Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


تا ملاتی در مقدمه‌ی اولین ترجمه‌ی فارسی «سرمایه در قرن بیست و یکم»؛ به‌همراه ملاحظاتی در محتوای کتاب پیکتی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[06 Feb 2015]   [ ]




 


پیکتی درآینه‌ی آکادمی وطنی / چه‌گونه بر آثار ترجمه‌ ایی مقدمه «ننویسیم»/ مقدمه رنانی؛ جوزه ایی برای نظام آموزشی اقتصاد


اشاره: بعد از رونمایی از اولین ترجمه کتاب پر هیاهوی پیکتی که توسط اصلان قودجانی و مقدمه محسن رنانی،صورت گرفت، نقد هایی بر شیوه نگارش و ترجمه کتاب از سوی برخی از به اصطلاح اقتصاددانان وطنی وارد شد. این نقد ها  بیشتر بر نوع نگارش مقدمه این کتاب که توسط دکتر رنانی نوشته شده است وارده کرده اند. سایت نقد سیاسی در یادداشتی که از بابک پاشازده منتشر کرده است در دو بخش هم به ترجمه قودجانی نقد وارده کرده و هم به طور مفصل به مقدمه به اصطلاح علمی رنانی تازیده است.


 اولین ترجمه‌ی کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم، نوشته‌ی توماس پیکتی، ترجمه‌ی اصلان قودجانی، با نظارت و مقدمه‌ی محسن رنانی، توسط انتشارات نقد فرهنگ در سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.

بخش اول


در باب اجزای به‌اصطلاح مقدمه‌ی تحلیلی ـ تفصیلی


۱


دکتر محسن رنانی، دانشیار دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه اصفهان، در این مقدمه بلافاصله با تأیید سلامت روحی مارکس، مادر وی را به‌خاطر «گره زدن ناف فرزندش»، و به‌تبع آن رخداد جنایاتی که همگی ـ به باور وی ـ در نتیجه‌ی طرز تفکر و منش انقلابی وی بر جهان تحت سلطه‌ی مقدس سرمایه‌داری تحمیل شده، سرزنش می‌کند. وی در چند جای دیگر این مقدمه نیز با ذکر ارقام و اعداد در مقیاسی صد میلیونی، مارکس را مسئول بخش عمده‌ای از کشتارها و شکنجه‌های سده‌ی بیستم می‌داند. البته بر اساس آن‌چه اشاره شد، تا جایی‌ پیش می‌رود که در بخشی از یادداشت خود، مارکس را به‌عنوان کسی که «نادانسته، ابزار زمانه شده» معرفی می‌کند. رنانی ضمن ارائه‌ی ادعای بدون گواه خود در چنین سطحی، بدون آن‌که ساختارهای حاکم و شرایط تاریخی واقعاً موجود را اندکی ارزیابی کرده و سخن براند، فراموش می‌کند از نقش مستقیم و غیرمستقیم سرمایه‌داری جهانی در کشتار و آواره کردن صد‌ها میلیون انسان کوچک‌ترین سخنی به‌میان آورد. روندی که به‌ویژه پس از فروپاشی بلوک شرق و تبدیل نئولیبرالیسم به یگانه قطب و هژمونی مسلط، رشدِ نمایی به‌خود گرفته است.


اگر نخواهیم وارد منطق و بازی نازل نویسنده شویم صرفا یادآوری و افزودن تلفات چند ده میلیونی جنگ‌های جهانی، آمارهای مربوط به تلفات ناشی از بمباران اتمی ناگازاکی و هیروشیما، جنگ ویتنام و … و در دهه‌ی اخیر آمار مربوط به سیاست ویران‌گر بسط امپریالیستی تحت عنوان کاذب «جنگ علیه ترور» و در نتیجه جنگ‌افروزی سرمایه‌داری نئولیبرال در خاورمیانه و مشخصا، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و … به لیست نگارنده شاید مفید باشد. چراکه به‌نظر می‌رسد تمامی این‌ مواردنیز،که از قلم افتاده‌اند، با مسئولیت مستقیم شخص مارکس صورت گرفته‌اند. اگر نخواهیم به ده‌ها مورد دیگر و به‌قول رابرتس به «جنایات پنهان سرمایه‌داری»، که در واقع تلفات سنگین و دامنه‌دار ناشی از کسادی‌ها و رکودها هستند، اشاره کنیم.


۲


نویسنده، در مقام یک اقتصاددان، به‌ظاهر کوچک‌ترین اطلاعی از تاریخ تحولات ـ دست‌کم اقتصادی ـ سده‌های اخیر ندارد و به‌علاوه تقلیل‌گرایانه تا آن‌جا پیش می‌رود که کلیت اندیشه‌ی مارکس و مکتبی را که وی از پیشگامان اصلی آن است به چند صد صفحه کتاب سرمایه و البته خوانشی صوری و دست چندمی از آن تقلیل می‌دهد. نه این‌که اهمیت این اثر سترگ ناچیز باشد، بلکه در این‌جا هدف از پرداختن به این موضوع و به‌این شکل، نشان دادن دریافت سطحی نویسنده‌ی مقدمه از مارکس و جریان تاریخ در کلیت خود است، که بدین منظور در ادامه نمونه‌هایی از متن وی آورده خواهد شد.


رنانی حتی نشان می‌دهد که درکی از مفهوم کار، سرمایه، مناسبات تولیدی و اجتماعی و … در ساده‌ترین سطح‌ خود ندارد و اصرار غریبی دارد که این‌ واقعیت فاجعه‌بار را در جای‌جای نوشتار موکداً ۳۶ صفحه‌ای‌ خود به‌رخ خواننده بکشد. وی می‌نویسد: «اگر خود مارکس هم می‌دانست که نظریاتش چه بلایی بر سر بشریت خواهد آورد، اصولاً به‌ مدرسه نمی‌رفت و به کارگری مشغول می‌شد و تن به استثمار سرمایه‌داران می‌داد اما کتاب «سرمایه‌»اش را علیه سرمایه‌داران نمی‌نوشت». این‌که جملات بالا در حوزه‌ی فکاهی قرار می‌گیرند یا داستان‌های نوشته شده برای گروه سنی الف، یا چه؟ چندان مشخص نیست. با این‌حال رنانی از یک جنبه از اسلاف چپ‌ستیزخود اندکی مترقی‌تر عمل کرده و «سرمایه» را نه کتابی کیفی، توصیفی، فاقد وجاهت و غیرعلمی که محصول «درس‌خواندگی» مارکس دانسته است و این شاید نکته‌ی مثبتی باشد.


