توفیق یا ناکامی یک معمار درعمل به مسئولیت های اجتماعی وی تابعی از تقویت یا تضعیف هویت صنفی اوست چراکه "مسئولیت"،تنها یک روی سکۀ "منزلت" است؛سکه ای که روی دیگرآن "اختیار" است.
اصل تقسیم کار وبه تبـع آن، مقولۀ "مسئولیت" و چگونگی تعریف وتقسیم آن را می توان برجسته ترین ویژگی ساختاری جوامع مدنی دانست. دربروز و ظهـور اجتماعی شاید تا بحال هیچ حرفه ای به اندازۀ معماری موضوع و درعین حال منشأ تغییر و تحول واقع نشده باشد. تحول شکلی زیستگاه های بشر، طی فرآیندی چندین هزار ساله و در جریان داد و ستدی پیچیده و تدریجی میان ضرورت های مکان و گسترۀ امکان، متقابلاً دگرگونی و تکامل هویت او را به همراه داشته است.
خود بسندگی ِفرد محورِ انسان نخستین که هویت او را همچون مختصات معیشتی اش در چهارچوبی حتی نازل تر از تعریف منطقی وی یعنی "حیوان ناطق" محدود می کرد، به موازات توسعه فیزیکی زیستگاه ها، باروری ظرفیت های متنوع وگستردۀ ارتباطی میان افراد و استقرار مناسبات پیچیدۀ اجتماعی، رفته رفته جای خود را به شبکه ای فراگیر و هنجارساز از نیازهای متقابل داد؛ مهارت های چند بعدی جایگزین توانایی های محـدود شد، مشاغل معنا و مفهوم یافتند، "تخصص" به عنوان مرحلۀ اوج بالندگی و سودمندی حرفه ای، هدف والای دانش اندوزی قرار گرفت و تمیز میان "کمیت" و "کیفیت" رفته رفته دو منتهی الیه طیف درهم تنیـدۀ فن وهنـر را تعریف کرد. اقتضای پیدایش و شکل گیری مشاغل برمبنای نیاز ها وضرورت ها ی روز آن بود که محتوا، شیوه و غایت های حرفه های مختلف ومهمترازهمه جایگاه اجتماعی صاحبان آنها درگذرزمان دستخوش تغییر و تحولات گوناگون گردد؛ فنونی به فراموشی سپرده شوند و رشته های جدیدی پدیدآیند.
در طول تاریخ، اعضای هرجامعه از هر قشر و نژاد و بینش ومنش،" ازگهـواره تا گـور" با محصول کار معماران در ارتباط بوده اند؛ از سپیده دم غارنشینی تا طلوع آفتاب مدنیت وفن آوری، معمـاری به دلیل داشتن پیوندی دیرینه با اساسی ترین خواستۀ بشر یعنی "بقـا" همواره حضوری محسوس و اثرگذار در پدید آوردن و شکل دادن به ماندگارترین جلوه های فرهنگ و تمدن جوامع مختلف داشته است. ازابداع سرپناه های اولیه گرفته تا برپاکردن برج های سربه فلک کشیده، از حفر گورهای دخمه ای تا ساخت آرامگاه های فاخر و باشکوه، از آراستن بتخانه های ستایش مخلوق تا پیراستن تاریخانه های پرستش خالق،معماران خواسته یا ناخواسته، نقشی سترگ در صحنۀ حیات بشرایفا کرده اند و آن آفرینش نماد ها و ثبت نشانه های تمدن است.
استمرار این نقش هر چند به شکل تأثیری جانبی و غیرارادی به این معناست که معمـاری همواره بخشی زنده و سازنده از تاریخ بوده وخواهد بود و معمار به عنوان ترجمان شایستۀ توانمندی های فردی و ظرفیت های گروهی یک جامعه،همچون (وبعضاً پیش و بیش از) شعرا، ادبا ، فلاسفه و حکما واسطۀ تجلی وعینیت یافتن هنجارها، باورها، ارزش ها و گرایش های روزگارخود بوده است. معمارحتی آن زمان که جوابگویی به خواسته های اقلیتی حاکم را گردن نهاده و به ساختن کاخ و مقبره و تالاروبارگاه پرداخته است، لااقل در محدودۀ عمل خویش حضوری مقتدرانه داشته، به چهارچوب ها و قواعد حرفه ای خود مسئولانه نگریسته و(مگربه استثناء وازروی جبرواکراه) ارکان واصول فن و هنرش را تسلیم ذائقۀ زورمداران بی فرهنگ نساخته است. از اینرو، حفظ استقلال شغلی و توجه به آموزه های عملی و ضوابط و معیارهای نظری برآمده از هزاران سال آزمون وخطای گذشتگان را می بایست نخستین اصل از منشور اخلاق حرفه ای معماران و پایبندی بدان را اساسی ترین مسئولیت آنان دانست.
