در بخش نخستین این نوشتار به بررسی فرایند تاریخی مناسبات قومی و ملی و زمینه های پیدایش دولت ملی در ایران پرداختم و اشاره کردم که دستکم در درازای تاریخ، موضوع ستم ملی از سوی ملتی ساختگی به نام ملت فارس بر دیگر ساکنان ایران، افسانه ای بیش نبوده است. دراین بخش از نوشتار به فرایند دو سویه تـَنـِش و آمیزش ایلی و قومی در ایران خواهم پرداخت.
داوری من این است که با گذشت زمان و در پرتوی کوچ و اسکان مداوم در سرتاسر ایران از یکسو و به ویژه با گسترش زندگی شهری از دیگر سو، ایران به تدریج سیمای آریایی خویش را از دست داده و از آمیزش مردم برخاسته از ایل و تیره های اقوام ایرانی، ترک و عرب، سیمای تازه به وجود آمده که زاییده این آمیزش هاست و همین آمیزه، بنیاد تشکیل یک دولت ملی جدید و یک ملت واحد را با همه ناهماهنگی ها و ناهنجاری هایش در میانه سده نوزدهم میلادی بوجود آورده است. من بی آنکه بخواهم از اهمیت گفتمان برای یافتن راهکارهای عملی به انگیزه کاهش وپایان دادن تبعیض و ناهنجاری در پاره ای از نقاط ایران بکاهم، براین باورم که مسیر این گفتمان در سال های اخیر مغرضانه به بیراهه رفته و گروهی بجای کنکاش و راهیابی، به افسانه سازی پیرامون ستم ملی و جعل تاریخ پرداخته اند.