۳


رنانی در ادامه‌ی «مقدمه‌چینی» به‌جای «مقدمه‌نویسی»، زمینه را برای ورود رسمی به عالم عرفان و معنویات فراهم می‌کند. جایی‌که پای عشق و خیانت مارکس را وسط می‌کشد و جنی (ینی) را انگیزه‌ی اصلی نگارش و اتمام کتاب «سرمایه» معرفی می‌کند. با وجود گریزی به قیاس مع‌الفارق وضعیت اقتصادی دو کره، ژاپن و کوبا و … و یک‌جانبه‌نگری (بدون اندک توجهی به مجموعه‌ی عوامل سازنده‌ی موازنه‌ی ناموزون واقعاً موجود)، داستان رمانتیک با مضمون عشق و سعادت به‌عنوان بستر اصلی وسراسری مقدمه‌ی فارسی پرفروش‌ترین کتاب «اقتصادی» آمازون حفظ می‌شود تا جایی‌که از جنبه‌ی دیگر شخصیت مارکس ـ یعنی شعبده‌بازی ـ پرده‌برداری می‌شود: «شعبده‌بازی مارکس این بود که می‌گفت من «علمی» سخن می‌گویم و چون سخنم علمی است پس «درست» است و چون سخنم درست است پس «خوب» است و چون سخنم خوب است پس باید آن‌را اجرا کنیم». عجب! شاید برای خواننده‌ی آشنا به زبان آلمانی برگردان جملاتی با این مضمون به آن زبان فلسفی، بیش‌تر به درک این زنجیره‌ی مورد ادعا (با استناد به کدام نوشته‌ی مارکس یا اشارات غیرمستقیم وی؟!) بیانجامد.


۴


یکی از ادعاهای نویسن


ده‌ی مقدمه، بر خلاف تصور رایج درباره‌ی پیکتی، که مارکس دوم‌اش می‌خوانند، کینز مدرن خواندن وی است. رنانی‌به‌ظاهر در پی القای این کشف خود است اما ببینیم آیا پیش‌تر چنین موضوعی مطرح بوده است یا نه؟ و چنین مقایسه‌ای تا چه حد درست است؟ در مقدمه‌ی رنانی می‌خوانیم: «بی‌گمان کتاب سرمایه‌ی پیکتی از نظر تحولی که می‌تواند در تاریخ علم اقتصاد ایجاد کند {…} با کتاب «ثروت ملل» اسمیت قابل مقایسه نیست. و بی‌گمان از نظر پی‌آمدهای ایدئولوژیک و {…} و حجم خونی که در پای نظریات آن ریخته شد، به‌پای کتاب مارکس نخواهد رسید». وی ادامه می‌دهد: «اما به احتمال قوی این کتاب از نظر تأثیری که بر اصلاح روند نظام سرمایه‌داری لیبرال خواهد گذاشت به کتاب «نظریه‌ی عمومی اشتفال، بهره و پول» اقتصاددان بزرگ قرن بیستم جان مینارد کینز پهلو خواهد زد. کینز بستر فکری لازم برای مداخله‌ی دولت در اقتصاد کلان را فراهم کرد و برای اصلاح عدم تعادل‌های تخصیصی نظام بازار، دولت لیبرال سرمایه‌داری را به‌سمت دولت مداخله‌گر و تنظیم‌گر سوق داد {…} و کتاب پیکتی، با هدف اصلاح عدم تعادل‌های توزیعی سرمایه‌داری، این سیر تکاملی را به‌سوی پدیداری شکل تازه‌ای از سرمایه‌داری {…} به‌پیش خواهد راند».


این مقایسه جدید نیست، با این‌حال چندان هم به‌طور شایع طرح نشده است. پیش‌تر، در اواخر بهار سال‌ جاری، در یادداشتی {۱} چنین مقایسه‌ای صورت گرفته است. مضمون بخشی از یادداشت مذکور این است که «سرمایه در قرن بیست‌و‌یکم» پیکتی از یک جنبه مشابهتی با «نظریه‌ی عمومی اشتغال، بهره و پول» جان مینارد کینز دارد. کتاب کینز در زمان رکود بزرگ دهه‌ی ۱۹۳۰ منتشر و توجیهات لازم را برای اجرای سیاست‌های مداخله‌گرانه‌ی دولت نظیر تنظیم‌گری و مالیات‌بندی بیش‌تر و … فراهم کرد. این کتاب در سال ۱۹۳۶ و پس از اِعمال سیاست‌های مداخله‌گرانه‌ی دولت روزولتمنتشر شد و کتاب پیکتی پس از اِعمال سیاست اولاند مبنی بر افزایش مالیات میلیونرها. پس دوباره توجیه نظری برای «دولت بزرگ» فراهم شده است.


۵


درک مقدمه‌نویس کتاب از مفهوم انقلاب نیز در نوع خود جالب و کم‌نظیر است. وی می‌نویسد: «غالباً هم گمان می‌کنیم با «انقلاب» می‌توانیم «نظام» را تغییر دهیم. نظام {…} اقتصادی – سیاسی یک ملت یک سیستم طبیعی است که به‌تدریج در یک بستر تاریخی بلند و با توجه به ساختارهای طبیعی، جغرافیایی، {…} و حتی ژنتیک یک ملت شکل گرفته {…} و اگر شما یک‌باره و با یک فرمان از بالا و یا با یک انقلاب از پایین بخواهید آن‌را تغییر دهید یا کاملا فرو می‌ریزد و تمامی انباشت‌های تاریخی آن ملت را نابود می‌کند یا {…} به‌ حالت سابق باز می‌گردد». رنانی حرکت تاریخ را به داستانی چنان مصنوع و خیالی تقلیل می‌دهد که انگار هیچ تضاد و تخاصمی میان نیروهای مادی شکل‌دهنده‌ی آن وجود نداشته و ندارد و تمامی تغییرات ساختاری را می‌توان با گفتمانی دلسوزانه به‌انجام رسانید و تمامی خون‌های ریخته‌شده در طول تاریخ مُهمل و قابل اجتناب بوده و تاریخ را می‌توان با توافق همگانی روی کاغذ نوشت و به‌شکل مسالمت‌آمیزی اجرا کرد. البته تعجبی ندارد. وقتی شخصی، مارکس را به‌مثابه‌ی یک پیامبر تلقی می‌کند و «سرمایه» را به کتاب مقدس تقلیل می‌دهد، نمی‌توان از وی انتظار داشت که مفهوم انقلاب را درک کند. او انقلاب را با یک کودتا یا شورشی کور و مقطعی اشتباه می‌گیرد و آن‌را نه فرایندی پیگیر، مداوم و فراگیر که امری یک‌باره و تکین قلمداد می‌کند.


