انتشار «فراخوان ملی برگزاری رفراندم» از سوی گروهی از کوشندگان آزادی و دموکراسی ایران، جانی تازه به کالبد کارزار رفراندم دمیده است. صاحب این قلم و دیگر کسانی که که به گواهی نوشته ها و گفتارهایشان در دوسال اخیر، از پشتیبانان برانگیختن جنبش رفراندم در ایران بوده اند، نمی توانند از جنب و جوشی که این فراخوان برانگیخته و از پشتیبانی بسیاری از کسانی که تا چندی پیش نسبت به درستی این شعار تردید داشته اند، شادمان نگردند. اینک در این فضای سیاسی مثبتی که ایجاد گردیده، باید به این گفتگو پرداخت که برای کارآیی و گسترش جنبش رفراندم چه باید کرد و چه نباید کرد. چرا که در کوران این کارزار، چه بسا دست یازیدن به پاره ای از کارهای شتاب زده می تواند این کارزار را به کژراهه کشد و امید را به نا امیدی بدل سازد.
مراد من از اشاره به عبارت «برانگیختن جنبش رفراندم»، به راستی برانگیختن یک جنبش نیرومند برای برگزاری رفراندم است. پیشتر هم نوشته ام که باید به برانگیختن چنان گونه جنبشی پرداخت که دستینه مظفرالدین شاه را بر پای فرمان مشروطه نهاد؛ که ملی شدن صنعت نفت را بر مجلسی که اساساً دست نشانده دربار بود تحمیل کرد؛ که صدای انقلاب را به گوش پادشاه ایران رساند. هم اکنون نیز مردم اوکراین نمونه ای از چنین جنبشی را به ما نشان می دهند. این جنبش را از بالا نمی توان ساخت و از راه شورای رفراندم واحدی که در گفتمان های سربسته میان گروهی از کوشندگان سیاسی شکل گرفته باشد، نمی توان سازمان داد. باید ده ها انجمن، کمیته و شورای رفراندم در میان بخش های گوناگون مردم و گروه های سیاسی و صنفی جامعه شکل گیرد و در فرایند این کارزار است که می توان سرانجام به تشکیل مثلا یک کمیته هماهنگی و یا شورای مرکزی اقدام کرد.
هرگونه کوشش برای جهش بر فراز این فرایند، کوتاه ساختن این راهکار و یا تشکیل یک شورای رفراندم و یا کمیته اقدام که مثلا از راه رای گیری میان امضاء کنندگان یک سایت اینترنتی تشکیل گردد، به کژراهه کشیدن این کارزار است. جای گفتگو نیست که همه کوشندگان سیاسی هوادار برگزاری رفراندم حق دارند که به هر روشی که لازم می بینند، کمیته و یا انجمن و یا شورایی برای هماهنگی کار خود با دیگر کوشندگان این راه ایجاد کنند. نویسنده را نیز باور براین است که چنین گونه انجمن و شوراهایی باید در هرکوی و برزن ایران، در هر کارخانه و دانشگاهی و در هر شهری که ایرانیان خارج از کشور درآن اقامت دارند؛ تشکیل گردد. کلیت این کوشش ها است که جنبش رفراندم را بالنده ساخته و تمکین بر اراده مردم را بر دشمنان دموکراسی تحمیل خواهد کرد. اما هیچ شورا و انجمن خلق الساعه ای نمی تواند از پیش و بدون در برگرفتن وسیع ترین جمع کسانی که در فرابند این مبارزه، شایستگی خویش را به مردم و به ویژه به نسل جوان ایران نشان داده باشند، خویشتن را یکباره شورای هماهنگی رفراندم بخواند!
انتشار «فراخوان ملی برگزاری رفراندم»، کاری بزرگ و شجاعانه است. شش تن قعالین سیاسی و دانشجویی در نامه توضیحی خویش از جمله و به درستی می نویسند که «اين فرايند تدريجی و زمانبر می باشد و تحقق آن مستلزم شكل گيری پيشنيازها و مقدمات بسياری است كه گفتگو و بحث زيادی بين نخبگان و منتقدين را می طلبد. البته ما در خصوص موارد فوق ديدگاه و نظر خاصی داشته كه در موعد خود ارائه خواهيم كرد. به اعتقاد ما در شرايط كنونی هژمونيك شدن راهكار رفراندوم در بعد شكلی آن در وهله نخست ضرورت دارد و برای ادامه آن بايد از هر گونه شتاب زدگی و سراسيمگی پرهيز نمود.»
من همچنان براین باورم که «فراخوان ملی برگزاری رفراندم» و جـُنب و جوشی که پیرامون آن برانگیخته شده، کارزاری بسیار ارزشمند است. اینک بر زمینه این اقبال عمومی باید آستین هارا بالا زد و در شهرهای مختلف خارج کشور به ایجاد شوراهای محلی رفراندم پرداخت و گروه های سیاسی خارج را به هماهنگی و همکاری به گرد این کارزار تشویق نمود. پیشنهاد همکاری چند گروه جمهوری خواه خارج کشور و تشکیل یک کمیته هماهنگی میان ایشان برای هماهنگی کوشش های سیاسی و مبارزه برای دموکراسی درایران، ماه هاست که از سوی انجمن آینده طرح گردیده است. شاید این حال و هوای تازه به این کوشش شتاب بخشد. تشکیل چنین کمیته ای می تواند در برانگیختن کارزار رفراندم دست کم در خارج از کشور و نیز جلب پشتیبانی افکار عمومی و دولت های خارجی از برگزاری رفراندم در ایران سخت کارساز باشد.
درایران، هماهنگی انجمن های دانشگاهی که بسیاری از ایشان از دیرباز هوادار این درخواست بوده اند، با یکدیگر و نیز با دیگر نهادهای هوادرا رفراندم جایگاه ویژه ای درگسترش و دوام این کارزار دارد. به علاوه حضور کسانی مانند رهبران جبهه ملی و شخص آقای عباس امیرانتظام که از نخستین طراحان بحث رفراندم بوده اند، در این کارزار مهم ضروری است.