میتوان روشهای برنامه ریزی را بصورت یک طیف نمایش داد. در یک سر طیف، روشهای هنجاری (ارزشی) و ایدئولوژیک همچون رادیکالها، آنارشیستها، فمینیستها و ... وجود دارد که هدفشان ایجاد یک بسیج اجتماعی است. در سر دیگر طیف، روشهای محافظه کارانه ای همچون مدیریت، اقتصاد، سیاستگذاری، مهندسی سیستمها وجود دارند که هدفشان فعالیت در خدمت وضع موجود است. در این میان، مبانی معرفت شناسی سیاستگذاری عمومی را میتوان در موارد زیر معرفی کرد.
• سیاستگذاری عمومی، در یک جمله، تصمیم گیری دولتی است.
• شامل دانشهایی است که این تصمیم گیری را پشتیبانی و تحلیل میکنند.
• تجزیه و تحلیل سیاستهای دولتی در هر رشته، از دانش آن رشته تا حدی فاصله میگیرد.
• بر پایه علم اقتصاد و فلسفه شکل گرفته است اگر چه تغییراتی در آنها ایجاد میکند.
• یک رشته ی علوم اجتماعی کاربردی است که در آن از:
علوم سیاسی
جامعه شناسی
روانشناسی
اقتصاد
فلسفه
اقتباس شده است.
سیاست، دارای دو معنای مختلف است:
• علم قدرت
• علم اداره
در سیاستگذاری عمومی، کلمه سیاست به معنای دوم (علم اداره) مطرح است.
در سیاستگذاری عمومی، متدولوژی میان رشته ای و چند رشته ای مطرح است. از طرف دیگر، در سیاستگذاری، چیزی به نام علم قطعی وجود نداشته، زیرا نوعی نسبی گرایی عقلانی در آن وجود دارد. بعبارت دیگر، هدف، انتخاب گزینه ای بوده که در راستای منافع خودمان، ذینفعان و هنجارهای موجود بطور نسبی بهتر باشد. در این علم، هیچ گاه شرط کافی برای تثبیت قطعیت ادعاهای علمی برآورده نخواهد شد. سیاستگذاری عمومی با دانشهایی همچون :
مهندسی سیستمها
ریاضیات کاربردی و آمار
نظریه بازیها
سایبرنتیک
نظریه اطلاعات و مدیریت دانش
و ...
سر و کار دارد. همچنین، تئوریها و مدلهای مختلفی در سیاستگذاری عمومی وجود دارد:
تئوری و مدل فرآیندی
تئوری و مدلهای تصمیم گیری، اجرا و ارزیابی
تئوری و مدل عقلانی
تئوری و مدل نخبگان
تئوری انتخاب عمومی
برای مثال، اجزای مدل فرآیندی (چرخه سیاستگذاری عمومی) از موارد زیر تشکیل شده است:
1. صورتبندی مسایل سیاستی
2. ارزیابی و تدوین راه حلها (بر اساس یک مبانی نظری)
3. تصمیم گیری، که خود شامل دو نوع "فرآیندهای رسمی تصمیم گیری" و " فرآیندهای روحی و روانی تصمیم گیری" است.
4. اجرا و بازخورد
5. ارزیابی سیاستهای اجرا شده
در ادامه هر یک از اجزای این مدل بطور خلاصه توضیح داده میشوند.
1. در صورتبندی مسایل سیاستی، این موضوعات، مطرح میباشند:
. هر مسئله سیاستی، یک معضل اجتماعی است.
. چگونه یک پدیده، تبدیل به مسئله میشود و چگونه در دستور کار دولت قرار میگیرد؟ در این میان، بحرانهای فرهنگی-اجتماعی، منافع افراد و گروههای ذینفع، آرمانها و ایدئولوژیها و منافع خود دستگاه حاکم قدرت، تاثیر گذار میباشند.
. مسائل سیاسی، ابعاد مختلف داشته و پیچیدگی دارند.
. مسائل سیاستی، به هم پیوسته هستند
. مسائل سیاستی، سلسله مراتبی هستند.