۶


رنانی در ادامه، صورت‌بندی مارکسی را با دسته‌بندی منطقه‌ای به‌اصطلاح نظام‌های اقتصادی خلط می‌کند و بلافاصله در ردّ فرمالیته‌ی کلیت متدولوژی و صورت‌بندی مارکس، در اوج نمایش نگرشی تقلیل‌گرایانه و ناآگاهانه، به ارائه‌ی مثال فاجعه‌بار «نظام تهرانی» و «نظام زاگرسی» متوسل می‌شود: «نمی‌گویم تفاوت نیست {…} اما چرا این تفاوت‌ها را به تفاوت در نظام تفسیر کنیم؟ راستی آیا می‌توانیم به سازوکارهای سیاسی- اقتصادی حاکم بر تهران نام «نظام تهرانی» بدهیم و سازوکارهای سیاسی – اقتصادی حاکم بر فلان منطقه‌ی روستایی زاگرس مرکزی نام «نظام زاگرسی» بدهیم؟». دریافت رنانی از ترمینولوژی و مفاهیم مارکسی در ردیف همان سنت رایج بر این پهنه‌ی جغرافیایی‌ست. جایی‌که به‌مدد منابع دست چندم، معانی و به‌تبع آن دریافت‌ها واژگون می‌شوند؛ اگر نگوییم تعمدی در کار بوده است. رنانی توسل به این‌گونه ارجاعات دست چندمی را در پاورقی صفحه‌ی ۱۹ کتاب نشان می‌دهد؛ آن‌جاکه ارجاع به جملات «مانیفست کمونیست» به‌صورت نقل‌قولی از کتاب «بزرگان اقتصاد» صورت می‌گیرد.


از موضوع اصلی دور نشویم. مارکس، برخلاف تصور رنانی، نه درکی خطی از وقایع و رویدادها دارد که اتفاقاً درست در نقطه‌ی مقابل این انگاره، درصدد صورت‌بندی دقیق‌تر روندهای کلی است و درست به‌همین خاطر است که اندیشه‌اش مدام در حال تحول است و این نه مبتنی بر کتاب‌خانه‌نشینی وی ـ که نویسنده‌ی مقدمه مدعی آن است ـ بلکه بدین‌خاطر است که او پیوسته رویدادها را از نزدیک و به‌دقت تعقیب کرده و درصدد واکاوی و تحلیل موشکافانه‌ و نه ارائه‌ی تقسیم‌بندی و فرمولاسیون خشک از آن‌هاست. اگر مارکس مقید به باور گذار خطی تاریخی بود و درصدد تعمیم آن برمی‌آمد هیچ‌گاه به مطالعه‌ی جوامع آسیایی نمی‌پرداخت و روی مفهوم «شیوه‌ی تولید آسیایی» متمرکز نمی‌شد. این اتفاقا نقطه‌ی قوت مارکس است. اما رنانی در مواجهه‌ای دوگانه و با رویکردی متناقض، در یادداشتی واحد، مارکس را ابتدا به نگرشی تک‌خطی متهم می‌کند و سپس در جای دیگر همین امر را با طرح نمونه‌ی غریبی از تقسیم‌بندی منطقه‌ای نظام‌های اقتصادی، که مطرح شد، به‌زعم خود به‌چالش می‌کشد. این صرفاً یک نمونه از تناقضات متعدد مقدمه‌ی مورد بررسی است که در خلال این یادداشت به برخی دیگر نیز پرداخته می‌شود.


1398477548356.cached


۷


از ابعاد گسترده‌ی این مقدمه ـ که بیش‌تر به روایت با چاشنی فکاهی شبیه است تا مقدمه‌ای بر یک کتاب اقتصادی پر سر و صدا ـ به‌علاوه از گریز نویسنده به دنیای فیزیک و ارائه‌ی قیاس‌های مع‌الفارق و اساساً نادرست و فاجعه‌بار میان علوم طبیعی و علوم انسانی و از جداولی عجیب از تقسیم‌بندی نظام‌های اقتصادی و سیاسی که برای نمونه ایران را در جایگاه کشورهای با آزادی نسبی انباشت (توزیع نسبتاً عادلانه) و توزیع نسبی قدرت سیاسی قرار داده، بگذریم به ابعاد غریب دیگری برمی‌خوریم. نویسنده که برای اثبات مدعای زنجیره‌ی به‌اصطلاح استدلالی عجیب و من‌درآوردی ـ که به مارکس نسبت می‌دهد ـ دست به دامن ابطال‌پذیری پوپری می‌شود خود از شعبده‌بازی غریب و استدلال گویا ابطال‌ناپذیر خود پرده بر‌می‌دارد: «آن‌چه من معتقدم ـ به‌عنوان کسی‌که پانزده سال نظریه‌ی نظام‌های اقتصادی را تدریس کرده است ـ این است که اصولاً «یک» نظام واقعی و احتمالا مطلوب وجود دارد که آن‌را «نظام اقتصادی فطری» می‌نامم {…}. همه‌ی نظام‌های موجود نظام‌های دست‌ساز بشری‌اند و آکنده از خطا و اشتباه و هزینه {…}. به‌گمان من سرانجام یک «نظام فطری» سیاسی ـ اقتصادی در همه‌جای جهان حاکم خواهد شد، که البته درجه‌ی تکامل آن در همه‌جا یکسان نخواهد بود {…}. مانند تفاوتی که میان تهران تا روستاهای زاگرس‌نشین وجود خواهد داشت».


