مطالعات آینده به عنوان تسهیل کننده تمدن سازی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
ریچارد اسلاتر
برخاستن مطالعات آینده
دلایل برآمده مطالعات آینده در نیمه دوم قرن بیستم را می توان در ماهیت «کلان تاریخی» یا «تمدنی» یافت. در واقع، مطالعات آینده در زمینه تاریخی جدید مدرنیته ایجاد شد. برآمدن علم و گسترش سریع شاخه های تکنولوژی، جهان جدیدی را ایجاد کرد. متأسفانه دلالت های درازمدت اجتماعی این نوآوری های پی در پی به شدت نادیده گرفته شد. در قرن بیستم، آینده به عنوان یک محصول مصنوع انسان در نظر گرفته شد که می-توان با تمرکز بر روی جستجوی نامحدود، آن را فهمید و از جهت مفهومی دریافت و بر روی آن اثر گذاشت. اکثریت مردم در پی آب سالم، غذای خوب، آموزش و سلامتی کودکان هستند اما افرادی در قدرت قرار دارند به دنبال نفوذ بر آینده به منظور ارتقای سبک زندگی فعلی هستند. این نگاه با ارزش¬های ماده¬گرایانه بازار جهانی تقویت گردید. با این حال دو نوع علاقه دیگر به آینده نیز وجود داشت:
1. بر پایه احتیاط: میل به فهم فجایع آینده (محیطی، تکنیکی، اجتماعی)
2. جاه طلبی: اشتیاق به ایجاد جهانی بهتر از طریق دسترسی های مثبت.
در خلال دهه 1960 و 1970 این رشته در دانشگاه ها متداول شد. برخی ترجیح دادند که این دانش را بر پایه دانش موجود ادامه دهند و برخی نیز بیشتر بر روی به کارگیری دانش آینده و پیش بینی برای اهداف کاربردی تمرکز کردند. در نتیجه این دانش با برنامه ریزی استراتژیک و بازاریابی از یک سو از سوی دیگر با صنعت و کسب و کار گره خورد. در دهه 1990، مجموعه منسجم و بین المللی از دانش پایه ای برای مطالعات آینده ظهور کرد و حوزه جدیدی متولد شد.
به سیاق سایر رشته های نوظهور، این رشته نیز برای اثبات مشروعیت خود وارد موج اجرا شد. پایه مفهومی و ابزارها و روش ها و شبکه گسترده جهانی مطالعات آینده ایجاد شد اما همچنان این حوزه به شدت ناشناخته باقی ماند.
انکار و چالش تمدن¬سازی
یک راه برای روشن کردن ظرفیت دانش آینده این است که موقعیت¬های مشخص و آشنا را در نظر بگیریم: چه احساسی دارید زمانی که بدانید شغل شما به پایان رسیده است؟ چنین آگاهی های پیشینی، پیام¬هایی از جانب آینده هستند. اما اگر مقیاس زمانی را تا 30 سال بالا ببریم و تمرکز خود را به جای یک شخص بر روی کل نوع بشر قرار دهیم، پدیده جدیدی رخ می نماید: انکار در سطح بسیار وسیع. چالش تمدنی موضوع پیچیده¬ای است.
سرزمین مسطح صنعتی
صنعتی شدن توسعه می یابد اما خرد ابزاری به خاطر فقر معنوی آن نه فهم می شود و نه بیان می گردد. اصطلاح سرزمین مسطح به معنای مسیری است که با منظر استاندارد علمی باید طی شود؛ جهانی با ابعاد عمودی مجازی که عمق و ارتفاع را در برگرفته و به یک تقلید مسخره از خودش فروکاسته شده است. معنایی وجود ندارد. تنها با فعالیت های معرفت شناسانه و استخدام اعمال گوناگون و یکپارچه کردن فعالانه جهان درون با بیرون است که این سرزمین مسطح می تواند انکار شود و با منظوری منسجم، انسانی تر، عمیق تر و غنی تر جایگزین شود. جهان جدید، بعد عمودی را دوباره می سازد، معنا را به میان می آورد و هدف و جهت آن به سوی قصدی انسانی سوگیری می شود.
