جهان امروز در حال گذار از عصر صنعتی به عصر خلاق است. انسان عصر خلاق علاوه بر تامین نیازهای اساسی، در پی پاسخگویی به نیازهای خلاق خود نظیر نیاز به تخیل، چیرگی، سرزندگی، نوآوری و کنجکاوی نیز می باشد.( ریچاردز،2009؛ مگزنیف،1989، 18).یکی از بسترهای اصلی خلاقیت، وجود تنوع در بافت فرهنگی – اجتماعی است که فرد را در بر می گیرد. تنوع فرهنگی از مهمترین عوامل تقویت و تسریع فرایندها و فعالیت های خلاقانه محسوب می شود، اما در عصر صنعتی، ظهور و فراگیر شدن مفاهیمی چون جهانی شدن، ظهور کلان شهرهای جهانی و تمایل به قرار گرفتن تحت لوای برندهای جهانی، تمایز و تنوع مقاصد که از مهمترین عوامل جذابیت یک مقصد تلقی می شوند را به حداقل رسانده است. امروزه تلاش شهرها و مقاصد گردشگری برای متمایز شدن از سایر مقاصد و به چشم آمدن در نقشه های جهانی گردشگری، به دلیل اتخاذ استراتژی های دیکته شده و همسان نظیر ایجاد ساختارهای نمادین، استخراج میراث فرهنگی، برگزاری رویدادهای عظیم و موضوعی شدن، ناخواسته به نتایج معکوسی منتهی شده است و این روند، گردشگری فرهنگی را دچار معضل بازتولید متوالی کرده است، در نتیجه شاهد پیدایش مقاصد گردشگری مشابه و ارائه محصولات گردشگری یکسان در سراسر جهان هستیم(ریچاردز و ویلسون،2006: 2؛ ریچاردز،2009: 3)