Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


ايده‌ پيدايش جامعه‌‏ى اطلاعاتى (قسمت دوم)

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[11 Aug 2014]   [ فرانك وبستر]


مترجم: پريسا شبانى

 

كيفيت و كميت‏ آن‏چه با نگاه به تعريف‏‌هاى مختلف جامعه‏‌ى اطلاعاتى محرز مى‏‌شود اين است كه تعريف‌‏هاى يادشده يا فاقد دقت كافى‌‏اند يا فاقد كمال و يا فاقد هر دو. اين تعريف‏‌ها اعم از اين‏كه فنى، اقتصادى، اشتغالى، فضايى يا فرهنگى باشند، مفهوم بسيار مشكل‌‏آفرينى از ساختار و معيارهاى جامعه‌‏ى اطلاعاتى را در اختيار ما قرار مى‌‏دهند. آگاه‌‏بودن از اين مشكلات ضرورى است. عبارت «جامعه‌‏ى اطلاعاتى» به عنوان يك ابزار يادآورى در كشف ويژگى‌‏هاى جهان معاصر مى‌‏تواند مفيد باشد، اما خود اين عبارت فاقد دقت كافى براى تعريف‏‌شدن است. بنابراين، در اين كتاب اگرچه اصطلاح يادشده گاه به كار رفته و پذيرفته‌‏ايم كه اطلاعات نقشى اساسى در عصر حاضر دارد، اما سناريوهاى جامعه‌‏ى اطلاعاتى را به ديده‌ى ترديد نگريسته‌‏ايم و در اين ديدگاه كه اطلاعات ويژگى اصلى دوران ما است، شك كرده ‏ايم. اما فعلاً مى‏‌خواهيم به برخى از ديگر مشكلات موجود در متون جامعه‏‌ى اطلاعاتى بپردازيم. مشكل اول كه قبلاً هم به آن اشاره شد، مسئله‌‏ى كميّت در مقابل كيفيت است. گفتيم كه روش‏‌هاى كمى از شناسايى فعاليت‏‌هاى اطلاعاتى راهبردى‌‏تر از فعاليت‏‌هاى روزمره و سطح پايين باز مى‏‌مانند و اين‏كه اين‏گونه يك ‏دست‏‌كردن‏ ها گمراه‌‏كننده است. اين‏جا مى‏‌خواهيم بحث كميت/كيفيت را بار ديگر در چارچوب اين پرسش طرح كنيم كه آيا جامعه‏‌ى اطلاعاتى نشانگر گسستگى و فاصله با انواع قبلى جامعه محسوب مى‌‏شود يا خير. بيش‏ترِ تعريف‏‌هاى جامعه‌‏ى اطلاعاتى نوعى شاخص كمّى در اختيار ما قرار مى‌‏دهند (تعداد كارگران يقه‌‏سفيد يا درصد درآمد ناخالص ملى كه صرف اطلاعات مى‌‏شود و نظاير اين‏ها) و فرض مى‏‌كنند كه در نقطه‌‏اى نامعلوم وقتى كه اين شاخص از حدى گذشت، وارد جامعه‌‏ى اطلاعاتى خواهيم شد. اما باز هم هيچ دليلى براى اين‏كه صرفاً به واسطه‏‌ى مشاهده‏‌ى مقادير بيش‏تر جريان يا ذخيره‏ى اطلاعات جامعه را به نامى نو بخوانيم، وجود ندارد. اگر تنها مقادير بيش‏ترى از همان چيزهاى قبلى وجود داشته باشد، چطور مى‌‏توان ادعا كرد كه چيزى در اساس نو پديد آمده است. ولى در مقابل، ممكن است بتوان نوعى جامعه‏‌ى نوين را ترسيم كرد كه در آن يافتن اطلاعاتى با نظم و كاركردى كيفيتاً متفاوت امكان‏پذير باشد. علاوه بر اين، چنين كارى حتى مستلزم كشف اين‏كه اكثريت نيروى كار در بخش اطلاعات شاغل‌‏اند يا اين‏كه اقتصاد يك ميزان معين ثروت را در فعاليت‏‌هاى اطلاعاتى خلق مى‌‏كند، هم نيست. براى مثال، مى‌‏توان به‏‌طور فرضى نوعى جامعه‏‌ى اطلاعاتى را تصور كرد كه در آن تعداد اندكى «متخصص اطلاعات» از قدرتى تعيين‌‏كننده برخوردارند. كافى است به آثار علمى تخيلى اچ. جى. ولز (1866-1946) نگاهى بيندازيم تا بتوانيم جامعه‌‏اى را تصور كنيم كه نخبگان دانشور بر آن حكم مى‌‏رانند و اكثريت جمعيت كه مازاد نيروى انسانى را در اقتصاد تشكيل مى‌‏دهند، محكوم به بيكارى انگل‏‌وارند. چنين جامعه‌‏اى بر مبناى شاخص‏ه‌اى كيفى، مثلاً الگوهاى اشتغال، يك جامعه‏‌ى اطلاعاتى محسوب نمى‌‏شود اما به خاطر نقش برتر اطلاعات و دانش در ساختار قدرت و سمت‏‌گيرى تحولات اجتماعى احساس مى‏‌شود كه مى‌‏توان در اين مورد از عنوان «جامعه‏‌ى اطلاعاتى» استفاده كرد. نكته اين است كه شاخص‏ه‌اى كمّى (صرف وجود اطلاعات بيش‏تر) نشانگر هيچ‏‌گونه گسستى با نظام‏‌هاى گذشته نيست؛ اما حداقل به‌‏طور فرضى مى ‏توان تغييرات كوچك اما تعيين‏كننده‏ى كيفى داشت كه نشانگر ناپيوستگى ميان دو نظام باشند. مگر تنها به اين خاطر كه امروزه تعداد خودروها از سال 1970 بيش‏تر است، مى‌‏توان سخن از «جامعه‌‏ى خودروها» راند؟! آن‏چه همه‏‌ى مؤلفان مدافع جامعه‌‏ى اطلاعاتى از «پساصنعتى‌‏گرايىِ» دانيل بل گرفته تا «شيوه‌‏ى توسعه‏‌ى اطلاعاتى» مانوئل كاستلز يا «شيوه‏‌ى اطلاع‌‏رسانى» مارك پوستر سعى در تأكيد بر آن دارند، احراز تغييرات نظام‏‌مند است. آن‏چه به‌‏ويژه عجيب مى‌‏نمايد اين است كه بيش‏تر قائل‌ان به جامعه‏‌ى اطلاعاتى فرض مى‏‌كنند كه تغييرات كيفى را مى‌‏توان تنها با محاسبه‌‏ى ميزان اطلاعات در گردش يا تعداد شاغلان در مشاغل اطلاعاتى و نظاير اين‏ها تعريف كرد. آن‏چه در برابر ما است اين باور است كه تغييرات كمّى (به نحوى نامشخص) خودبه‌‏خود باعث تغييرات كيفى نظام اجتماعى مى‌‏گردند. تئودور روزاك (1986) در نقد مضامين جامعه‌‏ى اطلاعاتى نگاه جالبى به اين تناقض دارد. تحقيق او بر اهميت اطلاعات كيفيتاً متمايز متمركز است كه آن تفكيك‏‌هايى را هم كه همه‏‌ى ما به‏‌طور روزمره در مورد پديده‌‏هايى چون داده‏‌ها، دانش، تجربه و خردمندى قائل مى‌‏شويم، جزء آن در نظر گرفته است. البته اين‏ها خود مفاهيم بسيار