اعتماد| سازمان بهزيستي كشور، مهمترين نهاد حمايت از آسيبديدگان اجتماعي طي 34 سال گذشته بوده است، هرچند كه دركنار اين نهاد حامي نبايد از حضور كميته امداد غافل بود اما كميته امداد از آنجا كه در ايجاد پوشش حمايتي براي جمعيت هدف خود اما و اگرهاي فراواني را ضميمه كرده، تكيه گاه كمرنگتري در ميان مددجويان به شمار ميرود. اما سازمان بهزيستي كشور، تحت تاكيد لايحه قانوني مصوب سال 1359 و اساسنامه تنظيمي، گستره متنوعي از وظايف را پيش رو دارد كه در فواصل مختلف و در اثر ورود آسيبهاي جديد كه مسووليتهاي جديدتري را هم براي اين نهاد حمايتي دولتي ايجاد ميكند، اين وظايف افزايش يافته است.
حالا اين سوال براي مخاطبان شرح وظايف اين نهاد حمايتي مطرح است كه رييس سازمان بهزيستي دولت يازدهم چه كسي خواهد بود؟ آيا بايد رييس اين سازمان به علت همين تنوع گستره وظايف، از دل جناحهاي سياسي برآيد تا قدرت چانهزني با تمام گرايشات سياسي كشور در نگرش به جامعه هدف خود را داشته باشد؟ يا صرفا بايد اهميت پوشش وظايف محول شده را بداند و مديريت اين وظايف را با توجه به فضاي اجتماعي امروز ايران بلد باشد؟ سيد حسن موسوي چلك، رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران كه از مديران سابق سازمان بهزيستي كشور است در گفتوگو با «اعتماد» ويژگيهاي رييس آينده اين نهاد حمايتي را با اشاره به وضعيت امروز كشور برميشمارد.
سازمان بهزيستي كشور، طي 34 سال گذشته به عنوان يكي از مهمترين نهادهاي حمايتي دولتي كشور شناخته شده است، هرچند كه در سالهايي هم تغييرات و تصميمات دولت، شكافي در چهره وظايف و جايگاه اين سازمان ايجاد كرد اما امروز و با وجود اين تغييرات كه كم حجم هم نبوده، عموم جامعه ايران صرف نظر از هر ميزان سواد و تمول، سازمان بهزيستي را ميشناسد و معتقد است كه اين سازمان بايد از نيازمندان حمايت كند. به نظر شما، بار وظايف رياست چنين سازماني تا چه حد سنگين است و رييس جديد سازمان بهزيستي چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
سازمان بهزيستي يكي از بزرگترين سازمانهاي اجتماعي كشور است كه از قبل از تولد از طريق ارائه خدمات مشاوره ژنتيك تا فوت در حوزههاي مختلف خدمات ارائه ميكند. قدمت 34 ساله بعد ازانقلاب اسلامي و خدماتي كه درمراكز مختلف قبل از انقلاب نيز ارائه ميشد موجب شده تا مردم با اين سازمان ارتباط داشته باشند. همچنين تغييرات جامعه و نيازها و مشكلات جديد موجب شده تا وظايف اين سازمان بيشتر و بيشتر شود. لذا انتظارات از سازمان بهزيستي بالاست. طبيعتا رياست براين سازمان نيز بسيار دشوار خواهد بود. اين دشواري زماني بيشتر ميشود كه اين نكته را مد نظر داشته باشيم كه بسياري از افراد تحت پوشش سازمان، افرادي با نيازهاي خاص هستند از جمله معلولان، ايتام، آسيب ديدگان اجتماعي، سالمندان، نيازمندان، بيماران رواني مزمن و... كه جامعه هم نسبت به آنها حساسيت دارد، اما ميزان حمايت از اين سازمان چه از طريق اختصاص منابع مالي يا ساير حمايتهاي قانوني و حقوقي به اندازه انتظارات و توقعي كه از سازمان بهزيستي ميرود، نيست. حال با اين شرايط كار رييس سازمان دشوارتر نيز خواهد بود. اين موضوع را هم در نظر داشته باشيم كه سرريز مشكلات كشور كه در نتيجه تصميمگيريهاي نامناسب در ساير حوزههاست به سمت بهزيستي است، چون تنها سازمان دولتي است كه دراين حوزه بيشترين مسووليت را دارد.
