گروه گزارش
بهرهوري از جمله موضوعاتي است كه ارتباط مستقيم با توسعه كشور دارد. اهميت اين امر براي كشور ما به اندازهاي است كه در تمام برنامههاي توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور بخش مهمي از توسعه كشور در چارچوب ارتقاي بهرهوري، تعريف شده است.
بنا به اهميت اين مسئله، بنياد باران، يكي از سخنرانيهاي اخير خود را به اين موضوع ارتباط داد. در اين برنامه دكتر شفيعا عضو هيئت علمي دانشگاه علم و صنعت و دكتر فرشاد مومني عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي نظرات خود را در اين ارتباط مطرح كردند كه در ادامه گزارشي از آن تقديم خوانندگان ميشود.
دکتر شفيعا در سخناني با اشاره به موضوع تحقق بهره وري در جامعه گفت: مزيتهاي رقابتي در گذر زمان با پيچيده شدن تلاشهايي که بشر انجام مي دهد، در حال عوض شدن است و وقتي در ساختاري کار مي آموزيم، اول فکر مي کنيم که چگونه از آن بهره برداري کنيم. وقتي دچار مشکل هم مي شويم به نگهداشت آن فکر مي کنيم. در اينجا اولين نياز، هوش ما است. اما در موارد قبلي حافظه مورد نياز بود. به محض اينکه به مرحله اي مي رسيم که نياز به تغيير را احساس ميکنيم، جسارت بايد به کمک ما بيايد؛ يعني نوع ويژگيهاي ما با رسيدن به مرحله کار عوض مي شود و وقتي مي خواهيم از ديگران تقليد کنيم، کنجکاوي به خدمت ما مي آيد و وقتي هم مي خواهيم چيز جديدي خلق کنيم، هيچ کدام از آن موارد قبلي نيست و مميزه هاي خلاقيت درون ما شکل مي گيرد.
اين استاد دانشگاه با اشاره به چگونگي اين تغييرات در گذر زمان گفت: مجموعه کارهاي ما فيزيک و فکر را شامل مي شود. يعني اگر فردي فيزيکش را کمتر و تفکرش را بيشتر کند، دامنه داده هايش بيشتر ميشود. در سال 1930 زمين به عنوان مرجع رشد بهره وري تلقي ميشد و در 1940 کار و سرمايه و کيفيت و توليد در نظر گرفته شد. اين دوره با انقلاب ما همزمان است و مشخص شد که توليد ارزش کمتري از خدمات دارد. در اين دوره اطلاعات، آگاهي و دانايي ارزش پيدا کرد. در اين دوره مواد خام، نيروي کار ارزان، سرمايه و... در مقابل مديريت نيروي کار، دانش، اطلاعات، شبکه و... قرار گرفتند.
وي تاکيد کرد: ما راجع به مفهومي صحبت مي کنيم که افزايش آن ضروري است. در طول زمان، انسانها متوجه شدند که کار کنند و فکر کنند بهتر است و يکي از بايدهايي که ايجاد شد اين بود که افراد بيشتر از آنچه مصرف مي کنند بايد توليد کنند. اين تفکر که «يا تخصص را نگاه کن يا بسپار به ديگران و يا اصلا انجام نده» به ما مي گويد که توان توليد را تعريف کنيم که تابع اين چهار موج است: با هرکاري ديجيتال برخورد کن، به شکل شبکه با قضايا برخورد کن، سعي کن به فناوري اجازه نفوذ دهي و اگر بتواني براي ديگران کاري را خلق کني، بدين معناست که کار انجام شده است و بشر متوجه شد که از جسم و فکر و روح خود استفاده کند.
وي با بيان اينکه ما درک درستي از منابع در اختيار خودمان نداريم و اين منابع الزاما فيزيک نيستند، اظهار داشت: ما منابع را اسراف مي کنيم، استفاده نابجا مي کنيم، ارزش آنها را نمي دانيم و در بهره گيري از آنها غفلت مي کنيم و... . اينها بحرانهاي ما در مرحله فيزيک است. وقتي به مرحله پيشرفتهاي ساختاري نگاه مي کنيم، ميبينيم در اين معادله که به عملکرد بايد نگاه کنيم، به بعضي مولفه ها کاري نداريم.
