اثبات افزايش فعاليتهاي ذهني در خواب با يافتههاي جديد
حتما همه شما تا به حال متوجه اين موضوع شدهايد كه با اندكي استراحت، توان فكري از دست رفته خود را بازخواهيد يافت. دليل آن، اين است كه هنگام خواب مغز نيز از حالت فعال خارج ميشود و به اين ترتيب انرژي از دست رفته خود را به دست ميآورد و به همين علت وقتي شما از خواب بيدار ميشويد، بهتر ميتوانيد درباره مباحث مختلف بينديشيد. اگرچه محققان و دانشمندان پيش از اين به يافتههايي در تاييد اين فرضيه دست يافته بودند، اما بررسيهاي جديدي كه از سوي گروه ديگري از محققان در اين باره انجام شده است، حاكي از آن است كه هنگام خواب مغز بدون وقفه در حال پردازش اطلاعاتي است كه پيش از خواب آنها را كسب كرده است. بر اين اساس در اين فاصله زماني، مغز اطلاعاتي را كه در طول روز در حافظه ثبت كرده، بازيابي ميكند و پس از تثبيت و نسخهبرداري از اين اطلاعات، آنها را به صورت طبقهبندي شده در ذهن ثبت مينمايد. به همين علت پس از استراحت از عملكرد مناسبتري در مواجه شدن با اطلاعات جديد برخوردار خواهد بود.
در سال 1865 ميلادي فردريك آگوست ككوله، از محققان علم شيمي كه در زمينه شيمي آلي به تحقيق و مطالعه ميپرداخت ناگهان خواب عجيبي ديد. او در خواب ماري را ديد كه حلقهاي را تشكيل داده بود و دم خود را نيش ميزد. ككوله نيز همانند ديگر شيميدانهاي آن زمان در تلاش بود تا به يافتههايي درباره ساختار بنزن كه يكي از انواع هيدروكربنهاي معطر و بيرنگ است، دست يابد.
اين روِياي عجيب به او كمك كرد تا به حلقوي بودن ساختار بنزن پي ببرد. به اين ترتيب زمينه مناسبي براي تحقيق درباره اين گروه از تركيبات و پيشرفت در زمينه شيمي آلي يا شيمي كربن فراهم شد. اگرچه در طول تاريخ تنها تعداد اندكي از انسانهايي كه زندگي در اين كره خاكي را تجربه كردهاند توانستهاند نامي را ازخود به يادگار گذارند، اما آنچه در اين تجربه حائز اهميت است، اين است كه ككوله برخلاف آنچه به نظر ميرسد، از روش بسيار سادهاي براي رسيدن به هدف و پاسخگويي به معمايي كه در ذهنش مطرح شده بود، استفاده كرد. اغلب ما بر اين باور هستيم كه تصميمگيري درباره انتخاب مسير مناسب در كسب علم و دانش در زمينههاي علمي مختلف، انتخاب شغل مناسب و يا انتخاب يك شريك زندگي ايدهآل از مجموعه عواملي هستند كه وجود آنها براي در كنار هم قرار دادن قطعات پازل زندگي و رسيدن به موفقيت در مسير زندگي، لازم و ضروري است. اين در حالي است كه او به عنوان يك محقق موفق، تنها با اندكي تعمق درباره آنچه در رويا ديده بود به چنين موفقيتي دست يافت. هنگام خواب شبانه، مغز تا تثبيت اطلاعات در حافظه از تداخل اطلاعات جديد يا اطلاعات قبلي ممانعت به عمل ميآورد و اين توانايي را در اختيار شما قرار ميدهد تا روز بعد بتوانيد به نحو مطلوبتري اين اطلاعات را در ذهن كنار هم و مورد استفاده قرار دهيد. بنابراين ميتوان گفت، خواب نهتنها به تقويت حافظه كمك خواهد كرد بلكه بررسي اطلاعات جديد ثبت شده در ذهن را نيز امكانپذير خواهد ساخت بر اين اساس مغز اطلاعات ارزشمند به دست آمده را در ذهن ثبت ميكند و نسبت به حفظ يا افزايش اين گروه از اطلاعات تصميم ميگيرد. براي مثال اگر اين تصويري كه در ذهن ثبت شده در بردارنده عناصري مهيج و غيرمهيج باشد، وقتي فرد ميخواهد مغز او بخش مهم و مهيج موجود در تصوير مشاهده شده را در حافظه نگاه ميدارد و ديگر بخشهاي تصوير را كه در مقايسه از ارتباط كمتري با اين بخش از تصوير كه در حقيقت بخش اصلي تصوير است برخوردار است از ذهن پاك ميكند. مغز ميتواند مجموعهاي از اطلاعات موجود در حافظه را بررسي و تجزيه و تحليل كند تا ارتباط بين آنها را شناسايي و با حذف جزييات غيرضروري، به ما كمك كند مفهوم آنچه را كه به آن دست يافتهايم، بياموزيم.
