سازمان كارآفرين در تقابل با سازمان سنتي
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
سازمان كارآفرين سازماني است كه در صدد رشد پيوسته و پايدار از طريق به دست آوردن قابليتهاي نوين، گسترش ظرفيتها و قدمگذاشتن به عرصههاي جديد كسبوكار است. لازمه اين امر، نهادينه شدن كارآفريني شركتي در فرهنگ يك سازمان، عملكرد فراگير، پيوسته و دائمي(و نه مقطعي) آن در فرايندهاي عملياتي و يا خدماتي و به علاوه، مورد پذيرش بودن در ميان تمامي اعضاي سازمان(و نه فقط تعداد محدودي از اعضا) است.
كارآفريني شركتي را ميتوان بهعنوان گسترهاي تعريف كرد كه در آن محصولات و يا بازارهاي جديد توسعه مييابند و بر همين مبنا، سازماني را كارآفرين ميپندارند كه بيش از ديگر سازمانها به ايجاد محصولات و يا بازارهاي جديد مشغول است.
براي ارائه تعريف جامعي از يك سازمان كارآفرين، ميتوان به تبيين مؤلفههاي متمايزكننده سازمان كارآفرين از يك سازمان معمولي پرداخت. ويژگيعمده اين نوع سازمانها را در سه مؤلفه عمده معرفي ميكنيم:
1. نوآوري: يك سازمان كارآفرين موفق برپايه تفكر معناداري از نوآوري اداره ميشود. اين مهم ممكن است بر مبناي فناوري باشد؛ نظير نوآوري در معرفي محصول - خدمت جديد و يا روش جديدي در توليد محصول يا ارائه خدمت. نوآوري همچنين ميتواند در انجام بازاريابي و توزيع محصولات و يا نهايتاً در ساختار سازماني و مديريت نوين سازمان اعمال شود. يك سازمان معمولي از سوي ديگر، اغلب در حوزه توليد و توزيع محصولات متعارف و از پيش معرفي شده فعاليت ميكند.
2. توان بالقوه براي رشد : سازمان كارآفرين در قياس با ديگر انواع سازمانها، داراي استعداد و توانايي بيشتري براي رشد است. اين امر نيز برخاسته از رويكرد به نوآوري است. يك سازمان معمولي غالباً در يك گستره محدود از بازارهاي موجود به انجام مأموريت ميپردازد، اما سازمان كارآفرين بهشكلي پيوسته درصدد ايجاد بازارهاي جديد است.
3. اهداف استراتژيك : سازمان كارآفرين جهت تعيين اهداف استراتژيك خويش، بر اهداف پويا و اشباعناپذير تأكيد ميورزد و محورهاي اصلي تعيين اين اهداف را توسعه بازار، اكتساب سهم چشمگير از بازار هدف و تثبيت بازار تشكيل ميدهد.
مديريت كارآفرينانه در تقابل با مديريت سنتي
مديريت كارآفرينانه را سبكي از مديريت ميدانند كه يك سازمان كارآفرين را به جلو هدايت ميكند و ويژگيهاي آن را (چه در راهاندازي يك كسب و كار جديد و چه در احياي يك سازمان موجود)، در چهار ويژگي زير خلاصه ميكنيم:
1. تمركز بر تغيير: مديريت كارآفرينانه مديريت تغيير است. درواقع يك مدير كارآفرين، شرايط را بههمان صورتي كه مييابد رها نميكند. اين نوع مديريت بر خلاف مديريت سنتي صرفاً در پي حفظ سازمان و موقعيت كنوني بازار آن نيست، بلكه پيوسته در جستجوي راهي براي تغيير مستمر سازمان از طريق ارتقاي سهم بازار است.
2. تمركز بر فرصت: مديريت كارآفرينانه همسو و هماهنگ با فرصتهاست و دائماً در جستجوي موقعيتي جهت انجام متفاوت و بهتر عمليات است. مديران كارآفرين بهجاي تمركز بر حفظ منفعلانه منابع، به استفاده اثربخش از آنها در جهت پيگيري فرصتها ميپردازند.
