Peter Bisho p, Andy Hines and Terry Collins
مقدمه
سناریو نمونه کاملی از مطالعات آتی است، زیرا اصول اصلی این رشته را در بر می گیرد که عبارتند از:
- بسیار مهم است که به طور عمیق و خلاقانه درباره آینده فکر کنیم و یا اینکه ریسک غافلگیر شدن را بپذیریم.
- در همین زمان، آینده مطمئن نیست، بنابراین باید آمادگی آینده چندگانه ای را داشته باشیم، نه فقط آینده ای که انتظار رخ داد آن را داریم.
سناریوها شامل داستانهایی از این آینده های چندگانه هستند، از آینده مورد انتظار گرفته تا آینده عمومی، به اشکالی که به طور تحلیلی منسجم و به طور خلاقانه ای درگیر هستند. یک سناریو خوب، توجه ما را جلب می کند و می گوید، "خوب به این آینده نگاه کن. این می تواند آینده تو باشد. آیا برای آن آماده ای؟"
همانطور که مشاوران و سازمانها ارزش سناریوها را تشخیص می دهند، به یک تکنیک سناریو روی می آورند، در واقع تکنیک خوبی که حالت کلی برای تمام کارهای سناریو آنها است. آن تکنیک، روش ماتریسی شبکه تجارت جهانی هلندی (GBN ) است که توسط پیر واک در دهه 70 ایجاد شد و توسط شوارتز (1991) در هنر دیدگاه بلند مدت و ون در هیجن (1996) در سناریوهای هنر مکالمات استراتژیک به شهرت رسید. در حقیقت، میلت (2003، ص. 18) آن را "استاندارد طلایی ایجاد سناریو مشترک می خواند."
درحالیکه تکنیک GBNروش بسیار خوبی است، جای تاسف است که آنقدر این زمینه پیچیده است که اکثر کاروران حتی نمی دانند که این تنها یکی از بیش از دهها تکنیک برای توسعه سناریوها است. شیوه ها و تکنیکهای بسیار زیادی وجود دارند که تحت واژه سناریو قرار می گیرند که میلت (2003، ص.16) می گوید "حل ابهام در تعاریف و روشهای سناریو، اولین مرحله لازم برای آوردن ارزش تفکر و توسعه به مخاطبان گسترده تر است."اخیرا یک سری دیدگاههایی منتشر شده اند که پاسخگوی نیازهای میلت هستند. ابتدا، به ابهامات و تعاریفی می پردازیم که روش تحقیق ما را توصیف می کنند، سپس دیدگاهها را بررسی می کنیم و سرانجام، تکنیکهای خاص سناریو را تحلیل می کنیم.
ابهامات
این بخش به سه ابهام اساسی در متن سناریو می پردازد:
شاید رایج ترین ابهام در هنگام بحث درباره سناریو، برابر دانستن توسعه سناریو با برنامه ریزی آن باشد. ما پیشنهاد می کنیم که برنامه ریزی سناریو، بیشتر باید با یک مطالعه پیشگویی کامل انجام شود که در آن توسعه سناریو به طور اختصاصی تر به خلق داستانهای واقعی درباره آینده می پردازد. برنامه ریزی سناریو، فعالیت جامعتری است که توسعه سناریو یک جنبه آن محسوب می شود.
یک ابهام ظریف تر، برابر دانستن واژه "سناریو" با "آینده دیگر" است. به عبارت دیگر، تمام توصیفات آینده دیگر، سناریو فرض می شوند. تعریف محدودتری از سناریو، تنها روی داستانهایی درباره آینده دیگر تمرکز خواهد کرد. با این تعریف محدود، ممکن استسایر روشهای پیش بینی، آینده دیگری را ایجاد کنند، اما سناریو تولید نمی کنند. با این وجود، در عمل، تعریف گسترده تر سناریو به صورت آینده دیگر، چه به شکل داستان باشند و چه نه، غالب شده است. لذا، مجموعه کاملی از روشها برای توسعه سناریو، شامل تقریبا تمام روشهای پیشگویی می شود، زیرا آنها آینده دیگر هم تولید می کنند. در حقیقت، چیزهای کمّی درباره ایجاد واقعی داستانها در اکثر روشها گفته شده است. بیشتر به ایجاد هسته اصلی یا منطق سناریو توجه شده است، که می توان با هر تعداد روشی آن را انجام داد. به این نتیجه رسیدیم که مبارزه با یک تعریف محدودتر بی معنی است و لذا فهرست روشهای ما بر مبنای کار جاری قرار دارد و شامل الحاق روشهای پیش بینی می شود چه داستانی را تولید کنند و چه نکنند.
ابهام سوم، برابر دانستن اصطلاحات روشها و تکنیکها را در بر می گیرد. این اصطلاحات به طور مترادف در متون و در عمل مورد استفاده قرار می گیرند. تفاوتهای جزیی در این اصطلاحات وجود دارد، با روشی که بیشتر روی مراحل اجرای فرآیند و تکنیکی که روی روش خاصی متمرکز است که در آن مراحل انجام می شوند. با این حال، مانند بالا، ما تابع نکاتی هستیم که اصطلاحات به طور مترادفی به کار می روند و فکر نمی کنیم که امتحان کردن و تمایز قائل شدن در اینجا مفید باشد.
تعاریف
مطالعات آتی در حالی که زمینه تحقیق جدیدی هستند، کاروران کارآفرین و خلاق زیادی آنها را می ستایند که شیوه ها و روشهای بسیار خوبی را ایجاد می کنند تا متناسب با نیازهای مشتریان شان باشند. با این حال، پس از مدتی این رشد، به صورت هرج و مرجی در می آید. همانطور که در بالا اشاره شد، یک راه حل این است که روی یک تکنیک تمرکز کرد و به آن پایبند بود. درحالیکه آن راه حل، هرج و مرج را کاهش می دهد، اما از تکنیکهایی که سایرین ایجاد کرده و به کار می برند، بهترین استفاده را نمی کند.
با این وجود، حتی اساسی ترین لغات هم برای تمام روشها در این زمینه به کار می روند. بنابراین، قبل از آغاز مرور تکنیکهای سناریو، باید درباره این مساله تصمیم بگیریم که چه تکنیکی در رتبه اول قرار دارد، که بر خلاف یک شیوه، یا روش یا ابزار است. بنابراین، فهرست واژگان (کوچک) زیر را ارائه می دهیم تا سه اصطلاح را از هم تمایز دهیم تا اینکه خواننده بداند درباره چه چیزی صحبت می کنیم و به این امید که سایرین از این اصطلاحات به طریق مشابهی استفاده کنند.
ابتدا با یک پروژه شروع می کنیم. پروژه آتی، بزرگترین واحد کار حرفه ای است. این پروژه شامل حاصلجمع کل اهداف، گروه، منابع و روشهای به کار رفته در پیش بینی و تحت تاثیر قرار دادن آینده می شود. ممکن است پروژه ها ساده باشند و فقط در برگیرنده یک محصول و تکنیک باشند و یا مرکب بوده و شامل مراحل زیادی شوند که هریک از آنها یک یا چند محصول تولید کرده و یک یا چند تکنیک را به کار می برد.
فرآیندی که یک نفر در اجرای یک پروژه به کار می برد، شیوه نامیده می شود. شیوه از سریهای منظم مراحلی تشکیل شده تا اهداف پروژه را اجرا کند. هر پروژه، یک شیوه دارد، چه در ابتدا به طور مشخص عنوان شده باشد و چه نشده باشد. برخی شیوه ها به طور گسترده عمل می شوند، همچون شیوه ایجاد یک برنامه استراتژیک.
یک شیوه عمومی برای یک پروژه پیش بینی جامع، در شش مرحله ارائه شده که در جدول 1 نشان داده شده است.
