Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


کوشش برای ساختن جهانی باهوش‏تر

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[27 Jul 2014]   [ ]

جامعه‏ی دانش بنیان آینده شاهد شتاب‏گیری روندهایی خواهد بود که به افزایش هوش انسان خواهد انجامید. این روندهای شتاب گیرنده از صدها سال پیش آغاز شده‏اند. بسیاری از فناوری‏های همگرا شده این روند رو به تزاید هوشمندی را امکان‏پذیر خواهند ساخت که از میان آن‏ها می‏توان به دانش روان ـ دارو‏شناسی، مهندسی ژنتیک، نانو فناوری و فناوری ارتباطات اشاره کرد. پیشرفت در هوشمندی تنها در مغز افراد شکل نخواهد گرفت، بلکه در سامانه‏های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز پدید خواهد آمد که این مغزها را با یکدیگر پیوند می‏زند. بر اثر افزایش هوشمندی در افراد و جامعه، ما به تدریج الگوهای مناسبی را برای کارکردهای اجتماع و جهان طبیعی ایجاد کرده و بهترین شیوه‏های دستیابی به سرنوشت‏های انسان را تدوین خواهیم کرد. اما کوشش برای ساختن جهانی هوشمندتر نیازمند تلاشی سیاسی برای آزادی بیشتر و برابر برای انسان‏ها است تا همگان بتوانند به طور کامل در تصمیم‏سازی‏های اجتماعی مشارکت داشته باشند و از مزایای پیشرفت‏های بشری برخوردار شوند.
● روند هوشمندی
انسان‏های هوشمند در سده‏ی بیست و یکم، برآیند پیشرفت طولانی در افزایش هوشمندی هستند و این روند به احتمال فراوان در سده‏ی آینده نیز ادامه خواهد داشت. از آن جا که نیاکان ما در آغاز ظرفیت‏های تفکر و زبان را گسترش دادند، حلقه‏ی بازخوردی میان ماندگاری و هوشمندی وجود داشته است. یکی از تجلیات کانونی هوش، توانایی ساختن الگوهایی از جهان است که گمان‏های درست‏‏تری را پیرامون پیامدهای اقدام‏های یک فرد امکان‏پذیر می‏سازد. (۱) هنگامی که این الگوها از سوی گروهی از انسان‏ها به اشتراک گذارده شوند و به فرزندان آن‏ها نیز انتقال یابد، به ما امکان می‏دهد رفتار افراد و جهان طبیعی را پیش‏بینی کنیم. به دیگر بیان، هوش ریشه در فرایندی علمی دارد و برهمین قیاس هم محصول مغز انسان‏ها و هم دستاورد نظام اجتماعی است. هوش در دو عرصه‏ی وراثتی و فرهنگی و در دو سطح فردی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. طی هزاران سال متمادی، گروه‏ها و افراد با بهترین سخت‏افزار هوش (ظرفیت‏های ژنتیکی) و نرم‏افزار اجتماعی هوش (دانش گردآوری شده) احتمال بیشتری را برای بقا ایجاد کرده و تکامل متقابل هوش را به نسل‏های بعدی انتقال داده‏اند.
گسترش زبان نوشتاری، انتشار سواد و رسمیت یافتن روش علمی، این روند را که از صدها سال پیش آغاز شده، تسهیل کرده است. ما در سده‏ی بیست و یکم توانستیم این روند تسهیل کننده را که در مسیر هوش بیشتر گام بر‏می‏داشت، بسنجیم. در دهه‏ی ۱۹۸۰، دانشمند علوم سیاسی زلاندنو، جیمز فلین بررسی پرسش‏هایی را آغاز کرد که در آزمون‏های هوش در سراسر جهان صنعتی مورد استفاده قرار گرفته بودند. او در نتیجه‏ی این بررسی دریافت که آزمون‏های بهره‏ی هوشی موسوم به آی.کیو دشوارتر شده‏اند و میانگین هوش حدود ۳۰ واحد در جهان توسعه یافته، بالاتر از میزان پیشین آن در سده‏ی گذشته شده است. این افزایش به طور ویژه پس از جنگ جهانی دوم مشهود بوده است. ”تاثیر فلین“ اکنون در اغلب کشورها مستند شده است، هر چند که بخش بیشتری از این پژوهش در جهان دمکراتیک و صنعتی صورت گرفته است.
توضیح چندان پذیرفته شده‏ای برای تاثیر فلین وجود ندارد (۲)، اما به نظر می‏رسد، علت‏های آن که کاملاً اجتماعی و محیطی است، زیرا تغییر ژنتیکی اندکی می‏تواند در این مدت کوتاه صورت گرفته باشد. تغذیه‏ی بهتر نیز در این اقدام دخیل بوده است، زیرا رابطه‏ی معنادار و مستندی میان تغذیه‏ی نادرست و هوش پایین‏تر وجود دارد. درصد مردم با سواد نیز افزایش یافته و آموزش بهتری در سطوح عمومی، در اغلب نقاط جهان رواج یافته است. با کاهش میانگین افراد خانواده‏ها، هر فرزند از میزان بیشتری از توجه والدین برخوردار می‏شود. هم‏زمان با مهاجرت مردم از مزارع محدود و منزوی به شهرهای بزرگ‏تر، پیچیدگی شهرها نیز در ذهن آن‏ها شبیه‏سازی می‏شود و مهارت‏های پیچیده‏ی استدلال و حل مساله را می‏آموزند. این شبیه‏سازی پیچیدگی‏ها به طور اخص با قرار گرفتن افراد در معرض انواع گوناگون رسانه‏ نظیر کتاب‏ها، مجلات، رادیو، تلویزیون و رایانه بیشتر شده است.
شبیه‏سازی محیطی نه تنها به ظرفیت‏های ذاتی مغز کمک می‏کند، بلکه از ظرفیت فرهیختگی در برابر افول و تحلیل رفتگی نیز محافظت می‏کند. شبیه‏سازی مغز بر اثر مجاورت با زندگی پیشرفته، آموزش یافته و صنعتی به گونه‏ای ساماندهی می‏شود که”ذخیره‏‏‏ای شناختی“ را فراهم می‏سازد و از همین راه مانع از فرسایش حافظه و توانمندی استدلال در میان فرهیختگان و اندیشه‏ورزان می‏شود. زندگی اجتماعی پویا و فعالیت‏های خردمدار مانند خواندن و ایجاد ارتباط منطقی بین یافته‏ها، عوامل بازدارنده در مسیر زوال عقل به شمار می‏آیند و حتا در افرادی که به چنین عارضه‏ای دچار شده‏اند، می‏تواند از سرعت پیشرفت آن بکاهد.
در جهت خلاف، چرخه‏ی پس خوران ناخوشایندی نیز وجود دارد که انزوای اجتماعی، ناداری، تغذیه‏ی نامناسب، نبود آموزش، بیماری و بهره‏ی هوشی پایین‏تر را در فرایندی منطقی به یکدیگر مرتبط می‏سازد. صدها میلیون کودک در سراسر جهان گرفتار تغذیه‏ی نامناسب هستند و از پیامد کمبودهای پدید آمده بر اثر بی‏سوادی در تمام طول عمر رنج می‏برند. ناتوانی در شناخت نیز با درآمد پایین، بیماری و امید عمر کوتاه‏تر رابطه‏ای معنادار دارد.
ما راهی طولانی تا افزایش استانداردهای زندگی و دسترسی به آموزش پیش‏رو داریم، به ویژه پیش از آن که بتوانیم بر محدودیت‏های طبیعی ساختن هوش و برابری پایدار و غنای‏ محیطی غلبه کنیم؛ اما می‏توانیم این محدودیت‏های را برای افراد ناتوان و طبقه‏ی میانی جامعه در کشورهای توسعه یافته بدون استمداد از علم وراثت یا داروسازی برطرف کنیم. دانشمند روان‏شناسی به نام اریک تورک هایمر نشان داده است، در حالی که محیط زیست عامل تعیین کننده‏ی قدرتمند سطح هوش برای کودکان خانواده‏های فقیر در ایالات متحده به شمار می‏آید، اما عامل وراثتی نیز عامل تعیین کننده‏ی مهمی برای کودکان طبقه‏ی میانی و یا کودکانی با پیشینه‏ی مالی ضعیف به شمار می‏آید (۳). این یافته به معنای آن است که فضای اندکی برای والدین طبقه‏ی میانی یا فقیر در کشورهای توسعه یافته وجود دارد تا بتوانند به کودکانشان کمک کنند از طریق غنی‏سازی زیست بوم خود به سطح درخشان‏تری ارتقا یابند.
● فناوری‏هایی برای توسعه‏ی شناخت