همه بخشهاي مغز فعال هستند
با توجه به اين كه پيش از اين فرضيات ديگري در اين زمينه مطرح شده بود، بدون ترديد شما نيز از خواندن اين مطلب متعجب شدهايد اما مطمئن باشيد يافتههاي اخيرمحققان جامعه علمي را نيز شگفتزده كرده است. تا اواسط دهه 1950 ميلادي، اغلب دانشمندان تصور ميكردند كه هنگام خواب مغز كاملا غيرفعال خواهد شد. اگر چه هرمن ابنيگ هاوس، روانشناس آلماني در سال 1985 ميلادي به شواهدي مبني بر نقش موثر خواب در حفاظت اطلاعات ثبت شده در حافظه كوتاه مدت دست يافته بود، اما همچنان محققان بر اين باور بودند كه اين پديده ناشي از وجود نوعي سيستم حفاظتي انفعالي در مغز است كه مانع ايجاد تداخل ميان اطلاعات ثبت شده در ذهن ميشود. به گفته محققان، از آنجا كه اطلاعات جديد وارد شده در حافظه، اطلاعات پيشين را تحت تاثير قرار ميدهد، ما بسياري از اين اطلاعات را به مرور زمان فراموش ميكنيم. اما با توجه به اين كه هنگام خواب هيچگونه اطلاعاتي در ذهن ثبت نميشود، بنابراين دادههايي كه پيش از خواب در حافظه ثبت شده باشند، در اين مدت چندان دستخوش تغيير نخواهد شد.
در سال 1953، محققان حوزه روانشناسي در دانشگاه شيكاگو در بررسيهاي انجام شده متوجه وجود اختلافات قابل توجهي در فعاليت مغز هنگام خواب شدند و به اين نتيجه رسيدند كه در تحقيقات انجام شده درباره نحوه عملكرد مغز و يادگيري، موضوع بسيار مهمي را ناديده گرفتهاند. آنها دريافتند در مرحلهاي كه فرد درخواب عميق است و خواب ميبيند و پس از آن فرد مرحلهاي ديگر را تجربه ميكند، يك چرخه 90 دقيقهاي سپري ميشود. در مرحله خواب عميق كه اصطلاحاREM ً نامگذاري شده است، چشمها بسرعت در حال حركت بوده و مغز نيز فعال است. نوسانات علائم الكترومغناطيسي ثبت شده از مغز كه ناشي از فعاليتهاي شديد مغزي است، كاملا شبيه علائمي است كه هنگام بيداري ثبت ميشود. پس از اين محققان علم عصبشناسي به تحقيقات خود در اين زمينه ادامه دادند و به اين نتيجه رسيدند كه در فاصله زماني بين مراحل مختلف ( REMحركات سريع چشم) هر يك از مجموعه سلولهاي عصبي مغز به طور جداگانه تحريك خواهند شد. در اين فواصل زماني كه مغز كمترين سطح فعاليت را دارد، تعداد زيادي از سلولهاي عصبي همزمان و با آهنگ يكنواختي از يك تا چهار بار در ثانيه تحريك خواهند شد. بنابراين ميتوان گفت هنگام خواب، مغز در هيچ مرحلهاي غيرفعال نخواهد بود، بلكه خواب فرآيندي است كه بسيار متفاوتتر از آنچه پيش از اين تصور ميشد، عمل ميكند. در حقيقت خواب فرآيندي كاملا فعال است.
بخوابيد تا بهتر به خاطر آوريد
دستيابي به اطلاعات جديد در تحقيقات انجام شده توسط محققان علم عصبشناسي را در سال 1994 ميلادي ميتوان نقطه عطفي در مطالعات انجام شده درباره چگونگي عملكرد مغز هنگام خواب و تاثير آن بر حافظه به شمار آورد.
براساس اين نتايج، وقتي فرد سطح مشخصي از مرحلهREM را در چرخههاي 90 دقيقهاي هنگام خواب شبانه سپري ميكند، در تفسير پديدههاي مبتني بر تشخيص بسيار بهتر عمل خواهد كرد، اما در صورتي كه خواب شبانه كافي نبوده و فرد نتوانسته باشد تعداد مشخصي از مراحلREM را هنگام خواب سپري كند، توانايي او در تفسير چنين پديدههايي درمقايسه با قبل، هيچ تغييري نخواهد كرد. پذيرش اين واقعيت كه عملكرد مغز پس از خواب شبانه به ميزان قابل توجهي افزايش خواهد يافت، وجود سيستم حفاظتي انفعالي در مغز را مورد تاييد قرار نخواهد داد. بلكه وقتي مغز در حال استراحت است پديدههايي اتفاق ميافتند كه سبب تغيير اطلاعاتي خواهد شد كه روز گذشته در حافظه ثبت شدهاند. مرحله خواب عميق ياREM مرحلهاي ضروري است كه زمينه مناسب براي انجام چنين تغييراتي را فراهم خواهد كرد. اگرچه آنها بر اين باور بودند كه چنين تغييرات ناخودآگاهي ميتواند هنگام روز نيز ايجاد شوند، اما جالب توجه اين بود كه اين تغييرات مستلزم سپري شدن تعداد مشخصي از چرخههاي 90دقيقهاي مرحله خواب عميق ياحركات سريع چشم هنگام خواب شبانه است. در سال 2000 ميلادي اين موضوع مورد بررسي مجدد قرار گرفت. حاصل تحقيقات نشان داد كه لازمه بهبود عملكرد و افزايش توانايي فرد در تفسير پديدههاي مبتني بر تشخيص ديداري، بيش از 6 ساعت خواب شبانه روزي پس از يك جلسه آموزشي است.
همچنين هريك از مراحل مختلف خواب ويژگيهايي دارد كه نقش مهمي در افزايش و بهبود عملكرد مغز خواهد داشت. وقتي ما اطلاعاتي در مغز كدگذاري ميكنيم و آنها را به رمز درميآوريم، اين اطلاعات جديد ثبت شده در حافظه رهسپار سفري طولاني خواهد شد كه به موجب آن در ذهن مثبت و از نظر كيفي دستخوش تغيير ميشود تا اين كه در پايان تنها شباهت بسيار كمي با اطلاعات اوليه خواهد داشت.
در نخستين ساعات، حافظه از ثبات نسبي بيشتري برخوردار بوده و در نتيجه در برابر تداخل با اطلاعات پيشين مقاومتر خواهد بود. اما پس از مدت زمان مشخصي مغز نسبت به ثبت اطلاعاتي كه ارزش به خاطر آوردن داشته يا نداشته باشند تصميمگيري ميكند كه در نتيجه آن برخي جزئيات ثبت شده تنها به صورت يك داستان كوتاه قابل بازيابي خواهند بود. اگر خواب تنها به صورت موقتي به حفظ و تثبيت اطلاعات در حافظه منجر شود، بنابراين، اين اطلاعات همچنان در معرض خطر فراموشي قرار خواهند داشت. اما پيامدهاي موثر خواب بر توانايي ذهن تنها محدود به ثبت اطلاعات حافظه نخواهد بود، بلكه پردازش اطلاعات در حافظه دربردارنده مراحل پيچيدهاي است كه هنگام خواب به ترتيب سپري خواهند شد.
