آينده پژوه در واقع حقايق تاريخي ودانش علمي را به كار مي گيرد وارزش هاي بشري و تخيل را به آنها مي افزايد تا تصويرهايي از آن چه كه در آينده ممكن است به وقع بپيوند خلق كند.
تفاوت آينده پژوهي با طالع بيني
مطالعهي آينده، گاه با طالع بيني اشتباه مي شود. هر چند هر دوي اينها شيوه هاي پيش بيني آينده هستند اما وجه اشتراك چنداني با يكديگر ندارند. آينده پژوهان برخلاف طالع بينان كه رويدادهاي آينده را صرفاً به قضا و قدر نسبت مي دهند بر اين باورند كه جهان آينده از طريق تصميم ها واقدامات انسان شكل مي گيرد. به علاوه آينده پژوهان به جاي استفاده از اسطرلاب و يا ابزارهاي جادويي از ابزارهاي علمي يا منطقي استفاده مي كنند. تفاوت مهم ديگر اين است كه طالع بينان روي آيندهي شخصي افراد تمركز مي كنند درحالي كه آينده پژوهان به آيندهي جوامع و تمدن بشري توجه دارند. آينده پژوه در واقع حقايق تاريخي ودانش علمي را به كار مي گيرد وارزش هاي بشري و تخيل را به آنها مي افزايد تا تصويرهايي از آن چه كه در آينده ممكن است به وقع بپيوند خلق كند.
آينده پژوهي در دوران گذشته
نه تنها سروش غيبي دلفي(اشاره به معبد دلفي دريونان باستان دارد كه كاهنان در آنجا به پيشگويي مي پرداختند ومردم و صاحب منصبان پرسش هاي خود رامطرح مي كردند و ندايي غيبي به آن ها پاسخ مي گفت.)بلكه نخستين مورخان يونان باستان، نيكان دوره آينده پژوهان امروز به شمار مي آيند. آن ها به منتقد سنت بدل شده و پيش گام هردوت (پدرتاريخ) بودند. علاوه بر مورخان ،فيلسوفان باستان نيز به رشد وتكامل پديدهي آينده پژوهي معاصر كمك كردند. كتاب جمهوري افلاطون آغازگر سنت آرمان شهري (utopia) بود كه در گسترش مطالعات آينده نقش معمي ايفا كرد جهان باستان علاوه بر نوشته هاي تاريخي و تخيلي ايدههاي متعدد ديگري رانيز آفريد كه روي هم رفته در تفكر بشر راجع به آينده موثر بودند. براي مثال مسيحيت سه نظرگاه كاملاً متفاوت دربارهي آينده مطرح مي كرد كه به گفتهي هاروي كاكس(دانشمند الهيات) هر سهي آن ها هنوز پيروان بسياري دارند. ديدگاه مكاشفه اي (Apocalyplic)، ديدگاه فرجام گرا (Teleological) وديدگاه پيامبرانه (prophetic). ادبيات مكاشفهاي سرشار از نمادگرايي زنده اي كه عمدتاً متاثر از نفوذ مذهبي ايرانيان بوده ،است و درون مايه هاي آن آميزه اي از رهبانيت، جبرگرايي، انفعال و ترك وظايفي است كه به دنياي مادي مربوط مي شوند. نظرگاه فرجام گرا آينده را چون پرده برداري از فرجام نهفته در ذات كيهان يا ماده ي اوليه ي آن مي بيند كه به سوي يك پايان قطعي به پيش مي رود. پيش گويي پيامبرانه، به گفتهي كاكس اغلب به اشتباه با فال بيني و غيب گويي يكسان شمرده شده است، اما اين حقيقت ندارد. پيامبران الهي همگي با كلام پيش گويانه و پيامبرانه از آينده سخن مي گفتند. آن ها به اين دليل چنين مي كردند كه معتقد بودند آينده محتوم و معذور نيست بلكه اين انسان ها هستند كه آينده را شكل مي بخشند.