این شیوه برای دسته بندی بهترین کارهای پیشگویی در انتشارات آینده به کار رفته بود (هینس و بیشاپ، 2006).
مثالهای زیاد دیگری هم درباره شیوه های جامع پیشگویی وجود دارند.در کنفرانس توسعه حرفه ای 2004 انجمن آینده نگران حرفه ای، دو تا از اینها توصیف شده اند:
آزمایشگاه آینده در آستین، تگزاس از شیوه ای برای تولید و توسعه تجاری استفاده می کند که اخیرا در تناوب های آینده توصیف شده است (وودگیت و پتریک، 2004).
گروه مدیریت آینده در التویل، آلمان از شیوه "لنز" برای توسعه استراتژی استفاده می کند که در Der ZukunftsManager توصیف شده است (مدیر آینده ) (میکیک، 2003) .
در حقیقت، اکثر آینده نگران حرفه ای و مشاروان از شیوه مطلوبی استفاده می کنند که طی زمان به دست آورده اند.
هر شیوه، یک یا چند محصول تولید می کند که اهداف پروژه را برآورده می سازند. این محصول، نتیجه نهایی کار انجام گرفته در شیوه است، که به صورت یک گزارش، پایگاه داده گرایشات، سناریو به اشکال مختلف، یک برنامه استراتژیک و بسیاری چیزهای دیگر است. معمولا هر مرحله شیوه، محصولی را به دست می دهد و همه با هم حاصل پروژه را شکل می دهند.
یک روش یا تکنیک، ابزار سیستماتیکی است که یک فرد حرفه ای به کار می برد تا محصولی را ایجاد کند. دریافتیم که روش و تکنیک به طور مترادفی در متون به کار رفته اند، بنابراین انتخاب یکی از اینها دشوار است. روش، یک دلالت ضمنی منسجم، سازمان یافته و حتی آکادمیکی را ایجاد می کند که در آن به نظر می رسد که تکنیک بیشتر به سبک مربوط باشد تا ماده. در بررسی اصطلاحات مقالات درباره سناریوهای منتشر شده در آینده طی چند سال اخیر، نویسندگان از هر دو اصطلاح استفاده کرده اند، اگرچه که اصطلاح تکنیک را کمی بیشتر به کار برده اند. بنابراین، در این مرور از آن استفاده خواهیم کرد.
ابزار، اصطلاح دیگری که اغلب با روش یا تکنیک اشتباه گرفته می شود، اما عینی تر است. ابزار، وسیله ای است که در اجرای یک کار، یک مزیت مکانیکی یا ذهنی فراهم می کند. ابزارها چیزهایی مانند پروژکتورهای ویدئویی، پرسشنامه، برگه های کاری و برنامه های نرم افزاری هستند. در همین راستا، سناریوها و برنامه ها، ابزار نیستند. برخی از ابزارهای معروف در این زمینه، جعبه ابزار گودت و همکاران (2003) و مجموعه ابزار Parmenides Foundation's Eidos ، ابزارهای فکری سابق، هستند (لیسوسکی، 2002).
سرانجام، عمل یا فعالیت، واحد فعالیتی در درس انجام گرفته به خاطر تمرین و کسب مهارت و دانش است. البته ممکن است که آن مهارت یا دانش درست در همان کارگاه به عنوان بخشی از کار پروژه صورت پذیرد.
جدول 1: یک شیوه کلی برای یک پروژه پیش بینی جامع
درباره تعاریف کلی زیاد صحبت کردیم؛ اکنون عنوان این مقاله را تعریف می کنیم، یعنی سناریو. علی رغم حضور آن در همه جا، یا شاید به همین خاطر، در متون بیش از دهها تعریف مجزا برای سناریو پیدا کرده ایم که احتمالا شامل همه آنها نمی شود. کافی است بگوییم که یک سناریو محصولی است که برخی حالتهای احتمالی آینده را توصیف کرده و داستانی درباره این مساله بیان می کند که چگونه ممکن است یک حالت به وقوع بپیوندد. به مورد اول به صورت حالت نهایی یا حتی روز عمر سناریو گفته می شود؛ مورد آخر، زنجیره (وقایع) سناریوها یا تاریخچه آینده است.
روش تحقیق
نقطه آغاز این تحقیق، جمع آوری توصیفات روشهایی بود که طی تاریخ 30 ساله سناریوهای آموزشی در برنامه مستر در دانشگاه هوستون جمع آوری کرده بودیم. سپس، فهرست خود را با تحقیقات متون و وب سایتها تکمیل کردیم تا روشهایی را شناسایی کنیم که از نظرمان دور مانده اند.
بررسی زمینه توسعه سناریو، به هیچ وجه کافی نیست، اما معتقدیم که قسمت اعظم آن دستگیرمان شده است. متون شامل بخشهای مروری هستند که زمینه را بررسی می کنند(به عنوان مثال، ون نوتن و همکاران، 2003؛ برادفیلد و همکاران، 2005؛ بورجسون، در دست چاپ) و بخشهای روش شناختی که یک تکنیک سناریو خاص را توصیف می کنند.
ما با جستجوی انتشارات روش شناختی اصلی در این زمینه کار خود را آغاز کرده ایم تا ببینیم آنها درباره سناریو چه گفته اند. در میان منابع این مطالب، موارد زیر به چشم می خورند:
کتابها- شوارتز (1991)، ون در هیجن (1996)، رینگلند (1998)، بل (2003) و کورنیش (2005).
کلکسیون ها- فولز (1978)، فاهی و راندال (1997)، اسلاتر (2005) و CD روش شناسی پروژه هزاره و مجموعه سناریو جهانی آن (2003).
مجلات- آینده، پیش بینی، پیش گویی فنی و تغییر اجتماعی، فصلنامه تحقیق آینده، مجله مطالعات آینده و آینده نگری.
چکیده و نمایه های استنادی- تحقیق آتی، نمایه استناد علوم اجتماعی و پیشگام اکادمیک تجاری.
شبکه گسترده جهانی.
همانطور که ممکن است یک نفر تردید داشته باشد، این شیوه، یک سری روشهای اضافی ایجاد می کند که بسیاری از آنها به شدت به روشهایی وابسته هستند که ما قبلا آنها را شناسایی کرده ایم. فهرست اولیه خود را بازبینی کرده و پرسشهایی را برای چندین لیست سرو مطرح کردیم که عناوین آینده را مورد بحث قرار می دهند و شامل عناوین برنامه آکادمیک ما، انجمن آینده نگران حرفه ای و فدراسیون مطالعات آینده جهان می شود. همچنین خواستار توصیه های کلی درباره پروژه مان شدیم و بسیار خوشحال بودیم که بازخوردهای مفید زیاد و البته، روشهای بیشتری دریافت کردیم تا آنها را مورد توجه قرار دهیم!
این منابع، دهها بخش و مورد روش شناختی ارائه می دهند که در آنها یک تکنیک سناریو به کار رفت که در آن یک یا چند سناریو ایجاد شده بودند.
مرورهای کلی
اخیرا سه مقاله با هدف مشابه منتشر شده اند تا زمینه توسعه سناریو را مرور کرده و در صورت امکان، این زمینه را سازماندهی کرده و آن را درک کنند. آنها کار قابل تقدیر و مفید ارائه راههای مختلف را انجام داده اند تا درباره سناریوها در سطح بالا فکر کنند. هدف ما در اینجا یک سطح عمیق تر می رود تا با خلاصه روشها/ تکنیکهای خاص، کمک بیشتری را فراهم کنند که متناسب با دسته های سطح بالا باشند. در زیر، همکاری عالی را به طور خلاصه بیان می کنیم که هر یک از این مرورها با توجه به زمینه هایی که ایجاد خواهیم کرد، در متون انجام داده اند.
