حاکمیت بر قرن بیست و یکم مستلزم کنترل بر دو حوزه اطلاعات و علوم زیستی است. کنترل بر منابع زیستی با توسل به حقوق مالکیت فکری که نقشی بسیار مهم در عرصههای گوناگون همچون غذا، پوشاک، دارو و ... دارد و نیز کنترل بر جریان ارتباطات و اطلاعات است که میتواند به پدیده جهانیسازی به معنای واقعی عینیت دهد.
* به نظر شما، چالشهایی که دولتهای کنونی در نتیجه پیامدهایی که زاییده ظهور اینترنت و اقتصاد جهانی است، با آن روبهرو خواهند شد، چه خواهد بود؟
چالشهای پیشروی دولتها در چنین شرایطی، متعدد است و درک آنها در گروی درک تغییرات ساختاریای است که در نظام نوین سرمایهسالاری شکل گرفته است. در عصر مدرن، دولتهای ملی به مثابه ابزاری هستند که آمدهاند از نظام مرسوم تبادل کالا در بازارهای گسترده موجود حمایت کنند. ما هم اینک در حال گذر از بازارها به شبکهها هستیم. فرهنگ بازار بر پایه اندیشه تبادل کالا توسط خریدار و فروشنده بنا شده است و از جمله اهداف مهم دولتهای ملی، شکل دادن به فضایی است تا بتواند از مقولاتی چون مالکیت، آزادی و استقلال حمایت نماید. در صورتی که به فلسفه حکومت توجه کنیم، درمییابیم که یکی از اهداف دولتها، با اندیشه حمایت از کالا در عرصه بازارها، گره خورده است. من در کتاب خود با عنوان «عصر دسترسی» به این حقایق پرداختهام.
اصولاً ما در حال گذر از تبادل مالکیت و سرمایه و مقوله بازار به مقوله دسترسی و شبکهها هستیم. ما در حال گذر از فضای فیزیکی به فضای مجازی هستیم و در راستای چنین تغییر بنیادینی است که به سوی جهانیسازی گام برمیداریم. در این شبکهها مفاهیم مالکیت و دارایی رنگ میبازد. در چنین شرایطی است که مالکیت به نوعی نظام خدمات تبدیل میشود و فرهنگ، تجارب و زمان به کالا تبدیل میشود. در عصر صنعتی، هدف دولتها حمایت از مالکیت بود؛ مالکیتی که در قالب کالایی در فضای فیزیکی تبلور یافته بود، اما در عصر دسترسی یا جهانیسازی، زمان، تجربه و فرهنگ، تبدیل به کالا میشود. البته مالکیت در چنین عصری باقی خواهد ماند؛ اما دیگر مانند گذشته مبادله نمیشود. در چنین عصری است که مقولاتی مانند اشتراک، عضویت و اجازه شکل میگیرد و این خود تغییری عظیم و بنیادین در عرصه اقتصاد جهانی است. این تغییر البته به معنای آن هم میباشد که مفهوم دولت ملی از نو مورد بازنگری قرار گیرد؛ سلاحی که در بسیاری از آثار و کتب موجود، نشانی از اهمیت آن دیده نمیشود.
* با چنین تغییراتی، جایگاه دولتها در این میان کدام است؟
یکی از اهداف مهم دولتهای ملی، حمایت از کالاها، مستغلات و داراییهای موجود در جوامع بوده است. در چنین شرایط جدیدی است که اندیشه حمایت از دسترسی به زمان و تجربه نیز باید شکل گیرد. حال این سؤال مطرح میشود که ما در این عصر جدید به راستی در پی عرضه و فروش چه چیزی هستیم؟ باید بدانیم که دیگر بازیگران این عرصه جدید نه تگزاکو، بوئینگ، سیرز یا استاندارد داویل که تایم وارنر، برتلزمن، پیرسون، سیگرام و دیزنی خواهند بود. این بازیگران جدید، عرضهکننده چه چیزی هستند؟ آنها فروشندگان فرهنگ و عرضهکنندگان تفریحات هستند. آنها مراکزی برای عرضه تفریحات، غذا، رفاه و حتی شیوههای آشپزی هستند.