مبهم و لغزنده‌‏اى هستند. آن‏چه براى يك فرد كسب دانش محسوب مى‌‏شود (مثلاً گرفتن مدرك دانشگاهى) براى فرد ديگر ممكن است اطلاعات محسوب شود (مثلاً آگاهى از نمره‌‏ى قبولى). على‌‏رغم ابهام، اين مفاهيم اجزاى اساسى در زندگى روزمره‏‌ى ما هستند. از نظر روزاك، كاركرد «فرقه‌‏ى اطلاعات‏‌گرايان» امروزه تخريب اين‏گونه تمايزات كيفى است كه در زندگى واقعى موضوعيت كامل دارند. اين عمل تخريب از طريق اصرار بر سرشت كمّى اطلاعات به مثابه‌‏ى موضوع اندازه‌‏گيرى آمارى به انجام مى‌‏رسد. اما در دست‏يابى به محاسبه‏‌ى ارزش اقتصادى صنايع اطلاعات يا سهم فعاليت‏‌هاى اطلاعاتى از درآمد ناخالص ملى يا نسبت درآمد ملى در مشاغل اطلاعاتى و نظاير اين‏ها، ابعاد كيفى موضوع (اين‏كه آيا اطلاعات مورد بحث مفيد است يا اين‏كه آيا اين اطلاعات اصلاً حقيقت دارد يا خير) به فراموشى سپرده مى‌‏شود. از نظر نظريه‌‏پردازان اطلاعات، مهم اين نيست كه آن‏چه منتقل مى‌‏شود حقيقت عينى باشد يا قضاوت ارزشى يا كليشه‌‏هاى سطحى يا آموزه‏‌ى عميق و خردمندانه يا حقيقتى متعالى يا يك فحش ركيك (روزاك 1986، ص‏14). اين مسائل كيفى در همگن‏‌سازى اطلاعات و آماده‌‏سازى آن براى پردازش كنار گذاشته مى‌‏شود. «اطلاعات به شاخصى صرفاً كمّى براى اندازه‏‌گيرى تبادلات ارتباطى بدل مى‏‌گردد.» (ص‏11) از نظر روزاك، شگفت‏‌آور است كه در ارتباط با اين شاخص كمّى اطلاعات ادعا مى‌‏كنند كه اطلاعات عميقاً حيات اجتماعى ما را متحول مى‌‏كند. با مخدوش‌‏كردن تفكيك‏‌هاى كيفى كه همواره در زندگى روزمره از آن‏ها بهره مى‌‏گيريم، آمار دهان‏‌پركن و چشم‏‌گيرى توليد مى‏‌كنند و سپس ادعا مى‌‏شود كه اين روند، زندگى ما را به‏‌طور كيفى متحول خواهد ساخت. به نظر روزاك، اين درواقع اسطوره‌‏سازى از وراجى در مورد «اطلاعات» است. از يك سو، «اطلاعات» را طورى تعريف كرده‏‌ايم كه همه‌‏ى ناهمگونى‌‏ها پوشانده شود اما بعد كه همه‌‏ى اين اطلاعاتِ به‌‏هم‏‌نامربوط را در يك ديگ واحد ريختيم، به جاى اذعان به اين‏كه آش به‏‌دست‌‏آمده غيرقابل‏‌خوردن است، ادعا مى‌‏كنيم كه كيميا به دست آمده است. اين طرز استدلال تنها براى كسانى مفيد است كه مى‏‌خواهند افكار عمومى با تصور اين‏كه تحول مخالفت‏‌ناپذير است، به آن تن دهند: اطلاعات‌شان مزه‏‌ى خنثاى بى‌‏خطرى را مى‌‏دهد؛ گويى انبوهى از حقايق انكارناپذير ساده و مفيد است. در اين نقاب معصوم، بهترين نقطه‏‌ى آغاز براى برنامه‏‌ى سياسى تكنوكراسى [فن‏ سالارى‏] نهفته است؛ برنامه‌‏اى كه از قرار گرفتن هدف‏‌هاى خود در معرض ديد عموم مى‌‏هراسد. آخر كيست كه با اطلاعات مخالف باشد؟ (روزاك 1986، ص 19) روزاك به ‏شدت اين طرز تفكر در مورد اطلاعات را به چالش مى‌‏كشد. نتيجه‌‏ى رژيم مصرف آمار مربوط به همه‏‌گيرى رايانه‌‏ها، ظرفيت پردازش داده‌‏ها در فن‏‌آورى‌‏هاى نو و پيدايش شبكه‌‏هاى ديجيتال اين است كه افراد باور مى‌‏كنند كه اطلاعات قوت غالب نظام اجتماعى است. اين امر چنان متداول است كه فرد تطميع مى‌‏شود با نظريه‌‏پردازان جامعه‌‏ى اطلاعاتى در مورد آغاز نوع جديدى از نظام اجتماعى موافق شود. اما تئودور روزاك در مخالفت با استدلال «از - كميتِ بيش‏تر - اطلاعات - به - كيفيتِ - جديد - جامعه»، يادآور مى‌‏شود كه باورهاى اساسى (ص‏91) كه شالوده‏‌ى تمدن‏‌هإ؛ هستند، هيچ ربطى به اطلاعات ندارند. اصولى مثل اين‏كه: «همه‌‏ى انسان‏ها مساوى خلق شده‌‏اند»، «به نفع كشورمه؛ چه درست، چه غلط»، «خودت زندگى كن و بگذار همه زندگى كنند»، «همه بندگان يك خداييم»، «با ديگران چنان كن كه بر خود مى‌‏پسندى» در جامعه‏‌ى ما باورهايى محورى محسوب مى‌‏شوند. اما باور به اين عبارات قبل از دريافت اطلاعات رخ مى‌‏دهد. بحث روزاك اصلاً اين نيست كه «باورهاى اساسى» جامعه لزوماً صادق‏‌اند. (درواقع، برخى از اين باورها بسيار بدخيم‏اند - مثلاً: «يهودى ‏ها پولدارند»، «زن‏ها سلطه‌‏پذيرند»، «سياه‏‌ها ذاتاً ورزشكارند»...). آن‏چه او بر آن تأكيد دارد اين است باورها و دل‏‌مشغولى‌‏هاى لزوماً كيفى آن‏ها بر رويكردهاى كمّى به اطلاعات مقدم‌‏اند. چيزى كه به‌‏ويژه با آن مخالفت مى‏‌ورزد اين است كه نظريه ‏پردازان جامعه‏ ى اطلاعاتى با نيت واردات قاچاقى اين مفهوم دروغين كه اطلاعات بيش‏تر جامعه‌‏ى ما را دچار تحول بنيادى مى‌‏كند، اين تقدم و تأخر را وارونه مى‌‏نمايانند. اطلاعات چيست؟ با مردود شمرده‏‌شدن شاخص‏ه‌اى آمارى توسط روزاك، به اين سمت هدايت مى‌‏شويم كه شايد بهتر باشد مهم‏ترين ويژگى مشترك همه‏‌ى تعريف‌‏هاى جامعه‌‏ى اطلاعاتى را در نظر بگيريم. دليل اين‏كه به اين‏جا رسيديم عمدتاً طرفدارى او از رجوع به داورى كيفى در بحث‏‌هاى مربوط به اطلاعات است. روزاك پرسش‏‌هايى را طرح مى‌‏كند از اين دست كه: آيا اطلاعاتِ بيش‏تر ما را به شهروندان بهترى بدل مى‌‏كند؟ آيا وجود اطلاعات بيش‏تر لزوماً ما را به جامعه‌‏اى مطلع‌‏تر بدل كرده است؟ چه نوع اطلاعاتى در حال توليد و ذخيره شدن‌‏اند و اين چه ارزشى براى جامعه به‏‌طور عام دارد؟ چه نوع مشاغل در بخش اطلاعات روبه‌‏افزايش‌اند و چرا چنين است و چه هدف‏‌هايى از اين طريق برآورده مى‌‏شود؟ چيزى كه در اين‏جا مطرح شده اصرار بر بررسى معناى اطلاعات است. بى‌‏ترديد، اين نگرشى معقول به موضوع است. هر چه باشد نخستين تعريفى كه از اطلاعات به ذهن خطور مى‌‏كند تعريف معناشناختى آن است: اطلاعات معنى‌‏دار است؛ داراى جوهر است؛ امر يا خبرى در مورد كسى يا چيزى است. اگر اين تعريف از اطلاعات را در كوشش خود براى تعريف جامعه‌‏ى اطلاعاتى به كار بنديم، قاعدتاً بايد بحث درباره‏‌ى اين نوع ويژگى‌‏هاى اطلاعات باشد. در اين حالت، بناچار استدلال خود را به اين صورت بيان مى‌‏كرديم كه: اطلاعات در مورد اين نوع مسائل، در فلان زمينه‌‏ها، آن روند اقتصادى و بهمان... سازنده‏‌ى عصر جديدى است. اما دقيقاً همين نوع تعريف معقول و منطقى از اطلاعات است كه نظريه‌‏پردازان جامعه‌‏ى اطلاعات از آن گريزان‏اند. چيزى كه وانهاده شده است، همين مفهوم برخوردارى اطلاعات از مضمون معناشناختى است. در تعريف‏‌هايى كه از جامعه‌‏ى اطلاعاتى ديديم، اطلاعات به انحايى فاقد معنا تلقى مى‌‏شود؛ يعنى اين‏كه طيفى از انديشمندان در جست‌‏وجو براى شواهد كمّى رشد اطلاعات، آن را در همان چارچوبى ديده‌‏اند كه كلود شانون و وارِن ويوِر (1949) «نظريه‏‌ى اطلاعات» خود را در قالب آن تعريف كرده‌‏اند. در اين نظريه، تعريف خاصى به كار رفته است كه به‌‏شدت با مفهوم معناشناختى اطلاعات در گفتار روزمره در تضاد است. از منظر اين نظريه، اطلاعات يك كميّت عددى است كه واحد اندازه‏‌گيرى آن «بيت»13 است. اين تعريف از اطلاعات بر احتمالات وقوع نمادها مبتنى است. تعريفى برگرفته از مهندسان ارتباطات و مفيد براى كار آنان، چه براى آن‏ها ذخيره‌‏سازى و انتقال اطلاعات است كه مهم است؛ تعريفى از اطلاعات كه در آن، كوچك‏ترين واحد روشن/خاموش (آرى/نه، 1/0) است. با اين تعريف، مفهوم سركش اطلاعات را به انقياد رياضى مى‌‏كشند اما اين كار هزينه‌‏هايى دارد. هزينه‏‌ى آن حذف مسئله‌‏ى معنا و همراه با آن حذف پرسش از كيفيت است. اين‏ها خود مسائلى سركش و رام نشدنى اما درعين‏‌حال حياتى و اساسى‌‏اند. وقتى به‌طور روزمره اطلاعات را دريافت يا مبادله مى‌‏كنيم، اولين دغدغه‏‌ى ما معنا و ارزش آن است: آيا اطلاعات دريافتى موضوعيت دارند؟ آيا دقيق‏‌اند؟ آيا پوچ‌‏اند؟ آيا جالب‏‌اند؟ كافى يا مفيدند؟ اما از منظر نظريه‏‌ى اطلاعات كه شالوده‏‌ى بسيارى از شاخص‏‌هاى انفجار اطلاعات محسوب مى‌‏شود، اين ابعاد ربطى به قضيه ندارند. در اين‏جا، اطلاعات مستقل از محتواى خود تعريف شده و به مثابه‌‏ى يك عنصر فيزيكى در سطح ماده و انرژى نگريسته مى‌‏شود. يكى از شيفتگان برجسته‏‌ى جامعه‏‌ى اطلاعاتى گفته است: اطلاعات هست. لازم نيست دريافت شود تا موجوديت يابد. لازم نيست درك شود تا وجود داشته باشد. هيچ موجود آگاهى براى تفسير آن لازم نيست. لازم نيست معنا داشته باشد تا وجود داشته باشد. خودش وجود دارد. (استويِر 1990، ص 21؛ تأكيد از متن اصلى است) درواقع، در اين چارچوب دو پيام كه يكى دربردارنده‌‏ى بار گرانى از معنا و ديگرى مطلقاً چرند است، مى‌‏توانند يكسان تلقى شوند. به گفته‏‌ى روزاك «اطلاعات‌در‌ اين‏جا به معنى هر آن چيزى است كه صرف‌‏نظر از محتواى معناشناختى، بتوان براى مخابره از طريق مجراى اتصال‏‌گيرنده و فرستنده به رمز در آورد (1986، ص 13). اين نگرش به ما امكان مى‌‏دهد اطلاعات را بشماريم، اما هزينه‌‏ى اين عمل وانهادن معنا و كيفيت اطلاعات است. اين تعريف بيش‏تر با رويكردهاى‌فن‏‌آورانه و فضايى به جامعه‏‌ى اطلاعاتى سازگار است. در اين رويكردها، كميت‏‌هاى ذخيره، پردازش و مخابره‌‏شده گوياى نوع شاخص توليدشده‌‏اند. در مقابل، شكل مشابه‌ى از حذف معنا را در تعريف‌‏هاى اقتصادى نيز مى‌‏بينيم. اگرچه اين‏جا ديگر از واحد «بيت» استفاده نمى‌‏كنند، اما كيفيت‏‌هاى معناشناختى به‏‌هرحال از اطلاعات تخليه شده، مخرج‏‌مشترك قيمت جايگزين آن مى‌‏گردد (اَرو 1976). براى مهندس اطلاعات، تعداد نمادهاى آرى/خير و براى اقتصاددان، ارزش فروش اطلاعات مهم‏ترين دغدغه است. اما با دورشدن اقتصاددانان از مفهوم اطلاعات و نزديك‌‏شدن آنان به اندازه‏‌گيرى آن، ناهم‌گونى سرشتى ناشى از گوناگونى معنا در اطلاعات گم مى‌‏شود. «كوشش براى نصب برچسب دلار بر چيزهايى مثل آموزش‌‏وپرورش، تحقيقات و هنر» (ماكلاپ 1980، ص‏23) ناگزير كيفيت معناشناختى اطلاعات را از آن مى‌‏زدايند. كنت بولدينگ در اواسط دهه‏‌ى 1960 گفته بود: مفهوم بيت... كاملاً از محتواى اطلاعات انتزاع مى‌‏يابد... و اگرچه اين براى مهندسان مخابرات بسيار مفيد است... ما نظريه‏‌پردازان نظام‌‏هاى اجتماعى به شاخصى نياز داريم كه اهميت اطلاعات را لحاظ كند و مثلاً بارم ارزشى كم‏ترى به غيبت تلفنى دو نوجوان بدهد تا خط بحران ميان مسكو و واشنگتن (بولدينگ 1966). آيا عجيب نيست كه