ون نوتن و همکاران (2003)
ون نوتن و همکارانش در مرکز بین المللی مطالعات یکپارچه در ماستریخت، نمادی از "انواع سناریو" ایجاد کرده اند (ون نوتن و همکاران، 2003). در پایان، سه دسته اصلی یا موضوع اساسی را بر مبنای "چرا" (هدف پروژه)، "چگونه" (طرح فرآیند) و "چه" (محتوا) مطرح کردند. آنها 14 ویژگی خاص را شناسایی کردند تا سناریوها را مشخص کنند (جدول 2).
جدول2: نماد سناریو ون نوتن
خروجي تحقيق آنها قابل توجه است و می تواند به خوبی برای مطالعه بیشتر، زمینه توسعه سناریو به کار رود. با این وجود، تحقيق آنها بیشتر به کل پروژه سناریو مربوط می شود تا تکنیکسناریو خاصيكه در آن به کار رفته است. طرح فرآیند شامل چهار ویژگی می شود که به تکنیکهای خاص سناريو نزدیکتر هستند، اما آنها کلی بوده و تکنیکهای خاص را به کار نمی گیرند. به عنوان مثال، ویژگی داده VI،طرحهای سناریو را یا به صورت کیفی و یا به صورت کمّی طبقه بندی می کند؛ اما هنوز هم خیلی کلی است، زیرا راههای زیادی برای انجام سناریوهای کیفی و کمّی وجود دارد. آنها مکانیسم جامع و مفیدی را برای آنالیز و مقایسه سناریوها ایجاد کرده اند. اگرچه این تحقيق بسیار ارزشمند است، اما تکنیکهای واقعی را که آینده نگران برای ایجاد سناریو به کار می برند، بررسی نمی کند.
برادفیلد و همکاران (2005)
برادفیلد و همکارانش راه كاري را "برای حل ابهام، تعاریف و روشهای سناریو"پیشنهاد می کنند (برادفیلد و همکاران، 2005) یا حداقل انجام آن را آغاز کرده اند. شیوه آنها تاریخی است، تحول سه مکتب توسعه سناریو رااز ریشه های آنها تا حال حاضر پیگیری می کنند. دو تا از این مکاتب از کشورهای انگلیسی زبان نشات می گیرند (آمریکا و انگلیس) و یکی هم از فرانسه.
پس از توصیف اینکه چگونه هرمن کاهن در ابتدا مفهوم توسعه سناریو را در زمان خودش در RAND معرفی کرد، دو مکتب انگلیسی توسعه سناریو را با شیوه های کاملا متفاوت توصیف کردند. اولی، مکتب منطق شهودي است که در بالا به صورت روش GBN/shell توضیح داده شد که اکنون در توسعه سناریو در ایالات متحده و بسیاری کشورهای دیگررایج است. دومی، مکتب "روندهاي تغییر یافته احتمالی" است که توسط اولاف هلمر و تد گوردون ابداع شد. درواقع، آن "مکتب"ترکیبی از دو تکنیک کاملا متفاوت است: تحليل تاثير روندکه تد گوردون در گروه فيوچرز به کار برد و تحليل تاث⛌ر متقابل که در بسیاری از زمینه های مختلف به کار رفته است. هر دوی این تکنیکها، بر خلاف تکنیک GBN/shell ، کمّی هستندو توسط همان افراد ایجاد شده بودند، اما بسیار خوب است که تشابه آنها پایان می یابد.
در قاره اروپا از شیوه متفاوتی استفاده می شود که در اصل توسط گاستون برگر و برتراند جوونل ایجاد شده است و به "La Prospective " معروف است و در حال حاضر توسط مایکل گودت اجرا می شود. گودت و همکارانش (2003) یک سری ابزارهای کامپیوتری مفید را ایجاد کرده اند تا شرایط ساختاری و موقعیت های ذينفعان را تحلیل کنند. همچنین وی دو ابزار دارد که سناریوها را ایجاد می کنند که MORPHOL و SMIC PROB-EXPERT هستند. MORPHOLیک نسخه کامپیوتری آنالیز مورفولوژی است (همانطور که در پایین توضیح داده می شود) و SMIC PROB-EXPERT یک شکل تاثیر متقابل با کمی تغییر است.
بنابراین، آنالیز برادفیلد، چارچوب مفیدی برای تفکر درباره سناریوها در سطح بالا ارائه می دهد. تبارشناسي ون نوتن، ویژگیهای سناریوهایی را ارائه می دهد که در آنها برادفیلد دسته های سطح بالای واقعی را مطرح می کند. سه کلان دسته آنها، از نظر مفهومی مفید هستند، اما برای گستره تکنیکهای موجود برای توسعه سناریو مناسب نیستند.
بورجسون و همکاران
مرور نهایی در سال 2006 بیرون خواهد آمد. بورجسون و همکارانش از سوئد، نوع شناسی تکنیکهای سناریو را بر مبنای تبارشناسي آمار از انواع مختلف آینده، یعنی آینده های محتمل، ممکن و مرجح، ایجاد کرده اند (بورجسون و همکاران، در دست چاپ). سناریوهای پیش بینی كننده به این پرسش پاسخ می دهند: "چه اتفاقی خواهد افتاد؟"سناریوهای اکتشافی به این پرسش پاسخ می دهند: "چه چیزی می تواند رخ دهد؟" سناریوهای هنجاری به این پرسش پاسخ می دهند: "چگونه می توان به یک هدف خاص رسید؟"آنها هر یک از اینها را به دو زیر مجموعه تقسیم می کنند تا شش نوع سناریو ایجاد کنند که در شکل 1 نشان داده شده است.
آنها در دسته های خود تکنیکهای سناریو را، که تمرکز آنالیز ماست، طبق هدفشان طبقه بندی می کنند:
تکنیک توليدگر، تکنیکهایی برای ایجاد و جمع آوری ایده ها، دانش و دیدگاههای مربوط به برخی بخشهای آینده هستند که از تکنیکهای رایج گردآوری داده همچون کارگاهها و پيمايش ها تشکیل شده اند.
تکنیکهای تركيب کننده که با استفاده از مدلهای مبتنی بر ارزیابی های کمّی احتمال يا رابطه، نظير آنالیز سریهای زمانی و مدلهای سیستمي، اجزا را در کل تركيب می کنند.
تکنیکهای انسجام بخش، از انسجاممیان پیش بینی های مختلف همچون آنالیز مورفولوژی و تحليل تاثیر متقابل اطمینان حاصل مي كند.
طبقه بندی آخر، برای اهداف ما در اینجا از همه نزدیکتر است، زیرا برخی تکنیکهای خاص سناریو را شناسایی می کند، اگرچه در سطح بسيار کلی و مقداري مزايا و كاركردهاي آنان را بيان مي كند.
بنابراین، در پایان، همچنان کارهای زیادی مانده که انجام دهیم تا تکنیکهای خاصی را شناسایی کنیم که آینده نگران به کار می برند تا سناریوهایی را ایجاد کنند و به مزایا و کاربرد آنها معنی دهند.
تکنیکهای سناریو
اکنون به هدف اصلی این مقاله می پردازیم که دسته بندی و بحث درباره تکنیکهای سناریو است. درحالیکه نویسندگانی -همچون آنهایی که در بالا ذکر شد-، طبق برخی ویژگیهای سطح بالا، تکنیکهای مشخصی دارند، اما در واقع هیچ یک از آنها تکنیکهای واقعی مورد استفاده را طبقه بندی نمی کنند. این مساله، هدف این بخش است. طبق مرور انجام گرفته روی ادبيات، هشت دسته (نوع) کلی تکنیکهای سناریو با دو تا سه گونه برای هر کدام پیدا کرده ایم که کلا به بیش از بیست و چهار تکنیک منجر شد. البته، تنوعاتی در این گونه ها وجود دارد. همچنین طبقه بندی برخی تکنیکها دشوار است، زیرا شامل فرآیندهایی از دسته های مختلف هستند. علی رغم این دشواریها، معتقدیم که داشتن چنین فهرستی گام مثبتی در جهت کاهش ابهام در تکنیکهای سناریو است.