آينده پژوهي در دوران معاصر
روندهاي جهان باستان كه مي توانستند به يك آينده پژوهي آگاهانه بينجامند با انحطاط امپراتوريهاي بزرگ ايران و روم از بين رفتند.اما در اروپا طي سده هاي يازده و دوازده ميلادي نهضتي ظهور كرد كه در قرون 13و14و15 نيز آرام آرام شتاب يافت. نويسندگان زيادي با الهام از كتاب جمهوري افلاطون آرمان شهر خود را ترسيم مي كردند. به عنوان مثال مور در سال 1516 م جزيره اي آرماني كه تجسم يك جامعهي سعادتمند بود را به رشتهي تحرير در آورد. يك قرن بعد انگليسي ديگري آرمان شهر تازه اي آفريد كه در پيش برد تفكر آينده نگرانه اهميت بيش تري يافت. در طول اين سالها تا اواسط قرن 20 م دانشمندان زيادي همچون ديدروودالامبر(Diderot & Dalabert)، جي.بي. بري(J.B,bury)و سپاستين مرسيه فرانسوي كمك شاياني به پيشرفت اين علم از طريق نگاشتن كتابهاي فراواني كردند.
دههي معروف 1960 دههي پيدايش سازمانهاي آينده پژوهي در گوشه و كنار جهان بود.در اين سالها همزمان با پيدايش اين سازمانها كتابهاي مقدماتي خوبي در اين موضوع پديد آمد.همچون كتاب مدخلي بر هنر و علم شناخت و شكل دهي به جهان فردا كه كتابي كلاسيك است و هنوز هم در دسترس بوده و آنرا رئيس انجمن علمي آينده پژوهي آقاي ادوارد كورنيش ويرايش كرده است. اين كتاب با همكاري گستردهي اعضاء و كاركنان انجمن جهاني آينده پژوهي نوشته شده و شكل تكامل يافته" پروژهي گسترده فهرست منابع براي قرن سوم امريكا" است. سال 1967 شاهد اولين كنفرانس جهاني آينده پژوهي بود كه در اسلو برگزار شد. اين اجلاس و شركت كنندگان آن به عنوان منبعي براي تعريف كتاب" بشريت در سال 2000" مورد استفاده قرار گرفت. اين كتاب توسط دو تن از اعضاي اصلي اجلاس يعني روبرت يونگ ( موسس آينده پژوهي وين) و جان گالتون(رئيس فدارسيون جهاني آينده پژوهي بعد از برت ران دي جوونل) نوشته شد. پس از اين سالها در دهه 90 افرادي همچون ريك اسلاتر (بنيانگذار مركز آينده پژوهي استراليا) و رولف كربيج (نويسنده كتاب آينده پژوهي وسياست) نقش عمده اي در مطالعات آينده پژوهي ايفا كرد ند. در همين سالها يكي از نويسندگان جهان سومي به نام" ضياءالدين سردار" نظرات و انتقادات مبسوطي را نسبت به گسترش آينده پژوهي در مقالهي با نام" استعمار آينده" بيان داشت.
در پايان اين سالها و آغاز قرن بيست و يك بايد از نويسندگاني مانند يونجي ماسودا( استاد ژاپني علوم اطلاعات)و پاول كندي( استاد تاريخ و نويسنده كتاب آمادگي براي قرن بيست و يك) نام برد. در واقع بايد اذعان داشت كه در قرن اخير اكثر نويسندگان توانسته اند با تبيين اصول و موضوعات اين علم راهي نو در برابر آينده پژوهان در آينده بگستراند.
منابع:
1)الفباي آينده پژوهي،انتشارات كرانه علم،عقيل ملكي فر و همكاران(آصف)
2)راهنمايي براي آشنايي با ادبيات آينده پژوهي،جل دال،ترجمه دفتر سياست پژوهي فناوري دفاعي-موسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي،ارديبهشت1383