خوشبختانه شمار فزاینده‏ای از ابزارها برای توسعه‎ی شناخت پدید آمده‏اند که زمینه‏ساز پیشرفت پایدار هوش خواهند شد و در هر دو ساحت فردی و اجتماعی مشهود خواهند شد. این پیشرفت‏ها را می‎توان در قالب چهار گونه فناوری‏ طبقه‏بندی کرد که براساس میزان نزدیکی آن‏ها با سلول عصبی و این واقعیت که آیا ابزار اطلاعاتی به شمار می‏آیند یا ابزار مادی قابل گروه‏بندی هستند. هر یک از این انواع پیشرفت‏ها بر گستره‏ای از توانمندی‏های شناختی از حافظه و یادگیری گرفته تا وضعیت روانی، خلاقیت و بی‏حوصلگی تاثیر دارد. تجزیه و تحلیل این طبقه‏بندی‏ها اندکی ساختگی است، زیرا تمامی ابزارهای خارجی تاثیراتی درونی ایجاد می‎کنند و همه‏ی نرم‏افزارها نیازمند سخت‏افزاری هستند که بر روی آن اجرا شوند.
خلاقیت و آرامش روانی شناخت را تسهیل می‏کند و کارایی شناختی ارتباط را آسان و ممکن می‏سازد. اما این چهار گونه دست کم یک شناخت سودمند را موجب می‏شوند.
در این جا تمرکز خود را بر فناوری‏های در حال ظهور در نوع چهارم معطوف می‏کنیم که در حال حاضر یا به زودی ارتقای مستقیم زیست‏شناسی و عصب‏شناسی را امکان‏پذیر خواهند ساخت.
● حافظه، یادگیری، سرعت شناخت و اثربخشی
در حدود نیمی از تمامی افراد مرفه جامعه که به سن ۸۵ سالگی می‏رسند، بیماری آلزایمر دارند. از آن جا که آلزایمر علت شماره‏ی یک نهادسازی‏ها در امریکا است، هر مقوله‏ای مانند آموزش، حرکات بدنی یا دارو که ابتلا به آلزایمر را کاهش ‏دهد از مزایای بیشماری برای جامعه‏ و مسوولان سلامتی جامعه برخوردار خواهد بود و تنها فرد مبتلا به این بیماری مصرف‏کننده‏ی آن نخواهد بود. هزینه‏ی سالانه‏ی‏ فراهم سازی مراقبت‏های بهداشتی و دارویی برای افرادی که مبتلا به بیماری آلزایمر هستند، در حال حاضر بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار است (۴). پژوهش بر روی عوامل شناسایی کننده‏ی شیمیایی، مربوط به یکپارچه‏سازی حافظه‏، انسجام عصبی و سرعت انتقال پیام‏های عصبی منجر به آزمایش‏های کلینیکی برای بیش از ۴۰ مورد دارو برای درمان زوال عقل شده است. نخستین داروهای هوشمند روانه‏ی بازار شده و در همین حال دسترس‏پذیری داروهای مشابه نیز افزایش یافته است. این داروها برای ارتباط میان سلول‏های عصبی ضروری هستند. برای مثال، داروی ممنتادین به بزرگ‏سالان کم حافظه‏ امکان می‏دهد ۶ تا ۱۲ ماه بیشتر از حد معمول زندگی مستقلی داشته باشند (۵)، اما آن چه که بزرگ‏سالان مبتلا به زوال عقل یا هر فرد بالای ۲۰ سال واقعاً به آن نیاز دارد، روش معکوس ساختن آسیب‏های مغزی است. این روش‏ها نیز به سرعت در حال گسترش هستند. تحقیقات نشان داده است که مغز می‏تواند با رشد سلول‏های عصبی بنیادی جدید در سنین بزرگ‏سالی خود را بازسازی کند. هم‏زمان با آشکار شدن راه‏های جدید برای کنترل رشد سلول‏های بنیادی عصبی در مغز با استفاده از مواد شیمیایی نروتروفیک، به تدریج داروهایی را در اختیار خواهیم داشت که خود بازسازی مغز را تشویق و تسهیل می‏کنند. یک ژن درمانی نرو تروفیک حتا بهتر از یک قرص نروتروفیک به مغز کمک می‏کند که خود را بازسازی کند و یا هوش را به شیوه‏های دیگری افزایش دهد. برای مثال، پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا در شهر سن‏دیه‏گو زوال عقل در بزرگ‏سالان مبتلا به آلزایمز را با تغییر سلول‏های پوستی کشت یافته با استفاده از یک ژن، معکوس ساخته‏اند و این سلول‏ها را واداشته‏اند که عامل رشد عصبی بیشتری را تولید کنند. آن‏ها می‏توانند این سلول‏ها را در مغز بزرگ‏سالان بکارند (۶). در همین حال کار گروه‏های دیگری سرگرم درمان بیماری پارکینسون با استفاده از ژن درمانی هستند که در این روش خبری از مواد شیمیایی زاید در مغز نخواهد بود. (۷)
همچنین در بازسازی عقب ماندگی مادرزادی نیز پیشرفت‏هایی حاصل شده است. از ژن مربوط به سندرم داون در انسان و موش برای سنجش روش‏های درمانی که به بازسازی مغز کمک می‏کنند، استفاده می‏شود. در ژانویه ۲۰۰۶، گروهی از پژوهشگران در دانشگاه جانزهاپکینز بازیابی رشد عادی سلول‏های عصبی را در موش‏هایی که مبتلا به عارضه‏ی داون شده بود، گزارش کردند. (۸)
فراتر از محافظت مغز از زوال پیوسته‏ی توانایی ذهنی و بازسازی مغزهایی که به لحاظ عصبی دارای اشکال بودند، ما همچنین ساختارهای ژنتیکی و عصبی ـ شیمیایی را شناسایی کرده‏ایم که هوش خارق‏العاده‏ای را پدید می‏آورند و توانمندی‏هایی را سبب می‏شوند که از طریق دارو درمانی و ژن درمانی دسترس پذیرتر خواهد بود. بخش تشکیل دهنده‏ی ژنتیکی قدرتمندی برای هوش وجود دارد. دوقلوهایی که در محیط‏های یادگیری جداگانه‏ای بزرگ شده باشند، تقریباً از یک میزان هوش برخوردار هستند. شواهد آزمایشگاهی به دست آمده از این مدعا را به خوبی اثبات می‏کنند که تعداد معینی از ژن‏ها وجود دارند که در کنار ژن‏های جداگانه‏ای که توانمندی‏های فرهیختگی فردی مانند حافظه، تجسم فضا یا مهارت‏های شفاهی تعیین می‏کنند، هوش عمومی را مشخص می‏سازند. (۹) افرادی که ژن‏های برتری را به ارث می‏برند، به احتمال فراوان از تمامی مهارت‏های خردمندی به خوبی برخوردار می‏شوند. بنابراین، ما باید به زودی بتوانیم هوش خود را با ژن‏ درمانی بهبود بخشیم. با دست‏کاری ژن‏های ویژه‏ای، پژوهشگران توانسته‏اند به شکل قابل توجهی بهره‏ی هوشی در موش‏ها را بهبود بخشند. (۱۰)
پس از ابداع داروهای ارتقا دهنده‏ی شناخت و ژن‏ درمانی‏های گوناگون، قدرتمندترین ارتقا دهنده‏ی هوش انسانی به طور مستقیم مغز انسان را به رایانه متصل خواهد ساخت. به بیان دیگر، ما سرگرم استفاده از فناوری‏‏های خارجی برای افزایش شناخت و حافظه بوده‏ایم و این کار از هنگامی آغاز شده است که زبان نوشتاری ابداع شد. امروز، براساس یک نظرسنجی ای.پی‎ـ‏آی (۱۱) حدود نیمی از امریکایی‏ها که دارای تلفن همراه و رایانه‏ی همراه هستند، گفته‏اند که نمی‏توانند زندگی بدون این وسایل را تصور کنند. به شیوه‏ای بسیار مشابه، همین اظهارنظر می‏تواند در خصوص داده‏های الکترونیکی و تجهیزات ارتباطی مطرح شود که بخش مهمی از تصورات موجود در سطح خارجی مغز ما را شکل می‏دهد. گام بعدی برای گسترش این توانمندی آن است که به شیوه‏ا‏ی امیدوار کننده‏ برابر بی‏اثر ساختن اختلال‏های سیستمی که همواره با آن‏ها دست به گریبان بوده‏ایم، وارد ارتباط مستقیم با سلول‏های عصبی شویم.