مابقی این بخش هر یک از این دسته ها و تکنیکهای خاص آنها را توصیف می کند، توجه کنید که چگونه هرکدام از انواع دیگر متفاوت هستند.
شکل 1: نوع شناسی سناریو بورجسون
تکنیکهای قضاوت، ساده ترین و احتمالا رایج ترین تکنیکهایی هستند که می توان توصیف کرد، زیرا به طور کلی آنچه که اکثر مردم، حتی آینده پژوهان حرفه ای، ادعا می کنند، آن چیزی است که معتقدند آینده اين گونه خواهد بود و يا مي بايستي اسن گونه باشد، بدون آنكه لزوما حمايت روش شناختي از اين ادعا وجود داشته باشد. همانطور که از نامش پیداست، تکنیکهای قضاوت اساسا مبتنی بر قضاوت فرد یا گروهی هستند که آینده را توصیف می کنند. درحالیکه ممکن است آنها در دفاع از ادعایشان، از اطلاعات، قیاس و استدلال استفاده کنند، اما تکنیکهای قضاوت خالص، هیچ یک از اصول متدولوژیکی را ندارند که در دسته های دیگر به چشم می خورند. احتمالا اغلب اوقات قضاوت بدون پشتوانه به کار می رود، اما قضاوت با کمک برخی تکنیکها هم وجود دارد:
پیش بینی نبوغ آميز از هرمن کاهن ریشه می گیرد، که معتقد است سك سناریست واقعييك پیش بینی کننده با نبوغ نيز مي باشد. کاهن (1962) با كمك هوش ستودني خود، قدرت نفوذ و توان تحقیقاتی شرکت RAND ، اولین کسی بود که مردم را ترغیب کرد "به فكر نشدني ها، فکر کنند"، ابتدا درباره پیامدهای جنگ هسته ای و سپس درباره تمام حالت هاي شرایط آینده.
تصويرسازي، استفاده از تکنیک های تمدد اعصابومراقبهاست تا فکر تحلیلی را آرام کرده و تصاویر بصری بیشتری از آینده را ممکن سازد. معمولا افراد از یک روایت تسکین بخش به نام القا استفاده می کنند تا راحتی را ترغیب کرده و به آرامی فکر را به سمت جنبه های متفاوت آینده هدایت کنند. مارکلی چنین تکنیکهایی را ابتدا با هرمن در دهه 70 در SRI و سپس با آموزش و تمرین تکنیک به مدت 20 سال در دانشگاه Houston-Clear Lake ترویج داد (به مارکلی، 1988 مراجعه کنید).
نقش بازی کردن، شکلی از قضاوت گروهی است. این شیوه گروهی از افراد را در موقعیت آینده قرار می دهد و از آنها می خواهد به گونه ای رفتار کنند که گویی در آن هستند. سناریوهای نقش بازی کردن اوليه، بازیهای جنگی بودند که توسط نظامیان آمریکایی و (احتمالا) شوروی در دهه 50 انجام می شدند و تنشها و مذاکراتی را شبیه سازی می کردند که به حمله هسته ای منجر می شوند. امروزه نقش بازی کردن در آمادگی فوری و برای آنهایی که برای ماموریتهای فنی خطرناک آماده می شوند، همچون خلبانان، فضانوردان یا اوپراتورهای هسته ای، رایج است (به جاروا، 2000 مراجعه کنید).
کوتس و جارات تکنیک سناریو مشترکی دارند که در کار مشاوره بسیار موفقیت آمیزشان از آن استفاده می کنند. این روش شامل عناصر تکنیکهای رسمی تری می شود که در زیر توصیف شده اند، اما كمي پیچیده تر است، ولی مستقیما پیش بینی قضاوتی را شکل می دهد. به طور خلاصه، این مراحل شامل شناسایی دامنه و چارچوب زمانی، شناسایی شرایط یا متغیرهای مورد نظر در آن دامنه، ایجاد چهار تا شش موضوع سناریو "که مشخص ترین انواع توسعه های آینده بالقوه را شرح می دهند"، تخمین ارزش شرایط یا متغیر تحت هر موضوع و سرانجام، نگارش سناریو می شود (به کوتس، 2000 مراجعه کنید).
دسته دوم، یکی و فقط یک سناریو را تولید می کند که آینده مبنا یا مورد انتظار است. ما این سناریو را مبنا می نامیم، زیرا اساس تمام سناریوهای بديل است. آینده پژوهان اغلب آینده مورد انتظار را تنزيل می دهند، زیرا به ندرت در شکل کاملش رخ می دهد. در حقیقت، آنها اشاره می کنند که اتفاقات شگفت انگيز رایج بوده و در حقیقت، محتمل تر از آن چیزی هستند که مورد انتظار است. بنا به گزارشات، هرمن کاهن این اصل را در گفته مشهورش گنجانده است که می گوید، "محتمل ترین آینده وجود ندارد".
با این وجود، آینده مورد انتظار یک حالت محتمل آینده است و در نتیجه توصیف این حالت، صلاحیت یک سناریو را دارد. در حقیقت، این محتمل ترین سناریو است، زیرا حتی اگرچه که شگفت زده می کند، اما مطمئنا آینده را به طریقی تغییر خواهد داد و غرق در تغییر و تردید می شود، اینگونه است که چیزها اغلب به سرعت یا شگفتی که مورد انتظار است، تغییر نمی کنند. کسی که در دنیای امروز زندگی می کند، باید بپذیرد که علی رغم ظاهر نیروی هسته ای، فضانوردی، تلفن های همراه و اینترنت، بیشتر شبیه جهان دهه 50 است تا آنچه که آینده پژوهان انتظار داشتند.
تکنیک مودال در این دسته، تنها اندازه گیری روندهاي موجود و برون يابي اثرات آنها در آینده است. یک نفر می تواند با قضاوت، یا اگر داده های تجربی در دست باشد، با تکنیکهای ریاضی این کار را انجام دهد. پس از قضاوت خالص، برون يابي روندها رایج ترین تکنیک سناریو است، که به معنای افراد بیشتر، ماشین های بیشتر، کامپیوترهای بیشتر، ثروت بیشتر، آزادی بیشتر و غیره است. در حقیقت، کاهن (1979) این ادعای نسبتا عجیب را کرد که 15 روند را شناسایی کرده است که معتقد است اکثر آنها از تاریخ بشر مشتق شده اند. روندهاي چندگانه وی شامل چنان روندهاي غیر قابل انکاری همچون ذخیره دانش علمی و فنی می شوند که توانایی نظامی بیشتر ملتهای توسعه یافته و سلطه رو به رشد فرهنگ غربی در سراسر جهان را در بر می گیرند.اگرچه احتمالا شگفتی ها اجتناب ناپذیر هستند، اما اکثر روندها، قسمت اعظم آینده بلند مدت و متوسط را شرح خواهند داد.
