خلاقیت در بنگاهها و سازمانها
پس از اينكه دربخشهای قبل در ارتباط با راهكارهاي تقويت خلاقيت بحث کردیم، در اين بخش از سلسله بحثهاي خلاقيت، نوآوري و كارآفريني، به عوامل موثر و بايدهاي تقويت خلاقيت در سازمانها و بنگاه ها مي پردازيم:
محققان در بررسی های خود شش عامل را در خلاقیت افراد موثر دانسته اند:
دانش : داشتن دانش پایه ای در زمینه ای محدودوکسب تجربه وتخصص در سالیان متمادی
توانایی عقلانی (Intellectual ability):توانایی ارائه ایده خلاق ازطریق تعریف مجدد وبرقراری ارتباطات جدید در مسایل
سبک فکری : افراد خلاق عموما درمقابل روش ارائه شده از طرف سازمان ومدیریت ارشد، سبک فکری ابداعی را بر می گزینند.
انگیزش : افراد خلاق عموما برای به فعليت درآوردن ایده های خود نيازمند انگيزش بوده و برانگیخته می شوند.
شخصیت : افراد خلاق عموما دارای ویژگی های شخصیتی مانند مصر بودن، مقاوم بودن درمقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن درمقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند.
محیط : افراد خلاق عموما در داخل محیط های حمایتی بیشترامکان ظهور می یابند.
برخي ديگر از انديشمندان، خلاقیت را نتیجه انعطاف پذیری ، قوه ابتکار و روانی فرآیند های شناختی، آزادی و ابتکار در اظهارات شخصی و وجود یک سیستم ارزشی مستقل درافراد می دانند. ايشان همچنین در بعد روانشناسی: قدرت نفس ، توانایی غلبه بر استرس ناشی از موقعیت حل مسئله و توانایی تمرکز بر مسئله، تحمل ناسازگاریهاي شناختی و تحمل ابهام، نگرشی مثبت به زندگی، انعطاف پذیری و فرآیند شناخت و استقلال فکری، زیبايي شناختی، خود ادراکی ، ارزیابی از درون و تبعیت از سیستم ارزشی درونی،انگیزه های شناختی مستقل، نیروی ابتکار، عدم انطباق و آمادگی دفاع از نقطه نظرات را در فرآیند خلاقیت مهم شمرده اند.
بايد دقت نمود اولا فرآیند خلاقيت متشکل از این مراحل است :الف-ساخت دهی ، شناخت و تعریف مساله، ب-آمادگی و کسب داده های مرتبط با مسئله،ج-ایده دهی، د-ارزیابی،ثانیا همه افراد دارای یک میزان طبیعی ازتوانایی خلاقیت هستند و این توانایی به وسیله پاره ای از عوامل تاثیر پذیر است که عبارتند از بیولوژی، شخصیت، انگیزش و آموزش، هر چند عاملی مانند آموزش را می توان به منظور افزایش خلاقیت افراد تحت تاثیر قرار داد. ثالثا محیط به عنوان جایی که خلاقیت درآن شکل می گیرد برعملکرد خلاقیت موثر است. نظر به اهمیت نقش دانش و تخصص،خصائص فردی،انگیزش، توانایی عقلانی و شرایط محیط در تقویت نظام خلاقیت کارکنان به ملاحظاتی در این ارتباط جهت دقت لازم می پردازیم:
دانش و تخصص
پرواضح است که دانش و تخصص باعث درک و تغییر در نگرش افراد مي شود که این درک می تواند در شناسایی مسایل و برانگیختن حساسیت افراد نسبت به مسایل، مهم و موثر باشد.