پیشرفت در ریزتراشه‏های قابل کاشت در مغز و رشته‏های عصبی مصنوعی، به سرعت رو به گسترش است. (۱۲) موسسات ملی سلامتی در ایالات متحده یک برنامه‏ی تحقیقاتی گسترده در زمینه‏ی اعصاب مصنوعی دارند و بر روی هر چیزی که کنترل اعضای مصنوعی را برعهده بگیرد، از قفسه‏ی سینه‏ی مصنوعی گرفته تا کاشتن ریز تراشه‏ها در مغز، مطالعه و بررسی می‏کنند. آژانس پروژه‏های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی (دارپا) نیز میلیون‏ها دلار برای دانشگاه‏های ام.آی.تی، دوک و دیگر دانشگاه‏ها فراهم ساخته است تا ”برنامه‏ی میانجی‏های ماشین ـ مغز“ را با هدف امکان بخشیدن به سربازان برای برقراری ارتباط با تجهیزات خود و دیگر هم‏رزمان با سرعت فکر به پیش ببرند. بخش قابل توجهی از پژوهش‏های جاری متمرکز بر ساخت مواد جدیدی شده است که با سلول‏های عصبی هم‏زیستی نامحدودی دارند و می‏توانند در قالب الکترودهایی در مقیاس نانو ساخته شوند.
پژوهشگران سرگرم آزمایش روش ارتباط متقابل میان اعصاب و رایانه با رشد عصب‏ها بر روی ریزتراشه‏های رایانه‏ای هستند و همچنین با قراردادن الکترودهایی در مغز، آن را به رایانه‏ها متصل می‏سازند و همه‏ی این کوشش‏ها سرانجام به ساخت نمونه‏های مصنوعی مغز منجر خواهد شد. بیمارانی که به طور کامل فلج شده‏اند، اکنون قادر هستند با تایپ ذهنی کلمات موردنظر خود بر روی صفحه کلید رایانه با نرون‏های حرکتی مغز خود ارتباط برقرار کنند. هنگامی که فرد فلج، پیرامون حرکت موردنظر خود برای حرکت دادن موشواره‏ یا پای خود می‏اندیشد، الکتروهایی که به مغز او متصل شده‏اند، سیگنال عصبی ایجاد شده در مغز او را بر اثر اندیشه‏ی او جمع‏آوری می‏کنند و آن را از طریق یک رایانه به حرکت نشانگر موشواره تبدیل می‏کنند. با ترکیب این سامانه‏ها و کاشت حلزون گوش و سامانه‏های دیداری الکترونیکی یا نانو الکترودهایی که مستقیم به کورتکس مغز متصل شده باشند، بیماران می‏توانند به زودی درون داد و برون دادن مستقیمی میان مغز و رایانه‏ها داشته باشند. (۱۳)
مغزهای مصنوعی همچنین به ما امکان می‏دهند که ساختارهای تخصص یافته‏ی مغز را که دچار آسیب یا بیماری شده‏اند، با بخش‏های سالم دیگری جایگزین کنیم. برای مثال، پژوهشگران در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی سیگنال‏هایی را با شیوه‏ی مهندسی معکوس تولید کرده‏اند که به درون هیپوکامپوس (بخشی از مغز که بر حافظه، حالت روانی و هوشیاری تاثیر دارد) ارسال می‏شود یا از آن خارج می‏شود. آن‏ها ریزتراشه‏هایی را برای جایگزینی هیپوکامپوس طراحی کرده‏اند و بخش‏های مصنوعی را برنامه‏ریزی کرده‏اند که با استفاده از نرم‏افزار شبکه‏ی عصبی می‏تواند به همان شیوه‏ای به ایفای نقش بپردازد که نرون‏ها در مغز این ارتباطات را برقرار می‏کنند. (۱۴) دریافت‏کنندگان مغزهای مصنوعی آینده قادر خواهند بود به طور مستقیم تقویم‏ها را به یاد آورند، نشانی‏های افراد را به طور کامل بازگو کنند و به آسانی متن ترانه‏ها یا خطوط هر نمایشنامه‏ای را به خاطر بسپارند و حتا واژگان موجود در واژه‏نامه‏های زبان‏های خارجی را به طور کامل به یاد آورند. برخی از پژوهشگران ادعا کرده‏اند که می‎توان این اعضای مصنوعی عصبی را تا سال ۲۰۳۰ تکمیل کرد و در دسترس همگان قرار داد. (۱۵)
یکی از موانع کلیدی فناوری در مسیر گسترش مغز مصنوعی، ایجاد رشته‏های ریز در مقیاس نانو است که باید به اندازه‏ای ظریف ساخته شوند که قادر به برقراری ارتباط با تک‏تک سلول‏های عصبی باشند. هر قدر رشته‏های به کار رفته در یک ریزتراشه‏ی مغز ظریف‏تر باشد، ارتباطات در مقیاس نانو دقیق‏تر صورت خواهد گرفت و دریافت‏کننده‏ی این قطعات مصنوعی نیز از کارکردهای عصبی بهتری برخوردار خواهد شد. (۱۶)
در ماه می ۲۰۰۶، گروهی از پژوهشگران دانشگاه تگزاس اعلام کردند که از نانو لوله‏های کربنی تک دیواره‏ای به عنوان یک واسطه‏ی الکتریکی برای ارتباط با تک تک سلول‏های عصبی استفاده کرده‏اند. (۱۷)
یک مخترع به نام ری کورزویل[۱] پیش‏بینی کرده است، تا سال ۲۰۳۰ ما به غیر از کاشت ریزتراشه‏های رایانه‏ای و نانو الکترودها در مغز (۱۸) خواهیم توانست نانو روبات‏ها را نیز در اختیار داشته باشیم که می‏توانند در سراسر مغز حرکت کنند، با هر یک از سلول‏های عصبی ارتباط برقرار کنند و کارکردها، احساسات و اندیشه‏های مغز را بهبود بخشند. این رویکرد به مغز امکان می‏دهد سریع‏تر بیندیشد، فعالیت‏‏های چندگانه را آسان‏تر انجام دهدو اندیشه‏ها را سریع‏تر ضبط و یادآوری کند، رویاها و احساسات را بهتر درک کند و به شیوه‏‏ای متمایز میان واقعیت مجازی و واقعیت احساسی ارتباط برقرار کند. نکته‏ی مهم‏تر این است که یک مغز مجهز به امکانات نانو فناورانه، به رسانه‏های محاسباتی امکان می‏دهد الگویی پویا از هرکدام از مغزهای ما را تا انتهایی‏ترین سیناپس بازسازی کنند. از آن جا که رایانه‏های مورد استفاده در الگوسازی مغز انسان که دارای قابلیت‏های فراوانی نیز هست، باید به اندازه‏ی کافی ظرف ۳۰ سال آینده متداول خواهد شد؛ ممکن است این الگو‏های رایانه‏ای تا آن هنگام قادر شوند شبیه‏سازی‏های نرم‏افزاری مغز و بدن ما را نیز انجام دهند. گمان می‏رود این نسخه‏های پشتیبان که از مغزها تهیه خواهند شد، در صورت برقراری ارتباط با نرم‏افزارهای مربوط، بتوانند خودآگاه بوده و به شیوه‏ای مستقل وجود داشته باشند. این اندیشه، برگرفته از سناریویی معروف به نام ”بارگذاری“[۲] است. ذهن‏های بازگذاری شده قادر خواهند بود به سرعت ریزتراشه‏ها فکر و سریع‏تر از سلول‏های عصبی کار کنند و بهتر از مغزهای طبیعی با افزوده شدن سخت‏افزار به آن‏ها به ایفای نقش بپردازند. حتا اگر بارگذاری هیچ‏گاه محقق نشود، اما مغزهای ساختگی به شیوه‏ی فزاینده‏ای سامانه‏های تخصصی را پیچیده خواهند ساخت و به شکل چشمگیری شناخت بشری را ارتقا خواهند داد.
● هوشیاری و کنترل محرک‏ها
متداول‏ترین داروهای روان گردانی که برای ارتقای کارکردهای هوشیاری در کودکان و بزرگ‏سالان مورد استفاده قرار می‏گیرند، تحریک کننده‏ها هستند. برای یک چهارم (و شاید بیشتر) مردم جامعه که سطوح اندکی از دوپامین و نورپینفرین دارند، درمان با متیل فندیت (ریتالین)، آدرال و دکسدراین موجب تحریک کنترل و تمرکز می‏شود و تحریک بیش از حد حواس را کاهش داده و در نهایت عدم تمرکز را از بین می‏برند. میزان مناسب این داروها دارای تاثیرات جنبی اندکی است و خطر کمی در وابستگی و اعتیاد به آن‏ها وجود دارد.
این داروها اینک با ترکیباتی همراه شده‏اند و می‎توانند مزایای مشابهی را برای بخش گسترده‏تری از مردم جامعه‏ به ارمغان بیاورند. مودافینیل در آغاز به عنوان درمان کننده‏ی اعتیاد ساخته شده بود، اما به سرعت مشخص شد که می‏تواند به مبتلایان بی‏خوابی نیز کمک کند و به مدت ۲۰ ساعت در هر شبانه‏روز تاثیری کاملاً چشمگیر داشته باشد. در یک بررسی که از سوی ارتش ایالات متحده صورت گرفت، روشن شد خلبانانی که از مواد افینیل استفاده می‏کردند در یک نوبت پروازی ۸۸ ساعته تنها به ۸ ساعت خواب نیاز داشتند و در ۳۷ ساعت بیداری کامل از هوشیاری پیوسته‏ای برخوردار بودند. (۱۹) مودافینیل اکنون در ایالات متحده برای تجویز به کسانی که نوبت‏های کاری شبانه دارند، مجاز شناخته شده است و استفاده از آن برای کسانی که از خواب آلودگی روزانه نیز رنج می‏برند، توصیه شده است. داروی هوشیار کننده‏ی دیگری که در آستانه‏ی تجویز و تصویب قرار دارد، سی.ایکس‏ـ ۷۱۷[۳] نام دارد که یکی از انواع آمپاکین‏ها[۴] است. آمپاکین‏ها کار گلوتامیت در مغز را افزایش می‏دهند. گلوتامیت یکی از انتقال‏دهنده‏های عصبی تحریک کننده است.● وضعیت روانی، اضطراب، خودانگاری