ما دو تغییر را در برون يابيروندها شناسايي کرده ایم که یکی با استفاده از تکنیکهای آینده، سناریو مبنا را شكل می دهد و دیگری هم وقوع رخدادهای بالقوه آینده را تنظیم می کند:
دسته سوم با توجه دقیق به سناریوهای چندگانه آغاز می شود. اکثر تکنیکهای سناریو، سناریوهایی را از چرک نویسscratch, ایجاد می کنند، اما اینها با سناریوهای آغاز می شوند که جلوتر درباره آنها تصمیم گیری شده بود. در آنصورت، هدف بسط دقیق هسته و منطق سناریو است، یعنی ساده ترین بیان آنچه که سناریو پیرامون آن است. مزیت آن این است که شرکت کنندگان با تردیدهای آینده دست و پنجه نرم نمی کنند. تمام آنچه که انجام می دهند، بیان پیامدهای آینده های بدیل است:
Incasting موضوع ساده ای است که شرکت کنندگان را به گروههای کوچک تقسیم می کند و پاراگرافی را می خوانند که نسخه نسبتا نهایی آینده های بدیل را توصیف می کند. مثالهای آن، آینده سبز، آینده با تکنولوژی بالا، یا آینده ای است که شرکتهای چند ملیتی بر آنها سلطه دارند. سپس از آنها خواسته می شود اثرات روی یک سری حوزه ها را توصیف کنند، همچون قانون، سیاست، زندگی خانوادگی، سرگرمی، آموزش، کار و غیره. یک نسخه جالب طی کسب اطلاعات، این نیست که به سایر شرکت کنندگان ماهیت سناریو اساسی را توضیح دهند، بلکه آنها را وادار می کند طبق اثرات آن، حدس هایی بزنند. Incastingتکنیک مناسبی برای شرح این مساله است که جهان چگونه می تواند مسیرهای متفاوتی را طی کند (به شولتزn.d.a, b مراجعه کنید).
ماتریس SRI یکی از اولین تکنیکهای مشخص سناریو پس از معرفی پیش بینی نبوغ آمیز و برونیابی روند کاهن بود. این ماتریس در موسسه تحقیقاتی استانفورد (SRI کنونی) ایجاد شد و توسط هاوکن و همکارانش (1982) در کتاب "آینده های هفت گانه" آنها در دهه 70 به کار رفت. همچنین تکنیک SRIبا تعداد ثابتی سناریو آغاز می شود، معمولا چهار تا، اما به صورت پاراگراف بیان نمی شوند. این سناریوها به صورت عناوینی برای ستونهای ماتریس شناخته می شوند، همچون آینده مورد انتظار، بدترین مورد، بهترین مورد و یک بدیل بسیار متفاوت. این عناوین با شرکت کنندگان و تعامل تغییر می کنند. سپس ابعاد جهان در ردیفها فهرست می شوند، همچون جمعیت، محیط زیست، تکنولوژی و غیره، یا ابعاد دیگری که بیشتر به تعامل اختصاص دارند. سپس شرکت کنندگانسلولها را با حالت آن دامنه در آن سناریو پر می کنند. کل سناریو، در هر ستون شرح داده می شود و تفاوتهای قلمرو خاص سناریوها در هر ردیف مشخص می شوند (به هاوکن و همکاران، 1982 مراجعه کنید).
اکثر مردم درباره گذشته به صورت سری رخدادها در سرگذشت یا زندگی یک فرد فکر می کنند. بنابراین می توانیم درباره آینده هم به همین نحو فکر کنیم، مگر اینکه ندانیم چه وقایعی رخ خواهند داد و چه چیزهایی رخ نخواهند داد. در آنصورت هر رخداد، احتمال وقوعی دارد. اگر رخداد بالقوه ای روی دهد، آینده در یک جهت خواهد رفت؛ اگر نه، در جهت دیگر خواهد رفت. شاخه های آینده در هر یک از آن نقطه ها به این مساله بستگی دارد که آیا این واقعه رخ می دهد یا نه. در حقیقت، بیش از یک چیز می تواند رخ دهد که در آن مورد آینده از آن نقطه سه مسیر دارد. تعدادی از آن شاخه ها را با هم به زنجیره بکشید،یک درخت احتمالی به دست می آید. دو گونه درخت احتمال شناخته شده اند: یکی از شاخه ها برای ایجاد موضوعات سناریو استفاده می کند و دیگری پس از وقوع رخدادها، توالی را ایجاد می کند (لیزوسکی، 2002؛ بوکلی و دادلی، 1999؛ کووالیو و اولیور، 1995):
شکل درخت احتمال مانند درخت تصمیم گیری است، به جز اینکه شاخه ها در یک درخت تصمیم گیری آن چیزی نیستند که می تواند رخ دهد، بلکه تصمیماتی هستند که در هر شاخه گرفته خواهند شد. این درخت در شرایط آینده مختلف، بسته به مسیر رخ می دهد. و اگر یک نفر احتمال هر شاخه را بداند، می تواند احتمال رسیدن به آن حالت نهایی را به صورت حاصل احتمالات شاخه هایی محاسبه کند که در طول مسیر رخ داده اند. حاصلجمع آن احتمالات 100 درصد است، زیرا یکی از آنها مقید به رخ دادن است. درختهای احتمال در مدیریت ریسک به کار می روند، مخصوصا وقتی که مدیران ریسک و برنامه ریزان مجبورند احتمال ریسکهای چندگانه ای را ارزیابی کنند که در همان چارچوب زمانی رخ می دهند. مجموعه ابزار ایدوس از بنیاد پارمندیس (ابزارهای تفکر سابقformerly ThinkTools ) شامل ابزاری برای ایجاد و ارزیابی درختهای احتمال می شود.
بینش اجتماعی با یک درخت احتمال استاندارد شروع می شود. با این وجود، ممکن است بررسی درخت، شاخه های خاصی را آشکار سازد که ویژگی مشترکی دارند. احتمالا بسیاری از آنها احتمال کمتری دارند یا ارجحیت بیشتری دارند یا اینکه ممکن است از یک ذینفع خاص یا شرایط خاص مشتق شده باشند. جمع آوری آن شاخه ها با هم، سناریو منسجمی را ایجاد می کند در این باره که آینده چگونه توسعه خواهد یافت و با رخدادهایی تکمیل می شود که داستان را می سازند. سپس درخت احتمال به صورت ورودی عمل می کند که برخی موضوعات کلی را آشکار می سازد که ممکن است برای شرکت کنندگان در ابتدا آشکار نباشند (به دوریس، 2001 مراجعه کنید).
نقشه برداری واگراییDivergence mappingتوسط هرمن (1976) در کتابش به نام راهنمای نا تمام برای آینده توصیف شده است. این کتاب شامل ذهن انگیزی پیرامون مجموعه ای از رخدادها است که می توانند آینده را تغییر دهند. "نقشه" وی تا 22 تا از آن وقایع را ممکن می سازد، اما بیشتر از این تعداد احتمال رخ دادنشان وجود دارد. این وقایع، در یک ساختار طرفدار زندگی با چهار منحنی ردیف می شوند که هر یک از آنها افق زمانی طولانی تری را نشان می دهند. سپس رویدادهای افقهای زمانی نزدیکتر به رویدادهای دورتر در یک توالی احتمالی متصل می شوند که سرنخ سناریو را شکل می دهند (به هرمن، 1976 مراجعه کنید).
حرکت رو به عقب (متدولوژی ماموریت افقها، تاثیر تکنولوژیهای آتی، نقشه برداری آینده)
اکثر مردم درباره آینده به صورت توسعه حال فکر می کنند، گسترش طبیعی سیر زمان از گذشته تا حال. اما آن دیدگاه مزایای خودش را دارد، از همه مهمتر اینکه آینده تمام "ره توشه های" گذشته و حال را با خود دارد. این ره توشه، خلاقیت را محدود کرده و ممکن است آینده ای را ایجاد کند که بسیار مطمئن باشد، نه اینکه جسارت آینده واقعی را داشته باشد.