در نگاهی اجمالی وبا قطع نظر از جزئیات وحواشی تاریخ نگارانه،دوران معاصررا می توان دوران دگرگونی ها و حتی واژگونگی ها نام نهاد؛ عصربه رسمیت شناخته شدن حقوق فردی، عصرنفی حاکمیت خودکامگان، عصر ظهور و افول اندیشه ها و مکاتب مختلف سیاسی، فلسفی، هنری، . . عصر اعتبار یافتن خرد جمعی وبالاخره عصرگذری شتاب زده وبرق آسا ازسنت به مدرنیته وسپس پسـا مدرنیته.این سیل خروشان بیش ازهر چیز زیرورو شدن مفاهیم وتعاریف بنیادین، درهم شکستن چهارچوب های ارزشی، فروپاشی ساختارهای اجتماعی ودرنهایت تغییر مناسبات وسیستـم های تعامل جمعی را درپی داشته است؛ درحوزۀ نظر، توجه جهانی به مؤلفۀ تعیین کننده و فراگیری به نام "زمان" ودرعرصۀ عمل، سیطرۀ بلامنازع اقتصاد مبتنی بر"تولید صنعتی" تعریفی بی سابقه از جامعه ارائه می کنند. تعریفی که درآن "تغییر" عنصرمحوری تحلیل شرایط و"موازنۀ پویا" تنها راهکارمدیریت چالش است.هـرم به ظاهرایستا وجاودانۀ سلطه که هزاران سال معمـاررا با عنوان مرموز و دورازدسترس "رازیگـر" از متن جامعه جدا کرده، به خدمت طبقۀ حاکم می خواند، درتعریف جدید جایی ندارد و ساختار اجتماعی مبتنی بر سلسله مراتب یکسویۀ قدرت دیگرنه مدلی واقع بینانه ازجهان عصرارتباطات به دست می دهد ونه چهارچوب مرجعی مشروع برای تبیین مقوله ای حقوقی واخلاقی به نام "مسئولیت".
مسئولیت اجتماعی معمارکه قریب دوسـده پیش با تمکین قهری سرمایه داری به حداقل حقوق مدنی کارگران و در چرخش نمادین جایگزین شدن کاخ های سلطنتی با مسکن استاندارد شهروند جامعۀ صنعتی به عنوان موضوع طراحی، شکلی مردمی به خود گرفت برای نخستین باراین هنرمند فن شناس رابه عنصری عام المنفعه وهمسوبا جریان های پیشرو وحق طلبانۀ سیاسی/ اجتماعی روز بدل کرد؛ عنصری که به دلیل برخورداری ازمیراث دانش وبینش پیشگامان این حرفۀ دیرینه، استعداد و شایستگی آنرا داشت که درمقام برآیند ظرفیت های بالقوۀ علمی واجرایی ِمدنیت رستـه ازواپس گرایی ورکود، خود میزان سنجش نیازهای کالبدی جامعه وملاک طراحی بهینه به حساب آید.این ارتقاء رتبۀ ناگهانی البته خالی ازآفت نبود؛ دربرهه ای از زمان، معمارانی که مسائل جامعه رااز جایگاهی مرتفع تر از حد معمول می نگریستند و شهرسازی را چیزی درحد فازپایانی ودرراستای تکامل کمّی تخصص خود ارزیابی می کردند، نا دانسته وبه ناروا سیرارگانیک وبطیء تجسد رویدادی به نام "شهر" رانا دیده گرفته، طراحی ایستا واز پیش تعیین شدۀ زیستگاه آرمانی (مدینۀ فاضله) را دراولویت کاری خود قرار دادند. بعضی از تجویزهای این "حکمای خود خوانده" اساساً عملی نبود وبسیاری ازآنان هرگز جامۀ عمل به خود نپوشیدند.این ناکامی که عمدتاً از تلخیص مکانیکی عناصرهویتی فرد وجامعه وتطبیق تحمیلی نسبت های پیچیده و چند بعدی میان این دوبا الگوهایی انتزاعی همچون مدل خشک ومنطقی "کل وجزء" ناشی می شد، بعضی از متفکرین وجامعه شناسان رابرآن داشت تا اساساً صلاحیت معماران را حتی درتصدی مسئولیت اولیۀ خویش زیرسؤال برند؛ "معماری بدون معمار" شعارراهبردی این جریان روشنفکری، بازتاب تلخ وصریح بی توجهی بعضی ازمعماران به ظرائف ودقایق مسئولیت های اجتماعی خطیرآنان است.