در حدود ۱۰ درصد مردم از یک بیماری ذهنی قابل درمان رنج می‏برند و نزدیک به ۲۰ درصد هم در دورانی از عمر خود به این بیماری دچار می‏شوند. تقریباً در هر ۸ نفر ۱ نفر از افسردگی کلینیکی رنج می‏برد و تعدادی در همین حدود نیز از روان پریشی یا افسردگی خفیف رنج می‏برند. به گفته‏ی موسسات ملی سلامت روانی ایالات متحده، افسردگی علت اصلی ناتوانی در بزرگ‏سالان زیر ۴۵ سال است. در دهه‏ی گذشته داروهایی مانند پروزاک و دیگر جذب کننده‏های گزینشی سروتونین و ترکیبات آن‏ها (SSRIs) درمان افسردگی را متحول ساختند و ده‏ها میلیون نفر در جهان صنعتی را از این بیماری نجات دادند.
تحقیقات نشان داده است که SSRIs ها نه تنها افسردگی را درمان می‏کنند، بلکه رشد سلول‏های عصبی در مغز را نیز تحریک کرده و رفع افسردگی را با تعبیر ساختار مغز و حفاظت از آن در برابر آسیب‏های ناشی از فشار بیماری‏های ذهنی به انجام می‏رسانند. (۲۱)
تحقیقات همچنین را نشان می‏دهد تاثیر دارونماها می‏تواند در مقایسه با کارایی این داروها، بیشتر از آن چیزی باشد که در گذشته پنداشته می‏شد. (۲۲) اما چه داروهای ضد افسردگی بیش از حد بزرگ‏نمایی شده باشند و چه نشده باشند، تسهیل ادراک و قابلیت دستکاری مغز، ابزارهایی را برای تغییر حالات روانی و خودانگاری فراهم ساخته است. مسدودکننده‏های بتا و پاکسیل به افرادی که از اضطراب و خجالت فلج‏کننده رنج می‏برند، کمک فراوانی می‏کند. داروهایی مانند پروپانولول به بیمار کمک می‏کنند که از گسترش ناراحتی‏های اضطراب و فشارهای روانی با کند شدن سرعت مسیر یادآوری خاطرات بد گذشته در امان بماند. پژوهش‏های به عمل آمده در این زمینه آشکار ساخته‏اند که ما با ظرفیت‏های احساسی متفاوتی از انعطا‏‏‏ف‏پذیری متولد می‏شویم و این واقعیت به مفهوم آن است که شاید در آینده بتوانیم توانایی عمومی خود در بهبودی از تجربه‏های تکان دهنده را افزایش دهیم. واکسن‏های عصب شناختی در حال ساخته شدن هستند تا افراد وابسته به نیکوتین، الکل، محرک‏ها و مواد افیونی را نجات دهند. (۲۴،۲۳) کاشت ریز تراشه‏های رایانه‏ای و مغزهای مصنوعی در درمان بیماری‏های روانی نیز کاربرد دارند. نمونه‏ای اولیه از این پیشرفت در دنیای معاصر ما که درمان‏های نانو ـ عصبی آینده را برای بیماری‏های روانی به ارمغان خواهد آورد، نوعی کاشت است که پالس‏های الکتریکی را به عصبی در گردن ارسال می‏کند و با استفاده از یک ژنراتور بسیار کوچک که در میان یکی از استخوان‏های گردن تعبیه می‏شود، برق خود را تامین می‏کند. این پالس‏ها نشانه‏های افسردگی را، درست مانند درمان با تکانه‏های الکتریکی[۵] کاهش می‏دهند. تحریک کننده‏های عصب گردن برای استفاده در درمان افسردگی در امریکا از سال ۲۰۰۵ به تصویب رسیده‏اند. نتایج مشابهی در زمینه‏ی تحریک مغناطیسی میان بافتی[۶] به دست آمده است و در این روش مغز افسرده با مغناطیس‏های قدرتمند و متمرکز تحریک می‏شود. این روش در درمان افسردگی با تحریک عصب واگوس[۷] در گردن و درمان با تکانه‏های الکتریکی موثر است و نیازی به جراحی یا پیامدهای فقدان حافظه ندارد.
افسردگی و شیزوفرنی هر دو بیماری‏هایی وراثتی هستند و گروه‏هایی هم اینک سرگرم فعالیت برای شناسایی ژن‏های عامل این ناراحتی‏ها هستند. ژن درمانی سرانجام برای برطرف ساختن مسایل شیمی ـ عصبی و فیزیولوژی مربوط به درمان ناراحتی‏های روانی در دسترس همگان قرار خواهد گرفت. با هم‏گرایی ژن درمانی، دارو درمانی بهتر و تجهیزات عصبی مصنوعی نانو مقیاس، ناراحتی‏های روانی به احتمال فراوان تبدیل به بیماری‏هایی قابل پیشگیری مانند سرطان و پیری خواهند شد و در نیمه‏ی دوم قرن ۲۱ به طور کامل درمان‏پذیر خواهد شد.
فناوری‏های جدید، فراتر از نیازهایی همچون بازگرداندن مغزهای مبتلا به سطح عادی و سالم زندگی، نوید ایجاد سطوح بالاتری از شادمانی را برای همه‏ی ما به ارمغان آورده‏اند. سطح عادی شادمانی روزانه‏ی ما نیز مانند افسردگی، تا حدودی بر اثر عوامل وراثتی تعیین می‏شود و میانگین آن در زندگی هر فردی کمابیش ثابت است. دو پژوهشگر به نام‏های لیکن[۸] و تلگن[۹] (۲۵) از دانشگاه مینه سوتا دریافتند که دوقلوهای همسان از سطح شادمانی مشابهی ـ در حدود ۴۴ درصد از اوقات ـ برخوردار هستند، در حالی که دوقلوهای غیرهمسان تنها به سطح مشابهی از شادمانی در حدود ۸ درصد اوقات دست می‏یابند. دین هامر[۱۰]، پژوهشگر موسسه‏ی ملی سرطان (۲۶) نیز به مطالعه‎ی دوقلوها پرداخته و به این نتیجه رسیده است که قابلیت وراثتی ”سرخوشی“ در میان آن‏ها حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد است. به ارث بردن شادمانی و وجود جهش نادر ژنتیکی که به حمل کننده‏های عصبی چابکی چشمگیری می‏دهد و نیز داشتن نگرش مثبت، همگی می‏توانند به مفهوم آن باشند که در آینده دارو درمانی‏ها و ژن‏ درمانی‏هایی پا به عرصه‏ی ظهور خواهند گذاشت که شادمانی را در ما به منتها درجه‏ی ممکن خواهند رساند، بدون آن که عوارض ناخوشایندی داشته باشند. دیوید پیرس[۱۱] اندیشمند و فیلسوف معتقد است این به طور مشخص همان اقدامی است که باید انجام دهیم. او در مقاله‏ای با عنوان ”ضرورت لذت بخش“ می‏گوید (۲۷) هدف آشکار سیاست عمومی باید گسترش و دسترس‏پذیر ساختن درمان‏ها به منظور افزایش شادمانی و به حالت بیشینه رساندن آن باشد. او داروهایی برای آینده پیشنهاد می‏کند که سامانه‏ی دوپامین ـ مدار بدن را تحریک می‏کند تا پیوسته حالت بیشینه‏ی شادی را در فرد ایجاد کند. این اقدام می‏تواند نشانه‏ای از آن باشد که چنین داروهایی انگیزه را از میان نمی‏برند و پیامدها یا عوارض ناخوشایند ندارند. فرانسیس فوکویاما[۱۲] (۲۸) در مقاله‏ی دیگری با عنوان فراانسان آینده به شدت با هدف پیرس مخالفت می‏کند، تاثیر دارو در ایجاد جهانی تازه و سرشار از شجاعت را بی‏ارزش قلمداد می‏کند و آن را به عنوان عامل ترویج خودکامگی نکوهش کرده و غیرانسانی می‏داند. فوکویاما در نظر دارد خط روشنی را میان کاربرد دارو برای درمان افسردگی و استفاده از آن برای تقویت شادمانی در یک فرد عادی ترسیم کند. او این پرسش را مطرح می‏سازد: ”اگر انسان‏ها سرتونین بیشتری در مغز خود داشتند، آیا این امکان وجود داشت که از بروز این همه نزاع و درگیری جلوگیری شود؟“ اگر داروهای نشاط‏آور بتواند انسان‏ها را کودن کند، در آن صورت شادترین انسان‏ها کودن‏ترین آن‏ها خواهند بود و برای این که هیچ‏گاه نزاعی پدید نیاید، باید انسان‏ها را معتاد به شادمانی ساخت. اما همان‏گونه که پیرس یادآور می‏شود، دارویی که افراد را شادمان‏تر و خوش‏بین‏تر کند، به احتمال فراوان می‏تواند امید و انرژی لازم برای بهبود زندگی را نیز به آن‏ها ببخشد تا بتوانند بر روی زمینه‏های کاری بکر فعالیت کنند و جهان خود را تغییر دهند.