. مسائل سیاستی، در اکثر مواقع، راه حلی برای مسائلی دیگر، غیر از مسأله اصلی ارائه میدهند.
در این میان، مشکلات اجتماعی، اقتصادی، دارای مشخصات و ویژگیهای زیر میباشند:
. با یک مجموعه نظام کلی، به نام نظام مشکلات، که همگی دارای وابستگی متقابل میباشند، روبرو هستیم.
. مشکلات، پدیده هایی ذهنی هستند.
. مشکلات از طریق گروههایی که آنها را تعریف میکنند، ساخته میشوند.
. مشکلات، پویا و کاملاً در حال تغییر و تحول میباشند.
برای مثال، در مورد هدفمندی یارانه ها، آیا مشکل، مصرف بالای انرژی است؟ یا بی عدالتی است؟ اگر مشکل مصرف بالای انرژی است، به خاطر مصرف مردم است یا بخاطر مصرف توسط تاسیسات شرکتهاست؟
در این میان، آیا فرمولی وجود دارد که بتواند به تمامی مسائل قبلی پاسخ دهد؟ خیر. راه حلهای مختلف برای مسائل متعدد، اثرات متناقضی بر روی آن مسائل دارد. از این رو باید بوسیله رهیافتهایی، یک یا چند مسأله محدود را انتخاب کرد.
2. ارزیابی و تدوین راه حلها
در انتخاب یک تصمیم، حتماً یک ترجیح وجود دارد که در سطحی پیشرفته تر، مبانی نظری نامیده میشود:
. برداشت سیاستگذار از جهان و جامعه چیست؟
. حوزه مورد نظر چه جایگاهی در ساختار کلی سیاستها دارد؟
رهیافتهای تولید راه حل عبارتند از:
. رهیافت منافع (به حداکثر رسانی منافع یک گروه)
. رهیافت عینی و علمی: بهترین راه انجام کار که بتواند همه را راضی کند و حتی الامکان منافع همه را کسب کند، چیست؟
. رهیافت ارزشی و هنجاری
. رهیافت تجربه ای (درس آموزی از اجتماع و تبدیل به مدل)
. رهیافت دموکراتیک (حفظ منافع اکثریت در عین حفظ حقوق اقلیت)
3. تصمیم گیری (انتخاب از میان یکی از راه حلها). در این میان نیز، مدلهای زیر وجود دارد:
. مدل سنجش عقلایی: عقلانیت کامل و محدود. بر مبنای فرض پایه ای این مدل، انسان طماع و به دنبال نفع است.
. مدل تدریجی تصمیم گیری: تصمیم گیری حاصل تجربه و یادگیری است.
. مدل روانشناسانه. بر مبنای فرض پایه ای این مدل، انسان ترسو و به دنبال دفع ضرر است.
4. اجرای سیاستگذاری عمومی
ادبیات علمی بسیار متنوعی در این زمینه وجود دارد. در این ادبیات، دو نسل سنتی وجود دارد:
. اجرا باید از بالا به پایین رخ دهد.
. اجرا باید از پایین به بالا رخ دهد.
با این وجود، در نسل سوم و مدرن اجراپژوهی، شبکه ها و ساختارهای اجتماعی باید در اجرای سیاستها مورد توجه باشند. نگاشت نهادی و نظام ملی نوآوری مبتنی بر همین مدل شبکه ای است.
در این میان عوامل متعددی در شکست اجرای سیاستها دخیل هستند. برای مثال، شکست برنامه چهارم را میتوان ناشی از موارد زیر دانست:
. تکثر و تعدد اهداف و مقاصد سیاستگذاران (وجود اهداف متعدد در برنامه چهارم)
. بخشی گرایی
. سیستم تار عنکبوتی سیاستها (برای اجرای یک سیاست، شبکه متعدد و بهم پیچیده ای باید همزمان با هم حرکت کنند)
. تعدد قوانین
. عدم تناسب فرآیند بودجه ریزی با سیاستها
. عدم مطالعه اجرا (فقدان اجراپژوهی)
. فقدان اراده سیاسی
. عدم مشروعیت فرآیندی توسط دولتهای بعدی