درمقام داوری درمورد میزان توفیق معماران درعمل به مسئولیت های اجتماعی خویش، تحولات یکی دوسده اخیروبخصوص تغییرموضع واقع بینانۀ آنان درجهت اهتمام به آفرینش آثاری درشأن یک جامعۀ آرمانی را نمی توان به صرف طراحی بنا های چشمگیروتحسین برانگیز، تماماً مثبت ارزیابی کرد. نیم قرن پس ازافول ستارۀ اقبال سبکِ موسوم به "بین المللی" (International Style) درغرب، هنوزبسیاری ازکلانشهرهای آسیا وافریقا دست به گریبان عوارض گوناگون اقتصادی واجتماعی ناشی ازپیروی سطحی وشتاب زده نسل یا نسل هایی ازمعماران خویش از (نمونۀ ابتدایی) این الگوی خام وناکارآمد هستند؛ درعین حال، جالب اینجاست که درزادگاه مدرنیسـم، گروهی از معماران با احساس مسئولیت نسبت به این "پدیدۀ بومی"، با بهره گیری ازتخصص کارشناسان حوزه های مختلف وبکارگیری ابزار وماشین آلات ومواد ومصالح پیشرفته، پس ازچند دهه تحقیق وتجربۀ مستمر، بسیاری ازکاستی های "معمـاری شیشه وفولاد" را برطرف کرده، سرانجام آنرا به رویکردی موجه وقابل دفاع تبدیل کرده اند.این آزمون موفق وقابل تأمل، بعد بسیار مهمی از مسئولیت اجتماعی معمـاران را آشکارمی سازد وآن، ضرورت به روزسازی آگاهی ها ودانش های فنی این بخش از نیروهای تخصصی جامعه وتعامل سازنده ومستمرآنان با کارشناسان دیگربخش هاست.به علاوه، جامعیت حرفۀ معمارایجاب می کند که این تبادل نظر علمی، متخصصین رشته های دیگربه خصوص علوم انسانی را نیزدربرگیرد.
معماری سبـز(Green Architecture)، معماری محیطی (Eco Architecture) و معماری پایدار (Sustainable Architecture) پاسخ کارشناسانۀ گروهی دیگر ازمعماران است که به عنوان امین جامعه واز روی احساس مسئولیت درقبال طبیعت وسرمایه های تجدید ناپذیرآن، راهکارهای غیر تهاجمی و سازگاربا محیط زیست را برای طراحی برگزیده اند.
دربعـد فرهنگی، به عنوان عاملی برای بالا بردن سطح آگاهی های عمومی نسبت به ابعاد وقابلیت های مختلف حرفۀ معماری، به منظورثبت رویدادها ومستندسازی دستاورد های معماران ومهمتر ازهمه، درجهت ارتقاء فرهنگ نقد، مشارکت جدی معماران درتوسعۀ هرچه بیشتر کم وکیف ادبیات تخصصی این رشته ازاهمیتی بسیار برخورداراست.ناآگاهی جامعه ازتکالیف ومسئولیت هایی که الزامات حرفه ای، نهادهای قانون گذارودستگاه های اجرایی برعهدۀ معماران گذاشته اند، سبب درک ناقص ونادرست طرفین ازیکدیگر و زمینه سازتخلفات احتمالی معماران ویا موجب بروز توقعات بیجای کارفرمایان خواهد شد.
اما توفیق یا ناکامی یک معمار درعمل به مسئولیت های اجتماعی وی تابعی از تقویت یا تضعیف هویت صنفی اوست چراکه "مسئولیت"،تنها یک روی سکۀ "منزلت" است؛سکه ای که روی دیگرآن "اختیار" است. کاهش وگاه حذف اختیارات معمـار، که در شکل مستقیم معمولاً به منظورتأمین نظر،سلیقۀ شخصی ویا منافع مالی کارفرما (اعم ازدولتی وغیردولتی) وبه صورت غیر مستقیم ازرهگذر تصویب واعمال قوانین، تعرفه ها، ضوابط وآیین نامه های دست وپاگیر وبعضاً نسنجیده وغیرکارشناسی صورت می گیرد، لوث مسئولیت ومآلاً بی اعتبار ساختن جایگاه تخصصی ومنزلت اجتماعی معمـاران را به دنبال خواهد داشت.