همان طور که در عصر صنعتی، شرکتها در پی تملک بر منابع زیستی و طبیعی بودند، این شرکتها در پی تملک فرهنگ و شیوههای زندگی هستند. منابع جدید و خام قرن بیست و یکم یا عصر دسترسی، همانا منابع فرهنگیای هستند که در این عصر ظهور مییابند. در چنین فضایی است که سؤالاتی پیرامون نقش دولت ملی پیش میآید. بیشک همان طور که شاهد کاهش تنوع زیستی و طبیعی در قرن بیستم بودیم، احتمال شکلگیری شرایطی که در آن منابع فرهنگی بشریت رو به نقصان رود و الگویی جدید جایگزین آن شود، وجود دارد. در دنیایی که در سیطره جهانیسازی، رو به کالا شدن زمان و فرهنگ میرود، شاهد ظهور مدعیانی برای حمایت از این منابع خواهیم بود. دولتهای محلی بیشک در پی آن خواهند بود تا در برابر جهانیسازی که به سوی همگن شدن و یکنواختی شرایط پیش میرود، از خود مقاومت نشان دهند و از تنوع فرهنگی حفاظت نمایند.
* شما در نظرات خود غالباً از ظهور نظام تجاری جدیدی سخن به میان آوردهاید. به راستی لازمهها و پیامدهای آن چه خواهد بود؟
در قرن بیست و یکم دو نوع کنترل ضروری مینماید. هم اینک شاهد انقلاب در دو حوزه اطلاعات و علوم زیستی هستیم. انقلابی که گستره آن از نرمافزارها و شبکهها تا ژنهاست. هر کسی که کنترل سیستمهای ارتباطی و نیز اطلاعات زیستی و نیز ذخیره ژنی را بر عهده داشته باشد، این قرن را نیز در کنترل خود دارد. از سوی دیگر، خط اصلی ارتباطات، نه کابلهای فیبر نوری، که طیفهای الکترومغناطیستی و ارتباطات ماهوارهای است. هر آن کس که این طیف را در کنترل داشته باشد، تجارت و حیات اجتماعی را در اختیار خود دارد.
باید این مسأله را در ذهن داشته باشیم که در عصر جهانیسازی و فضای مجازی، آن جمعیتی که کنترل بر آنها اهمیت مییابد، کسانی هستند که یک پنجم فوقانی هرم جمعیت جهان را به خود اختصاص میدهند، چرا که اصولاً حدود شصت درصد جمعیت جهان، تاکنون حتی تجربه یک تماس تلفنی را هم در عمر خود نداشتهاند و در فرآیند جهانیسازی این عصر هم خیلی مدنظر نیستند.
اما کنترل دوم که همانا کنترل بر ذخیره ژنی است، خود به منزله کنترل بر منابع زیستی قرن بیست و یکم است. چرا که ژنها در این عصر، در تهیه انرژی، پوشاک، غذا، دارو، در عرصه پزشکی، ایفاگر نقشی اساسی هستند. من در کتاب «قرن بیوتکنولوژی» خود به این مقوله و نیز مسأله انحصار این سرمایه به تفصیل پرداختهام.
اما در مورد طیف الکترومغناطیستی، هم اینک شاهد ظهور اندیشهای مبنی بر اعطای این فضا به دیگران هستیم که نمونههای آن در قالب اعطای چنین فضایی به شبکههای خصوصی رادیو و تلویزیون، نمود پیدا کرده است.
عرضه این طیف به شرکتهای سونی و یا تایم وارنر به معنای آن خواهد بود که تا ده سال دیگر، این طیف به مثابه نوعی کالای خصوصی در عرصه بازار و در دست چند شرکت فراملی تبادل میشود و این به معنای کنترل بر ارتباطات و تفکر است و نه صرفاً کنترل بر آن چیزی که با عنوان جریان اطلاعات میشناسیم.
خلاصه این که، نتیجه این دو کنترل، تملک این طیف به عنوان یک کالای خصوصی و کنترل بر آنها در قالب نظام مالکیت فکری است و نتیجه این دو کنترل، تجمع عظیم قدرت و توانایی، برای مالکان آن خواهد بود.
منبع: Gorenment Technology
پینوشت:
* Jeremy Rifikin نویسنده و اقتصاددان برجسته آمریکایی.