ایدئولوژی رشد اقتصادی
امروزه همه از رشد حرف می زنند: سیاستمداران «رشد را خوب می دانند» و از سوی اقتصاددانان پشتیبانی می شوند. اما با نگاه به بخش عمیق فرهنگی جوامعی که درگیر مطالعه و پیروی از تغییر محیط جهانی هستند، معلوم می شود که تصویر متفاوتی ظاهر شده است. آگاهی گسترده ای نسبت به ناپایداری اعمال فعلی و منظر رشدگرایی که آن را حمایت می کند. رشد نوع مادی، صنعتی و قدیمی به شدت هزینه بر و خطرناک است. با نگاه گروه های پرانرژی و قدرتمند نوآوران نشان می دهد که شواهدی برای انتقال به سوی رشد غیرمادی و ظهور صنایع نمادمحور وجود دارد. البته الزامًا جهت حرکت آنها صحیح نیست. رشد فناوری بدون رشد در اخلاقیات خطرناک تر است. این گروه های نتیزن تمایل دارند تا به سمت لیبرالیسم و نسبیت اخلاقی حرکت کنند. اما آنچه مسلم است این است که اقتصاد رشدمحور حاکم است و پارادایم رقیبی وجود ندارد.
اثرات بر روی سیستم جهانی
در سه قرن اخیر اثرات انسان بر روی طبیعت بسیار واضح و زیاد است.
آینده توسط تکنولوژی گیج کننده شده است
مانند آنچه در فیلم ترمیناتور 2 نشان داده شده و انسان مقهور تکنولوژی و جهان انسان زدایی شده است.
تفکر کوتاه مدت
تمدن غربی و پیروان آن جوهره متناقضی را انتخاب کرده اند. از یک سو تحول جهان به فراسوی معیار و از سوی دیگر توجه به پیامدها را متوقف نکنید! آینده نگری را به عنوان یک ضرورت ساختاری نبینید.
استراتژی هایی برای مطالعات آینده
ایجاد فرا-اهداف مشترک
سه فراهدف را می توان در نظر گرفت:
1. استعمارزدایی از دانش آینده: دانش آینده به شکل افراطی تنها در حوزه کسب و کار رشد کرده است. تمامی افراد دوست دارند که خودفهمی، خودسازی و خودادارکی داشته باشند. لذا مطالعات آینده نیز نیاز دارد تا وسیع تر از آنچه هست شود و به حوزه علاقه عمومی وارد شود. تنها نهادهای کمی چنین مطالعاتی را انجام می دهند. راه موثر برای استعمارزدایی از مطالعات آینده این است که آن را در عمل متداول و عمومی در سطح جهان ظاهر کنیم. راه آن نیز گفتگوی تمدن ها است. فرآیند تبیین منابع در درون هر سنت برای اهداف متقابل مانند تحمل، تعالی، جامعه خوب و... .
2. دسترسی اجتماعی به آینده نگری: همه باید به اشکال آینده نگری، متخصصین این امر و موارد دیگر دسترسی داشته باشند. این نیاز به ایجاد کادر وسیعی از جامعه آینده نگاران دارد. کسانی که کارگاه آینده¬نگاری راه اندازند، کمک برنامه ریزی ساده را فراهم سازند، بحث میان گروه های ملی و متخصّصان دور را تسهیل کنند و رابط میان گروه های جامعه، حکومت های محلی و موجودیت های بین المللی و ملی باشند.
3. طراحی فرهنگ آینده نگری: فرهنگ آینده نگری سازمان با جامعه ای است که نگاه آن به جهان آغشته به آگاهی نسبت به آینده است. هر فعالیت، تصمیم، استراتژی که انتخاب می شود در پرتو نگاه به جلو خواهد بود. بیشتر تلاش ها برای ایجاد ظرفیت در درون افراد، گروه ها و سازمان ها برای درگیر شدن در این نوع از «تصویر بزرگ»، «تفکر بلندمدت» اختصاص می یابد.
