هزينه پرداخت كرده باشند!
در هر دوره اي، آزادي مانند كودك نورسيده اي بود كه نيازمند آغوشي امن و گرم براي رشد و بالندگي بود، ولي باز صدافسوس كه هر دسته و حزب و انديشه اي آن را فرزند مشروع خود دانسته و فقط براي خود مي خواست و با دست به دست شدن آن و تماميت خواهي اكثر گروه ها كه بدون هيچ هدف مشتركي پاي در راه مبارزه گذارده بودند سرنوشتي غير از نابودي نداشت.
حفظ و نگهداري آزادي تنها به صورت يكپارچه - با اهداف مشخص - و در مسيري كه پيمودن آن براي تمام مردم با حداكثر اشتراك ميسر باشد امكان پذير است. بي تو اي آزادي، اي والاكلام، گر نباشي در ميان، بايد كه از دنيا گريخت!
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: