واژه جهاني شدن در سال هاي دهه 80 قرن بيستم براي اولين بار در رسانه هاي جمعي ظاهر شد و بزودي گسترش زيادي يافت . به گونه يي كه امروزه در همه جا صحبت از جهاني شدن و تبعات مثبت و منفي آن است .
مخالفان و موافقان آن هر يك استدلال هاي خود را با قدرت ، طرح و بخصوص هر يك به برخي از جنبه هاي جهاني شدن مثلا به حوزه فرهنگ ، اقتصاد، سياست و غيره تاكيد مي كنند.
تعريف : جهاني شدن را مي توان به گونه ها، و از ديدگاه هايي بسيار متفاوت تعريف كرد اما عام ترين تعريف كه مي توان كرد عبارت از: افزايش روابط افراد گروه هاي اجتماعي ، نهادها و دولت هاي ملي و جهان به اندازه يي كه ميان آنها وابستگي متقابل ايجاد كند و تراكم اين روابط به حدي باشد كه امكان تفكيك اجزا از يكديگر وجود نداشته باشد و در نتيجه نوعي يكپارچگي ايجاد شود.
پيشينه تاريخي : درك فرايند جهاني شدن را مي توان به سه دوره تفكيك كرد:
1 دوره پيش صنعتي يعني تا پيش از قرن هجدهم
2 دوره صنعتي يعني از قرن هجدهم تا نيمه قرن بيستم
3 دوره پساصنعتي يعني از نيمه قرن بيستم تا به امروز
اولين واقعه شكل گيري جهاني شدن دوره پيش صنعتي از آغاز تمدن انساني شروع و تا قرن هجدهم ادامه يافت كه از دوره رنسانس شكل گرفت كه دو حادثه مهم در اين امر اثرگذار بودند.
1 در سال 1492 با فتح قاره جديد به وسيله اسپانيا و غارت تمدن بومي آن كه موجي گسترده از ثروت طلا و نقره روانه اروپا شد.
2 نياز به بردگان در امريكا براي كار در معادن و در مزارع كشاورزي .
دومين واقعه مهم شكل گيري جهاني شدن شكل دادن به بازار جهاني ، تاسيس شركت هاي سرمايه گذاري خارجي در سال 1602 بود.
دوره صنعتي شدن :
اين دوره حدود 150 تا 200 سال تداوم داشت ، گرد آمدن گروه بزرگي از عوامل از جمله اختراعات فناورانه كه قدرت ماشين را افزايش دادند، با بالا رفتن توليد كشاورزي و تجاري شدن اين بخش كه به ورشكستگي دهقانان كوچك منجر شد، انباشت سرمايه هاي مالي و رشد اين بخش اقتصادي و گسترش منابع بزرگ و... شد نظام سرمايه داري به گونه يي كه امروز با آن روبرو هستيم شكل بگيرد.
از وقايع اين دوره كه در فرايند جهاني شدن تعيين كننده به شمار مي آمد دو جنگ جهاني بودند. ثبت دولت هاي ملي به عنوان واحدهاي اصلي در مبادلات بين المللي ، ظاهر شدن نطفه هاي شركت هاي چند مليتي و اقتصادهاي زيرزميني در همين دوره از ساير وقايع مهمي هستند كه به نظام جهاني و فرايند جهاني شدن شكل دادند.
دوره پسا صنعتي :
در دوره سوم بايد به گذر جوامع صنعتي و سپس كل جهان به سوي جوامع پساصنعتي اشاره كرد كه از نتيجه قرن بيستم و دقيق تر از آن از دهه 70 آغاز شد، مهمترين مشخصات اين دوره در آن بود كه با كاهش يافتن هزينه ها، بالا رفتن ظرفيت ، سرعت گردآوري ، انباشت مبادله پردازش اطلاعات و داده ها امكان فراهم آمدن كل نظام اقتصاد جهاني متحول شد.
اشكال جهاني شدن :
هر چند تصور جهاني شدن به مثابه يك حركت عمدتا اقتصادي به دور از حقيقت نيست اما اين حركت را مي توان در چند شكل ديگر نيز مشاهده كرد كه در نهايت همگي در چارچوب نظام جهاني و عموما با اهداف اقتصادي بوقوع پيوسته است .
بازيگران نظام جهاني :
جهاني شدن از يك طرف همكاري ميان بازيگران مختلف را ضروري مي سازد و از طرف ديگر به واسطه امكانات ايجاد شده آن را تسهيل مي كند. اين ضرورت تابعي است از ميزان آسيب پذيري بازيگران از مواردي كه بسياري از آنها قبلا وجود نداشتند، در حالي كه تسهيلات ايجاد شده يا به واسطه امكانات فني است كه قبلا وجود داشته و در حال حاضر تكامل يافته اند يا بر اثر تحولات حادث شده در نظام بين الملل ، عصر جهاني شدن است .
جهاني شدن اقتصاد:
برخلاف حوزه سياست در جهان اقتصاد به علت آنكه معيارها كمي است مي توان مسائل را به صورت واضح تري مشاهده كرد. اصلي ترين موتور محركه را در جهاني شدن مي توان در ابعاد اقتصادي آن يافت ، تحولاتي كه در جهاني شدن اقتصاد مساله همكاري را ضروري مي سازد طيف وسيعي را شامل مي شود. مهمترين آنها را مي توان در به وجود آمدن يك اقتصاد مجازي تحول در سرمايه داري شيوه توليد و قاعده بازي تلقي كرد.
نظريه نظام هاي جهاني :
اين نظريه جهاني ترين رويكردها است ، زيرا به وجود جهان به مثابه يك نظام منفرد تاكيد بسيار زيادي دارد. نظريه نظام جهاني بيانگر واكنش به نظريه هاي توسعه بود كه در دهه هاي 1950 و 1960 رواج داشتند.
رويكردهاي نظام جهاني ، رويكردي است كه اهميت كشورهاي مجزا را به حداقل مي رساند. در اين رويكرد وابستگي اين كشورها به نظام جهاني آنقدر زياد است كه مشاهده آنها بطور مجزا واقع گرايانه نيست . رويكرد نظام هاي جهاني براي توضيح روند حياتي و كنوني جهاني شدن تشريح شده است .
نظريه نظام جهاني يك دكترين كل گرا است كه تحليل هاي جامعي را از اقتصاد، تاريخ و سياست ارايه مي دهد. والرشتاين بر وجود جهان در حكم يك نظام منفرد تاكيد مي كند اما جهان را مانند چيزي مي انگارد كه به سه جز 1 محور 2 پيرامون 3 نيمه پيرامون تقسيم شده است . اين تقسيم كار بر مبناي روابط استثماري ميان محور و پيرامون بود كه در آن كشورهاي محور داراي توليد سرمايه بر و كشورهاي پيرامون داراي اقتصادهاي بيماري بودند كه مبتني بر صنعت كاربر و بهره گيري از كار اجباري در توليد محصولات نقدي بود.
مشكل نظريه هاي كل گرا اين است كه از يك فرد انتظار مي رود آنها را بطور كلي بپذيرد تا صرفا آن ايده ها و ديدگاه هايي را برگزيند كه براي فهم يك مساله بخصوص بسيار جالب و مرتبط به نظر مي رسند.
ويژگي هاي نظام جهاني :
1 پويايي هاي اين نظام عمدتا داخلي است و با رويدادهايي كه در بيرون آن به وقوع مي پيوندد تعيين نمي شود.
2 از لحاظ مادي تودار و خودكفا است زيرا داراي تقسيم كار گسترده بين جوامع تشكيل دهنده خود است .
3 داراي تنوع فرهنگي است كه در مجموع و از ديدگاه پديده شناختي اجراي تشكيل دهنده (جهان ) محسوب مي شوند.
جهاني شدن و وحدت جهاني :
با اينكه جهاني شدن مدتي است پيشروي پنهاني خود را آغاز كرده ليكن جامعه تنها در همين اواخر بود كه از دگرگوني هاي بسيار مهمي كه اين پديده دارد بر جهان تحميل مي كند آگاهي يافت اين پديده تذكرات جدي را در مورد وحدت جهان داده است ، ما را با امور غيرقطعي و هراس انگيز مواجه مي سازد كه وحدت سياسي جهان هدف نهايي آن است .