یک راه حل برای ره توشه بیش از اندازه، جهش به آینده است، ضربه زدن به زمین و سپس کار کردن معکوس درباره آن چیزی است که ممکن است چگونه به آنجا برسیم. در آن صورت گام اول تجسم آینده ای در افق زمانی است. این آینده می تواند محتمل یا خارق العاده، مرجح یا فاجعه آمیز باشد؛ اما برایایجاد چنین حالتی به صورت یک جایگاه خوب، آسانتر است که نقطه ها را از حال تا آینده ( یا بر عکس) به هم وصل کنیم، سپس می توانیم رخدادهایی را تصور کنیم که به یک آینده نامعلوم منجر می شوند. این تکنیک، "حرکت رو به عقب" است، (رابینسون، 1990) که به دلایل آشکار زیر، مخالف "پیش بینی" است:
اندرسون برای خنثی کردن آن گرایش، ابتدا مهندسان را وادار کرد ماموریت خارق العاده ای را تصور کنند (یک ماموریت افقhorizon )، ماموریتی که با تکنولوژی فعلی، کاملا غیر ممکن بود. مساله مورد علاقه وی، سفر یک روزه به مشتری بود. امروزه آن سفر با سریعترین مسیر با استفاده از قوی ترین موشکها، چندین ماه طول می کشد. بنابراین، یک سفر یک روزه، درواقع عملی نبود. سپس اندرسون با غلبه بر "عامل خنده دارgiggle factor "، از مهندسان خواست آن ماموریت را به بخشهای تشکیل دهنده اش "تجزیه کنند". به عبارت دیگر،"بافرض رخ دادن چنین ماموریتی، چه تکنولوژیهایی مورد نیاز خواهند بود؟"سپس وی از آنها خواستبا در دست داشتن مولفه های ماموریت، هر یک از آنها را با استفاده از پرسش مشابهی تجزیه کنند که آن پرسش این است: "چه تکنولوژیهایی مورد نیاز خواهد بود؟" مهندسان با رسیدن به حال، دریافتند که فرصتهای R&D کوتاه مدتی دارند که ممکن است به آنها اجازه ندهند یک روزه به مشتری بروند، اما می توانند پیشرفتهای دیگری در کاوش فضایی ایجاد کنند. کار کردن رو به عقب، آنها را از حال خارج کرده و به آینده می رساند! (به هوجر و ماتسون، 1999 مراجعه کنید)
تاثیر تکنولوژیهای آتی. شرکت IBMگسترش یافته است و اکنون یک تکنیک حرکت رو به عقبی را برای همان هدف، یعنی تصمیمات سرمایه گذاری در تکنولوژی آینده R&D ، بازاریابی می کند. این تکنیک که تاثیر تکنولوژیهای آتی (loFT ) نامیده می شود، از همان مکانی آغاز شده است که اندرسون با بینش بسیار توانای آینده آن را ایجاد کرده بود. با این حال، loft از HMM از این جهت متفاوت است که از سناریوهای چندگانه درباره آینده آغاز می شود نه فقط از یک ماموریت ساده. گروهی از دانشمندان مطلع با کار کردن رو به عقبbackwardروی سناریوها، علائمی را شناسایی کرده اند که نشان دهنده پیشرفت های علمی یا تکنولوژیکی می شوند که برای تحقق یک یا چند سناریو مورد نیاز خواهند بود. IBMپیشنهاد نمی کند که کاربرتلاش کند تا پیشرفتهایی حاصل شود، زیرا آنها آنقدر بزرگ هستند که حتی توانمندترین کاربران هم نمی توانند کمترین تاثیری در رخداد آنها داشته باشند. به علاوه، طبق تعریف، پیشرفتها غیر قابل پیش بینی هستند، مخصوصا وقتی که رخ می دهند، در نتیجه پیشنهاد می شودکاربر نظاره گر وقوع آنها باشد و سپس استراتژی اقتضایی را در فرصت مناسب برای بهره برداری از توانائیهای پیشرفت انتخاب نماید (به استرانگ، 2006 مراجعه کنید).
نقشه برداری آیندهFuture mapping . این مساله توسط دیوید ماسون از خدمات مشاوره شمال شرق ایجاد شده است. این یک گونه تکنیک سناریو از پیش تعریف شده است که در آن وی نه تنها حالتهای نهایی را قبلا تعریف کرده است، بلکه رخدادهایی را هم شرح داده است که به آنها منجر خواهند شد. سپس گروه شرکت کنندگان رخدادهایی را که به هر حالت نهایی منجر می شوند، انتخاب کرده و مرتب می کنند. این تکنیک به شرکت کنندگان درک بهتری از این مساله را می دهد که رخدادها چگونه می توانند با هم تعامل کنند تا آینده های متفاوتی را ایجاد کنند و چگونه حالتهای نهایی مختلف می توانند از همان مجموعه وقایع رخ دهند. (به ماسون، 2003 مراجعه کنید).
در وهله اول، دلیل استفاده از سناریوها، عدم قطعیت ذاتی در پیش بینی ها است. ما هرگز تمام اطلاعات را در اختیار نداریم؛ تئوریهای رفتار انسانی هرگز به خوبی تئوریهای پدیده فیزیکی نیستند و سرانجام اینکه ما باید به سیستمها در آشوب و حالت های نوظهوری بپردازیم که ذاتا غیر قابل پیش بینی هستند. سپس در این بخش سناریوها ابتدا با شناسایی منابع خاص عدم قطعیت و با استفاده از آنها به صورت مبنایی برای آینده های بدیل ایجاد می شوند که به این امر بستگی دارند که عدم قطعیت چگونه ایجاد می شوند:
ماتریس GBNاز زمانی که شوارتز (1991) پرفروش ترین کتاب خود به نام هنر دیدگاه بلند را منتشر کرد، به صورت تکنیک سناریو اصلی درآمده است. این ماتریس بر مبنای دو بعد عدم قطعیت و تضاد polarities. قرار دارد. این چهار سلول به طور متناوب چهار ترکیب قطبهای دو عدم قطعیت را نشان می دهند، که هر یک از آنها شامل هسته یا منطق آینده محتمل می شود. سپس هر هسته در داستان کامل یا نمودهای دیگری شرح داده می شود و این مفاهیم برای موضوع اصلی یا تصمیم گیری مورد بحث قرار می گیرند.
تحیلیل مورفولوژی (MA ) و استراحت آنومالی زمینه (FAR ) نسخه های سنتی تر یک تکنیک هستند. تفاوت شان در این است که شامل هر تعداد عدمقطعیتو هر تعداد حالت بدیل برای هر عدمقطعیتمی شوند، به طوریکهGBN واقعا زیرمجموعه ای از MA/FAR می شود. این عدم قطعیت ها به صورت مجموعه ای از ستونها نمایش داده می شوند که در آنها هر ستون یک بعد عدمقطعیترا نشان داده و شامل هر تعداد بدیل می شود. هسته/ منطق سناریو را از قالب MA/FAR با انتخاب یک گزینه از هر ستون ایجاد می کنند. مطمئنا، گفتن آن آسانتر از انجام دادن آن است، زیرا یک قالب استاندارد با پنج بعد عدمقطعیتوجود دارد که هرکدام سه بدیل دارند و 35 یا تقریبا 250 هسته سناریو متفاوت ایجاد می کنند. درحالیکه MA و FAR پیچیده تر بوده و در نتیجه کمتر متداول هستند، آنها بر این مشکل غلبه کرده اند که بسیار دشوار است که عدم قطعیت های آینده را فقط در دو بعد قرار دهند (به کویل، 2003؛ کویل و همکاران، 1994؛ دوزینسکی، 2000؛ اریکسون و ریچی، 2002؛ رین، 1974، 1981، 1995 مراجعه کنید).
توسعه گزینه و ارزیابی گزینه (OS/OE ) بخشی از مجموعه ابزار ایدوس هستند که توسط بنیاد پارمنیدس توزیع شده اند که پیچیدگیتحلیل مورفولوژی را کم می کند. توسعه گزینه، برنامه ای است که ابعاد عدم قطعیت و گزینه های همراه با هریک را تعریف می کند. ارزیابی گزینه از ماتریس سازگاری تمام گزینه ها در برابر تمام گزینه های دیگر استفاده می کند تا سازگاری هر ترکیب گزینه ها را محاسبه کند. سپس این برنامه آنها را طبق سازگاری شان مرتب می کند.