3. گستره ديد وسيع: محدوده ديد مديريت كارآفرينانه به گستردگي كل سازمان است و همزمان كل سازمان را در تصميمگيري مدنظر قرار ميدهد. اين واقعيت، دقيقاً در مقابل بخشينگري و گستره ديد باريك و محدود مديريت سنتي قرار دارد. بهگزيني (Benchmarking) در نگرش كارآفرينانه فقط براي يك واحد نظير مالي، بازاريابي يا فروش انجام نميشود، بلكه اين امر نيز با توجه به يك ديد سيستمي و جامع از بهترين رويههاي موجود در صنعت و رويههاي موجود سازمان انجام ميپذيرد.
4. مخاطرهپذيري: مدير كارآفرين، يك مدير مخاطرهپذير براي ايجاد تغيير و پيگيري فرصتهاست. يك مدير كارآفرين بهطور دقيق ميداند كه چه زماني مناسب سرمايهگذاري مخاطرهپذير است، در بهترين شرايط قدم به جلو ميگذارد، تغيير ايجاد ميكند، فرصتها را پيگيري و از آنها بهرهبرداري ميكند.
نهايتاً ميتوان در جدول (1) مديريت كارآفرينانه را با مديريت سنتي به شكلي شفاف مورد قياس قرار داد:
در كل ميتوان گفت، كارآفريني شركتي، مجموعه فعاليتهايي است كه بهرهبرداري از مزاياي رقابتي نوآوري را در يك سازمان ممكن ميسازد و رهيافتي است در نهادينه نمودن نوآوري در سازمانها كه به صورت زير تعريف ميشود:
كارآفريني شركتي، تركيبي از رفتارهاي خلاق، نوآورانه و مخاطرهپذير است كه با شناسايي و بهرهبرداري از فرصتها، به ايجاد ارزش در سازمانها ميپردازد.
در حقيقت، وجود حس كارآفريني، آن را به سويي سوق ميدهد كه بقاي خويش را در استمرار نوآوري و حفظ رضايتمندي مشتري در صحنه اقتصاد جهاني مييابد.
دستاوردهاي عمده كارآفريني شركتي
بههمان ترتيب كه گفته شد، كارآفريني شركتي، دريچهاي است بهسوي بهرهگيري از مزاياي رقابتي نوآوري در سازمان. از طرفي، كارآفريني شركتي را ميتوان راهكاري دانست جهت رهايي از شيوههاي سنتي مديريتي و جلوگيري از خروج نيروهاي انساني كارآمد سازمان. از يك سو، محور اصلي فعاليتهاي كارآفريني شركتي، مديريت كارآفرينانه و چابك نمودن سازمان جهت هماهنگي با تغييرات محيطي است و از سوي ديگر تأكيد عمده كارآفريني شركتي بر احساس رضايتمندي همه جانبه كاركنان خلاق سازمان است؛ بهنحوي كه جو سازماني اثربخشي را براي اين دسته از كاركنان فراهم ميآورد.
نتايج پژوهشهاي گوناگون حاكي از اثرگذاري مستقيم و مثبت كارآفريني شركتي بر عملكرد سازمان است.كارآفريني شركتي به تسهيل تلاشهاي سازمان در استفاده از مزيتهاي رقابتي خويش، اكتشاف فرصتها و قابليتهاي مورد نياز در تعقيب و بهرهبرداري اثربخش از آن فرصتها ميانجامد و علاوه بر نوآوري، منجر به افزايش سودآوري، بهدست آوردن دانش جهت دسترسي به جريانهاي كسب درآمد در آينده، موفقيت در عرصه بينالملل، سازماندهي منابع و سوق دادن آنها بهسوي توسعه مزاياي رقابتي و افزايش رضايتمندي ذينفعان سازمان ميشود.
بر اين اساس، مهمترين مزاياي كارآفريني شركتي را ميتوان برپايه دستاوردهاي زير براي مشتريان، نيروي انساني سازمان و خود سازمان برشمرد:
1. نوآوري و پيشگامي؛
2. بهرهبرداري مؤثر از فرصتها و ايجاد مزيت رقابتي پايدار؛
3. چابكي، پاسخگويي و واكنش آني به تغييرات بازار؛
4. افزايش رضايتمندي مشتريان؛
5. استراتژيهاي تمايز و رهبري هزينه در بازار؛
6. يادگيري سازماني؛
7. توليد دانش؛
8. افزايش رضايتمندي نيروي انساني سازمان؛
9. تسهيل در مديريت و اداره سازمان؛
01. بهبود چشمگير سودآوري سازمان.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
يكشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۸ آوریل ۲۰۲۴
اقتصاد فراصنعتی
|
|