بخش وسیعی از مسائل فلسفه تکنولوژی مربوط به اخلاق است. امروزه تکنولوژی آن قدر گسترش و تنوع پیدا کرده و بر امکانات ما افزوده است که در نتیجه ما باید قدرت تصمیم گیری فوق العاده ای را از خود بروز دهیم تا مشخص شود که در هر مورد چه تصمیمی باید بگیریم و کدام تصمیم سنجیده یا نسنجیده است.
● آیا تکنولوژی بی طرف است
گفته می شود تکنولوژی خودش از خودش خاصیتی ندارد و همه چیز به این بستگی دارد که ما چگونه آن را به کار می بریم. این که هر وقت درباره تکنولوژی خاصی صحبت می کنیم درباره یک پدیده واحد و معنایی ثابت حرف می زنیم یا نه، جای بحث دارد.برای نمونه در مذاکراتی که ایران با جهان درباره انرژی هسته ای داشت، مشخص شد که به هیچ وجه تصوری واحد از تکنولوژی نزد طرفین وجود ندارد و آن چه ما می گوییم از نظر آنها بی اعتبار است و آن چه آنها می گویند نیز از نظر ما اعتباری ندارد.
یکی از خصوصیات مسائل تکنولوژیک، دقیقاً همین است، یعنی درست برخلاف نظریه بی طرفی یا خنثی بودن تکنولوژی، ما می بینیم که تکنولوژی امری جانبدارانه است و نوعی ابهام و چندمعنایی را همیشه در بردارد. در حقیقت ما در چنین موقعیتی با معانی مختلفی از تکنولوژی هسته ای سروکار داشته ایم که از دیده پوشیده مانده است و از یک طرف سوءنیت تلقی شده است و از طرف دیگر زور گفتن. اما آنچه آشکار است ابهامی است که در تکنولوژی وجود دارد. یکی از مسائل کلیدی در این باره این است که ما چگونه می توانیم از تکنولوژی ای که با آن سروکار داریم ابهام زدایی کنیم و کارکرد آن را آن طور که باید و شاید تعریف کنیم. وقتی در چنین مواردی نزاعی در می گیرد این نزاع درباره نحوه کارکرد آن تکنولوژی است.
تکنولوژی ای که در آن نزاع تابستانی مطرح شد، تکنولوژی ایمن و امنی که می تواند ارزان باشد و برای ما صرفه جویی مالی به همراه آورد در نظر گرفته می شد. این صفات، صفاتی بود که از اواسط قرن گذشته برای تکامل منابع انرژی های جدید در اروپا مطرح می شد اما در همان اروپا بعد از چند دهه این ایمنی و امنیت و ارزانی صادق از کار در نیامد. بنابراین وقتی این دلایل از جانب ما اقامه شود، کسانی که صاحب این تکنولوژی اند و ایمن نبودن و ارزان نبودن آن را تجربه کرده اند با دیدی منفی به ما خواهند نگریست و آن چه در این میان برجسته می شود جنبه دیگر این تکنولوژی یعنی بهره برداری تسلیحاتی از آن خواهد بود. در نتیجه مذاکرات دچار وقفه می گردید و سوءنیتی به طرف مقابل نسبت داده می شد و این دور باطل مرتب ادامه پیدا می کرد. در این گونه موارد استدلال یقینی ای وجود ندارد که به وسیله آن بتوان با اطمینان گفت که بعداً چه خواهد شد. در جنگ جهانی اول یا دوم، کلیه مراکز و کارخانه های مختلف صنعتی و تولیدی به راحتی تبدیل به تجهیزاتی برای تولید تسلیحات شد، پس اگر کارخانه هایی که به تولید تلویزیون، یخچال، رادیو و... می پردازند تا این حد ابهام داشته باشند و بتوانند به چندین و چند صورت مورد استفاده قرار بگیرند به طریق اولی فعالیت و فرایندی که استوار بر علم است می تواند کاربردهای بسیار متنوعی داشته باشد و به اشکال گوناگون مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین چنین بحرانی همان قدر مهم است که بحرانی در سطح فکری، اعتقادی یا معرفتی اهمیت دارد. در نتیجه در برابر نظریه خنثی بودن تکنولوژی، با تحلیل موقعیت می توان گفت که هر فرایند تکنولوژیکی پر از ابهام است. پس برخلاف این تصور که تکنولوژی ابهام زدا است، باید اذعان کرد که تکنولوژی می تواند انواع و اقسام ابهام ها را دامن بزند و این دیگر به نبوغ ما بستگی دارد که چگونه جهات مختلف این ابهام را تشخیص دهیم و برای صورت بندی درست یک مسئله به کار گیریم. غفلت از این ابهام سبب می شود که ما خود را به ظاهر خنثای تکنولوژی بسپاریم و به طور ضمنی تسلیم سلطه ای بشویم که در دل آن پنهان است.