MORPHOLیک برنامه کامپیوتری است که پیچیدگی تحلیل مورفولوژی را کم می کند.MORPHOL که توسط مایکل گودت ایجاد شد، که وی آینده پژوه برجسته ای در اروپا به شمار می آید، تحلیل مورفولوژی استاندارد را انجام می دهد، اما تعداد کل ترکیبات را بر مبنای ممانعت های تعریف شده توسط کاربر (ترکیبات غیر ممکن) و ترجیحات (ترکیبات محتمل تر) کاهش می دهد. همچنین شاخصی از احتمال هر سناریو را در مقایسه با میانگین احتمال تمام سناریوهای دیگر بر مبنای احتمال مشترک تعریف شده توسط کاربر برای هر یک از گزینه های مجموعه فراهم می کند (به گودت و روبلات، 1996 مراجعه کنید) .
یک هدف شناسایی شرایط آینده مختلف، رویدادها و حتی کل سناریوها، فقط شناسایی ویژگیها و مفاهیم آنها نیست، بلکه واقعا محاسبه احتمالات نسبی رخداد آنها است. می توان درباره یک احتمال شرایط یا رخداد، با استفاده از ابزارهای قضاوت، داوری کرد. اما هرچقدر افراد، بیشتر قضاوت کنند و خبره تر باشند، احتمالا قضاوت دسته جمعی آنها هم بهتر خواهد بود.
با این وجود، اکثر تحلیل گران آگاهند که احتمال هر رخداد، تا حدی مشروط به وقوع سایر رخدادها است. می توان با قراردادن این رخدادها در یک ماتریس مربعی، به طوری که هر شرایط یا رخداد، یک ردیف و یک ستون را پر کند، نه تنها احتمال اولیه مربوط به هر شرط یا رخداد را نشان داد، بلکه احتمالات مشروط شرط یا رخداد مربوط به وقوع هر شرط یا رخداد دیگر هم مشخص می شود. با استفاده از این تخمین ها، یک عدد تصادفی بین 0 و 1 انتخاب می شود. گفته می شود، رخدادهایی با احتمال بالای آن عدد، اتفاق می افتند؛ اما آنهایی که زیر آن قرار دارند، به وقوع نمی پیوندند. سپساحتمالات تمام رخدادها را بر مبنای احتمالات مشروط در ماتریس (از بالا به پایین) قرار می دهند. چندین بار اجرای ماتریس، توزیع احتمالاتی را برای هریک به دست می دهد که می توانند برای تخمین احتمال آن رخداد با وقوع احتمالی سایر رخدادها به کار رود.
معروف ترین کاربرد آنالیز تاثیر متقابل، برنامه ای بود به نام INTERAX که توسط انزر (1981) در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی اجرا شد. انزر ماتریس تاثیر متقابلی از چند گرایش جهانی و رخدادهای بالقوه ساخت که شرکت کنندگان در کارگاه سالیانه درباره آن بحث خواهند کرد:
مدلهای سیستمها اساسا برای پیش بینی مبنا به کار می روند، یعنی پیش بینی آینده مورد انتظار. طبق معادلاتی که به اثرات برخی متغیرها بر سایرین مربوط می شوند، معمولا نتیجه، ارزش مورد انتظار متغیرهای هدف در نمودارها یا افق زمانی است که تغییر آن متغیرها بین حال و افق زمانی را نشان می دهند. اما هر تکنیکی که بتواند پیش بینی تک ارزشی از آینده را ایجاد کند، می تواند با تغییر درون داده ها و یا ساختار مدلهایی که پیش بینی را ایجاد می کنند، سناریوهایی را هم تولید کند:
آنالیز تاثیر گرایش (TIA ) روشی برای تنظیم گرایش مبنای وقوع رخداد آینده بالقوه است. TIAتوسط تد گوردون در گروه آینده ابداع شد. این آنالیز شامل یک گرایش و رخداد بالقوه ای می شود که مسیر گرایش اصلی را بر هم می زند. سه تاثیر متفاوت شناسایی و تخمین زده شده اند، یعنی زمان اولین تاثیر قابل توجه (هنگامی که گرایش برای اولین بار از مسیر اصلی خودش منحرف می شود)، زمان تاثیر حداکثر (هنگامی که گرایش در دورترین نقطه از مسیر اصلی قرار دارد) و زمان تاثیر حالت ثابت (هنگامی که تاثیر رخداد کاملا در مسیر گرایش ادغام شده است). اندازه اثرات حداکثر و حالت ثابت را هم تخمین می زنند. سپس خط سیر جدیدی محاسبه شده (یک سناریو دیگر) و با مسیر مبنای اصلی مقایسه می شود. TIA توسط اداره فدرال هواپیمایی، دفتر تحقیقات فدرال، ستاد مشترک، بنیاد ملی علوم، وزارت نیرو، وزارت راه، ایالت کالیفرنیا و سایر آژانسهای ایالات متحده به کار رفته است (به گوردون، 2003 الف، ب مراجعه کنید).
آنالیز حساسیت، یکی از سه بخش قابل تغییر مدل سیستمها را تغییر می دهد:
ارزش متغیرهای بیرونی که مدل را تحریک می کند. متغیرهای بیرونی که شرایط مرزی هم نامیده می شوند، بر سایر متغیرها در این مدل تاثیر می گذارند، اما خودشان تحت تاثیر آن متغیرها قرار نمی گیرند. به عبارت دیگر، آنها مدلی خارج از محیط مدلها هستند. نرخ سود وضع شده توسط خزانه فدرال و نرخ مالیات وضع شده توسط کنگره، متغیرهای بیرونی معمول برای مدلهای اقتصادی ایالات متحده هستند. می توان هر یک یا هر دو را تغییر داد تا دید که چگونه بر متغیرهای خارجی همچون GDP یا اشتغال تاثیر می گذارند. سپس این آنالیز ارزیابی می کند که این مدل نسبت به تغییرات در شرایط مرزی چقدر "حساس" است. هر یک از آن گونه ها، یک سناریو است.
پارامترهایی که اثر متغیرها بر یکدیگر را تعریف می کنند.معادلات در مدلهایی که ارزشهای آینده متغیرهای وابسته (Y ) را تعریف می کنند، از متغیرهای مستقل (X ) ساخته می شوند که با ضرایب (b ) در شکل Y= a + bX ، تنظیم می شوند. ارزش این ضریب بر مبنای رابطه تاریخی X و Y قرار دارد. اما تردید قابل توجهی، حتی برای ضرایب کاملا حمایت شده، وجود دارد. به علاوه، اگر رابطه تاریخی بین X و Y تغییر کند، ارزش این ضریب می تواند کاملا تغییر یابد. بنابراین می توان پارامترها را در این مدل تغییر داد تا سناریوهای متفاوتی را تعریف کرد.
متغیرها در خود مدل.مدلها از متغیرهایی تشکیل می شوند که دنیای واقعی را نشان می دهند، اما انتخاب متغیرها برای قرار گرفتن در این مدل هم موضوع برخی از اختلافات است. می توان با اضافه کردن یا حذف متغیرها، ساختار واقعی مدل و معادلات آن را تغییر داد تا اثرات آنها روی متغیرهای خروجی را مشاهده کرد. بنابراین هر یک از این تغییرات می تواند توصیفات مختلفی از آینده را ایجاد کند، یعنی سناریوها. (به سالتلی، 2004 مراجعه کنید).