۱۳۹۸۴۷۷۵۴۸۳۵۶.cached


۸


شاید برای خواننده‌ی این سطور عجیب باشد که چرا تا بدین‌جای نوشتار کوچک‌ترین صحبتی از محتوای کتاب پیکتینکرده‌ایم؟ پاسخ به این پرسشِ به‌جا را بایستی در مقدمه‌ی نوشته شده جست و تقصیر بر گردن نویسنده‌ی یادداشت حاضر نیست. در مقدمه‌ی کتاب تاکنون تقریباً اثری از پرداختن به کتاب نبوده است. بیست و چند صفحه از مقدمه عملاً از اساس بی‌ارتباط با کتاب و محتوای آن است و فقط گریزی کلی و نامفهوم در یکی دو پاراگراف آن‌هم «تنها» به نام نویسنده زده شده است. تازه در صفحه‌ی ۲۹ اُم از مقدمه‌ی ۳۶ صفحه‌ای است که نویسنده‌ی مقدمه «اجازه می‌خواهد تا اندکی هم از ویژگی‌های کتاب بگوید». کتابی که به باور وی «کتاب عجیبی نیست، یک کتاب ساده است که هر اقتصاددان متوسط‌الحال دیگری هم می توانست بنویسد».


نویسنده ادامه می‌دهد: «بیماری‌ای که پیکتی تشخیص داد بیماری عجیبی نیست، همان بیماری است که مارکس هم دید {…}. تفاوت پیکتی با دیگران در این بود که وقتی بیماری را حدس زد، دو دهه بر مطالعه متمرکز شد و صبوری ورزید {…} و برای این‌که بیمار را نترساند و از خویشتن نرماند، مشفقانه نوشت {…} و تکرار کرد که من در پی طرح‌ریزی نظریه‌ای برای براندازی نیستم، من تنها می‌خواهم این سیستم اصلاح شود {…}. پس این کتاب، شفقت‌نامه‌ی یک متفکر مصلح و خیرخواه برای سرمایه‌داری است، مثل نسخه‌ی پزشک. تفاوت مارکس و پیکتی در این بود که مارکس بیماری را تشخیص داد و درمان آن را در مرگ بیمار دانست {…} و راهی برای علاج آن نشان نداد. گفت این بیماری آن اندازه ذاتی و در حال پیشروی است که این بیمار بهبود نایافتنی است، پس بهتر است او را بکشیم {…}. اما پیکتی مثل یک پزشک متعهد می‌گوید این سیستم بیمار است و بیماری‌اش جدی است و البته قابل درمان است و نسخه‌ی آن‌را هم می‌دهد. می‌دانیم که وظیفه‌ی پزشک آن است که بر همان پنج درصد احتمال بهبودی بیمارش متمرکز شود نه بر ۹۵ درصد احتمال مرگ او».


۹


برای اجتناب از طولانی‌تر‌شدن یادداشت، صرفاً از یکی دیگر از تناقضات رنانی پرده برداریم و سپس این پاره را خاتمه دهیم. رنانی اصرار عجیبی بر «پویایی» و به‌اصطلاح «رواداری» نظام سرمایه‌داری دارد. وی تا جایی پیش‌ می‌رود که فراهم شدن امکان عملی نوشتن و انتشار «سرمایه» توسط مارکس را نتیجه‌ی پیوند وی با یک سرمایه‌دار و استفاده از امکانات نظام سرمایه‌داری می‌داند. به این بخش از مقدمه خوب دقت کنید: «چقدر جذاب است که نظام سرمایه‌داری اجازه می‌دهد تا بزرگ‌ترین فیلسوف ضد سرمایه‌داری قرون اخیر (مارکس)، با کمک‌های مالی یک سرمایه‌دار (انگلس)، هجده سال در قلب نظام سرمایه‌داری آن زمان (کتابخانه‌ی موزه‌ی بریتانیا در لندن)، با آرامش بنشیند و فکر کند و مطالعه کند تا یکی از بزرگ‌ترین کتاب‌های ضدسرمایه‌داری یعنی کتاب «سرمایه» را بنویسد و منتشر کند». نوشتن چیز زیادی در این‌باره لازم نیست چراکه مطلب به‌خوبی گویای همه‌چیز است. تنها تأکید این‌که به ‌کاربرد ترکیب واژگان «ضد سرمایه‌داری قرون اخیر»، «انگلس سرمایه‌دار»، «آرامش هجده ساله» توجه کنید. به‌راستی زبان از گفتن و قلم از نوشتن در این‌باره و درباره‌ی محدوده‌ی شناخت نویسنده‌ی مقدمه عاجز است.


وی در اشاره‌ی کوتاهی به نقدهای ارائه‌شده بر کتاب می‌نویسد که نقدها همگی پاسخ داده شده‌اند و در ادامه از تز دیگر خود و نام‌گذاری‌اش بر آینده‌ی پیش‌روی سرمایه‌داری (با عنوان «سرمایه‌داری اجتماعی») پرده برمی‌دارد و فوراً از کنار این موضوع رد می‌شود. توجه دارید که هم‌چنان خبری از پرداختن به محتوای کتاب نیست و این روال در سراسر مقدمه حفظ می‌شود. در پاره‌ی دوم نوشتار حاضر نکات فنی‌تری در این زمینه ارائه می‌کنیم.


بخش دوم


 در باب ضرورت نوشتن یا ننوشتن مقدمه


۱


پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا اصولاً نیازی به نوشتن مقدمه برای ترجمه‌ی کتاب پیکتی وجود دارد؟ مسلماً پاسخ واحدی در این‌باره وجود ندارد و قاعدتاً بایستی مورد تأیید همگان باشد که ابتدا باید تعیین کرد که عمومیت مخاطبان کتاب چه کسانی هستند؟ برای نمونه برای مخاطب انگلیسی‌زبان، در مقیاسی عام، نیازی به چنین یادداشتی احساس نمی‌شود. همان‌طور که آرتور گلدهامر مترجم مجرب متن اصلی کتاب (از زبان فرانسه به انگلیسی) هیچ افزوده‌ای با عنوان مقدمه در ترجمه‌ی خود ندارد. اما به‌نظر می‌رسد چنین کاری برای خواننده‌ی فارسی زبان، با توجه به مجموعه ا‌ی از عوامل، به‌عنوان ضرورتی مطرح باشد. اما آن‌چه موردبحث است و اهمیت دارد، محتوای مقدمه‌ای‌ست که بر این اثر (یا هر اثر دیگر) نوشته می‌شود. همان ضرورتی که نوشتن مقدمه را ایجاب می‌کند، نویسنده‌ی آن‌را ملزم می‌کند در چارچوبی خاص و متناسب با محتوای کتاب و احتمالاً زمینه‌ی آن قلم زده و شباهت‌ها و تفاوت‌های محتوای آن‌را با نوشته‌های دیگری از این دست مقایسه و طرح کند تا خواننده در یک نگاه اجمالی به شناختی کلی از اثر ترجمه‌شده نائل آید. این مقدمه حتی می‌تواند نظرات نگارنده‌ی آن‌را منعکس کند ولی در چارچوب مفاهیم و زمینه‌ی کتاب و نه داستان سرایی و به‌هم دوختن زمین و زمان برای طرح مسائلی عجیب و خارج از محدوده، آن‌هم نه در یک یا دو صفحه که در چند ده صفحه.