حال با اين شرح وظايف گسترده، رييس سازمان بهزيستي بايد چه كسي باشد؟
انتظار ميرود كه رييس اين سازمان با سياستگذاري اجتماعي و ساختار كشور درارتباط با وظايف سازمان آشنا باشد. متخصص اجتماعي باشد چراكه اين سازمان، يك سازمان اجتماعي است. آيندهنگر و اهل مشورت و مدير اجتماعي باشد. مدافع حقوق اجتماعي مردم وجامعه هدف بوده و جانبداري سياسي نداشته باشد. به رويكردهاي علمي توجه داشته باشد. درمديريت تمركزگرا نباشد. انتقادپذير باشد و به رويكردهاي جهاني در ارتباط با جامعه هدف يا موضوعات مرتبط توجه داشته باشد. در استفاده از ظرفيتهاي سازمانهاي غيردولتي در برنامهريزي، اجرا و نظارت و همچنين از مديران كارآمد و متخصص درهر حوزهيي استفاده كند. به ظرفيتهاي درونسازماني توجه كرده و مطالبهگر، پرسشگر و پاسخگو باشد. از انجام كارهاي نمايشي و غيرمرتبط با بهزيستي خودداري كند. از جنس بهزيستي باشد و در انتصابات قومگرايي نكند. فعاليتها را مورد آسيبشناسي مستمر قرار دهد. توجيهگر وضعيت موجود نباشد و درحمايت از مددكاران اجتماعي دريغ نكند زيرا اساس كار بهزيستي، مددكاري اجتماعي است.
با مراجعه به اساسنامه وظايف سازمان بهزيستي كشور با فهرست بيشماري از وظايف مواجه ميشويم كه در طول سالهاي گذشته تنوع زير مجموعههاي اين وظايف به سبب ارتقاي خواستههاي جامعه هدف گستردهتر شده چنانكه امروز، وظايف سازمان بهزيستي صرفا در پرداخت مستمري به نيازمندان خلاصه نميشود بلكه حتي تشخيص تنبلي چشم نوآموزان هم در رديف وظايف اين سازمان تعريف شده است. فكر ميكنيد از اين حجم گسترده وظايف، كدام يك در جامعه امروز ايران بايد در اولويت اقدامات رييس جديد سازمان بهزيستي قرار بگيرد؟
با توجه به وظايف مختلف و انباشت اطلاعاتي كه در اين سازمان وجود دارد، لازم است كه رييس سازمان بهزيستي توجه به سطوح مختلف پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي و معلوليتها را در اولويت برنامههاي سازمان قرار دهد. مشاركت موثر در سياستگذاريهاي كلان كشور داشته و با شناسايي خلاءهاي قانوني براي تدوين لوايح مرتبط اقدام كند. به طور مستمر، مسوولان عالي كشور را نسبت به مسائل اجتماعي حساس كندو ضمن صداقت در كار، اثربخشي فعاليتها را به طور مستمر بررسي كند. فعاليتهاي غيرضروري را حذف يا به ساير سازمانها واگذار كند. تمركز ويژه
بر توانمندسازي جامعه هدف داشته و براي رصد مستمر مسائل مرتبط برنامهريزي كند. گزارس وضعيت اجتماعي كشور و سنجش شاخصهاي سلامت بايد سالانه تهيه و انجام شود، علاوه برآنكه انجام آمايش كشوري جامعه هدف سازمان و سطحبندي خدمات بهزيستي نبايد از قلم بيفتد. تعامل خود را با مراجع تصميمگيرنده افزايش داده و فضا را براي حضور رسانهها باز كند، زيرا كه هر جا رسانه آزاد باشد، سلامت بيشتر خواهد بود. از تشكلهاي اجتماعي حمايت كرده و فعاليتهاي با رويكرد اجتماع محور و مبتني برجامعه را تقويت كند. براي تدوين پيوستهاي اجتماعي و فرهنگي طرحها ولوايح و برنامههاي ملي اصرار داشته باشد و مطالبهگر باشد.
به نظر شما وضعيت آسيبهاي اجتماعي در سال 92 چه مسيري را طي خواهد كرد؟
بايد اين واقعيت را بپذيريم كه هميشه و در تمام دولتها حوزه آسيبهاي اجتماعي در بودجهنويسي و بودجهريزي مظلوم واقع شده است. شرايط پيش رو به ما نشان ميدهد كه در حوزه آسيبهاي اجتماعي وضعيت خوبي نداريم. وضعيت زنان سرپرست خانوار و خشونتهاي خانوادگي و اعتياد و ورودي زندانها و آمار سرقتهاي خرد و طلاق و ايدز، هيچ كدام نشاني از كاهش آسيبها و بهبود وضعيت ندارد. در چنين شرايطي، منطق برنامهريزي و مديريت حكم ميكند كه بايد كاهش آسيبهاي اجتماعي را در اولويت قرار داده و بر آن سرمايهگذاري بيشتري صورت گيرد. بايد توجه داشته باشيم كه شرايط اقتصادي پيش روي ما به گونهيي است كه سرريز به سازمانهاي اجتماعي در سال 92 بيشتر خواهد شد و بايد بتوانيم حداقلها را براي اين سرريزها تامين كنيم. در حالي كه از نظر من، كاهش اعتبارات كاهش آسيبهاي اجتماعي نشان ميدهد كه تدبيري در برنامهريزي بودجه براي مديريت آسيبهاي اجتماعي وجود ندارد. من اطمينان دارم كارشناسان حوزه سلامت جسم ميتوانند با فريادهايي كه در مجلس ميزنند به افزايش بودجه برسند در حالي كه در حوزه اجتماعي مجلس، هيچ اعتراضي نميشنويم.
شما چه شواهد پنهان يا آشكاري از وضعيت آتي آسيبهاي اجتماعي در كشور ميبينيد؟ اين شواهد چه نگرانيهايي در شما ايجاد ميكند؟
من ميبينم كه در آينده، با وضعيت بدتري در حوزه اجتماعي روبهرو خواهيم شد. ما با كودكانه شدن آسيبهاي اجتماعي و كاهش سن آسيبها مواجه خواهيم شد. در عين حال، اگر به همين سمت برويم آسيبهاي ما در آينده زنانهتر ميشود. در آينده ما با آسيبهاي مجازي و گرايش به مواد مخدر صنعتي مواجه خواهيم شد. جامعه به سمت آسيبهايي خواهد رفت كه لذت آني داشته باشد و آسيبها به درون خانواده نفوذ خواهد كرد. آسيب اجتماعي اگر درون خانه برود مزمن ميشود. فرهنگ جامعه ايراني اين است كه اتفاقات خانه را پنهان نگه دارد. حالا آسيبها مسير خود را به سمت خانهها تغيير داده و مردم، امروز در خانههايشان زمينگير شدهاند كه اين بدترين اتفاق براي حوزه اجتماعي ايران است. امروز مهمترين تهديد جامعه ما مسائل اجتماعي فرهنگي است. يك معتاد به مواد مخدر هيچگاه نميتواند به دوران پيش از اعتياد خود بازگردد. شايد درصدي هم بازگشت داشته باشند اما گرفتاري در اعتياد، مرگ تدريجي است. مرگ تدريجي هم به معناي از دست دادن نيروي انساني كارآمد و سالم و مهمترين عامل توسعه است. آسيبهاي اجتماعي، قانونشكني را افزايش ميدهد و قبح و حيا را از بين ميبرد و زماني كه سن آسيبهاي اجتماعي كاهش مييابد، بايد انتظار تخريب بيشتر و گرفتاري طولاني مدتتري را داشته باشيم. بنابراين، متحمل پرداخت هزينههاي معنوي، انساني و مادي ميشويم و اين زمان است كه ديگر نميتوان با بخشنامه و قانون آسيبهاي اجتماعي را كنترل كرد. كنترل آسيبهاي اجتماعي نياز به سياستگذاري مسوولان و حركت مردم در يك زمان مشترك دارد. امكان ندارد بتوانيم بدون مشاركت مردم آسيبهاي اجتماعي را مديريت كنيم و لازمه اين كار، شفافيت است. شفافيت به اين معنا كه خط قرمز آسيبها را كمتر كنيم. وقتي آسيبهاي اجتماعي را در خانواده و جامعه و كوچه و ميدان ميبينيم، كتمانش چه تاثيري دارد؟ امروز گسترش آسيبهاي اجتماعي نشانه تضعيف اخلاق اجتماعي است پس بايد براي كنترل آسيبهاي اجتماعي، اخلاق اجتماعي را در جامعه ساري و جاري كنيم.
شما امروز نشانهيي از نشاط اجتماعي در جامعه، در گروههاي آسيب ديده ميبينيد؟
اگر افراد در محيطي با شاخصهاي بالاي نشاط اجتماعي زندگي كنند، اگر من احساس كنم كه رييس من بر اساس شايستهسالاري منصوب شده و حقوق و هويت فرهنگي من رعايت و تقويت ميشود و تحرك اجتماعي ميتواند وجود داشته باشد، در چنين جامعهيي شاخص سلامت رواني و اجتماعي هم بالا خواهد بود. در جوامعي كه مردم از سلامت رواني و اجتماعي بالاتر و بيشتري برخوردارند، آسيبهاي اجتماعي در كمترين حد قرار دارد. جامعه ما امروز نيازمند نشاط است. براي دستيابي به نشاط نيازمند برنامهريزي مشترك سياستگذاران و مردم هستيم. براي دستيابي به امنيت پايدار، بايد مردم و جامعه سالم داشته باشيم. بدون مردم، جامعه سالم و نشاط اجتماعي امكان ندارد بتوانيم امنيت پايدار را تقويت كنيم. البته ايجاد نشاط اجتماعي صرفا محدود به دولت نيست. بايد در مجموعه كلان كشور براي تقويت هويت فرهنگي و ايجاد نشاط اجتماعي برنامه داشته باشيم. بايد اين ادبيات در حوزه قانونگذاري و برنامهريزي ساري و جاري شود. تلاش نكنيم كه شاديها را از مردم بگيريم. ظرفيتسازي كنيم كه مردم خودشان به نشاط برسند. دين ما دين نشاط و شادابي است اما چون فاقد مديريت شادي هستيم، افراط و تفريط مانع از كارمان ميشود. فراموش نكنيم كه با تقويت حوزههاي اجتماعي و فرهنگي ميتوانيم در امنيت اجتماعي پايدار نقش موثري داشته باشيم.