این فناوری‏ها همچنین می‏توانند تجارب روحانی را به عنوان سنت‏های مذهبی به دست دهند که گسترده‏ای از نتایج، از آرام‏ترین سکوت روحانی و کامل تا مشارکت لذت بخش در زندگی فردی و اجتماعی را شامل می‏شود. علوم عصب شناختی به شتاب در حال شناسایی مسیرهای شیمیایی و ساختارهای مغز هستند که تجارب مذهبی را پدید می‏آورند. اندرو نیوبرگ[۱۳] (۲۹) تصویرهایی از مغز افراد در هنگام دعا و تمرکز ذهنی یا مراقبه برداشته است و بخش‏هایی از مغز را که درگیر فرایند دعا یا مراقبه هستند، در تصاویر خود نشان داده است. جیمز آوستین[۱۴] (۳۰) عصب‏شناس و کارشناس ذن (تمرکز ذهنی) رفتار شناسی عصبی تمرکز ذهنی بوداییان هنگام ذن در مغز آنان را مشخص ساخته است. پژوهشگران فعال در عرصه‏ی ”ژن ـ مذهب‎ـ انسان شناسی“[۱۵] سرگرم فعالیت بر روی رابطه‏ی داروها با حالات روانی مذهبی در افراد هستند. (۳۱) این روندهای جدید پژوهشی به مفهوم آن هستند که ما می‏توانیم کنترل مغز خود را به دست بگیریم و ا گر به ما اجازه دهند که اختیار مغز خود را به دست آوریم، نه تنها قادر خواهیم بود که درد، بیماری روانی و سطح روزانه‏ی شادمانی خود را کنترل کنیم، بلکه به جریانی عصبی دست خواهیم یافت که ورزشکاران، روحانیون و حتا یوگی‏ها در هنگام تمرکز بدان دست می‏یابند.
● ادراک و خلاقیت
امروز در سراسر جهان حدود ۱۰۰ هزار نفر ناشنوا وجود دارد که کاشت حلزون گوش برای آن‏ها انجام شده است و با استفاده از این تجهیزات کمکی، پالس‏های الکتریکی به طور مستقیم به سوی اعصاب شنوایی آن‏ها گسیل می‏شود. الگوهای کنونی حلزون‏ها، چندین الکترود را در بخش‏های شنوایی گوش وارد می‏سازد. بر اثر تداخل صورت گرفته میان الکترودها، اغلب بیماران تنها چهار تا هفت کانال یا فرکانس عمل کننده دارند و این کیفیت سیگنال بسیار ضعیفی از شنوایی را منتقل می‏سازد. از آن جا که دانش نانو، مواد الکترودها را کوچک‏تر ساخته است، الکترودهای بیشتری می‏توانند نزدیک یکدیگر قرار گیرند و یا به طور مستقیم درون عصب قرار داده شوند و گستره‏ی محدودی از فرکانس‏ها را تحریک کنند و صدای دقیق‏تر و واضح‏تری را ایجاد کنند. الکترودهای کوچک‏تر همچنین به انرژی کمتری نیاز دارند و به وسیله‏ی کاملاً قابل کاشت در بدن تبدیل شده‏اند، بدون آن که نیازی به یک میکروفون در جیب داشته باشند. سرانجام، ظرفیت‏های کاشت حلزون گوش از توان شنوایی گوش داخلی نیز فراتر خواهد رفت و به احتمال فراوان با تجهیزات ارتباط از راه دور مانند بلوتوث[۱۶] نیز به طور مستقیم مرتبط خواهد شد.
ما همچنین در آینده‏ای نزدیک چشم‏های سایبرنتیک خواهیم داشت. سامانه‏ی بینایی دابل[۱۷] که تصاویر را از طریق دوربین‏های دیجیتالی دریافت می‏کند و به الکترودهایی که درون کورتکس بینایی مغز تعبیه شده‏اند، انتقال می‏دهد؛ نخستین دریافت کننده‏، فرد نابینایی را قادر ساخته است که جای پارک یک ماشین را درون پارکینگ به خوبی تشخیص دهد. نصب و نگهداری سامانه‏ی دابل در حال حاضر بیش از ۱۰۰ هزار دلار هزینه دارد که از جمله شامل هزینه‏ی جراحی، معاینه‏ی دوباره، دوربین‏ها، ریزرایانه و ضمانت‏نامه‏ها است. اما پیشرفت در این عرصه، به ویژه در کوچک‏سازی اجزای تشکیل دهنده و نیز در ارتباط با فناوری‏های وابسته و ساده‏تر برای شبکیه‏های مصنوعی کاشته شده که باتری‏های خورشیدی یا بیوالکتریکی دارند، بسیار سریع بوده است. (۳۳،۳۲) سرانجام این سامانه‏ها به نابینایان اجازه خواهند داد که بینایی خود را ارتقا دهند و حتا نورهای فرا بنفش و فروسرخ را که برای چشم عادی قابل ادراک نیستند، مشاهده کنند و اطلاعات بینایی را به طور مستقیم از چشم خود دریافت کنند و به رایانه یا صفحه‏ی تلویزیون وابسته نباشند.
در خصوص خلاقیت نیز تنها بررسی فیزیولوژی عصب شناختی آن آغاز شده است، اما این حوزه نیز به زودی، به هدفی برای پیشرفت تبدیل خواهد شد. قرن‏ها بود که هنرمندان، موسیقی‏دان‏ها و نویسندگان از طریق مواد یا آثاری به خلاقیت کمک کرده بودند. اغلب این مواد داروهایی بودند که تاثیرات غیر عادی یا عوارض جانبی داشتند. به شیوه‏ای مشابه، بسیاری از افراد نیز از ناراحتی‏های دوگانه‏ای رنج می‏بردندکه دوره‏هایی از خلاقیت را تحت تاثیر خود قرار داده بودند و در مرحله‏ی شدید ناراحتی خود انرژی قابل توجهی را هدر می‏دادند. اما ایجاد یک ناراحتی روانی می‏تواند مبنایی برای ایجاد خلاقیت بیشتر باشد.
هم اینک پژوهشگران سرگرم تصویربرداری از مغز برای شناسایی ناحیه‏هایی هستند که هنگام تفکر خلاق فعال می‏شوند. این گرایش پژوهشی به ابزارهایی برای خلاقیت افزایش یافته منجر خواهد شد. برای مثال، دو پژوهشگر به نام‏های یانگ و بیمن[۱۸] و همکاران آن‏ها (۳۴) نشانه‏هایی ناگهانی از خلاقیت را در نیم‏کره‏ی راست مغز یافتند. این نشانه‏ها حتا پیش از آن که افراد تحت آزمایش به تجزیه و تحلیل داده‏ها و اطلاعات مرتبط با یکدیگر بپردازند و به حل مساله‏ای اقدام کنند، یافته شد. در مرکز ذهن واقع در دانشگاه ملی استرالیا، آلن اسنایدر[۱۹] و همکارانش مدعی هستند که می‏توانند توانایی مغز در خلاقیت را نیز پشت سر بگذارند و با استفاده از تحریک مغناطیسی میان بافتی مغز، این کار را انجام ‏دهند که در حقیقت متمرکز ساختن مغناطیس‏های قدرتمند بر روی نقطه‏ی خاصی از مغز است. آزمایش آن‏ها نشان داد که درمان پیوسته با روش یاد شده می‏تواند ترسیم خلاقیت‏آمیز تصاویر و نقاشی‏ها و مهارت‏های محاسباتی در افراد را افزایش دهد.
● ارتباط
هنگامی که بیماران فلج به ریزتراشه‏های یاری‏رسان مغز مجهز شدند، توانستند پیام‏های الکترونیکی را روی رایانه‏های خود تایپ کنند و این کار را تنها با تفکر انجام دادند؛ اما باید اذعان کرد که این شیوه‏ی تایپ کردن کندتر از تایپ دستی آدم‏های معمولی است؛ اما از آن جا که پیشرفت فناوری همچنان ادامه دارد، سرعت آن‏ها در آینده‏ای نزدیک از هر تایپ کردنی فراتر خواهد رفت. اگر فردی بخواهد نامه‏ی الکترونیکی خود را با استفاده از شیوه‏ی تایپ ذهنی به فرد دیگری ارسال کند، می‏توانیم بگوییم به روایت الکترونیکی تله‏پاتی دست یافته‏ایم. این شیوه‏ی ارتباط مغز با مغز شامل دورنمایه‏ی دیداری و شنیداری نیز خواهد شد و تا بخش‏های پردازشگر شنوایی و بینایی مغز امتداد می‏یابد. هنگامی که پروتکل‏‏های ضبط و ارتباط حس‏ چشایی، بویایی، لامسه و عواطف نیز تدوین شوند، افراد با ارتباطات تله‏پاتی از نوع الکترونیکی قادر خواهند بود تجارب خود را با سرعت و عمق بی‏سابقه‏ای به اشتراک بگذارند.
