متاسفانه باید این واقعیت را بپذیریم که دستور زبان، برخلاف بسیاری از موجودات باستانی، هیچ فسیلی از خودش به جا نگذاشته است. این درحالی است که زبان یکی از مهم ترین جنبه های تاریخ تکامل ماست. در جامعه امروزی ما چنان در کلمات ـ گفتار، نوشتار، علائم و متون ـ غرق شده ایم که ظاهرا آنها را نمی توانیم از ماهیت انسان تفکیک کنیم. ولی شاید صدها میلیون سال پیش اساسا این گونه نبوده است. این که زبان، این ابزار شگفت انگیز، چگونه پدید آمده معمای غریب و جذابی است. ای کاش مساله به این راحتی بود که می توانستیم مثلا دامنه تپه ای را در اتیوپی برای یافتن فسیلی حفاری کنیم و استخوانی کشف کنیم و ناگهان با طنین صدای ارشمیدس فریاد بزنیم: «یافتم! یافتم!» اینجا همان نقطه آغاز زبان است.



یک سرنخ امیدبخش



در گذشته، پژوهشگران تعمق بسیاری درباره منشا زبان کردند، البته بدون آن که شواهدی قطعی در اختیار داشته باشند. برخی مدعی شدند زبان به صورت فریادهای ناشی از درد آغاز شده و بتدریج به شکل کلمات متمایز تبلور یافته است. دیگران منشا آن را به موسیقی، تقلید صدای حیوانات یا آواز پرندگان عنوان می کنند. این نظریه ها بیشتر حدس و گمان هایی بود که گاهی با طعنه محافل علمی گوناگونی مواجه می شد. در قرن بیستم تغییری جدی در رویکرد به زبان آغاز شد. در رویکرد جدید، زبان شناسان به بررسی «ژرف ـ ساخت» زبان پرداختند. نوام چامسکی، زبان شناس شهیر دانشگاه ام آی تی، ادعا کرد که نحوه زبان آموزی کودکان چنان بی زحمت است که باید مبنایی بیولوژیک در کار باشد. بر پایه این ایده، برخی همکاران او استدلال کردند زبان حاصل سازگاری مبتنی بر انتخاب طبیعی است، درست همان طور که چشم ها یا مثلا بال ها شکل گرفته اند. اگر چنین باشد، باید بتوانیم سرنخ هایی را درباره چگونگی شکل گرفتن زبان از صدای حیوانات یا زبان اشارات بیابیم.



ژنتیک وارد می شود



این خط تفکر یک احتمال پرکشش را پدید آورد: شاید زبان فسیلی از خود به جا گذاشته باشد، البته نه در استخوان پرندگان، بلکه در دی ان ای ما انسان ها.



در سال ۲۰۰۱ گروهی از دانشمندان بریتانیایی کشف ژنی را با نام FOXP۲، اعلان کردند که ظاهرا برای یادگیری و به کارگیری زبان ضروری است. ژن FOXP۲ در خلال بررسی خانواده ای که مشکل نامعمولی در زمینه ادای کلمات داشتند، کشف شد. خانواده KE ـ که برای حفظ حریم خصوصی در مقالات دانشمندان به این نام معروف بود ـ در غرب لندن زندگی می کرد و شامل ۹ برادر و خواهر می شد، که برخی آنها به مدرسه ویژه زبان و گفتار رفته بودند. روان شناسان در آن مدرسه کشف کردند که چهار نفر از این کودکان مشکلات یکسانی داشتند و به شیوه ای مشابه با مشکل خود دست و پنجه نرم می کردند. معنای جملات گاهی آنها را گیج می کرد: آنها ممکن بود براحتی فاعل و مفعول را در جمله به جای هم تلقی کنند. همچنین آنها در ادای برخی کلمات نیز مشکل داشتند ـ برخی صداهای آغازین کلمات را هنگام ادا کردن کلمه جا می انداختند، مثلا می گفتند «able» در حالی که منظورشان «table» بود.



سال ۱۹۸۷ مدیر مدرسه آنها را به موسسه سلامت کودکان در دانشگاه کالج لندن معرفی کرد. آنجا عصب شناسان دریافتند که این یک مشکل خانوادگی، اعضای بیشتری را در بر می گیرد. متخصصان ژنتیک در بررسی های بعدی متوجه شدند به احتمال زیاد مادربزرگ بچه ها جهش ژنی نادر را تجربه کرده است. این جهش تغییری در هوش یا سلامت روانی آنها ایجاد نکرده بود؛ خانواده KE از این نظرسالم بودند. تاثیرات جهش فقط به زبان محدود بود، اما در این قلمرو محدود تاثیراتش ژرف بود.