پاسخ اقتصاددانان به مسئله‌‏ى كيفيت كه جوهر اطلاعات است، رويكردى كمّى و مبتنى بر هزينه و قيمت و در بهترين حالت «نوعى حدس و گمان در مورد كيفيت» (همان‏جا) است. چيزى كه ماكلاپ آن را «قيمت‏‌گذارى بر آن‏چه ذى‏‌قيمت است» خوانده به معناى جايگزينى معناى اطلاعات با سنگ محك پول است. با اين كار، موفق مى‏ شويم آمار چشم‌گيرى توليد كنيم اما در اين روند چيزى از دست رفته است؛ اين‏كه اطلاعات هميشه درباره ‏ى موضوعى است. (معصومى 1987) سرانجام، اين‏كه اگرچه فرهنگ ماهيتاً با معنا و چراها و چگونگى كيفيت زندگى مردم سروكار دارد، در اين تمجيد پسامدرنيستى از خصلت خود ارجاع نمادها، نوعى همبستگى با نظريه‏‌ى ارتباطى و رويكرد اقتصادى به اطلاعات مى‌‏بينيم كه شگفت‌‏انگيز است. در اين‏جا نيز همه شيفته‌‏ى فراوانى اطلاعات شده‌‏اند؛ رشدى چنان چشم‌گير كه تماس آن را با معنا قطع كرده است. امروز نمادها همه جا هستند و دائماً در حال توليدند؛ آن‏چنان كه معناى آن‏ها «فروپاشيده» و ديگر نشانگر هيچ چيز نيستند. جالب‏‌تر اين‏كه نظريه‌‏پردازان جامعه‏‌ى اطلاعاتى كه معنا را به خاطر توليد شاخص‏‌هاى كمّى رشد از اطلاعات زدوده‌‏اند، نتيجه مى‌‏گيرند كه افزايش ارزش اقتصادى، ميزان توليد يا صرفاً تعداد نمادهاى آويخته در اطراف ما چنان است كه جامعه حتماً بايد شاهد تحولات معنادار عميق باشد. ما اطلاعات را به شكل غيراجتماعى ارزيابى مى‌‏كنيم - كه خودبه‏ خود وجود دارد - ولى بايد خود را با پسامدهاى اجتماعى آن هم سازگار كنيم. اين وضعيت نامطلوب اما آشنا براى جامعه‌‏شناسان است كه دائماً با ادعاهايى روبه‌‏رو مى‌‏شوند مبنى بر اين‏كه پديده ‏ها (به‏ خصوص علم و فن‏‌آورى) در پيدايش و پرورش خود هيچ ربطى به جامعه ندارند، اما در دل خود حاصل پيامدهاى جامعه‌‏شناختى عظيم‌‏اند. اين طرز فكر از تحليل تحول اجتماعى عاجز است. (وولگار 1985). بى‌‏ترديد، اندازه‏‌گرفتن گسترش اطلاعات به‌‏طور عام از جهاتى مفيد است، اما به‌‏يقين براى توجيه اين‏كه در نتيجه‌‏ى اين گسترش، جامعه دراساس متحول شده است، كفايت نمى‌‏كند. براى هرگونه درك صادق از معناى جامعه‌‏ى اطلاعاتى و اين‏كه چقدر با ديگر نظام‌‏هاى اجتماعى متفاوت - شبيه - است، مطمئناً بايد معنا و كيفيت اطلاعات را بررسى كنيم. چه نوع اطلاعاتى افزون شده است؟ چه كسى اين اطلاعات را خلق كرده است؟ مقصود او چه بوده است؟ اين كار چه پيامدهايى داشته است؟ همان‏طور كه خواهيم ديد، مؤلفانى كه اين پرسش‏‌ها را به عنوان نقطه‏‌ى آغاز تحقيق خود انتخاب مى‌‏كنند و مسئله‌‏ى معنا و كيفيت اطلاعات را در ميان راه فراموش نمى‌‏كنند، در مقايسه با كسانى كه به شاخص‌‏هاى غيرمعنايى و كمّى مى‌‍‌‏پردازند، به برداشت‌‏هاى بسيار متفاوتى مى‌‏رسند. دسته‌‏ى نخست در گذار موعود به دروازه‌‏ى طلايى عصر نوين ترديد مى‏‌كنند. بديهى است كه آنان هم مى‌‏پذيرند كه امروزه اطلاعات بيش‏تر است، اما چون حاضر نيستند اين مسئله را از بستر خود جدا كنند (چون هميشه مى‌‏پرسند كدام اطلاعات؟) حاضر نيستند بپذيرند كه توليد اطلاعات باعث گذار به جامعه‏‌ى اطلاعاتى شده است. دانش نظرى‏ يك نظر ديگر هم هست كه مى‌‏تواند مدعى وجود جامعه‏‌ى اطلاعاتى باشد، بى‌‏اين‏كه به محتواى اطلاعات به‏‌وجودآمده توجهى داشته باشد. از اين گذشته، اين‏كه تفكر مزبور حتى قائل به ضرورت شاخص‏‌هاى كمى‌رشد اشتغال يا اقتصاد هم نيست؛ زيرا قضيه را در قالب نوعى تحول كيفى در مورد چگونگى كاربرد اطلاعات مى‌‏بيند. در اين‏جا، تعريف جامعه‏‌ى اطلاعاتى عبارت است از جامعه‏‌اى كه در آن دانش نظرى منزلت برترى را كه پيش از اين فاقد آن بود، به دست آورده باشد. مضمونى كه انديشمندان بسيار ناهم‌فكر را در اين مورد متحد مى‌‏سازد اين است كه در اين جامعه‌‏ى اطلاعاتى امور به انحايى نظم و آرايش مى‌‏يابند كه در آن نظريه اولويت مى‏يابد. (ممكن است در اين مورد عنوان «جامعه‌‏ى دانش‏‌محور»14 انتخاب بهتر باشد چون دانش معناى بسيار عميق‏‌ترى از تراكم بيت‌‏هاى‌اطلاعات دارد.) اگرچه در نظريه‏‌هاى مربوط به جامعه‌‏ى‌اطلاعاتى بحث اولويت دانش نظرى مورد توجه چندانى قرار نگرفته است، به مثابه‏‌ى خصلت مميزه‌‏ى زندگى معاصر بسيار درخور ستايش است. در اين كتاب، بارها به اين بحث بازگشته‌‏ايم، بنابراين در اين‏جا تنها اندكى در مورد آن خواهيم گفت. منظور از دانش نظرى آن چيزى است كه انتزاعى، قابل‏‌تعميم و به نحوى رسانه‌‏اى به‌‏رمزدرآمده باشد. دانش نظرى انتزاعى است چون مستقيماً در يك موقعيت خاص قابل‌‏كاربرد نيست. تعميم‌‏پذير است چون معنادارى آن فراتر از هر موقعيت مشخص دوام مى‏‌آورد، و دانش نظرى در رسانه‌‏اى چون كتاب، مقاله، تلويزيون يا يك درس دانشگاهى ارائه مى‌‏شود. مى‌‏توان استدلال كرد كه دانش نظرى در مقايسه با عصرهاى پيشين كه در آن‏ها دانش كاربردى و موردى منزلت برتر را اشغال مى‏كردند، نقشى كليدى در جامعه‌‏ى معاصر پيدا كرده است. اگر براى مثال به سازندگان انقلاب صنعتى نگاه كنيم، روشن است كه به قول دانيل بل (1973) اين‏ها «ماشين‏‌بازهاى ماهرى» بودند كه «نسبت به علم و قوانين بنيادينى كه در ريشه‌‏ى تحقيقات آن‏ها قرار داشت، احساس بى‌‏تفاوتى مى‏‌كردند» (ص‏20). اختراع كوره‏ى انفجارى توسط آبراهام داربى‏15، اختراع لوكوموتيو توسط جورج استفنسون‏16، اختراع ماشين بخار توسط جيمز وات‏17، نوآورى‌‏هاى مهندسى ماتيو بولتون‏18 و شمار ديگرى از اختراعاتى كه بين 1750 تا 1850 رخ دادند، همگى حاصل كار كارآفرينانى بود كه ايستاده كار مى‌‏كردند؛ افرادى كه راه‏‌حل‏‌هايى عملى براى مشكلات عملى پيدا كردند. با وجود اين‏كه تا پايان قرن نوزدهم ديگر صنعت تحت‏‌تأثير فن‏‌آورى‌‏هاى مبتنى بر علوم شكل مى‏گرفت، همچنان تا همين يك قرن پيش: تجربه، آزمون، تبحر، شعور عمومى تربيت‏شده و در مطلوب‏ترين حالات انتشار نظام‌‏مند دانش در مورد بهترين روش‏‌ها و فنون موجود همچنان بر حيطه‌‏هاى وسيعى از حيات انسانى حكم مى‌‏راند. وضع در زراعت، ساختمان‏‌سازى و پزشكى و درحقيقت در دامنه‏‌ى وسيعى از فعاليت‌‏هايى كه نيازها و خواسته‌‏هاى انسان را تأمين مى‌‏كردند، چنين بود (هابس‏بام 1994، ص 525). برعكس، امروزه در حيطه‌‏هاى علوم و فن‏آورى به‌‏وضوح نقطه‏‌ى آغاز ابداعات اصولِ اثبات‏‌شده‌‏اند (هر چند كه ممكن است تنها اقليتى از متخصصان اين اصول را درك كنند). اين اصول نظرى مكتوب مثلاً نقطه‏‌ى آغاز پيشرفت‏‌هاى ژنتيكى طرح ژنوم انسانى و فيزيك و رياضيات به‌‏پادارنده‏‌ى فن‌‏آورى اطلاعات و ارتباطات و نرم‏افزارهاى مربوطه‌‏اند. حيطه‌‏هايى چنان واگرا و گوناگون چون هوافضا، پلاستيك، پزشكى و داروسازى همگى نمونه‌‏هايى از ورطه‏‌هايى‌‏اند كه در آن دانش نظرى در زندگى امروزين امرى بنيادين تلقى مى‌‏شود. نبايد تصور كرد كه سلطه‏‌ى دانش نظرى به پيشرفته‏‌ترين ابداعات علمى محدود است. درواقع، تقريباً نمى‌‏توان به هيچ كاربردى از فن‌‏آورى فكر كرد كه نظريه در آن پيش‏نياز پيشرفت نباشد. براى مثال، تعمير جاده‌‏ها، خانه‌‏سازى، دفع فاضلاب و توليد خودرو هر يك اصول نظرى مقاومت مصالح، قوانين سازه، سم‌‏شناسى، مصرف انرژى و دامنه‌‏ى وسيعى از ديگر اصول را پيش‏فرض مى‌‏گيرند. اين دانش در كتاب‏‌هاى علمى رسميت مى‌‏يابد و به‌‏ويژه از طريق فرآيند آموزش منتقل مى‌‏شود. به واسطه‏‌ى تخصصى‌‏شدن علوم، همه‏‌ى اين‏ها بدان معنا است كه بيش‏تر مردم از دانش نظرى خارج از رشته‏‌ى تحصيلى خود كاملاً بى‌‏اطلاع‌‏اند. على‌‏رغم اين، امروزه هيچ‌‏كس از اهميت عميق نظريه در فن‌‏آورى‌‏هاى روزمره‏اى چون فرِ موج‏پز [مايكرووِيو]، پخش صوت ديسك فشرده و ساعت‌‏هاى ديجيتال بى‌‏اطلاع نيست. البته نادرست نيست كه معمار، مهندس آب و مكانيك را افرادى عمل‏‌كننده تصور كنيم. آن‏ها به‌‏يقين چنين‌‏اند. اما نبايد فراموش كنيم كه همين عمل‏‌كننده‌‏ها هم دانش نظرى را آموخته و آن را در كار عملى خود ادغام كرده‌‏اند. (از اين گذشته، اغلب فن‌‏آورى‌‏هاى هوشمندى براى كنترل كيفيت، اندازه‏گيرى و طراحى با استفاده از دانش نظرى به وجود آمده است كه مكمل اين‏گونه كارها است). سلطه‏‌ى دانش نظرى امروزه از حيطه‏‌ى علوم و فن‏‌آورى فراتر رفته است. براى مثال، اگر سياست را در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه چه ميزان عظيمى دانش نظرى در مركز سياست‏‌گذارى‌‏ها و اختلاف‏‌نظرها قرار دارد. سياست اصلاً «هنر امكان‏‌پذيرى‌‏ها» است و ناگزير بايد بتواند در مقابل شرايط خاص واكنش نشان دهد. اما به هر سو كه بنگريم، چه حمل و نقل، چه محيط زيست و چه اقتصاد، نقش محورى نظريه مشهود است. (مدل‌‏هاى تحليل هزينه - صرفه، مفاهيم پايدارى محيط‌‌‌ ‌زيست، تزهاى مربوط به رابطه‌‏ى تورم و اشتغال). در همه‌‏ى اين حيطه‌‏ها، معيارهاى تعيين‏‌كننده دانش نظرى (انتزاع، تعميم‏‌پذيرى و به‏‌رمزدرآمدگى) برآورده مى‌‏شوند. اين دانش نظرى ممكن است فاقد ويژگى‏‌هاى قانون مانند فيزيك اتمى يا بيوشيمى باشد، اما بر روى پايه‌‏ى مشابه‌ى عمل مى‌‏كند. نمى‌‏توان منكر شد كه به ميزان بسيار زيادى در زندگى معاصر انسان رسوخ كرده است. حتى مى‌‏توان ادعا كرد كه دانش نظرى در همه‏‌ى جنبه‏‌هاى زندگى معاصر راه يافته است. براى نمونه، نيكو استر (1994) معتقد است دانش نظرى در همه‌‏ى كارهاى انسان نقشى محورى دارد، خواه در طراحى داخلى خانه‏‌ها خواه در تصميم‏‌گيرى در مورد يك رژيم غذايى به منظور حفظ سلامتى. اين همان مفهومى است كه گيدنز19 آن را «تجددگرايى واكنشى» مى‌‏خواند. از نظر وى، دوران ما دوران افزايش تأمل در خويش و جامعه به عنوان مبنايى براى ايجاد راه‏‌هاى زيستن است. اگر راست باشد كه به‌‏طور فزاينده‏اى دنيايى كه در آن زندگى مى‌‏كنيم را خود ما بر اساس تفكر و تصميم‌‏سازى مبتنى بر ارزيابى ريسك‏‌ها مى‌‏سازيم (برخلاف گذشته كه الزامات طبيعى يا سنت نقش اصلى را در ساختن دنياى ما داشتند)، پس مى‌‏توان نتيجه گرفت كه امروزه در اين تأمل آگاهانه وزن قابل‌‏ملاحظه‏ اى را دانش نظرى حمل مى‌‏كند. براى نمونه، مردم در جامعه‌‏هاى پيشرفته با پيشگيرى از باردارى، نرخ بارورى، مرگ‌ومير كودكان و الگوهاى عام جمعيت‌‏شناسى (اين‏كه جمعيت كشورهاى پيشرفته‌‏رو به پيرى دارند، يا اين‏كه رشد جمعيت به‏‌طور عمده در نيمكره‌‏ى جنوبى رخ مى‌‏دهد) آشنا هستند. اين دانسته‌‏ها نظرى محسوب مى‌‏شوند، زيرا انتزاعى و قابل‏‌تعميم‌‏اند، توسط متخصصان جمع‏‌آورى و از طريق انواع رسانه‌‏ها منتشر مى‌‏شوند. اين دانسته‌‏هاى نظرى هيچ كاربرد بلافاصله‌‏اى ندارند، اما بى‌‏ترديد هم بر سياست‌‏گذارى اجتماعى اثر مى‌‏گذارند و هم بر برنامه‌‏ريزى‌‏هاى فردى اشخاص (از برنامه‏‌ريزى بازنشستگى گرفته تا زمان مناسب براى بچه‏‌دارشدن). از اين منظر است كه دانش نظرى به خصلت تعريف‏ كننده‌‏ى جهان ما بدل گشته است. تصور اين‏كه دانش نظرى چگونه مى‌‏تواند اندازه گرفته شود، دشوار است. عدم‏‌كفايت راه‌‏هاى تخمين مثل رشد تعداد دانش‌‏آموختگان يا مجلات علمى تخصصى در اين مورد روشن است. على ‏رغم اين، دانش نظرى را مى‌‏توان به عنوان ويژگى تعيين‏‌كننده‌‏ى جامعه‏‌ى اطلاعاتى در نظر گرفت زيرا حضور آن در انجام امور زندگى قطعى است و زندگى ما از اين نظر با شيوه‏‌ى زندگى نياكانمان كه به مكانى ثابت، فقدان نسبى آگاهى و تسليم در برابر نيروهاى طبيعت محدود بودند، متفاوت است. همان‏طور كه گفتيم، نظريه‌‏پردازان جامعه‌‏ى اطلاعاتى توجه چندانى به بحث دانش نظرى نكرده‏اند. براى آن‏ها پديده‌‏هاى فنى، اقتصادى، و شغلى كه بى‌‏اين‏كه پيوند محكمى با نظريه داشته باشند اندازه‌‏پذيرترند، جذابيت بيش‏ترى دارند. از اين گذشته، مشكل بتوان استدلال كرد كه سلطه‏‌ى دانش نظرى منحصر به دهه‏‌هاى اخير است. قانع‌‏كننده‌‏تر اين است كه آن را حاصل يك فرآيند گرايشى در دل خود مدرنيته بخوانيم كه به‏ طور ويژه در نيمه‏‌ى دوم قرن بيستم شتاب گرفته و به آن چيزى انجاميده است كه گيدنز آن را «مدرنيته‏‌ى عالى‏20» مى‏‌نامد. نتيجه‏‌گيرى‏ در اين گفتار، اعتبار مفهوم جامعه‌‏ى اطلاعاتى را مورد ترديد قرار داده‌‏ايم. مسئله اين است كه از يك سو با انواع معيارهايى روبه‌‏روييم كه مدعى اندازه‌‏گيرى ظهور جامعه‏‌ى اطلاعاتى‌‏اند. در گفتارهاى بعدى [فصل‏ه‌اى بعدى كتاب نويسنده‏] به بررسى آثار متفكرانى خواهيم پرداخت كه با استفاده از معيارهاى بسيار متفاوتى همگى ادعا مى‌‏كنند كه انسان به يك جامعه‌‏ى اطلاعاتى رسيده است يا حداقل در آستانه‌‏ى ورود به آن است. چطور مى‌‏توان به مفهومى اعتماد كرد كه مدافعانش آن را به طرق بسيار گوناگونى تشخيص مى‌‏دهند؟ علاوه بر اين، معيارهاى مزبور كه طيف وسيعى از تغييرات را در فن‌آورى تا اشتغال و خصوصيات فضايى‌‏مكانى در بردارند، اگرچه در نظر اول همگى محكم و قانع‏ كننده به نظر مى‌‏رسند، درواقع همگى مبهم و فاقد دقت‌‏اند. هيچ‏يك از اين معيارها به‌‏خودى‌‏خود نمى‌‏تواند پيدايش جامعه‌‏ى اطلاعاتى را در حال حاضر يا در آينده احراز كند. از سوى ديگر، بى‌‏اين‏كه هيچ شكى در مورد گسترش اطلاعات‏‌گرايى در زندگى انسان داشته باشيم، تغيير موضع مدافعان سناريوى جامعه‌‏ى اطلاعاتى از جست‌‏وجوى شاخص‏ه‌اى كمّى انتشار اطلاعات به ادعاى اين‏كه اين تغييرات كمّى گوياى تحول كيفى در نظام اجتماعى‌‏اند، خود عامل ترديدى دوچندان در اعتبار مفهوم جامعه‏‌ى اطلاعاتى است. عين همين مسئله را در تعريف‏‌هايى مى‌‏بينيم كه از مفهوم اطلاعات مورد استفاده قرار مى‏‌گيرد. در اين‏جا، مدافعان سناريوى جامعه‌‏ى اطلاعاتى از تعريف‏‌هاى غيرمعناشناختى اطلاعات بهره مى‌گيرند. اين‏كه بگوييم تعداد معينى بيت اطلاعات يا اطلاعاتى با فلان ميزان ارزش اقتصادى امرى كاملاً كمّى است و بنابراين تحليل‏‌گران را از پاسخ‏‌دادن به پرسش‌‏هاى كيفى مربوط به كيفيت و ارزش معاف مى‌‏كند؛ اين كار تعريف‌‏هاى منطقى معمول از اطلاعات را نفى كرده، آن را به چيزى فاقد محتوا بدل مى‌‏سازد. در گفتارهاى بعدى، خواهيم ديد كه تفاوت بارزى هست بين انديشمندانى كه روايت خود را از تحول در ورطه‏‌ى اطلاعات به اين نحو آغاز مى‌‏كنند با كسانى كه اگرچه انفجار اطلاعات موجود را به رسميت مى‌‏شناسند اما هرگز از سؤالات مربوط به معنا و هدف عدول نمى‌‏كنند. همچنين نشان داده‌‏ايم استدلال اين‏كه سلطه‏‌ى دانش نظرى مى‌‏تواند ويژگى تعيين‌‏كننده‌‏ى جالب‌‏ترى براى احراز جامعه‌‏ى اطلاعاتى باشد فاقد موضوعيت است. اين طرز تفكر نه امكان اندازه‏‌گيرى را فراهم مى‌‏كند و نه تحليل دقيق معناشناسى اطلاعات براى ارزيابى اهميت آن را ايجاب مى‌‏نمايد. دانش نظرى را يقيناً نمى‌‏توان پديده‏ى نوظهورى دانست. بااين‌‏همه، مى‌‏توان پذيرفت كه اهميت آن افزايش يافته و اين‏كه چنان گسترش يافته كه به ويژگى تعريف‏‌كننده‏‌ى جامعه‏‌ى امروزين بدل گشته است. در گفتارهاى بعدى، بارها به اين پديده رجوع مى‌‏كنيم؛ ضمن اين‏كه بايد يادآور شد كه مدافعان نظريه‏‌ى جامعه‏‌ى اطلاعاتى چندان توجه‌ى به آن نكرده‌‏اند.

 يادداشت‏‌ها

 1. برگرفته از منبع زير: inTheories of the Information "The Idea of an Information Society" ,Frank Webster .8-29 .pp (2002 ,Taylor Group & Francis ,New York:Routledge /London) Society mighty micro .2 neo-Schumpeterian .3 Kondratieff .4 The Sun .5 Financial Times .6 technostructure .7 integrated services digtal network :ISDN .8 palm-held computers .9 hyper-reality .10 11. منظور فصل 9 از كتاب نويسنده‌‏ى مقاله‏‌ى حاضر است كه اين مقاله از آن استخراج شده است. Wells .G .H .12 BIT .13 knowledge society .14 Abraham Darby .15 George Stephenson .16 Matthew Boulton .18 Giddens .19 high modernity .20 كتابنامه‏ (1) 7 ,LSE Magazine ,"Winners and Losers in the InformationAge" ,Ian ,Angell .10-12 .pp ,(Summer 1995) & ,Dertouzos .inMichael L ,"The Economics of Information" ,.Kenneth J ,Arrow MIT :MA ,Cambridge) A Twenty-year View :The ComputerAge ,(.eds) Joel Moses .306-17 .pp,(1979 ,Press Forecasting the :The Future withMicroelectronics ,Ray Curnow & Iann ,Barron .(1979 ,Pinter) Effects of InformationTechnology The End of the ,In the Shadow of the Silent Majorities,or ,Jean ,Baudrillard :New York) Paul Patton & Paul Foss,John Johson .trans ,Social and Other Essays .(1983 ,(Semiotext(e AVenture in Social Forecasting :The Coming of Post-Industrial Sociely ,Daniel ,Bell .(1973 ,Penguin,Peregrine :Harmondsworth) .in Michael L ,"The Social Framework of the InformationSociety" ,Daniel ,Bell ,Cambridge) A Twenty-year View :TheComputer Age ,(.eds) ,Joel Moses & ,Dertouzous .163-211 .pp ,(1979 ,MITPress :MA ,"The Economics of Knowledge andthe Knowledge of Economics" ,.Kenneth E ,Boulding ,(.ed),Lamberton .reprinted in Donald M ,1-13 .pp ,(1966) ,(56(2 ,American Economic Review ,Penguin :Harmondsworth) SelectedReadings :Economics of Informetion and Knowledge .(1971 :Oxford) .3 vols ,Societyand Cultre ,Economy :The Information Age ,Manuel ,Castells .(1996-8 ,Blackwell .(1993 ,Blackwell :The Race to the Intelligent State(Oxford ,Michael ,Connors .(1997 ,Oxford:Capstone) The Weightless Ecomomy ,Diane ,Coyne How the New Worldof Information Will Change :What Will Be ,.Michael L ,Dertouzos .(1997 ,Piaktus) Our Lives ,Fontana) Alternative Technology and the Politics ofTechnical Change ,David ,Dickson .(1974 .(1993 ,NewYork:HarperCollins) ,Post-Capitalist Society ,.Peter F ,Drucker A Note onthe Origins of the Information" ,McNeill .A .D & ,Craig .D ,.Alistair S ,Duff .117-22 .pp ,(1996) 22 ,Journal of InformationScience ,'Society ,Collancz) The Impart of theComputer Revolution :The Mighty Micro ,Christopher ,Evans .(1979 2nd ,A Study ofContinuity and Change :The Information Society ,John ,Feather .(1998 ,Library Association) .edn .(1987 ,Pinter) Technology Policy and EconomicPerformance ,Christopher ,Freeman ,Penguin :Harmondsworth)

 .2ndedn ,The New Industrial State ,John Kenneth ,Galbraith .(1972 .(Penguin,1995 :Harmondsworth) The Road Ahead ,Bill ,Gates September) (2) 6 ,Theory andSociety ,"The New Class Project" ,.Alvin W ,Gouldner this two-part article) 343-89 .pp ,(November 1978)(3) 6 ;153-203 .pp ,(1978 The Future of Intellectuals and the Rise ofthe New :appearedin 1979 as a book .(Macmillan ,Class NewInformation Technology and :The Carrier Wave ,Paschal Proston & Peter ,Hall .(1988 ,Unwin Hyman) the Geography of Innovation,1846-2003 .(1999 ,The Impact of Information onSociety(Bowker-Saur .Michael W ,Hill ,Michael Joseph) .The Short 20thCentury :Age of Extremes ,.Eric J ,Hobsbawm .(1994 ,Keio Communication Review,"Johoka as a Driving Force of Social Change" ,.Y ,Ito .35-58 .pp ,(1991) 12 Informatization :TreadingDifferent Paths ,(.ed) in Georgette Wang ,"Japan" ,.Y ,Ito .68-98 .pp ,(1994 ,Ablex :Norwood,NJ) in Asian Nations The Unbound ,.S .D ,Landes.(1999 ,Bantam :New York) Wired Life ,Charles ,Jonscher Technological Changeand Industrial Development from 1750 to the :Prometheus .(1969 ,Cambridge University Press :Present(Cambridge .(1999 ,Viking) The NewEconomy :Living on Thin Air ,Charles ,Leadbeater The ,(.eds) .et al ,in JohnEatwell ,"Information Theory" ,Esfandiar ,Maasoumi .846-51 .pp ,(1987 ,Macmillan) 2 .vol ,New Palgrave A Dictionary ofEconomics The Production and Distribution ofKnowledge in the United States ,Fritz ,Machlup .(1962 ,PrincetonUniversity Press :NJ ,Princeton) :andEconomic Significance ,Distribution ,Its Creation :Knowledge ,Fritz ,Machlup Princeton University :NJ ,Princeton) Knowledge and KnowledgeProduction :I .Vol .(1980 ,Press .(1978 ,NJ:Prentice-Hall ,Englewood Cliffs) The Wired Society ,James ,Martin .(1989 ,Pinter) Technological Change in the InformationEconomy ,Peter ,Monk Networks andthe New Economies of Communication :Communication and Control ,Geoff ,Mulgan .(Polity,1991 :Cambridge) ,Futura) Ten New DirectionsTransformimg our Lives :Megatrends ,John ,Naisbitt .(1984 .(Hodder and Stoughton,1995) Being Digital ,.N ,Negroponte /London) Britainsince 1880 :The Rise of Professional Society ,Harold ,Perkin .(1989 ,New York Routledge OT Special .Definition andMeasurement :The Information Economy ,Marc Uri ,Porat Office ofTelecommunications ,US Department of Commerce :Washington,DC) (1) 77-12 ,Publication .(1977a ,(contains executive summary and majorfindings of the study) Sources andMethods for Measuring the :The Information Economy ,Marc Uri ,Porat ,OT Special Publication .(Primary Information Sector(Detailed Industry Reports ,Office ofTelecommuntication ,US Deparment of Commerce :DC ,Washington).(2) 77-12 .(1977b :Cambridge) Poststructuralismand Social Context :The Mode of Information ,Mark ,Poster .(1990 ,Polity PreparingOurselves for 2lst Century Capitalism :The Work of Nations .Robert B ,Reich .(Vintage,1991 :New York) The Folkloreof Computers and the :The Cult of Information ,Theodore ,Roszak .(1986 ,Cambridge:Lutterworth) True Art of Thinking ,Urbana) The MathematicalTheory of Communication ,Warren Weaver & Claude ,Shannon .(1964 ,1942 ,University of IllinoisPress :IL .(1994 :Sage) Knowledge Societies ,Nico ,Stehr An Exploration :Information and the Internal Structure of theUniverse ,Tom ,Stonier .(Springer-Verlag 1990) into Information Physics .(1980 ,Collins) The Third Wave ,Alvin ,Toffler and Violenceat the Edge of the ,Wealth ,Knowledge :Powershift ,Alvin ,Toffler .(1990 ,Bantam :New York) 21st Century ,Brown ,Little :Boston,MA) War and Antiwar ,Heidi Toffler & ,Alvin ,Toffler .(1993 Mobilities for theTwenty-first Century :Sociology beyond Societies ,John ,Urry .(2000 ,Routledge :London/NewYork) TheCase of Sociology and Artificial ?Why Not a Sociology of Machines" ,Steve ,Woolgar .557-72 .PP ,(November 1985)(4) 19 ,Sociology ,"Intelligence

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶ آوریل ۲۰۲۴

انسان گلوبال

+ بهترین آموزش‌های یادگیری ماشین با پایتون -

+ آیا فناوری AI جای انسان‌ها را خواهد گرفت؟ -

+ شبكه ها --

+ ایران، پس از رهایی یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ نسل دهه ۸۰، دنبال تغییر نیست، خود ِ تغییره! //

+ ۳ تغییر که برای آینده محتوا و بازاریابی باید بدانید محسن راعی

+ تفكر توسعه‌خواهي دکتر شهیندخت خوارزمی

+ برترین شغل‌های حوزه کامپیوتر در سال‌های آینده  مهسا قنبری

+ صنعت چهارم و ویروس جهان‌گشا سرآغازی بر یک تحول بزرگ  مهدی صنعت‌جو

+ انقلاب صنعتی چهارم و تحولات کار در آینده  علی حسینی

+ آینده جهان از زبان مدیر عامل شرکت بنز 

+ چند نفر در جهان هنوز روزنامه می خوانند؟ میثم لطفی

+ انواع تفکر : تفکر انتقادی 

+ روش های خودشناسی : تست شخصیت 

+ مهارت مدیریت افراد هرمز پوررستمی

+ خلاصه کتاب موج سوم؛ نوشته الوين تافلر تافلر

+ انسان، زندگی و دانایی رضا داوری اردکانی

+ جهان گیری (ویروس کرونا) و نظم سیاسی، فرانسیس فوکویاما برگردان رحیم باجغلی

+ تفکر سیستمی چیست ؟ هدی ولی‌پور زند

+ امریکای دوران ترامپ و موج سوم الوین تافلر  بهروز بهزادی (روزنامه نگار)

+ ویروس کرونا بحرانی سیاسی است نه پزشکی یووال نوح هراری:بی بی سی

+ «علم» ، «امید» و «بحران کرونا» 

+ اعتماد، به انسان یا به کرونا؟ مسئله این است کرونانت

+ موقعیت پساکرونایی انسان سعید قاسمی زاده

+ بعد از عبور از كرونا، ما كجا خواهيم بود؟ 

+ معنی تازه «سواد» در قرن ۲۱ حمیده احمدیان راد

+ انواع سازمان و انواع برنامه ریزی 

+ خلاصه کتاب: جهانی شدن فرهنگ، هویت 

+ تاریخ اجتماعی رسانه‌ها؛ از گوتنبرگ تا اینترنت 

+ مهارت های اساسی یک کودک قرن ۲۱ 

+ شکاف بین نسلی رسانه ای  دکتر حجت اله عباسی

+ انواع تفکر : تفکر انتقادی  مسیر آینده

+ عصر دانش‌ و ابعاد آن‌ دکتر پرويز حاجياني

+ فوکویاما علیه فوکویاما سیدمصطفی شاداب

+ مرگ مدرسه یا آیندۀ مدرسه؟ ابراهیم مجیدی*:

+ تافلر و فلسفه ی تربیت بازسازی گرایی عبدالله افراسیابی

+ تکنولوژی در جامعه فراصنعتی 

+ دانشگاه آرمانی‌شده: ضرورت دگرگونی معیارهای قدمایی فرهیختگی 

+ آرمانی‌سازی گذشته و آینده 

+ هویت چیست؟ 

+ زنده باد انقلاب! یووال نوح هراری

+ سرنوشت آینده بشریت چه خواهد شد؟ میچیو کاکو

+ شکل زندگی در ۵۰ سال آینده 

+ شخصیت شناسی آینده نگری 

+ کتاب انسان آینده، تسخیر سیر تکامل به دست بشر میچیو کاکو

+ آن بالا قفل شده است؛ جنبش ها را از پایین بیاغازید یادداشت‌های یک آینده‌پژوه

+ ۲۱ درس برای قرن ۲۱: کتاب تازه‌ای از یووال نوح هراری 

+ نگرانی‌های ما در قرن بیست و یکم بیل گیتس

+ بمب ساعتی در آزمايشگاه  یووال نوح هراری

+ آئين اطلاعات  

+ انقلاب صنعتی چهارم و نشانه های ظهور 

+ «انسان خداگونه» در انتظار فردا فرد پطروسیان

+ نقد کتاب « آموزش و دموکراسی در قرن ۲۱» اثر نل نادینگز؛ 

+ جامعه اطلاعاتی و جنسیت سها صراف

+ پیامدهای مدرنیت آنتونی گیدنز

+ فرهنگ در جهان بدون مرز 

+ فرهنگ جهانی چیست؟ 

+ نظم نوین جهانی 

+ «انسان سالاری»، محور جامعه اطلاعاتی. 

+ از خانه‌های زیر آب تا تور گردشگری به مریخ! 

+ پیش‌بینی جزئیات زندگی انسان در دو قرن آینده. 

+ مهارت های زندگی در قرن بیست و یکم  آسیه مک دار

+ «گردشگری»صنعتی میلیارد دلاری و استوار بر پایه ی آینده نگری پیشینیانِ فرهیخته ی ما رضا بردستانی

+ سیستم های پیچیده و تفکر سیستمی (3) – بخش پایانی دکتر همایون مهمنش

+ زندگی ما و زندگی آنها  علی دادپی

+ سیستم های پیچیده و تفکر سیستمی (2) دکتر همایون مهمنش

+ سیستم های پیچیده و تفکر سیستمی (1) دکتر همایون مهمنش

+ پیش‌بینی آینده غیرممکن شده است فرانسیس فوکویاما

+ آیندگان ما را به‌سبب کدام خطای اخلاقی ملامت خواهند کرد؟ 

+ مقدمه‌ای برای همه آینده نگری‌ها/ ضروری‌ترین علمی که در کشور ما به آن بی‌اعتنایی می‌شود رضا داوری اردکانی

+ قدرت آینده مهدی صنعت‌جو

+ از عصر اطلاعات تا عصر مولكول. مترجم : فيروزه امين

+ تفاوت‌های حیرت‌انگیز فرزندان 

+ عجیب‌ترین قوانین ترافیکی دنیا> از جریمه خودروهای کثیف تا منع راندن خودروی مشکی در روزهای خاص 

+ فناوری‌های مورد استفاده در جنگ‌های آینده چه خواهند بود؟ 

+ موج فراصنعتی چه کسانی را خواهد برد هرمز پوررستمی

+ مدیریت استراتژیک پورتفولیو پروژه ها در هلدینگها و سازمانهای بزرگ  

+ ضرورت آینده پژوهی و نگاه به آینده به عنوان نقش برجسته روابط عمومی نوین 

+ تکنولوژی علیه تبعیض اندرو فینبرگ

+ آیا فکرعبور جایگزین رمز عبور می شود​​​​​​​ سید محمد باقر نوربخش

+ جامعه اطلاعاتی, دگرگونی تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی و تحول در روابط انسانی۲ 

+ جامعه اطلاعاتی, دگرگونی تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی و تحول در روابط انسانی 

+ نمایش زندگی اجتماعی در جامعه اطلاعاتی  مانا سرایی

+ سخنرانی بیل گیتس درباره بیماری‌های فراگیر، بهداشت جهانی و حملات بیولوژیکی حمیدرضا تائبی

+ آینده نگری استر اتژی فناوری اطلاعات دکتر امین گلستانی

+ روندهای علم و فناوری در سال 2017 حمدرضا میرزایی

+ دو گروه از جوانان در برابر « قانون کار » ونسا پینتو برگردان سعید جوادزاده امینی

+ اندیشیدن به آینده نظریه اجتماعی: آری به جامعه‌شناسی محمدرضا مهدیزاده

+ نقش جامعه اطلاعاتی در تحولات فرهنگی 

+ تحلیل اقتصادی آزادی دکتر محسن رنانی

+ آیا در کارها حضور بشر لازم است؟ 

+ آینده‎پذیری: چالش اساسی آینده‎پژوهی در جهان در حال توسعه. 

+ اثرات اقتصادی جامعه اطلاعاتی در جهان 

+ چگونه انسان‌ها از صد درصد توانایی مغز خود استفاده می‌کنند حمیدرضا تائبی

+ آیا اینترنت اشیا ما را به ابر انسان تبدیل خواهد کرد؟ حمیدرضا تائبی

+ آیا سیاست می تواند از قرن 21 جان سالم به در ببرد؟. کنت میناگ

+ آینده، اکنون است ـ بخش اول آرش بصیرت

+ آینده، اکنون است ـ بخش دوم آرش بصیرت

+ سیاست‌گذاران همه کشورها خواهد بود. 

+ جهانی شدن و آموزش و پرورش 



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995