۲


آن‌چه مسلم به‌نظر می‌رسد ـ یا دست‌کم رنانی در پی القای آن است ـ این است که وی نه از محتوای کتاب به‌درستی اطلاعی دارد و نه از این موضوع که لااقل در دهه‌های اخیر ده‌ها کتاب با عنوان اصلی یا فرعی «سرمایه» نگاشته شده‌اند که یا در ارتباط با «سرمایه»‌ی مارکس‌ بوده‌اند یا سرمایه را با تعاریف دیگری مورد بررسی تحلیلی قرار داده‌اند. لذا این‌که عنوان کتابی واژه‌ی «سرمایه» را در خود داشته باشد لزوماً به‌این معنا نیست که بایستی شروع به ارائه‌ی تفسیر و تحلیل موهومی درباره‌ی مارکس و روال زندگی وی و بیان پی‌آمدهای منسوب به وی کرد. دامن زدن به القای این لقب یعنی «مارکس مدرن»، بدون توجه به این‌که این انگاره از کجا ناشی شده، با پرداختن دقیق‌تر به کتاب وی، دیگر چندان جایز به‌نظر نمی‌رسد. البته این خود نمونه‌ی دیگری از تناقضات رنانی است. کتابی که هم مترجم و هم به‌ظاهر ناشر بر آن می‌بالد که وی برایش مقدمه نوشته است، بر روی جلد به تصویر  مارکس در کنار تصویر پیکتی مزین است. البته که خود وی هم در مقدمه ـ همان‌گونه که در بالا آمد ـ بر همین بستر حرکت کرده و شبح مارکس بر فراز سراسر مقدمه نمایان است. با این‌حال وی تأکید می‌کند که پیکتی نه مارکس مدرن که کینز ثانی است (پیش‌تر به این مقایسه و این‌که آیا این ایده کشف رنانی است یا نه، ‌پرداختیم) و در متن بارها ذکر می‌کند که پیکتی به‌هیچ روی با مارکس قابل مقایسه نیست! حال یافتن ارتباط این مجموعه‌ از ناسازه‌ها را ظاهراً بایستی بر عهده‌ی خواننده ‌گذاشت.


49785_229۳


حال با این اوصاف، مقدمه‌ی ترجمه‌ی کتاب ـ برای مخاطب فارسی زبان ـ باید چه عناصری در خود داشته باشد؟ نخستین و اساسی‌ترین موضوع که بایستی در مقدمه گریزی به‌آن زده شود، تفاوت مفهوم واژه‌ی سرمایه از دید مارکس و پیکتی است. کالینیکوس {۲} می‌نویسد: «برای پیکتی، تمامی اَشکال ثروت می‌توانند سرمایه باشند ـ یک قطعه زمین، یک ماشین، یک آپارتمان یا یک ورقه‌‌ی قرضه. آن‌گونه که منتقدان متذکر شده‌اند، این اساساً همان تعریفی از سرمایه است که در اقتصاد جریان اصلی با آن مواجه‌ایم.در مقابل، از نظر کارل مارکس، سرمایه یک رابطه‌ی اجتماعی است. به‌طور مشخص­تر، سرمایه مجموعه‌­ی روابط اجتماعی است که به سرمایه‌­داران امکان می‌دهد تا از پول خود بهره‌‌برداری کنند و بدین‌ترتیب کنترلی است که بر وسایل تولید به‌دست می‌‌آورند. این امر به آن­‌ها امکان می­‌دهد تا کارگران را به خلق ارزش‌ و از همه مهم‌‌تر، به خلق ارزش اضافی وادارند که منبع سود آن‌‌هاست». همچنین هاروی {۳}در این باره می‌نویسد: «سرمایه یک پروسه و نه یک شیء است. پروسه‌ی گردشی‌ست که در آن پول برای پول درآوردن بیش‌تر صرف می‌شود، اما نه منحصراً به‌واسطه‌ی استثمار نیروی کار. پیکتی سرمایه را به‌صورت تمامی دارایی‌های تحت تملک اشخاص، بنگاه‌ها و دولت‌ها تعریف می‌کند که قابل دادوستد در بازارند، صرف‌نظر از این‌که این دارایی‌هابه‌کار گرفته می‌شوند یا نه. {…} پول، زمین، مستغلات، واحدهای صنعتی و تجهیزاتی که مولدانه به‌کار گرفته نمی‌شوند، سرمایه نیستند». خودپیکتی و سائز در یکی از مقالات اخیر‌شان {۴} با تعاریفی که ارائه می‌دهند این موضوع را به‌روشنی نشان می‌دهند. در حاشیه‌ی مقاله‌ی مذکور تعریف درآمد و ثروت آورده شده است: «ثروت (یا سرمایه)، یک موجودی است. موجودی متناظر با ثروت کل تحت تملک در زمان مشخص {…}».


همان‌گونه‌که می‌بینیم پیکتی عملاً هیچ تفاوتی میان ثروت (wealth) و سرمایه (capital) قائل نمی‌شود. اگر جای دوری نرویم مؤلف در خود کتاب، در بخش «سرمایه و ثروت» {۵}، همچنین بخش «سرمایه چیست؟» {۶} به این موضوع پرداخته است. اگر نخواهیم خیلی وارد جزئیات شویم، پیکتی اشاره می‌کند که همواره به‌هنگام استفاده از واژه‌ی «سرمایه» بدون شرطی اضافی، آن‌چه را که اقتصاددانان اغلب «سرمایه‌ی انسانی» می‌خوانند، و شامل نیروی کار، مهارت‌ها، توانایی‌ها و … فرد می‌شود در نظر نمی‌گیرم. وی سرمایه را به‌صورت جمع تمامی دارایی‌های در نظر می‌گیرد که می‌توانند تحت تملک قرار گرفته و مبادله شوند. همچنین پیکتی می‌نویسد که به‌منظور سادگی واژگان ثروت و سرمایه را به‌جای هم استفاده می‌کند. با این افزوده که بهتر است واژه‌ی «سرمایه» را برای اّشکال ثروت انباشت‌شده توسط بشر (نظیر ساختمان‌ها، ماشین‌آلات و …) استفاده کرد و از این‌رو زمین و منابع طبیعی را از آن مستثنی کرد.