● تکنولوژی، انسان و جهان
هنگامی که تکنولوژی با فعل آدمی گره می خورد و روی محیط، موقعیت و جهان وی تاثیر می گذارد و تغییراتی در آنها به وجود می آورد، نحوه درج تکنولوژی بین انسان و جهان چگونه است؟ اگر تکنولوژی خنثی نیست این خنثی نبودن به چه اشکالی ظهور می کند؟
می توان موقعیت ماقبل تکنولوژیکالی را تصور کرد که در آن فقط انسان و جهان وجود داشته باشد. اما چه اتفاقی می افتد وقتی به اعتبار ورود یک تکنولوژی، میان انسان و جهان، قدم جدیدی برداشته شود؟ این اتفاق چندگونه است. می توان تکنولوژی ها را در سطح متعارف به سنتی و نو تقسیم کرد. بنابراین اگر یک تکنولوژی ابتدایی را در نظر بگیریم و آن را در موقعیتی انسانی مندرج کنیم چه چیزهایی می توانیم بگوییم که اهمیت داشته باشد؟ این تکنولوژی در این موقعیت نقش عاملی تقویت کننده (amplificatory) را بازی می کند یعنی نقشی که توان ما را افزایش می دهد. اما هر کدام از این تکنولوژی ها که به وجود ما اضافه می شود ما را از یک سری چیزهای دیگر محروم می کند. یعنی اگر من دارم با شما تلفنی صحبت می کنم این بدان معنا است که دیگر از موقعیت رودررو برخوردار نیستم. در این حالت شما فقط یک صدای محض هستید که آن هم به واسطه گوشی و با مقداری تغییرات صدایتان شنیده می شود.
این شرایط با حالتی که شما رودرروی من هستید فرق می کند. ولی در عوض موقعیت رودررو که به دوره ماقبل تکنولوژی تعلق دارد شما را از امکان ارتباط در مقیاس جهانی محروم می کند. بنابراین هر تکنولوژی ای که وارد نسبت میان انسان و جهان می شود یک سری از عوامل را حذف می کند و ماهیتی تقلیل گرا دارد (تقلیل گرایی= reductive) برای مثال در مورد مذکور انواع و اقسام حس های شما ساقط می شوند و فقط حس شنوایی یا حسی که مربوط به کلام است برجسته می شود ولی از طرف دیگر امکان ارتباط در فواصل بیشتر را برای ما فراهم می کند. در این حالت وقتی این ابزار جزء جسم شما می شود نوعی تجسم (Embodiment) رخ داده است. انواع و اقسام اشیایی که به صورت تکنولوژیک بین ما و جهان قرار می گیرند از یک طرف حالت تقویت کننده و از طرف دیگر حالت تقلیل گرا دارند، موردی که در آن ابزار جزء لاینفک وجود شما می شود و در جسم شما ادغام می شود و موردی است که به اعتبار این امتداد می توان گفت که نسبتی تجسمی واقع شده با افزار برقرار کرده ایم که این در مورد غالب تکنولوژی ها صادق است.
اما وقتی ابزار تکنولوژیک در یک موقعیت دیگری از زیست جهان ما وارد می شود به نحو دیگری هم می تواند ظهور کند. در حالت نسبت تجسم، ابزار در وجود آدمی ادغام می شود، اما ابزار می تواند در جهان نیز ادغام شود. مثلاً در اندازه گیری ها، ابزار از انسان جدا می شود و در جهان ادغام می شود. مانند درجه حرارت که خاصیتی عینی از جهان را نشان می دهد. اما اتفاقی که در اینجا می افتد این است که جهان به کمک این ابزار قرائت شده است. روی درجه حرارت، انواع و اقسام مقیاس ها وجود دارد. این امکانات قرائتی، امکاناتی است که امروزه بسیاری از تکنولوژی ها آنها را تامین می کنند و می توان گفت این تکنولوژی ها، تکنولوژی هرمنوتیکی هستند یا نوعی تکنولوژی که با متن گره می خورد و با زبان ما ارتباط مستقیم برقرار می کند.