● اعتماد، همدلی و تصمیم‏سازی اخلاقی
چالش آفرین‏ترین شیوه‏ی ارتقای شناخت، گسترش ظرفیت‏های همیاری، همکاری و تصمیم‏سازی ما است. این ظرفیت‏ها به گونه‏ای پیچیده با تمامی ظرفیت‏های شناختی ما ارتباط دارند. تحقیقات نشان می‏دهد که ”هوش احساسی“، از جمله درک ما از احساسات خود و دیگران، از توانایی‏هایی که در آزمون‏های بهره‏ی هوشی مورد سنجش قرار می‏گیرند، جدا است. (۳۸) درخودماندگی می‏تواند سطوح بالایی از توانایی فرهیختگی را نشان دهد، در حالی که ناتوانی کامل در درک یا تاکید برعواطف دیگران در این عارضه‏ی روانی کاملاً مشهود است. از سوی دیگر، ظرفیت شناختی ما در درک پیامدهای رفتار ما برای دیگران، کلید متعهد و همدل بودن است.
نشانه‏های بیشتری از این روابط درونی و پیچیده از سوی دو عصب شناس به نام‏های آرتور کریگ[۲۰]‏ و جان آلمن[۲۱] (۳۹) شناسایی شد. آن‏ها که ساختارهایی از مغز را مشخص کردند که فرایند خود شناسایی در محیط و نیز احساس شجاعت، دروغگویی یا بی‏عدالتی، محبت و شرم را پردازش می‏کنند. این ساختارها توسط محاسبات منطقی و تصمیم‏سازی اخلاقی فعال می‏شوند. ساختن داروها، ژن درمانی‏ یا تجهیزات درمانی که کارکردهای این ساختارها را ارتقا می‏دهند، تاثیرات شگرفی براحساس اخلاقی ما خواهند داشت، به ویژه آن که از ما انسان‏هایی اخلاقی‏تر و احساسی‏تر می‏سازند.
جایگاه اخلاقی دیگری که بر اثر پژوهش‏ها در مغز شناسایی شده است، نشان می‏دهد که شخصیت هر فرد می‏تواند به عنوان ترکیبی از ۵ ویژگی توصیف شود و تمامی این ویژگی‏ها موروثی بوده ودر حیات یک فرد ثابت هستند. این ویژگی‏ها باز بودن اندیشه‏ برای تجربه‏های جدید، هوشیاری، بلندنظری، توافق‏پذیر بودن و عصبی بودن. کری جانگ[۲۲] از دانشگاه بریتیش کلمبیای[۲۳] کانادا دریافته است که توافق‏پذیر بودن و یا اجتماعی بدن به طور اخص تحت تاثیر ژن‏ها قرار دارد. (۴۰) افرادی که امتیازهای بالایی را در زمینه‏ی ویژگی اجتماعی بودن کسب کردند، احساساتی‏تر، قابل اعتمادتر و مفیدتر بودند. حال آن که افرادی که از نظر ویژگی‏های قابلیت اجتماعی امتیاز اندکی کسب کردند، فاقد روحیه‏ی همکاری و دلسوزی بوده، و به آسانی تحریک‏پذیر و در معرض عصبانی شدن بودند. فیلسوفی به نام مارک واکر[۲۴] (۴۱) در مقاله‎ای با عنوان ”تقوای ژنتیک“ معتقد است جامعه می‏تواند مزایای بی‏شماری را از شناسایی ژن‏ها و مواد شیمیایی ـ عصبی افرادی که دارای انعطا‏ف‏پذیری زیاد، احساس همدلی فراوان و همکاری قابل توجه هستند، عاید خود سازد و به آحاد جامعه این انگیزه را ببخشد که روحیات یاد شده را در خود تقویت کنند.
دارویی که می‏تواند ظرفیت ما در اعتماد و همکاری را افزایش دهد، هورمون اکسی توسین است. اکسی‏ توسین در مادران شیرده، هنگام اوج لذت جنسی واحساسات محبت‏آمیز نسبت به دیگری ترشح می‏شود و تعهد انسان‏ها نسبت به یکدیگر را افزایش می‏دهد. در آزمایش‏هایی که ارنست فر و همکاران او در سوییس انجام دادند؛ دریافتند، سوژه‏هایی که سطح بالاتری از اکسی‏توسین را در خود داشتند، در مطالعات آزمایشگاهی از ویژگی‏های همکاری و اعتمادپذیری بیشتری برخوردار بودند. (۴۲) به دیگر بیان، ما پیشتر به این موضوع اشاره کردیم که با کاربست فناوری‏های عصب ـ مدار می‏توانیم رفتار اخلاقی خود را در سیاست‏های موجود پیرامون درمان آسیب‏دیدگان اجتماعی و ناراحتی‏های جنسی بهبود بخشیم. از آن جا که هورمون تستسترون محرک اصلی آسیب‏های اجتماعی با زمینه‏ی جنسی است، ۹ ایالت در امریکا اعلام کرده‏اند که آزمایش‏های به عمل آمده از متجاوزان جنسی نشان داده است که سطح بالای تستسترون یا دریافت بی‏قاعده‏ای از این هورمون به روش‏های تزریقی سبب اعمال منافی عفت عمومی از سوی آنان شده است. بنابراین تنظیم سطح این هورمون می‏تواند در کاهش آسیب‏های اجتماعی موثر باشد. (۴۳) ایالت‏های دیگر نیز با استفاده از مواد شیمیایی ویژه و یا جراحی‏های پیرایشی توانسته‏اند آسیب‏های یاد شده را تا حدودی مهار کنند. مطالعات انجام شده نشان داده است که مواد شیمیایی یا جراحی‏ها میزان خشونت‏های جنسی را به میزان قابل ملاحظه‏ای کاهش می‏دهند. مطالعه‏ بر روی گروهی از متجاوزان جنسی به عنف در آلمان نشان داد که تنها ۳ درصد از متجاوزان پس از جراحی مرتکب جرم پیشین خود شده‏اند و ۴۶ درصد از مهاجمان کسانی بوده‏اند که هیچ درمانی را برای خود جستجو نکرده بودند.
اخلاقی‏تر شدن نیازی به ارتقای احساسات اخلاقی ما ندارد، اما با این وجود نیازمند استدلال اخلاقی از سوی ما است. ما به ضابطه‏‏ای اخلاقی نیاز داریم تا تصمیم‏سازی خود را هدایت کنیم و درک پیچیده از شیوه‏ی کار جهان و پیامدهای احتمالی اعمال خود به دست آوریم. هنگامی که دانش سایبرنتیک را به مغزهای خود پیوند بزنیم و سامانه‏های خبره‏ای داشته باشیم که به نظارت و پایش رفتار ما بپردازند، بدون تردید خواهیم توانست ابر الگوهایی را برای هدایت خود در اختیار داشته باشیم و خود را از رفتار غیراخلاقی و مضر حفظ کنیم و کرداری پسندیده‏تر داشته باشیم. شاید بتوانیم پیوسته و با شفافیتی مانند فلاسفه به استدلال بپردازیم و احساسی عاری از هرگونه خودپسندی مانند گاندی[۲۵] یا مارتین لوتر کینگ[۲۶] داشته باشیم.
● سیاست برای جهانی هوشمندتر
تمامی مزایای عصب ـ فناوری به ما احتمال یا امکان آینده‏ای شادتر، خردمندانه‏تر و هوشمندتر را نوید می‏دهد؛ اما این مزایا همچنین به معنای مخاطرات ناشی از نابرابری بی‏سابقه و استفاده از عصب ـ فناوری توسط دولت‏ها یا گروه‏های خودکامه است. ما باید پیوسته بکوشیم تا اطمینان لازم را بدست آوریم که این ابزارها در سراسر جهان به شیوه‏ای عادلانه، در دسترس همگان قرار خواهد گرفت و آزادی در کاربرد یا رویگردانی از آن‏ها براساس میل افراد وجود دارد. همچنین باید اطمینان یابیم که فناوری‏های عصبی در عرصه‏ی انحصار گونه‏های اجتماعی و محیطی پیشرفت شناختی مورد بهره‏برداری قرار نخواهند گرفت. منظور از این گونه‏ها، آموزش، شناخت درمانی و دسترسی به کورتکس خارجی مغز برای ارتباطات الکترونیک و محاسبه است. با غنی‏سازی محیط اجتماعی توسط گونه‏هایی از جذب دانش و تصمیم‏سازی و نیز استفاده از مغزهای افراد به عنوان گره‏هایی که می‏توانند هوش اجتماعی را متحول سازند، ما به ایجاد جهانی هوشمندتر و شادتر کمک خواهیم کرد.