از کنار این تفاوت اساسی نمی‌توان به‌سادگی گذشت. امری‌که به کل در مقدمه‌ی کتاب غایب است (اصولاً چه‌چیزی در ارتباط با محتوای کتاب در مقدمه وجود دارد؟). این نگرش به سرمایه مطابق با همان نگرش عمومی به این واژه است و بدیهی‌ست که چنین رویکردی، که به‌ یک معنا کنار گذاشتن عملی یکی از بزرگترین دستاوردهای فکری بشری است، از درک پویش سرمایه‌داری ناتوان خواهد بود.


۴


در وهله‌ی دوم باید سراغ آن دسته از یافته‌های اساسی رفت که پیکتی در کتاب خود توضیح می‌دهد. برای خواننده‌ی فارسی‌زبان کتاب، به‌عنوان اولین اثر چاپی منتشر شده از پیکتی، بایستی این امر روشن شود. بلامی‌ فاستر و ییتس{۷} این یافته‌ها را در قالب چهار مورد خلاصه کرده‌اند: «اول {این‌که}، روندهای مشابه، هرچند با برجستگی کم‌تری در مقایسه با ایالات متحد، تقریبا در همه‌جای جهان یافت می‌شود. دوم، در ایالات متحد، عاملی عمده در این روند، ظهور {طبقه‌ی} نخبه‌ای از «اَبَرمدیران» است، مقامات رده بالای بزرگ‌ترین بنگاه‌ها که حقوق‌های کلان دریافت می‌کنند و قدرتی آن‌چنان دارند که بدون شک می‌توانند{میزان} پرداختی خود را خود تعیین کنند{۸}. سوم، پیکتی تاکید می‌کند که ثروتمندترین یک درصد، در بخش عمده‌ای از تاریخ سرمایه‌داری، فاصله‌ای مشابه با دیگران داشته است. تنها دوره‌ای که در آن نسبت سرمایه به درآمد متوازن‌تر می‌شود و سلطه‌ی ثروت موروثی در کشورهای ثروتمند در کل کاهش می‌یابد، حدفاصل آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ و اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ است. {…} مالیات‌های سنگین بر درآمدهای بالا اعمال شد، ثروت‌های کلانی در {جریان}جنگ‌ها و رکود {بزرگ} برباد رفت و جنبش‌های طبقه‌ی کارگر ظهور کرده و مزدها و مزایای بیش‌تر و بیمه‌ی اجتماعی را به کارفرمایان و دولت‌ها تحمیل کردند {…} {۹}. چهارم، طی شصت سال و اَندی گسترش برابری، طبقه‌ی «متوسط» یزرگی ـ {شامل} متخصصان، کارمندان دولتی و کارگران اتحادیه‌ای ـ ظهور کرد، که هرچند ثروتمند نبودند، اما درآمد کافی داشتند که بهتر از {سطح}معیشت حداقلی زندگی کنند و میزان مشخصی ثروت، عمدتا به‌شکل مسکن، انباشت کنند»{۱۰}.


۵


در بخشی از مقدمه‌ی فارسی، نویسنده با اشاره‌ا‌ی کوتاه به نظر پیکتی درباره‌ی ریاضیات از کنار این موضوع سریعاً گذشته است به‌گونه‌ای‌ که ممکن است این شیوه‌ی پرداختن به موضوع، القا کننده‌ی این انگاره باشد که اهمیت ریاضیات چندان هم زیاد نیست. اما پیکتی در واقع جو حاکم بر آن دسته از دانشگاه‌ها و پژوهشکده‌های غربی را، که تکیه‌ی صرف بر ریاضیات دارند، به‌چالش کشیده و به‌طور تلویحی از آن فضا انتقاد کرده است. با این‌حال آیا این مسئله در مورد فضای دانشگاهی موجود در ایران نیز صادق است؟


۶


جدای از محدودیت‌ها و پرسش‌هایی که در ارتباط با روابط ریاضی ارائه شده مطرح اند (برای نمونه {۱۱} را ببینید)، جنبه‌های دیگری در رابطه با کار پیکتی بدون توضیح مشخص و بی‌پاسخ مانده‌اند. این‌که آیا نتیجه‌گیری‌های مبتنی بر یک سری داده‌ی مشخص ـ هرچند مبتنی بر روابط ریاضی ـ را می‌توان به‌تمامی کشورها و کلیت روابط حاکم در چارچوب نظم کنونی تعمیم داد و آیا اصلاً خود مؤلف در چارچوب کتاب درصدد انجام چنین کاری برآمده است؟ تمرکز پیکتی روی موضوع نابرابری و بررسی روندهای درازمدت است. در کوتاه‌مدت (و حتی در درازمدت) چه‌گونه می‌توان با تناقضات ساختاری سرمایه‌داری، مسئله‌ی استثمارنیروی کار و… کنار آمد؟ برای نمونه، پیکتی گردش سرمایه (… C’ – M’M – C … P) را به (M … M’) تقلیل می‌دهد و برای وی چگونگی این فرایند و آن‌چه در این میان رخ می‌دهد اهمیتی ندارد. آیا این مساله‌ی اساسی واقعاً فاقد اهمیت است؟ مسئله‌ی دیگر این است که به‌نظر می‌رسد پیکتی رخدادهای سیاسی را خارج از کلیت نظام حاکم و به‌صورت عوامل بیرونی می‌بیند، اما آیا می‌توان نظام سرمایه‌داری، در کلیت خود، را ازپی‌آمدهایش جدا وآن‌را به پاره‌های جدا از هم اِفراز کرد؟ آیا جنگ‌های جهانی، رکودها و کسادی‌ها و … (که خود به لحاظ ماهوی نفاوت دارند) عوامل بیرونی هستند یا زاییده خود سرمایه‌‌داری‌اند؟ و… پرسش‌های بسیارِ دیگری که جامعیت کتاب را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و البته این مسأله در ارتباط با تمامی پژوهش‌های علمی از این دست مطرح است. در واقع بیش از آن‌که این نقص متوجه مولف باشد، متوجه دیگرانی‌ست که از انتشار کتاب به‌وجد آمده‌اند و پرسش‌های بی‌پاسخ بی‌شمار، راه را برای نتیجه‌گیری نهایی و ایدئولوژیک از کتاب بر روی آنان می‌بندد.


