درموج سوم، صنعت کانون اقتصاد نيست
ايالات متحده امريكا هنوز هم اتومبيل و کامپيوتر صادر ميکند.اين کشور هنوز به صادرات انواع تکنولوژي، دارو، غذا و...مبادرت ميورزد. اين بهمعناي آن است که درحالحاضر نيز ميتوانيم بهسوي نوعي از تراز و موازنه تجاري حرکت کنيم. ولي بايد توجه داشت که در موج سوم افراد کمتر به کارهاي سازنده توجه دارند. بهعبارت ديگر جوامع موج سومي و جوامع پساصنعتي مبتني بر خدمات هستند. اين جوامع به کشورهايي که صنعت هنوز مرکز فعاليتهاي اقتصادي آنهاست وابسته هستند.
جواد حیراننیا: الوين تافلر در آثار خود پيشبينيهايي در ارتباط با ماهيت در حال تحول جامعه جهاني از زاويه و ابعاد جديد مطرح كرد كه براي مخاطبان حائز اهميت است. از نظر تافلر، انسان متمدن با اختراع کشاورزي به وجود ميآيد که موج اول تغيير نام دارد. موج دوم، تمدن صنعتي يا مدرن است که تافلر آن را با شيوه توليد انبوه ميشناسد و موج سوم، که از نظر او بر مبناي توليد دانش محور شکل گرفته است.
پروفسور چارلز تاليافرو، استاد دانشگاههاي آکسفورد و کلمبيا امريكا بوده است. تاليافرو در حال حاضر استاد فلسفه کالج سنتاولاف در مينهسوتاي امريكاست. راهنماي آکسفورد درباره الهيات، راهنمايي مقدماتي بر زيباييشناسي، تصوير در ذهن، فرهنگ فلسفه دين، تاريخ مختصر روح و راهنماي مقدماتي فلسفه دين از جمله آثار وي بهشمار ميروند. او از فيلسوفان معاصر و برجسته در مباحث ديني بهشمار ميرود که در اين حوزه صاحب آثار ارزشمندي است. تاليافرو دانشآموخته دانشگاههاي براون و هاروارد و عضو انجمن فيلسوفان امريكاست. آنچه در ادامه ميآيد مصاحبه اختصاصي «همشهري اقتصاد» با اين فيلسوف معاصر امريكايي درباره آراي الوين تافلر است.
جايگاه الوين تافلر در تاريخ انديشه و بهويژه در تاريخ انديشه امريكايي کجاست؟
تافلر احتمالا به سبب نگارش کتاب «شوک آينده» معروف شد و بر سر زبانها افتاد. اين کتاب در سال ۱۹۷۰ ميلادي منتشر شد و توجهات زيادي را متوجه خود کرد. اين کتاب در سطح جهاني با استقبال خوبي مواجه و از کتابهاي پرفروش شد. اين کتاب توجه همگان را به مقوله تغيير و مسائل برخاسته از تغيير بهويژه تغيير در تکنولوژي که در مدت زمان کوتاه و سريعي رخ ميدهد جلب کرد. اما بايد توجه داشت که تافلر درحالحاضر و در مقايسه با سالهاي گذشته چندان شناخته نيست. البته اين اعتقاد شخصي من است. ولي تافلر پيشبيني خود درباره تغيير جوامع و فرهنگها در نتيجه تغيير و تحول در تکنولوژي را ارائه داد و تلاش خود را در اين زمينه انجام داد.
ميدانيم که تافلر آيندهنگر است و دست به پيشبيني آينده زده است. آيا آيندهنگري تافلر بر اساس واقعيات و مشاهدات انجام شده يا اينکه او صرفا پيشگويي کرده است كه مبتني بر مستندات و شواهد نيست؟
تصور نميکنم کاري که تافلر انجام داده باشد صرفا پيشگويي بوده باشد و در آن مستندات و مشاهدات لحاظ نشده باشد. در واقع تافلر بر اساس مستندات و شواهدي که آنها را ملاحظه ميکرده دست به پيشبيني آينده زده است.
براساس ديدگاههاي تافلر جوامع براساس سه موج حرکت و تغيير کردهاند. او سه موج کشاورزي، صنعتي و پساصنعتي را مورد اشاره قرار ميدهد. کشورها و جوامع از موج کشاورزي بهسوي ترکيب و تلفيقي از موج کشاورزي و موج صنعتي حرکت کردهاند.
پس از اين مرحله جوامع بشري وارد موج پساصنعتي شدند. اين موج با شاخصهها و ويژگيهاي توليد انبوه، توزيع انبوه و مصرف گسترده و انبوه شناخته ميشود. تافلر پيشبيني کرده بود که جوامع وارد موج سوم که با نام پساصنعتي شناخته ميشود، ميشوند.
بايد توجه داشت که تبلور و ظهور اين موج را در ايالات متحده امريكا شاهد هستيم. اما بسياري از مفسران فرهنگي و رهبران اين موج را آشوبساز ميدانند.
شايد بتوان گفت که کارها و آثار تافلر سوالات و پرسشهايي در مورد «فلسفه کار» را باعث ميشود و برميانگيزاند. بهعبارت ديگر آثار و آراي تافلر پرسشهايي در مورد «فلسفه کار» را به ذهن متبادر ميسازد. سوالاتي از جمله «چرا کار في نفسه داراي ارزش است؟» همچنين فرض کنيد که شما بر اثر کار ناني به دست آورديد. از سوي ديگر ممکن است که ناني به شما داده شود. در اين صورت کدام داراي ارزش است؟ ناني که بر اساس کار و زحمت به دست آوردهايد يا ناني که به شما هديه شده است؟
بهعبارت ديگر آيا کار کردن و توليد کردن بهتنهايي و فينفسه داراي ارزش است يا نه؟ من ترديد دارم که توليد کردن فينفسه داراي ارزش باشد.
تافلر خاطر نشان ميکند که در اواخر دهه ۱۹۵۰ ميلادي بسياري از کشورها از موج دوم خارج و وارد موج سوم ميشوند. بر اساس ديدگاه تافلر چه شرايط و پيششرطها و پيشنيازهايي براي ورود کشورها و جوامع به موج سوم وجود دارد؟
دقيقا همين اتفاق افتاد و پيشبيني تافلر درست از آب درآمد. حداقل ميتوان گفت که ايالات متحده امريكا در اين جهت حرکت کرده است. بايد توجه داشت که اين موضوع بهوجود آورنده مسائل و مشکلاتي نيز بوده است.
ايالات متحده امريكا هنوز هم اتومبيل و کامپيوتر صادر ميکند. اين کشور هنوز هم به صادرات انواع تکنولوژي، دارو، غذا و... مبادرت ميورزد. اين بهمعناي آن است که درحالحاضر نيز ميتوانيم بهسوي نوعي از تراز و موازنه تجاري حرکت کنيم. البته بايد توجه داشت که تراز صادرات و واردات بهندرت در توازن قرار دارد.
ولي بايد توجه داشت که در موج سوم افراد کمتر به کارهاي سازنده توجه دارند. بهعبارت ديگر جوامع موج سومي و جوامع پساصنعتي (فوقصنعتي) مبتني بر خدمات هستند. اين جوامع به کشورهايي که صنعت هنوز مرکز فعاليتهاي اقتصادي آنهاست وابسته هستند.
بهعبارت ديگر کشورها و جوامع موج سومي و پساصنعتي به سبب گذار از موج صنعتي، صنعت را در کانون اقتصاد خود قرار نميدهند و اين خدمات است که در کانون توجه آنهاست و در مرکز فعاليتهاي اقتصادي آنها قرار دارد.