 
http://ictarticle.blogfa.com/
منبع: مجله‏ی فیوچرز، مارس ۲۰۰۷
نوشته‏ی: جیمز جی. هیوز
[۱] . Ray KurzweilLongevity-Industry Dec-۰۷
[۲] . Uploading
[۳] . CX۷۱۷
[۴] . Ampakines
[۵] . Electro-Convulsive Therapy (ECT)
[۶] . TMS
[۷] . Vagus
[۸] .Lykken
[۹] . Tellegen
[۱۰] . Dean Hamer
[۱۱] . David Pearce
[۱۲] . Francis Fukuyama
[۱۳] . Andrew Newberg
[۱۴] . James Austin
[۱۵] . Entheogen
[۱۶] . Blutooth
[۱۷] . Dobell Vision System
[۱۸] . Jung – Beeman
[۱۹] . Allan Snyder
[۲۰] . Arthur Craig
[۲۱] . John Allman
[۲۲] . Kerry Jang
[۲۳] . University of British Columbia
[۲۴] . Mark Walker
[۲۵] . Gandhi
[۲۶] . Martin Luther King


 


مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۹ آوریل ۲۰۲۴

دانش نو

+ ۹ نکته که باید درباره هوش مصنوعی بدانید bbv

+ مطالعه دانشگاه استنفورد: با تغییرات هوش مصنوعی انسان‌ها نگران موقعیت خود هستند یسنا امان‌پور

+ دستور کار انسانى جديد / مقالا ای از کتاب انسان خداگونه يووال نوح

+ پلورالیسم چیست؟ قیصر کللی

+ اعضای مصنوعی رباتیک نرم مبتنی بر میکروسیالات، به کمک بیماران دیابتی می‌آیند ´-

+ مهارت تصمیم‌گیری چیست؟ هرمز پوررستمی

+ هوش مصنوعی توزیعی و تجمیعی چیست؟ 

+ تاثیر ابزارهای هوشمند بر کنترل شیوع بیماری‌های فراگیر. 