سخن آخر


یادداشت حاضر در دو پاره تنظیم شد. در پاره‌ی اول به‌مقدمه‌ی فارسی نوشته شده بر کتاب پیکتی پرداخته و در پاره‌ی دوم ضمن اشاره‌ای کوتاه به ضرورت نوشتن مقدمه بر کتاب، مختصری در باب محتوای کتاب و مفاهیم طرح شده در آن نوشته شد. نشان داده شد که آن‌چه اتفاقاً نوشتن مقدمه را ضروری می‌کند دقیقاً همان چیزی‌ست که در محتوای به‌اصطلاح مقدمه‌ی فارسی مورد بحث غایب است.


در مجموع بر اساس آن‌چه به‌طور اجمالی ذکر شد، روشن است که مقدمه‌ی فارسی مذکور، هیچ‌گونه ارزش علمی و آکادمیک ندارد که بتوان به‌صورتی دیگر نقدی مفصل‌تر بر آن نوشت. نوشته‌ای سراسر غرض‌ورزانه، پیش‌فرض‌انگارانه، با تکرارهای بیهوده و پی‌درپی، که در جریان خطی و یک‌سویه‌ی تفکر یک اقتصاددان وطنی با پیش‌زمینه‌ی ایدئولوژیک و بدون عملاً کوچک‌ترین ارتباطی با محتوای کتاب و واکاوی آن نوشته شده است. نوشته‌ای که با بشارت «نظام فطری اقتصادی» آغاز و با تقدیس سرمایه‌داری «به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای بشری»، که بایستی به هر قیمتی حفظ شود، ادامه می‌یابد و با همان انگاره‌ی «محتوم» اولیه پایان می‌یابد. یادداشتی سراسر متناقض، که‌جای علت و معلول در آن تغییر می‌کند تا نویسنده نتیجه‌ی مطلوب خود را بگیرد. اوج تناقض در طرح روی جلد هویداست. تصویر مارکس در کنار پیکتی، و با این وجود اصرار مقدمه‌نویس به تفاوت عمده‌ی مارکس و پیکتی و در کنار این‌ها، حضور سایه‌ی مارکس در تمام مقدمه! لذا غرض از این یادداشت، نه پرداختن صرف به مقدمه‌ای صوری، که بیش‌تر اشاره به نوعی بیماری در سیستم آموزشی غالب و بازنمایی مقدماتی آن است.


اما اگر از جاده‌ی انصاف دور نشویم، شاید بتوان یک و فقط یک نقطه‌ی قوت برای این مقدمه قائل شدو آن این‌که می‌توان آن‌رابه‌عنوان نمونه‌ی مفصلی ازیک جزوه‌ی آموزشی برای گنجاندن در برنامه‌ی درسی نظام آموزشی کج و معوج موجود معرفی کرد تا راهنمای دانش‌پژوهان، مترجمان، ویراستاران (و احیاناً مقدمه‌نویسان و ناشران) باشد. جزوه‌ای با عنوان: «چگونه بر آثار ترجمه‌ مقدمه «ننویسیم»؟».


 


پی‌نوشت‌ها


{۱} Jorge Arnez-Prinzhorn, ‘Piketty – A new Keynes in the Making’, (June 2014) {available onwww.studentsforliberty.org}


{۲} Alex Callinicos, ‘Piketty’s theory of capital – strengths and weaknesses’, (May 2014) {available onwww.socialistworker.co.uk}


{۳} David Harvey, ‘Afterthoughts on Piketty’s Capital’, (May 2014) {available on www.davidharvey.org}


{۴} Thomas Piketty, Emmanuel Saez, ‘Inequality in the long run’, Science 344, 838 – ۸۴۲ (May 2014)


{۵} Thomas Piketty {translated by Arthur Goldhammer}, ‘Capital in the Twenty-First Century’,The Belknap Press of Harvard University Press (2014) p. 47


{۶} Ibid, pp. 45– ۴۶


{۷} John Bellamy Foster & Michael D. Yates, ‘Piketty and the Crisis of Neoclassical Economics’, (November 2014) {available on www.monthlyreview.org}


{۸} Thomas Piketty, ‘Capital in the Twenty-First Century’, pp. 315 – ۳۲۱


{۹} Ibid, pp. 274–۲۷۶


{۱۰} Ibid, pp. 260 – ۲۶۲, ۴۱۸ – ۴۲۱


{۱۱}Michael Roberts, ‘Thomas Piketty and the search for ‘r’’, (April 2014) {available onwww.thenextrecession.wordpress.com}


مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



يكشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۸ آوریل ۲۰۲۴

ستون آزاد

+ "زدن سر هشت پا" و حکایت "ببر کاغذی" رضا علوی

+ جهانِ پس از جنگ غزه  رضا علوی

+ آیا اسراییل بر نفت و گازغزه چیره خواهد شد ؟ رضا علوی

+ توتالیتریسم چیست؟ حسین مولا

+ گفتگو بارد هوش مصنوعی با حسین مولا حسین مولا

+ تفاوت مبارزه جوانان در زمان حکومت شاه ایران برای آزادی و دمکراسی با مبارزه جوانان کنونی برای آزادی و دمکراسی علیه جمهوری اسلامی چیست؟ گفتگو حسین مولا با بارد بزرگترین هوش مصنوعی گوگل

+ دو حادثه مهم  رضا علوی

+ جوانانیکه در جنبش زن زندگی آزادی شرکت کردن در چه سنینی بودند؟ Bard هوش مصنوعی

+ خود آموز دیکتاتورها رندال وود کارمینه دولوکا

+ موانع توسعه دموکراسی در خاورمیانه  دکتر امیر ساجدي

+ راز یک کشتار  رضا علوی

+ آیا غول خفته بیدار می شود ؟  رضا علوی

+ ریزش مداحان در این عاشورا رضا علوی

+ رهبر نقاب دار!  رضا علوی

+ بخش سوم : "لاریجانی ها " ؛ مردانی برای تمام فصول رضا علوی

+ حقوق زنان - کانون درگیری. فرهاد یزدی

+ آمریکا ؛ به کجا چنین شتابان ؟ رضا علوی

+ جهان و ایران در آغاز سال نو خورشیدی. فرهاد یزدی

+ نبرد برای نامزدی  رضا علوی

+ . 