سناریوهای پویا، ترکیبی از توسعه سناریو و آنالیز سیستمها در آن ترتیب هستند. اولین مرحله، پردازش عادی موضوعات یا هسته های سناریو ایجاد شده با خوشه بندی رخدادهای نوع مشابه از دنیای الهامات ذهنی تمام رخدادهای آینده احتمالی است. سپس هر یک از آن موضوعات، سیستمی را تعریف می کند که با استفاده از مدلهای سببی، نقشه برداری می شوند. متغیرهایی که در مدلهای مختلف ظاهر می شوند، در متا مدلی گرد هم می آیند که ادعا می شود نقشه کل دامنه را می کشد. سپس موضوعات جداگانه را با استفاده از ارزشهای مختلف برای تردیدها در آن مدلها شرح می دهند (به وارد و شریفر، 2003 مراجعه کنید) .
مشاهدات و ارزیابی
این بخش با توصیف تکنیکها به طور جداگانه، تکنیکهای سناریو را با یکدیگر مقایسه می کند. جدول 3 نقطه آغاز، فرآیند و محصولات تکنیکهای سناریو مختلف را با هم مقایسه می کند:
گستره نقاط آغاز از کاملا باز تا شروع با منطقهای سناریو پیش نویس ادامه دارد. شیوه های باز با فرآیند بررسی محیط آغاز می شوند تا مواد اولیه ای را ایجاد کنند که در منطق سناریوها ایجاد می شوند. طرف نهایی دیگر با منطق های سناریو آغاز می شود و آنها را شرح داده یا به دلخواه می سازند تا پیامدهایشان را بررسی کنند. در وسط، تکنیکهایی هستند که یا با گرایشات غالب آغاز می شوند و یا با تردیدهای اصلی.
فرآیندها به طور خلاصه بیان می کنند که چگونه روشها واقعا اجرا می شوند. همانطور که انتظار می رفت، اینجا جایی است که بیشترین تمایزات را میان تکنیکها مشاهده می کنیم. این چیزی است که یک تکنیک را از دیگری جدا می سازد.
محصولات هم با تکنیکها تغییر می یابند. اکثر تکنیکها، تعداد متفاوتی سناریو تولید می کنند. اکثرشان هسته یا منطق تولید می کنند؛ سایرین احتمالات شرایط جایگزین متفاوتی را ایجاد کرده و بقیه هم داستانهای مشروح یا توصیفات حالت نهایی را تولید می کنند. شیوه رایج حدود 20 سال قبل، بهترین مورد، بدترین مورد و نسخه متوسط را تولید می کرد که اکنون دیگر مورد استفاده قرار نمی گیرد. مشکل این شیوه این است که مشتریان تقریبا همیشه زمینه وسط را انتخاب می کردند و لذا ارزش توسعه تفکرشان را از دست می دادند تا به گستره وسیعتری از احتمالات آینده توجه کنند.
با این وجود، همانطور که در ابهامات بالا ذکر شد، برخی از محصولات، سناریوها هستند و نه داستانهایی درباره آینده در مفهوم محدود. اینها از احتمالات حالت نهایی تا مقادیر تعدیل شده روندها برای ایده هایی برای استراتژیهای سرمایه گذاری ادامه دارند.
جدول 4 ویژگیهای تکنیکها را به طور خلاصه بیان می کند، از جمله مبنا و دیدگاههای آنها، چه توسط گروهی انجام شوند و چه با کامپیوتر و تخمین دشواری انجام آن هستند:
این دو مبنا، قضاوت و کمّی کردن هستند. باید متذکر شد که در برخی موارد، همچون ماتریسهای تاثیر متقابل و IFS ، کمّی کردن تنها عددگذاری برای قضاوت کارشناس است. مطمئن است استدلالکنیم که به طور واضح، قضاوت مبنای اصلی اکثر تکنیکهای سناریو است.
دیدگاهی باید مطرح شود که آیا تکنیک از حال آغاز می شود و به سمت آینده پیش می رود یا از آینده آغاز می شود و رو به عقب به سمت حال می رود. اکثر تکنیکها از حال شروع شده و به جلو می روند. شاید برای مشتریان آسانتر باشد که به این نحو کار کنند و لذا این روش مشهورتر است. همچنین ممکن است به تولید سناریوهای معمولتری گرایش داشته باشد تا کار کردن رو به عقب، که بینشی را می گیرد تا با آینده نامعلوم کار کند تا با حال معلوم.
تنها تکنیکی که در گروهها به کار نمی رود، پیش بینی نبوغ است که البته بر نبوغی متکی است که آن را تولید می کند. سایر تکنکیها را می توان برای گروهها به کار برد، که به خصوص برای آن حالت طراحی شده اند. می توان گفت که توسعه سناریو اساسا یک تکنیک گروهی است.
جالب است توجه داشته باشیم که برای اجرای اکثر تکنیک ها از کامپیوتر استفاده نمی کنند. تنها تعداد کمی از روشهای کمّی متکی بر کامپیوتر هستند. شاید این زمینه ای برای فرصت هایی در آینده باشد تا در ساخت سناریوها از نرم افزارها بیشتر استفاده کنند.
سه نویسنده، دشواری یادگیری برای انجام تکنیک و دشواری در انجام خوب آن را درجه بندی کرده اند. ما از مقیاس 1 تا4 استفاده کرده ایم، که اولی آسانترین و چهارمی دشوارترین است. این عدد، میانگین قضاوت مشترک سه نویسنده را نشان می دهد.
ابتدا ستونی را اختصاص دادیم که آیا سناریوها برای شیوه های توصیفی طراحی شده بودند یا هنجاری، که شیوه های توصیفی سعی داشتند توضیح دهند که چگونه احتمالات را واقعیت بخشیم، با شیوه های هنجاری که روی سناریو مرجح متمرکز هستند، با هم ادغام می شوند. معلوم شد که هر تکنیک می تواند برای یک سناریو یا دیگری منطبق شود، اگرچه خوب است بگوییم که اکثر کاربردهای سناریو در عمل توصیفی هستند تا هنجاری. یک عامل دخیل این است که اغلب اوقاتدر تکنیکهای چشم انداز سازی visioning به ایجاد آینده هنجاری پرداخته می شود.
جدول 5 مزایا و معایب تکنیکها را به طور خلاصه بیان می کند. هدف آن کمک به کاروران و کاربران است تا تکنیکهایی را انتخاب کنند که برای آن موقعیت از همه مناسب تر باشند. امیدواریم نشان دهیم که گستره وسیعی از تکنیکهای موجود وجود دارد و باید ورای موقعیت کنونی برویم که در آن تکنیک بسیار خوب GBN بسیار رایج است.
جدول 3: مقایسه نقاط آغاز، فرآیند و محصولات تکنیکهای سناریو
جدول 4: ویژگیهای تکنیکهای سناریو
جدول 5: مزایا و معایب تکنیکهای سناریو
نتیجه گیری
توسعه سناریو در راس آینده پژوهی است. این تکنیک کلیدی است که کار آینده پژوهان حرفه ای را از سایر افرادی که به آینده می پردازند، تمایز می کند. اما با وجود شهرتش، یک سری ابهاماتی درباره این مساله دارد که توسعه سناریو دقیقا چیست و چگونه آینده نگران واقعا سناریو تولید می کنند. این کاتالوگ تکنیکهای سناریو، تلاشی است در جهت رفع برخی از آن ابهامات. ما باور داریم که بحث را پیش می بریم، اما آن را به اتمام نمی رسانیم. در حقیقت، امیدواریم بتوانیم درباره تکنیکهای سناریوها به شیوه ای جدید و دقیقتر بحث کنیم. در نهایت، باور داریم که این زمینه در فهرست جامعی قرار خواهد گرفت که می توانیم با استفاده از آن، کار خود را توضیح داده و آن را بهبود بخشیم.