به همین لحاظ در این مرحله فرد یا افراد باید در زمینه مورد نظر دارای دانش پایه ای و بنیادی قابل قبولی باشند. مطالعات متعدد در زمینه خلاقیت نشان داده است که افراد عمدتا در زمینه ای خاص و محدود که در آن زمینه دارای دانش تخصصی می باشند،خلاق هستند. به عبارتی غالبا خلاق بودن افراد،در توانایی ها و صلاحیت های تخصصی در زمینه مربوطه است. دانش تخصصی لزوما به معنای سپری کردن دوره های رسمی دانشگاهی و آکادمیک نیست. در پاره ای از مطالعات مشاهده شده است که سالیان متمادی تحصیل و کسب دانش در یک زمینه تخصصی منجر به عدم انعطاف پذیری فرد و تعصب و جزءنگری در قلمرو دانش افراد گردیده است . با این حال سازمان و مدیریت عالی اولا باید به هنگام انتخاب و گزینش پرسنل و همچنین به هنگام انتصابات به تطابق بین ویژگیهای شغل و شاغل توجه کافی داشته باشند. ثانیا به كاركنان فرصت و زمان لازم جهت کسب دانش مرتبط و نیز کسب تجربه در زمینه کاری آنها داده شود.چراکه عموما طرح ایده های خلاق پس از درگیری عمیق فرد با مسئله بروز می کند. به همین دلیل يكي از محققين مطرح در اين حوزه عنوان کرده که دست یابی به خلاقیت واقعی پس از ده سال درگیری در آن مسئله حاصل شود. این میزان درگیری در آن مسئله منجر به کسب تخصص در آن زمینه می شود. از اين رو سازمان ها و مدیریت هاي عالی می باید زمینه هایی را فراهم کنند که افراد با دانش و متخصصان سازمان، نه تنها انگیزه لازم را برای انجام خلاقیت در امورات خویش داشته باشند، حتی در پاره ای اوقات آنها را وادار به تجربه کردن خلاقیت کنند. ضمن اینکه لازم است از تغییرات مداوم پست های سازمانی كاركنان خودداری شود. به عبارتی به منظور درک تمامی اجزاء و عناصر شغل و وظایف، فرصت و زمان کافی در اختیار پرسنل قرار داده شود. نیز با کمک آموزش، بازرسی های متعدد و پیوند عملکرد پرسنل و مدیران زمینه برای بکارگیری دانش افراد درون سازمان مهیا شود.
خصایص فردی
داشتن ویژگیهای فردی و شخصیتی خاصی از قبیل ریسک پذیر بودن ، مصربودن، شهامت و شجاعت داشتن در بین اعضا سازمان برای فعالیتهای خلاقانه حائز اهمیت است.کسانی که توانایی بی انطباقی و ناهمنوایی با سایر اعضاء به عنوان عاملی که در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن مقاومت می کند، داشته باشند. افرادی با این خصایص شخصیتی توان مطرح کردن و نشان دادن مسائل و نیز طرح فرصت ها را دارند. در کارهای خلاق ویژگیهای شخصیتی خاصی از قبیل ریسک پذیر بودن، مصر بودن، و داشتن شهامت و شجاعت از اهمیت بالایی برخوردار است. از آنجایی که بسیاری از این خصایص در گذشته فرد شکل گرفته است ،سازمان باید به هنگام استخدام و بکارگیری افراد به این موارد توجه خاص داشته باشند.بدیهی است که افزایش امنیت شغلی، اقتصادی و اجتماعی پرسنل و نیز نهادینه شدن فعالیتهای ارگانهای حمایتی در سازمان ها می تواند در سوق دادن پرسنل و افراد به تک رویهای عقلایی و عدم هماهنگی غیر منطقی با گروه موثر باشد.
در فرهنگ رایج اجتماعی و سازمانی کشورمان غالبا تکروی مترداف مخالفت و تضاد با هنجارها و مصلحت های پذیرفته شد ه و حتی نقض قوانین و مقررات حاکم تفسیر می شود.در حالی که منظور از ناهمنوایی و میل به تکروی به معنای به کارگیری دانش ،تجارب ،سلایق،نگرشهای شخصی در انتخاب راهکارهای مختلف به گونه ای که فرد امکان انتخاب و ارائه راهکارهای منحصر به فرد داشته باشد.
در فعالیتهای خلاقیت نه تنها بی انطباقی و تکروی مهم می باشد. بلکه پایداری و سماجت فرد نیز حائز اهمیت است. به عبارتی فرد خلاق هم دارای توانایی ارائه طرح و راه کارهای منحصر به فرد را دارد و هم اینکه در پیش برد طرح و ایده خویش و به فعل رساندن آن مصر و پایدار هستند.
