فاصلة سنی، ترتیب تولد، تعداد اعضای خانواده، همه عواملی هستند که بنا به دیدگاه روانشناختی پیکربندی خانوادگی را تشکیل داده و بر ويژگیهای شخصیّتی و احساسی هر فرد تأثیر میگذارند (سوینی، 1981؛ به نقل از آرمیتاج، 2007 ص 11). فاصلة سنی در تبیین شخصیّت از اهمیّت ویژهای برخوردار است. با وجود این که فاصلة سنی بین همشیرها مورد توجه بسیاری از پژوهشگران بوده است، اما در مورد آن توافق چندانی انجام نگرفته است. بر طبق نظریة آدلر اگر فاصلة سنی بین همشیرها کمتر از 3 سال باشد، نسبت به همشیرهایی با فاصلة سنی بیشتر از 3سال، تفاوت ها کمتر چشمگیر خواهد شد. آدلر معتقد است فاصلة سنی کم بین خواهرها و برادرها باعث دلبستگی بیشتری بین فرزندان میشود. بنابراین از آن جا که فاصلة سنی منجر به پیدایش مجموعهای از ويژگیهای کاملاً منحصر به فرد در هر کودک میگردد، حائز اهمیّت است (آنسباچر،1956،زوارت،1982).درنظریة آدلر ترتیب تولد قویترین پیشبینیکنندة شخصیّت است (بیلینگهام، 1989). آدلر (1937)، معتقد است اگرچه کودکان یک خانواده محیطهای زندگی مشابهی دارند، اما فرزندان به طور متفاوتی به موقعیّت مشابه، واکنش نشان میدهند. وی معتقد است موقعیّت روحی و روانی هر کودک، منحصر به فرد بوده و با خواهرها و برادرهای دیگر به خاطر نوع توالی آنها، متفاوت میباشد. با این وجود، جایگاه کودک در ترتیب تولدهای متوالی نیست که بر شخصیّت تأثیر میگذارد، بلکه تا حدودی، شرایطی که در آن متولد میشود و مقدار توجهی که از والدین دریافت میکند و تفسیری که از جایگاه خود در خانواده دارد؛ نیز مهم است (آنسباچر و آنسباچر، 1956؛ به نقل از سارویان،1990). بنا به نظریة تضعیف امکانات، در هر خانواده، امکانات خانوادگی بین کودکان تقسیم میشود. بنابراین، هر اندازه تعداد افراد خانواده بیشتر باشد، به همان اندازه سهمِ هر کودک کمتر خواهد بود. منظور از امکانات خانوادگی عبارت است از: زمان، امکانات و مراقبتهایی که والدین به کودکان اختصاص میدهند، درآمدهای اقتصادی و امتیازهای فرهنگی و اجتماعی متفاوت (کلاسهای موسیقی، خط، نقاشی، زبان، مسافرت و....). به عبارت دیگر، در خانوادههای کم اولاد، والدین بهتر میتوانند به فرزندان خود برسند (بلک، 1989؛ پاول،1989؛ به نقل از جیمز وندر، زندن؛ 1383). لذا در خانواده، فرزندان بعدی میزان کمتری از منابع والدینی را در دسترس خواهند داشت. فرزندان در خانوادههای پرجمعیّت باید شیوههای جایگزینی شان را افزایش دهند. بدین صورت که آنها جستجوی توجه والدین را بیشتر میطلبند. علاوه بر آن، نسبت به خانوادههای کوچکتر، بیشتر به توجه کم والدین عادت میکنند (نایمن،2001؛ به نقل از مُین ساید،2004). البته به نظر میرسد که خانوادههای بزرگ از لحاظ تربیت فرزندان مزیتهایی نیز داشته باشند، از جمله اینکه برای والدین دشوار است که برای هر فرزند خود بیش از حد وقت بگذارند و در ایفای نقش خود زیاد سختگیری کنند. کودکان چنین خانوادههایی غالباً خود میآموزند چگونه مشکلاتشان را حل کنند، از خودشان مراقبت نمایند و تعارضهایشان را برطرف کنند؛ زیرا والدین آنها، آن قدر سرشان شلوغ است که نمیتوانند به تکتک فرزندان توجه دقیق داشته باشند یا به حل تکتک مشکلات آنها بپردازند. خانوادههای بزرگ بسترهای آموزشی مناسبی هستند تا فرزندان بیاموزند چگونه مستقل بار بیایند (تامپسون و رودلف،1384). بنا به نظر تومن (1967)، فرزندان در خانوادههای پرجمعیّت به ويژه فرزندان میانی احساس تنهایی و انزوای بیشتری میکنند (آرمیتِج، 2007). بنابراین منطقی است که در خانوادههای پرجمعیّت نسبت به خانواده های کم جمعیّت، میزان توجه والدین به طور معناداری بین فرزندان تقسیم میشود (به نقل از مُین ساید 2004). روش: جامعة پژوهش حاضر در برگیرنده کلیة دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه گیلان میباشد. جمعیّت یاد شده بالغ بر 7801نفر میباشد. در مجموع368 نفر به روش خوشهای از چهار دانشکده فنی مهندسی، منابع طبیعی، تربیت بدنی و علوم پایه انتخاب شدند و تمام آزمودنیها به فرم کوتاه پرسشنامة شخصیّتی نئو به نامNEO-FFI پاسخ دادند، كه يك پرسشنامه 60 سؤالي است و براي ارزيابي 5 عامل اصلي شخصيّت (روانرنجورخویی، برون گرایی،گشادگی نسبت به تجارب، توافقپذیری، وظیفهشناسی) به کار میبرد. پاسخنامه اين پرسشنامه بر اساس مقياس ليكرتي (كاملاً مخالفم، مخالفم، بيتفاوت، موافقم و كاملاً موافقم ) تنظيم شده است.اعتبار خارجی این پرسشنامه توسط مك كري و كاستا (1983)، بين 83/0 تا 75/0 گزارش شده است ( نقل از گروسي فرشي، 1381). در هنجاريابي آزمون NEO توسط گروسي فرشي (1381) ضريب همبستگي 5 بُعد اصلي بين 56/0 تا 87/0 گزارش كرده است. برای محاسبة داده های پژوهش از روش رگرسیون چندمتغیری همزمان استفاده شد. نتایج: نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره همزمان نشان داد که در بُعد روان رنجورخویی شخصیّت، از میان پنج متغیر پیش بینی کننده (جنسیّت، ترتیب تولد، تعداد اعضای خانواده، تحصیلات پدر و تحصیلات مادر) دو متغیر ترتیب تولد و جنسیّت ارتباط معنادار داشتند. در دو بُعد شخصیّتی برون گرایی و وظیفه شناسی تنها متغیر ترتیب تولد ارتباط معناداری داشته است. نهایتاً در دو بُعد شخصیّتی گشادگی نسبت به تجارب و توافقپذیری هیچ کدام از متغیرهای پیش بین ارتباط معناداری نداشتند.
زهرا اطمینان-- فارغ التحصیل کارشناسی ارشد، دانشگاه گیلان
موسی کافی - استاد راهنما، استادیار دانشگاه گیلان
مصطفی جعفری - استاد مشاور، کارشناس ارشد دانشگاه شهید بهشتی