دکتر شفيعا ادامه داد: ما وقتي بعضي مولفه ها را نمي بينيم، در آن چرخه عملا بهره درستي نمي توانيم از آن بگيريم. بنابراين تداخل فعاليتهاي ما بدون تغييرات عميق اجتماعي باعث عدم موفقيت ميشود. اين امر به آن دليل نيست که بهره وري را فراموش کرده ايم.
وي با اشاره به تجربههاي دنيا در اين زمينه، گفت: اگر متوسط ثروت سرانه در دنيا را حساب کنيم، 86 هزار دلار است. در حالي که در کشور ما اين رقم 28 هزار دلار و در ژاپن 565 هزار دلار است. اين بدان معنا نيست که ما بد کار مي کنيم، بلکه آنها هستند که خوب کار مي کنند. آنها اين راه را پيدا کرده اند و ما هم بايد پيدا کنيم. کشورهاي ديگر، مانند آلمان و... هم، رقم بالايي دارند که 64 درصد آن را انسانها به وجود مي آورند. اين رقم در کشور ما 34 درصد است و بدين معناست که انسانها را نتوانستهايم بهخوبي به کار بگيريم.
اين استاد دانشگاه افزود: ما در سخت افزار و نرم افزار موقعيت بسيار خوبي داريم، اما در سازماندهي دچار مشکل مي شويم. دونوع سيستم وجود دارد؛ يکي سيستم هرمي که يک نفر در بالاي سيستم فکر مي کند و تصميم ميگيرد که آن هم براساس اطلاعاتي است که ديگران برايش تدارک ديده اند و سيستم ديگر اينکه افراد مختلف در نقاط گوناگون تصميم سازي مي کنند و در نهايت يک نفر تصميم ميگيرد
اين استاد دانشگاه گفت: ماحصل مطالعات به ما مي گويد اگر در جامعه رقابت پذيري به وجود بيايد، روند خصوصي سازي تسريع شود و رانتها را محدود کنيم، سهم مردم را در اداره کشور افزايش دهيم، از منابعي که به طور مستمر استخراج مي کنيم، کمتر استفاده کنيم، مناسبات جمعي را قوي کنيم و اگر دولت سياستگذار باشد و عقلانيت حاکم شود، آنگاه ميتوانيم به افزايش بهرهوري در ايران اميدوار باشيم.
سطوح سه گانه تحصيلي
در ادامه اين نشست دکتر فرشاد مومني طي سخناني با موضوع: بهره وري، اقتصاد و توسعه ملي در عصر دانايي گفت: براي ورود به بحث، يادآوري مي کنم که ما در اقتصاد با سه سطح تحليلي متفاوت روبه رو هستيم که دغدغه محوري و موضوع مورد حساسيتشان، ابزارها، متدولوژي و هدفهايشان با يکديگر متفاوت است، اما همه با نام اقتصاد مورد توجه قرار مي گيرند و اگر در هر بحثي در اقتصاد، اين سه سطح را در نظر نگيريم - چه در عرصه انديشه و چه تصميم گيري و اجرا - با مشکل روبهرو مي شويم و به نظر من سطح مهمي از سوء تفاهمها که در نحله هاي فکري گوناگون در اقتصاد ايران وجود دارند به همين نکته بنيادي برمي گردد و بايد بدانيم که در کدام سطوح خرد، کلان و توسعه صحبت مي کنيم.