+ موانع خلاقیت کدامند؟ هرمز پوررستمی

+ نیازی بدون پاسخ! نوآوری اجتماعی را وارد کنیم!  سعید قاسمی زاده تمر

+ مهارت بهتر است یا مدرک دانشگاهی حمیدرضا تائبی

+ علم و اخلاق در گفت‌وگو با دکتر موسی اکرمی؛ دکتر موسی اکرمی

+ مدیریت آینده نگر در ICT 

+ چرا هوش و مهارت، برای داشتن یک شغل کافی نیستند؟ هرمز پوررستمی

+ شرایط اجتماعی چگونه است؟ از منظر چند جامعه شناس ساناز عباس زاده

+ بازگشت به دنیای هنرهای دیجیتال  مهدی صنعت‌جو

+ 2019 

+ مشتری رسانه است فرنود حسنی

+ چه چیزی ترقی بشریت را توجیه می‎کند؟1 یووال نوح هراری

+ تغییر پرشتاب الگو‌های سنتی را منسوخ خواهند کرد 

+ مهارت های مورد نیاز انسان آینده 

+ بازگشت به دوران دولت-شهر برگردان: سپیده جدیری

+ انسان آینده، تسخیر سیر تکامل به دست بشر 

+ نویسنده «انسان خردمند» از کتاب تازه خود گفت  یووال نوح هراری

+ مرد «شپشو» یا منادی عقلانیت؟ دکتر موسی اکرمی

+ رسالت فلسفه آسمان است یا زمین؟ دکتر محسن رنانی

+ جامعه شناسی و فردیت دکتر منیژه نویدنیا

+ تمام قدرت به کجا منتقل شد؟  یووال نوح هراری

+ دفاعم از جامعه‌شناسی مرتبط با واقعیت‌هاست تا مبتنی بر ایدئولوژی! 

+ آنچه مرا نکُشد هرمز پوررستمی

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش- رضا جوان

+ پیامدهای مدرنیت -  آنتونی گیدنز

+ اتاق شیشه ای و هنر هشتم زندگی در واقعیت موازی  دکتر مهدی مطهرنیا

+ آزمون های انديشه ورزی در بارۀ خود انديشه حسین کاشفی امیری

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش. 

+ گوگل و پایان آزادی اراده یووال نوح هراری

+ انسان از کجا آمد به کجا می رود؟ محمد طبیبیان

+ بازگشت به خانه میثاق محمدی‌زاده

+ هک کردن مغز، کلیدی برای موفقیت مهسا قنبری

+ چهار راهکار برای هک مغز به‌منظور افزایش موفقیت و بهره‌وری مهسا قنبری

+ نوآوری در عصر دیجیتال ؛ چشم‌اندازی جدید برای خدمات 

+ لیدرهای انقلاب صنعتی چهارم 

+ چطور می‌توانیم برای دریافت حقوق بیشتر چانه‌زنی کنیم؟ حمیدرضا تائبی

+ سرمایه اجتماعی دانش آموزان مهدی ولی نژاد

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش 

+ ابرها دگرگون می‌شوند، دگرگون می‌کنند و دنیای فناوری را سیراب می‌کنند حمیدرضا تائبی

+ چه چیزی ترقی بشریت را توجیه می‎کند؟ یووال نوح هراری

+ چشم را باید شست…. جور دیگر باید دید دکتر سید کمال الدین موسوی

+ جنبش روش های آمیخته 

+ جامعه شناسی فرهنگی؛ انسان های جامانده دکتر منیژه نویدنیا

+ انگیزه پیشرفت پایین ‌تر از متوسط عثمان آچاک

+ جامعه شناسی شهری و حس زندگی؟ دکتر منیژه نویدنیا

+ چرا ناهنجاری؟ 

+ سخنرانی حسین پاینده در نشست روانکاوی و تحلیل‌های کلان اجتماعی (۲)؛ 

+ چرا کسب‌ و کارهای نوپای موفق به‌سادگی ممکن است شکست بخورند؟ حمیدرضا تائبی

+ بنیان‌های نابرابری اجتماعی دکتر محسن رنانی

+ روانکاوی درمان فرد یا اجتماع 

+ مقدمه‌ای بر تاریخ زیبایی‌شناسی مدرن؛  پُل گایر، ترجمه سیدجواد فندرسکی

+ ظرفیت آموزشی بازی های رایانه  

+ افراد معمولی چگونه به افرادی خارق‌العاده تبدیل می‌شوند مهسا قنبری

+ چپ و راست مرده‌اند، زمین را می‌خواهی یا آسمان را؟ 

+ مهم‌ترین فنآوری‌ها در سال ۲۰۱۸ 

+ هوش مصنوعی می تواند طی بیست سال آینده تهدیدی برای ۴۷ درصد از مشاغل باشد 

+ در حسرت توسعه رضا داوری اردکانی

+ آزادی علمی مقصود فراستخواه

+ سازماندهي گروههاي مشارکتي در سازمانهاي يادگيرنده 

+ مديريت دانش، نياز سازمان هاي امروز 

+ مديريت استرس مجيد يوسفي

+ رقابت بزرگان بر سر تراشه‌های هوش مصنوعی و خیزش آرام تکینگی به‌سمت ما! حمیدرضا تائبی

+ تغییر اجتناب ناپذیر است و باید به منظور ایجاد تحولات مدیریت شود. 

+ ⁠دانشگاه اصفهان برگزار می کند: ⁠دانشگاه اصفهان

+ به فرزندانمان رحم کنیم دکتر محسن رنانی

+ زلزله در سیارات دیگر چگونه رخ می‌دهد؟ 

+ ساختمان‌های هوشمند فرشته نجات انسان‌ها می‌شوند حمیدرضا تائبی

+ استفاده از سیل تصاویری که در زلزله به راه می‌افتد مهدی صنعت‌جو

+ توانمند باشید، تا عرصه را به سایرین واگذار نکنید. حمیدرضا مازندرانی

+ انواع سازمانها Organization Types از دیدگاه برنامه ریزی هدف ها و وسیله ها راسل ایکا ف

+ هوش سازمانیم ‌تجاری است، پس موفق می‌شوم! حمیدرضا تائبی

+ درک اشارات دست با تصویربرداری صوتی مهدی صنعت‌جو

+ نقش بی بدیل هوش مصنوعی بر شهرها و شهروندان آنها محسن راعی

+ مزایای سواد اطلاعاتی 

+ هوش مصنوعی انویدیا، هوای آفتابی را برای ماشین های خودران شبیه سازی می کند! علیرضا فرجی علیرضا فرجی

+ فراگیری: نیازی پایه ای 

+ قلسفه و زندگی روزمره. موسی اکرمی

+ خلاقیت نمادین دهه هشتادی ها 

+ فهم سواد اطلاعاتی 

+ نظریه سواد رسانه ای در گفتگو با دکتر هاشمی 

+ در سال جدید مهندسی نرم‌افزار را جدی‌تر دنبال کنیم حمیدرضا تائبی

+ باید که لذت آموختن را دوباره بیاموزیم پوریا ناظمی

+ انقلاب هوش مصنوعی و تاثیر آن بر جامعه و شرکت ها 

+ توانمند باشید، تا عرصه را به سایرین واگذار نکنید حمیدرضا مازندرانی

+ وجود یخ در مدار استوای مریخ 

+ ظهور «ابر انسان‌ها» طی ۲۰ سال آینده 

+ دانشمندان به استقبال مهمترین پرسش های بشر می روند! 

+ آینده پژوهی و انواع آینده. محسن گرامی طیبی

+ ضریب رشد استارتاپ‌های ایرانی، بالاترین در منطقه نزدیک به متوسط جهانی 

+ نگاه تان به آینده است یا اکنون؟ 

+ اینجا همه آدم‌ها این‌جوری نیستند* مهدی صنعت‌جو

+ بدرود سیارۀ زمین؟ لورین رابینسون

+ تهدیدات اینترنت اشیا 



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995