انگیزش
به منظور تشویق فعالیتهای خلاقیت باید ساختار پاداش دهی مناسبی طرح ریزی شود.ساختار پاداش دهی مبتنی بر ترفیعات،افزایش دریافتی و سایر پاداشهای مادی صرف برای کارهای خلاقیت مضر بوده و در طی زمان کارایی و اثربخشی خود را از دست می دهد.به این منظور بایستی ساختاری طراحی شود که در عین شامل بودن پاداش های مادی پاداش های غیرمادی را نیز در بر داشته باشد.پاداش هایی از قبیل کاهش مسئولیتهای اداری ، به منظور امکان صرف وقت بیشتر در کارهای خلاقانه، و نیز توجه خواص به این افراد و فعالیتهایشان به گونه ای که این افراد در سازمان احساس تعلق خاطر نمایند.در کارهای خلاقیت نباید ارزیابی صرفا بر اساس نتایج باشد بلکه بهتر آن است که بر اساس استراتژی های به کار گرفته شده و نیز پیشرفتها استوار باشد.
توانایی عقلانی
فرد خلاق بایستی از توانایی عقلی ترکیبی به منظور ایجاد ارتباط جدید،تالیف جدید مسائل و دیدن چیزها بهره مند باشد.افراد خلاق به هنگام برخورد با مسائل جدید عموما به دنبال آن هستند که کارهایشان را به روش خودشان انجام دهند(در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد) به عبارتی آنها سبک فکری ابداعی را بر می گزینند.چناچه بپذيریم که در هر مسئله نزدیکترین موقعیت به آن مسئله بیش از سایر موقعیتها توان درک و تحلیل آن را دارد،آنگاه بایستی به پرسنل اجازه داده شود تا در انجام وظایف خویش خلاقیت خود را به کار گیرند.
محیط
محیط تعیین کننده میزان ریسک مواجه شده با فعالیت خلاقیت است .این میزان ریسک را می توان به وسیله دانش ، انگیزش،پاداش مناسب و غیره به حداقل رسانيد.مدیران و سرپرستان باید در داخل سازمان ، محیطی حمایتی را برای افراد خلاق مهیا کنند و بهتر آن است که مدیران به عنوان الگوی سازمان سبک های فکری ابداعی و بدیع بکار گیرند.تجربه های موفق سازمانی در مورد خلاقیت بیانگر وجود و حضور محیطی حمایتی برای چنین فعالیتهایی بوده است ، چنانچه محیط سازمان را به سطوح مختلف مدیریت ،همکاران و قوانین و مقررات ،محدود کنیم در چنین سازمان ها یی مدیران عالی و سایر همکاران زمینه و بستر مناسب را جهت به فعل رساندن و طرح ایده های خلاق از سوی پرسنل مهیا می کنند.عمده ترین دلايلي كه موجب عدم استقبال از خلاقيت از سوی مدیران و همکاران عنوان شده است عبارت است از : عدم دانش کافی و مرتبط مدیران و همکاران در تحلیل ایده ها، مقاومت و جبهه گیری مدیران و همکاران به منظور اثبات عدم توانایی های فرد خلاق، بیم از کاهش اعتبار سازمانی مدیران به دلیل درخشش افراد خلاق.
در زمینه فراهم کردن بستر مناسب جهت فعالیت خلاق باید فرهنگ سازمان به گونه ای حمایتی تدوین و دنبال شود. همچنین عملکرد واحد سازمانی با عملکرد افراد خلاق مرتبط شود. با استعانت از فرهنگ سازمانی، آموزش و ایجاد انگیزه، سعی شود که همکاران ضمن همکاری و همراهی با فرد خلاق بر آن باشند که خود نیز خلاقیت را تجربه کنند.به منظور ایجاد انگیزه به هنگام تخصیص پستهای سازمانی و انتصابات و نیز از بعد مالی توجه خاصی به افراد خلاق معطوف شود.