وي افزود: در اين بحث، موضوع بهره وري با مسائل سطح توسعه ملي ايران مورد بررسي قرار مي گيرد. به لحاظ آنتولوژيک ما با تقدم سطح خرد نسبت به سطوح کلان و توسعه روبه رو هستيم. اما هنگامي که مي خواهيم مسائل خودمان را حل و فصل مي کنيم، مي گوييم سطح توسعه به سطح کلان و سطح کلان نسبت به سطح خرد تقدم دارند. يعني اگر مسائل سطح توسعه را حل نکرده باشيم، نمي توانيم مسائل سطح کلان و اگر آنها را حل نکرده باشيم، نمي توانيم مسائل توسعه را حل کنيم.
استاد دانشگاه علامه طباطبائي تاکيد کرد: بسياري از ناهنجاري ها و... که در انديشه و عمل و تصميم گيري در ايران وجود دارد، ناشي از بي توجهي به همين مسئله بوده است. مثلا برخي خواسته اند با ابزارهاي خرد، يعني دستکاري قيمتها، مسائل سطح توسعه را حل کنند و... . در کشورهاي در حال توسعه به اين دليل که مسائل سطح توسعه حل نشده، صرفنظر از موارد استثنايي، چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، خلاف قاعده رفتار ميکنيم.
وي با بيان اينکه نام اين حرکت، حرکت برخلاف مسير بهره وري است، اظهار داشت: واقعيت نشان مي دهد که در کشورهاي در حال توسعه، با وجود اينکه منابعشان تکافوي حل مسائل را نمي دهد، براي دسترسي به يک محصول، منابع و امکانات خيلي بيشتري را مصرف مي کنند که اين برخلاف قاعده کميابي است.
مومني افزود: در سطح کلان، دغدغه محوري ابزارها ايجاد ثبات است، اما عموما جز در موارد و دوره هاي خاص اولويت با اقداماتي است که نتيجه آن بي ثبات سازي فضاي کلان است. پديده شوک درماني، مخرب ترين سياست در کشورهاي در حال توسعه است كه تمايل زيادي نسبت به آن وجود دارد. بنابراين طبيعي است که به هدفهاي کلان هم دست يافته نمي شود. در مقياس مسائل سطح توسعه بحث بر سر اين است که بسياري از نظريه پردازان کل مساله توسعه را مساوي و معادل بهره وري مي گيرند و به اين اعتبار که در سطح توسعه سه کارکرد بنيادي دارد: ارتقاي توان رقابت اقتصاد ملي، ارتقاي سطح رفاه و ارتقاي سطح پايداري نظام ملي و گفته مي شود که ماموريت مطالعات توسعه هم، فراهم کردن اجراي اين کارکردهاست.
وي با طرح اين پرسش که چرا بهرهوري توان رقابت اقتصاد ملي را بالا ميبرد؟ دليل آن را، اين مسئله دانست که بر محور مولفه دانايي، مي توانيم از نهاده هاي معين، دستاوردهاي بيشتري داشته باشيم و افزود: اين بدان معناست که ميتوانيم با قيمت پايين تري محصولاتمان را ارائه دهيم و بنابراين مي توانيم رقابت کنيم و وقتي مولفه اصلي دانايي شد، خلق ارزش افزوده، فوق العاده افزايش مي يابد و بلافاصله آثار خود را روي دستمزدها مشخص مي کند. بنابراين در حالي که قيمتها رو به نزول مي گذارد، قيمتها افزايش مي يابد و به همين خاطر گفته ميشود که در نظام ملي بهرهور، سطح رفاه هم افزايش پيدا مي کند.
مومني گفت: ترکيب اين دو با يکديگر پايداري محيطي و اجتماعي را تضمين مي کند و نکته جالب اين است که بهره وري با اين سه کارکرد در کشورهاي در حال توسعه با مسئله ديگري رو به روست که در اين کشورها به محض اينکه واقعيتهاي رخ داده بر خلاف مسير قرار مي گيرند استراتژي با سيلي صورت خود را سرخ نگه داشتن به کار گرفته مي شود؛ به جاي تغيير واقعيت، آمار و ارقام دستکاري ميشود.