بلند کردن نیم رخی از استانداردهای حرفه ای در کار بر روی آینده
درور: تأکید بر شفافیت در مبانی مطالعات آینده، توانایی درگیر شدن در تفکر در تاریخ، آشکار ساختن مفروضات درباره انسان و ارزش ها، نگاه گسترده به آینده، استفاده از تصویرپردازی انتقادی.
آمارا: آشکار بودن مفهومی، شفافیت تحلیلی.
آگاه از مفروضات سنت فرهنگی، کار بر روی یک یا بیش از چهار سطح و تلاش برای یکپارچه کردن روش های سخت و نرم.
بل: رفتار مناسب و سلسله¬مراتبی از تعهدات که آینده پژوهان باید نسبت به جامعه در سطح وسیع داشته باشند.
پرش کوانتومی در استفاده فعال از مطالعات آینده در زمینه های آموزشی
سیستم های آموزشی صرفًا آموزش نمی دهند بلکه به دنبال تحمیل الزامات عصر صنعتی مانند کارایی، اثربخشی و کنترل هستند. دو مجموعه نیروی موثر در این مورد عباتند از سیاست و اقتصاد. امروز زمان چالش کردن با این سیستم آموزشی است. سیستمی که مسئولیت عمومی را بدون توجه به آینده تدریس می کند. آنها نیاز دارند تا ملی و مدارس را درگیر طراحی و اجرای سیستم های جدی کنند و آنها را در انطباق با اعمال آنها یاری نمایند. همچنین دانشگاه ها نیز باید در سطوح سرمایه گذاری، از حکومت های مرکزی تغییر کنند. به این ترتیب بیشتر مردم نقاط آغازی را برای فهم آینده و جستجوی آن خواهند داشت. البته همه آینده-پژوه نمی شوند اما هنگامی که هر کسی می فهمد که آینده باکیفیت چگونه می تواند کارهای اساسی کند، بی شک از برخی از انتقال های سازمانی و نهادی وسیعی که امروزه نیاز است، حمایت خوهد کرد.
تکامل بیشتر پایه دانشی مطالعات آینده
عناصر این رشته باید بازنگری شوند. انواع جدیدی از ترکیب ها باید روی دهد. صداهای جدیدی باید وارد شود و روش¬های جدیدی ایجاد شود.
انتقاد می تواند هم به عنوان یک روش آینده پژوهی دیده شود و هم به عنوان بخشی از سهم درونی برای کنترل کیفیت. این مطالعات در پی فهم عمیق تر پدیده ها هستند.
طراحی، اجرا و تغذیه نهادهای آینده نگری
طراحی استادانه تم های آینده در رسانه های جمعی
برای این کار مشکلاتی وجود دارد:
1. تمایل وجود دارد که این کار تحمیلی باشد
2. هیچ راهی برای بازگشت به عقب وجود ندارد.
بیرون کشیدن دولت سیاره
سناریوهای دراماتیک
مطالعات پانوراما
درگیر شدن فعال افراد، گروه ها و سازمان های بیشتر در مکالمات آینده
نتیجه گیری: انتخاب بشر رو به رو
وظیفه آینده پژوهان این است که توجه خود را از کمک و حفظ الگوهای فعلی و ساختارهای عصر صنعتی به سوی روشن ساختن و طراحی شالوده ساختاری سطح آینده تمدن بشری حرکت دهند. این کار را با فعالیت های معرفت شناسانه مانند انتخاب منظری بلندمدت نسبت به حال، پیاده سازی آینده نگری به طور وسیع، حرکت به فراسوی خود و تعالی بخشی سرزمین مسطح فروکاسته شده فعلی در تمامی چهره های آن. اینها ما را به سمت فرهنگی می برد که شاید خرد را به عنوان کیفیت، ظرفیت و هدف اصلی خود دارد. به این منظور ما باید به دنبال مسیری باشیم که آگاهی ما را از دوره نرمال صنعتی بالا ببرد و این کار را با هر رشته یا عمل معنوی که می یابیم باید صورت دهیم. مطالعات آینده ساختن تاریخ است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: