يکشنبه، ۱۵ شهريور، ۱۳۸۸
اکثر منابع درسی در دانشگاه های ما ترجمه غربی ها است و این یعنی اینکه با هزینه ی جمهوری اسلامی فارغ التحصیلان سکولار تحویل جامعه دهیم." رحیم پور ازغدی
------------
چندی پیش فیلمی دیدم با نام "زندگی دیگران"، محصول 2006 آلمان، به کارگردانی "فلورین هنکل فون دونرسمارک". "زندگی دیگران" در برلین شرقی ِ دهه ی 80 اتفاق می افتد. محیطی که مردم تحت نظر اشتازی، پلیس مخفی آلمان شرقی و حزب کمونیست زندگی می کنند. یک نمایشنامه نویس (جورج دریمان) به دلیل نمایشنامه های انتقادی اش تحت نظر اشتازی قرار می گیرد و در خانه ی این هنرمند شنود کار گذاشته می شود و ماموری (سروان گرود ایسلر) مسئولیت این امر را بر عهده می گیرد. این مامور با گوش کردن به مکالمات نویسندگانی که در این خانه تردد دارند، تحت تاثیر افکار آنها قرار می گیرد و به صورت ناملموس به نویسندگان کمک می کند تا اسیر اشتازی نشوند. پس از فروپاشی دیوار برلین، جورج دریمان پی به کمک های این مامور اشتازی می برد و اولین کتاب خود را در برلین آزاد به این مامور تقدیم می کند.
این فیلم به زیبایی، زیستن در ظل نظام های توتالیتر که در آن عرصه های خصوصی و عمومی شهروندان تحت کنترل حکومت است را به تصویر می کشد و هنرمندانه نشان می دهد که به سخنان "دیگران" گوش فرا دادن – دیگرانی که مانند حکومت گران مستبد نمی اندیشند – چگونه از یک مامور اشتازی، یک انسان شریف می سازد.
قصه ی علوم انسانی در کشور ما چنین است. به همین علت است که حکومت و ایدئولوگ هایی چون ازغدی گوش خود را بر سخنان "دیگران" بسته اند. اینان نگران از دست دادن اتوریته ی خویش اند، که مبادا بازار اندیشه های به محک ِ خرد نخورده آنان کساد شود. و اصولا نگران شکاکیت محصلین علوم انسانی بودن، تنها نشان از پریشان خاطری ایشان دارد. اینها علومی را طلب می کنند که طالبان اش به قول علامه دهخدا "شک نیاوردگان کرده یقین" باشند. غافل از این که چنان علمی از رحم مادر خردمندی زاده نشده است.
پس از حمله اعراب به ایران،برخی متون تاریخی روایت می کنند که فرماندهان حمله، دستور به سوزاندن کتاب ها با این استدلال دادند که اگر کتابی حرف ارزشمندی دارد که آن سخنان در قرآن موجود است و اگر سخن مفیدی ندارد که نابودی اش به. آیا به باور امثال ازغدی و شرکا باید کتاب ها را پشت مانع مجوزگیری سوزاند و درِ دانشکده های علوم انسانی را تخته کرد و تنها علوم دینی را تحصیل و تدریس نمود تا کار حکومت دینی و معیشت و شریعت مردم بسامان شود؟ مگر خود قرآن نمی فرماید: که ستمگران از قرآن جز زیان حاصلی نمی برند؟(1) همان که مولانا به زیبایی می گوید:
زان که از قرآن بسی گمره شدند / زین رسن قومی درون چه شدند / مر رسن را نیست جرمی ای عنود / چون تو را سودای سر بالا نبود (2)
بر اساس استدلال شما آیا نباید قرآن را نیز از دسترس دور ساخت تا مبادا ضالمین گمراه شوند؟
جناب ازغدی و شرکا! عالم اندیشه، عالم تلون و گوناگونی است. نمی توان در وصف عقل سخن گفت و محصولات عقلانیت را به بهانه های واهی به زباله دان انداخت. رضا خان در سال 37 در سخنانی که خطاب به دانشجویان اعزامی به بلاد کفر! ایراد کرد به آنان گفت:" شما را به مملکتی اعزام می کنیم که جمهوری است و نظام آن ها با نظام ما متفاوت است. شما نباید نظام سیاسی آن ها را برای ما بیاورید بلکه صنعت و آداب آن ها را یاد بگیرید." او نمی دانست که چنین امری نا شدنی است و صنعت و تکنولوژی که آقای ازغدی و شرکان نیز از آن استفاده می کنند، میوه و ثمره ی درخت علوم است و ریشه های آن در زمین حاصلخیز علوم انسانی و خرد بشری است. نمی توان ریشه ی این درخت تنومند را با تبر خرد ستیزی قطع کرد و همچنان چشم انتظار میوه های لذیذ این درخت بود.
آقای ازغدی و شرکا! شاید دیگر زمان آن رسیده باشد که از تجربه ها درس بگیریم و آزموده ها را دوباره و چند باره نیازماییم. از زمان میرزا حسن رشدیه بیش از یکصد و بیست سال می گذرد. زمانی که رشدیه به نا کارآمدی مکتب خانه های قدیم پی برد و بنای مدارس جدید را پی افکند، تکفیر شد به این بهانه که آمده است به کمک مدرسه های جدید، مسلمانی و ایمان مومنین را زایل سازد. برخی از روحانیون آن زمان نیز شیوه ی نوین آموزش را بر نتافتند و زنگ مدرسه را ناقوس کلیسا نامیدند. به مدرسه ها حمله کردند و مانع تراشیدند. اما امروز دیگر نشانی از آن مکتب خانه های قدیم، حتا در دورافتاده ترین روستاهای کشورمان دیده نمی شود و ساختن مدرسه به سنت حسنه ای تبدیل شده است که مثوبت اخروی نیز در پی دارد. امروز نیز شما و شرکا به بهانه ی عدم ترویج سکولاریسم و حفظ ایمان مردم کمربه نابودی علوم انسانی جدید بسته اید. مگر ایمانی که ایمان باشد با اندیشیدن و شناخت اندیشه های دیگران از بین خواهد رفت؟ نکند شما نیز "چو بید بر سر ایمان خویش می لرزید" و کار دیگران را قیاس از خود می گیرید. به قول مولانا تنها درون خیال اندش است که دلیل را بر نمی تابد و همگان را ذلیل تقلید و تعطیلی دانش اندوزی می خواهد.
هر درونی که خیال اندیش شد / چون دلیل آری خیالش بیش شد
چون سخن در وی رود علت شود / تیغ غازی دزد را آلت شود
پس جواب او سکوت است و سکون / هست با ابله سخن گفتن جنون (3)
پی نوشت:
1. و ننزل من الاقرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین و لا یزید الظلمین الا خسارا:
و ما آنچه را برای مومنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می کنیم و (لی) ستمگران را جز زیان نمی افزاید. (سوره اسراء آیه 82 ترجمه محمد مهدی فولادوند)
2.مثنوی مولانا.تصحیح نیکلسون دفتر سوم ابیات 4213 و 42143.همان. دفتر دوم