وي افزود: به همين خاطر گفته ميشود به واسطه آنکه در کشورهاي در حال توسعه، عرضه آمار و اطلاعات بهصورت انحصاري در اختيار دولتهاست، اين سه کارکرد حکم متغير کنترلي درباره آمار و ارقام را دارند؛ يعني اگر بهصورت صوري ادعا شد که بهره وري بالا رفته است، از اين راه مي توان آنها را سنجيد، ولو اينکه ابزارهاي تخصصي و مدني نظارتي نداشته باشيم.
اين استاد دانشگاه با بيان اينکه: به گواه اسناد برنامه توسعه ما، در طول تاريخ برنامه ريزي در کشور و در اکثر دوران آن، مسئله بهره وري به دلايل متعددي هرگز دغدغه نظام سياستگذاري و تخصيص منابع نبوده است، گفت: ما بايد اين دلايل را بشناسيم.
وي افزود: يك مطالعه مهم در بخش صنعت نشان دهنده اين امر است که ميزان انباشت سرمايه هاي فيزيکي در بخش صنعت ايران سه برابر سرمايه هاي انساني فعال در اين بخش است و بخش مهمي از اين مسائل با اقتصاد سياسي رانتي قابل توجيه است.
مومني تصريح کرد: در اين نوع اقتصاد است که ما بهصورت نظام وار در جهت عکس نظام بهروه وري حرکت
ميکنيم و شايد يکي از شوک آورين ترين چيزهايي که به نظام تخصيص منابع ما وارد آمد، گزارشي بود که سال 1997 سازمان آسيايي بهره وري منتشر کرد. در اين گزارش مشخص شد که بدترين عملکرد درباره بهره وري مربوط به ايران است.
وي گفت: چيزي که مساله را براي ما خيلي خطير تر مي کند اين است که ما در ده سال گذشته با دو پديده متعارض رو به رو بودهايم و ترکيب آنها ما را در نقطه عطف تاريخي بزرگي قرار داده که اگر بهدرستي با آن برخورد نکنيم، تمام مطالعات در دسترس نشان مي دهد که پس افتادگي ما در اين زمينه حتي قابل مقايسه با دوران قاجار هم نخواهد بود؛ بنابراين، اين مسئله تکاندهنده، ارزش دارد که بهطور جدي مورد توجه قرار گيرد.
انقلاب دانايي
دکتر فرشاد مومني ادامه داد: اولين پديده انقلاب دانايي است. اين لفظ، اغواگر و سوء تفاهم برانگيز است. وقتي اين کلمه بهکار برده مي شود، تصور ميشود که دوره هاي گذشته، دوره هاي ناداني بوده است، اين گونه نيست و بحث بر سر نقطه عطف است.
وي گفت: تا سالهاي مياني قرن بيستم، اثر عملي تمام تحولات تکنولوژيکي که در دنيا اتفاق مي افتاد، اين بود که ماشينآلات جديد عموما بازو و جايگزين انسان هستند. در اثر انقلاب دانايي که عناصر اصلي آن انقلاب انفورماتيک و انقلاب الکترونيکي است، دستاوردهاي تحولات تکنولوژيک جديد عموما کمک و يا جايگزين مغز انسان مي شود. اين مساله انقلاب دانايي است و بدين ترتيب دانايي وارد تابع توليد مي شود، بازدهي صعودي مي شود و در حالي که در طول تاريخ بشر همواره تغييرات جنبه تدريجي داشته و به صورت درصدي بيان مي شده و در موارد استثنايي تغييرات به صورت درصدي اتفاق مي افتاده در اثر انقلاب دانايي بازدهي صعودي شده و تغييرات عمدتا تصاعدي و بعضا نمايي مي شود.