اگرچه تاكنون مطالعات بسياري درباره مكانيسم ابتدايي چگونگي عملكرد مغز در فرآيند افزايش توانايي ذهني افراد براي ثبت اطلاعات در حافظه انجام شده است، اما بررسي دقيق اين فرآيند هنوز به صورت معمايي مطرح است كه پاسخ مناسبي براي آن يافت نشده است. حافظه از طريق افزايش امكان برقراري ارتباط بين صدها، هزاران و يا ميليونها سلول عصبي شكل ميگيرد و به اين ترتيب الگوهاي فعاليتي مشخصي كه از احتمال تكرار بيشتري برخوردار هستند، به وجود خواهند آمد. وقتي اين الگوهاي فعاليتي در مغز مجددا فعال ميشوند ميتوانيم اطلاعات مورد نظر را به ياد آوريم. تغييرات ايجاد شده در برقراري ارتباط بين سلولهاي عصبي كه موجب برقراري ارتباط بين آنها ميشوند ناشي از انجام نوعي فرآيند مولكولي است كه سبب تقويت ارتباط ايجاد شده بين دو سلول عصبي كه همزمان باهم تحريك شدهاند، ميشود و ايجاد ارتباط بين آنها را در بلندمدت تضمين ميكند. بنابراين بين سلولهاي عصبي كه همزمان باهم تحريك و برانگيخته ميشوند، ارتباطي ايجاد خواهد شد كه الگوي مشخصي را براي فراخواني اطلاعات در حافظه به وجود خواهد آورد.
هنگام خواب، مغز الگوهاي فعاليت سلولهاي عصبي ايجاد شده در طول روز را بار ديگر فعال ميكند كه در نتيجه سبب ميشود بتوانيم براي طولاني مدت اين اطلاعات را در حافظه خود ذخيره و در صورت نياز استفاده كنيم. از آنجا كه تكرار فرآيند يادگيري به صورت ناخودآگاه هنگام خواب ميتواند نقش موثري در تسهيل يادگيري داشته باشد، بنابراين ممكن است مغز بتواند با افزايش تكرار قسمتهاي پيچيدهتر در يك فرآيند يادگيري فرد را به ميزان قابل توجهي تحت تاثير قرار دهد.
براي مثال اگر فردي كه نواختن پيانو را ميآموزد در فاصله زماني بين جلسات آموزشي خواب كافي داشته باشد، از سرعت و هماهنگي بيشتري در حركت انگشتان دست هنگام نواختن قطعهاي كه بتازگي آن را فرا گرفته است برخوردار خواهد بود. در خواب، مغز آنچه را كه آموخته است بار ديگر از طريق بررسي اطلاعات ثبت شده در حافظه مرور ميكند. بررسي تصاوير ثبت شده از مغز در روش تصويربرداريMRI گوياي آن است كه فرد پس از بيدار شدن از خواب براي تمرين آنچه پيش از اين فراگرفته است، از بخشهاي مختلفي از مغز استفاده ميكند. در اين شرايط فعاليت مغز در سمت راست بخش حركتي، بخش مياني جلوي مغز، هيپوكامپ (ساختمان عصبي خميدهاي كه در كف مخ مياني بطن جانبي مغز قرار دارد) و همچنين سمت چپ مخچه كه نقش مهمي در افزايش سرعت و دقت انجام كار دارند، افزايش خواهد يافت. اين در حالي است كه در مقابل فعاليت مغز در بخشهايي كه سبب عدم تمركز و ايجاد هيجان در فرد خواهند شد به مراتب كاهش مييابد. توانايي مغز در همه قسمتها پس از استراحت افزايش خواهد يافت اما در بخشهايي كه در انجام يك فرآيند نقش موثرتري دارند، محسوستر خواهد بود.