+ ایران لیبرال فرهاد یزدی

+ روز جهانی زنان گرامی باد  گیتی پورفاضل

+ سالروز حمله روسیه به اوکراین فرهاد یزدی

+ کالبد شکافی" پرویز ثابتی" رضا علوی

+ سقوط محسن رنانی

+ فشار برملت ایران از دو سو. فرهاد یزدی

+ نشست واشنگتن – تلاش در راه ذلیل کردن جنبش ملی ایران فرهاد یزدی

+ الگوی روسی چپاول اموال ملی فرهاد یزدی

+ امنیت ملی – بخش دوم فرهاد یزدی

+ امنیت ملی در دهه سوم سده بیست و یکم فرهاد یزدی

+ آیا روسیه، جمهوری اسلامی را به عنوان متحد استراتژیک خود محسوب می کند؟ رضا علوی

+ منافع ملی و استقلال فرهاد یزدی

+ نقش "طنز" و شعار های "کاف دار" در جنبش انقلابی ایران رضا علوی

+ قشر میانه ایران مهرداد: یکی از همکاران سایت آینده نگر

+ دیگر چین به ایران اهمیت نمی‌دهد ! رضا علوی

+ نقش توازن قوا در جهان در خیزش ملی فرهاد یزدی

+ نیروهای مسلح در دو مقطع تاریخی فرهاد یزدی

+ تراژدی جمهوری اسلامی با مهسا امینی آغاز و با محسن شکاری پایان می‌یابد!  دکتر شیرزاد کلهری

+ دستاوردهای جنبش انقلابی ایران یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ از خیزش اجتماعی تا انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ پایان کار رژیم، تکیه بر عصای سلیمان شیرزاد کلهری

+ انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ انقلاب مدرن ایران شیرزاد کلهری

+ ادامه خیزش اجتماعی – سیاسی ایران فرهاد یزدی

+ بیانیه شماره ۱ لیدرهای میدانی  لیدرهای میدانی

+ خیزش اجتماعی نسل جوان ایران فرهاد یزدی

+ اولویت پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران فرهاد یزدی

+ با کمال تاسف و تاثر از در گذشت دوست نازنین مان محمد امینی .

+ اعتراضات مردم و راهکار های روی میز حکومت یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ تعلل نیروهای مسلح فرهاد یزدی

+ آینده در کوتاه مدت فرهاد یزدی

+ سپاه پاسداران و نجات ایران فرهاد یزدی

+ رسالت انسان در برابر آزادی سعیده امین‌زاده

+ ایران – روسیه - اوکراین فرهاد یزدی

+ نیاز به زمان فرهاد یزدی

+ مبارزه مدنی و چرائی آن کیومرث صابغی

+ دو بازنده – یک برنده. فرهاد یزدی

+ نظام سیاسی در ایران آینده فرهاد یزدی

+ آیا بایدن در انتخابات ۲۰۲۴ کاندید خواهد شد ؟ رضا علوی

+ اسطوره سیاسی از دموکراسی آمریکا تا اقتدار گرائی چین پرفسورجیم دیتو

+ اسطوره جدید و آینده سیاسی عربستان سعودی -

+ فرمان فرمایی روسیه بر نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ دگرگونی قدرت در کانون نظام فرهاد یزدی

+ برجام در تاریکی رضا علوی

+ برای مام زمین در روز زمین فرهاد یگانه‌

+ تکرار تاریخ، نابودی محتوم دیکتاتورهای بزرگ به دست خودشان است فرهاد یگانه‌

+ چرا رابطه کشورهای غربی و روسیه پس از پایان جنگ سرد، به چنین کابوسی برای اردوگاه کشورهای غربی ختم شد؟ فرهاد یگانه‌

+ تاثیر جنگ اوکراین فرهاد یزدی

+ نوروزتان مبارک .

+ چیرگی «جبهه موافقت» بر «جبهه مقاومت» رضا علوی

+ نخبه گان یا پخمه گان در حکومت اسلامی  رضا علوی

+ رویا یا کابوس ؟ رضا علوی

+ خودکامگی  تیموتی اسنایدر

+ نگاهی بر موقعیت ایران در منطقه فرهاد یزدی

+ در باره انتخابات ۱۴۰۰ مجید / ایران

+ حسن هم از میان ما رفت گروهی از یاران دیروز، امروز و فردای حسن

+ در باره ظریف ... و میدان  مجید / ایران

+ نظام اسلامی و اردوی خاور بر علیه باختر فرهاد یزدی

+ چرا سازمانهای اطلاعا تی معتقدند که آینده جهان تیره و تار است ترجمه: کیومرث صابغی

+ تضمین حداقل درآمد یکسان برای تمام شهروندان. فرهاد طالع

+ قرار داد ۲۵ ساله ؛ ماندگاری حکومت یا ترکمانچای ؟ رضا علوی

+ سخنی با آقای مهاجرانی. محمد امینی

+ مذاکره غرب با نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ هنر فاشیست نبودن ترجمه ناصر فکوهی

+ با ناسيوناليسم راه به جايي نمي‌بريم عظيم محمودآبادي

+ در آستانه چهل و دومین سالگرد انقلاب فرهادی یزدی

+ روز سياه  رضا علوي

+ مصباح یزدی ؛ معمار خشونت مقدس و طرا ح "کادرسازی " رضا علوی

+ حمله به ایران و یا حزب الله؟ فرهاد یزدی

+ تهدید از سوی قفقاز فرهاد یزدی

+ بهار آن سال و «بهار هر سال...» محسن یلفانی

+ بحران امنیتی و حکومت نظامیان فرهاد یزدی

+ جستجوی کار در ایران امروز 

+ سیاست دولت نوین آمریکا در منطقه فرهاد یزدی

+ اوباما برجام را آورد و ترامپ آنرا پاره کرد- چرا؟ مجید / ایران

+ ارزش های اندیشه های دکتر فاطمی  رضا علوی

+ مرگ نهائی رژیم  فرهاد یزدی

+ آتش افروزی در قفقاذ فرهاد یزدی

+ اندیشه چپ ، خادم غرب مهندس صلاح الدین همایون

+ تنگ تر شدن حلقه فشار فرهاد یزدی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995