مومني افزود: دليل اينکه گفتم پس افتادگي ما ممکن است از دوران قاجاريه هم بيشتر شود به همين دليل است که اگر اين اقتضائات درک نشود، شکاف و فاصله ميان کشورها خيلي وحشتناک است. ما به لحاظ تاريخي نشان دادهايم که استعداد کافي براي واکنش به موقع در مقابل اين تغييرات در نقاط عطف را نداشته ايم. مثلا تا پايان قرن نوزدهم متوسط طول عمر هر تکنولوژي 110 سال بوده، اما هم اکنون اين مدت به يکسال و کمتر کاهش يافته است. طبيعتا هزينه فرصت عدم درک اين اقتضائات هم خيلي بالا رفته است. ما بايد اين اقتضائات را درک کنيم.
وي تاکيد کرد: ما در فهم اقتضائات نقاط عطفي که در آنها قرار داريم، خيلي کند هستيم و اين روند بايد تغيير کند. ظرفيتهاي مادي و انساني آن هم وجود دارد. چيزي که ما در آن معضل داريم، مساله همکاري، تعاون و نهادهاست. مهمترين دستاورد انقلاب دانايي هم انقلاب در بهرهوري است.
اين استاد دانشگاه افزود: برآورد شده است که تا سال 2020 کل کالاها و خدمات مورد نياز بشر در مقياس جهاني با 2 درصد نيروي شاغل در سال 1990 قابل تامين است ومعناي اين مسئله اين است که هزينه فرصت غفلت از انقلاب دانايي به بيشترين سطح در تاريخ بشر رسيده است.
دکتر مومني در ادامه سخنان خود با اشاره به «بيماري هلندي» گفت: در پي اين بيماري ما کارهايي انجام مي دهيم که عموما منشاء چند پيامد است. تئوريزه کردن اين شرايط براي کشورهاي در حال توسعه اولين بار توسط حسين مهدوي نوه (حاج امين الضرب) صورت گرفت و تئوري «دولت رانتي» را داد.
وي افزود: مهدوي مي گويد در چنين شرايطي کشورهاي در حال توسعه دچار چند عارضه مي شوند؛ روزمرگي، شتاب زدگي در تصميمات و علم گريزي که دشمن بهره وري است. او مي گويد: در اثر اين قاعده رفتاري انگيزههاي دانايي، کارايي، بهره وري و مسئوليت پذيري مخدوش مي شود و در مقياس مسائل سطح توسعه اين شرايط باعث مي شود سوداگري و واسطه گري کانون اصلي خلق ارزش افزوده شوند و بخشهاي مولد مقهور بخشهاي غير مولد شوند. همه انواع نابرابري ها افزايش مي يابند، فساد مالي تبديل به همزاد فعاليتهاي اقتصادي مي شوند و اقتصاد ملي دچار از ريخت افتادگي مي شود.
مومني تصريح کرد: تمام اين انتظارات تئوريک در سالهاي اخير اقتصاد ايران تحقق پيدا کرده اند. يعني در عصر انقلاب بهرهوري، ضديت زيربنايي با بهره وري مي کنيم. گواه من براي افتادن اين اتفاق تنها سند منتشر شده درباره اقتصاد کشور در سالهاي اخير؛ يعني گزارش اقتصادي 1384 است. متاسفانه گزارش رسمي سالهاي بعد منتشر نشده است. همان گونه که گفتم قاعده رفتاري در کشورهاي توسعه نيافته اين است که يا آمار را منتشر نکنيم و يا به گونه اي باشند که ناخوشايند نباشند. در همين دوره اي که به طور رسمي از ارائه آمار امساک مي کنيم، تقريبا همه آماري که در عرصه بين المللي منتشر ميشود، نشانگر آن است که با وضعيت نگران کنندهاي رو به رو هستيم.
وي گفت: آنچه تا کنون به آن اشاره نشده اين است که به اعتبار همه شرايطي که با آن رو به رو هستيم، بالاترين نياز ما در مقياس ملي اين است که نهاد دولت فارغ از اينکه در دست چه کسي باشد، نهاد دولت بايد امن ترين نقطه براي آحاد ملت باشد، يعني وقتي دولت چيزي را اعلام مي کند، مردم اطمينان داشته باشند که پشت سر آن مطالعه، انديشه و اطمينان وجود دارد.