چرا فراموش ميكنيم؟
براساس تجاربي كه در طول زندگي به دست آوردهايم، حجم انبوهي از اطلاعات مختلف در حافظه ثبت ميشود كه اين اطلاعات محدوده وسيعي از يافتههاي بسيار مهم درباره موضوعات مختلف تا اطلاعات بسيار ساده و ابتدايي مانند شماره اتومبيل شخصي شما را در بر خواهد گرفت. در سالهاي گذشته روانشناساني كه در زمينه مفاهيم شناختي به تحقيق و مطالعه پرداختهاند به يافتههايي مبني بر وجود دو نوع سيستم حافظه اصلي در ذهن انسانها دست يافتهاند. حافظه كوتاهمدت يا حافظه فعال مسووليت حفظ حجم اندكي از اطلاعات را كه در همان حال درباره آن ميانديشيم، به صورت موقت به عهده دارد. اين در حالي است كه حافظه بلندمدت انسان ميتواند حجم انبوهي از اطلاعاتي را كه فرد در طول زندگي از طريق تفكر يا تجربه به آن دست يافته است در مغز نگهداري كند. اين دو حافظه از نظر ميزان جزئيات اطلاعاتي كه در اختيار فرد قرار ميدهند نيز با يكديگر متفاوت خواهند بود. حافظه كوتاهمدت اطلاعات بسيار دقيقي را درباره موضوعات محدودي كه در زمان حال به آنها ميانديشيم ارائه ميكند، اما حافظه بلندمدت تنها ميتواند تصوير مبهمي از موضوعات مختلفي كه در گذشته با آنها مواجه شده و يا آنها را تجربه كردهايم به معرض نمايش بگذارد. اگرچه حافظه بلندمدت انسان ميتواند حجم انبوهي از اطلاعات را در مغز حفظ كند، اما اغلب جزئيات چنين اطلاعاتي قابل دستيابي نخواهد بود و اين اطلاعات تنها محدود به عناوين و موضوعات اصلي كه در گذشته براي ما رخ دادهاند، خواهند بود.
اما براساس يافتههاي جديد محققان آنچه در حافظه بلندمدت انسان ثبت ميشود نيز تا به اين اندازه مبهم نخواهد بود كه نتوانيم هيچ يك از جزئيات آن را به طور كامل به ياد آوريم. اما آنچه جالب است اين كه ما انسانها اغلب قادر نخواهيم بود جزئيات اين اطلاعات را به ياد آوريم. به عبارت ديگر با وجود اين كه مغز يا حافظه بلندمدت انسان دربردارنده جزئيات كامل حوادث و موضوعات مختلف است، اما ما نميتوانيم در موقع نياز جزئيات را به صورت كامل به خاطر آوريم.
براي مثال وقتي تصويري را ميبينيم اغلب ميتوانيم به صورت دقيق ديدن يا نديدن تصويري مشابه اين تصوير در گذشته را مورد تاييد قرار دهيم؛ اما وقتي وارد يك فروشگاه اسباببازي بزرگ ميشويم و در تلاش هستيم آنچه را كه مورد علاقه كودكمان بوده است بيابيم، بايد براي رسيدن به پاسخ صحيح در ذهن خود بسرعت و بدون استفاده از يك يادآور تصاويري در حافظه به جستجو بپردازيم. بدون ترديد آنچه سبب فراموشي و ايجاد تداخل در ميان اطلاعات ثبت شده در حافظه ميشود، فرآيند جستجو در ميان اين اطلاعات است كه مستلزم صرف زمان بوده و اغلب موجب اشتباه خواهد شد.
فرانك فراهاني جم