يکشنبه، ۲۰ دي، ۱۳۸۸
اگر ساکت باشیم، در برابر ظلمی که هر لحظه به ما روا می دارند؛ چه جای تعجب است اگر ببینیم، نه تنها خاک ما، بلکه افکار ما، عقاید ما و حال و آینده ی ما توسط این جباران به تاراج رفته است.
ما در ایران زندگی میکنیم و ایران، یعنی سر زمین آریایی ها. آنها چه عقاید مذهبی داشتند؟ آنها با چه اصولی حکومت داری می کردند؟ در این نوشته سعی می شود که ابتدا به این سوالات پاسخ داده شده و سپس اوضاع ایران بعد از گذشت 2500 سال بررسی شود و در انتها به این نتیجه برسیم که چه باید کرد.
از ابتدای تشکیل حکومت در ایران توسط آریایی ها توحید، از عقاید والای آنان بود؛ که توسط زرتشت پاکتر گشت. اگر چه آنان آب، آتش، باد و خاک را نیروهای ایزدی میدانستند، ولی هیچگاه آن ها را نمی پرستیدند. در نهایت دین زرتشت در اوایل دوره ی ساسانی در ایران رسمیت یافت. پس اعراب برای ما ارمغانی جز خونریزی و جنگ نداشتند. البته اسلام تاثیر شگرفی بر عقاید توحیدی در ایرانیان نهاد و آن را دگرگون کرد که نباید از آن غافل شد. ولی باز یاد آور می شوم که ایرانیان هیچگاه در تاریخ خدایی جز خدای یگانه را نپرستیدند.
کلام فردوسی خالی از لطف نیست که:
نیا را همی بود آیین و کیش پرستیدن ایزدی بود پیش
نگویی که آتش پرستان بودند پرستنده ی پاک یزدان بودند
گر آنگه بودی آتش خوب رنگ چو مر تازیان راست محراب، سنگ
در قرن ششم قبل از میلاد، هخامنشیان بزرگترین دولت جهانی را بر پایه ی سه اصل احترام به آزادی فردی و قومی، بزرگداشت قانون و تشویق بازرگانی و هنر تشکیل دادند. ما را چه شده که در کشوری که 2500 سال پیش احترام به آزادی فردی و قومی از خصایص حکومت آن بود، پایه ای ترین آزادی افراد که همان آزادی در دین و آیین است نادیده گرفته می شود؟ در 30 سال گذشته به ایرانیان مسیحی اجازه ساخت عبادتگاه های جدید و در بعضی مواقع بازسازی عبادتگاه های قدیمی داده نشده است و هموطنان اهل تسننمان هم حق داشتن حتی یک مسجد در پایتخت را ندارند. در صورتیکه در اصول 12 و 13 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به آزادی ایرانی ها دارای مذاهب مختلف اسلامی و ادیان دیگر در انجام مراسم و تعلیمات دینی اشاره شده است و این خود نشانه ای از عدم توجه به قانون در حکومت اسلامی است. همچنین است در مورد اصل 19 قانون اساسی که در ان به عدم تبعیض قومیتی اشاره شده است. البته عدم احترام به آزادی های مردم و عدم رعایت قانون در این مدت بقدری فراوان دیده می شود که بیان آنها در این نوشته نمی گنجد و بعضی از موارد آن نیز آنچنان واضح است که نیازی به بازگو کردن ندارد.
حکومت جمهوری اسلامی از بدو تولد سعی در از بین بردن نشانه های فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی داشته اند، تا مانع آشنایی ایرانیان با شکوه گذشته ی کشور خود، و بیداری آنان گردند که بتوانند هر روز شرف و آبروی ایران را بیشتر بر باد دهند.
از دلم دست بردارید که خون می ریزد قطره قطره دلم از دیده برون می ریزد
آبروی و شرف و عزت ایران قدیم نکبت و ذلت ایران کنون می ریزد
این حکومت برای نابودی آثار تمدن ایران تا جایی پیش رفته که به خود اجازه می دهد که تنگ بلاقی با آثاری به قدمت بیش از 11500 سال را در زیر آب مدفون کند. و این اواخر نیز با تصمیمات و کارهای غیرمسئولانه و غیر کارشناسی خود در راستای ساخت مترو ی اصفهان زمینه ی نابودی سی و سه پل را فراهم کرده اند تا بار دیگر بغض خود را از عظمت و شکوه ایران قدیم به اثبات برسانند. البته اینها از کوچکترین بی مهری ها یی است که در این حکومت به اصطلاح اسلامی هر روز به آثار گذشتگان می شود. گوییا فراموش کرده اند که در روایات شیعی بسیار به حفظ آثار گذشتگان و مطالعه تاریخ و عبرت گرفتن از آن اشاره شده است.
این خرابه قبرستان، نه ایران ماست این خرابه ایران نیست، ایران کجاست؟
دیگر سکوت و انفعال در شرایط کنونی ایران جایز نیست، در کشوری که گذشتگان با خون دل خوردن ها، به سر دار رفتن ها و خون دادن ها برایمان به یادگار گذارده اند، باید آزادانه زندگی کرد و آزاد اندیشید. پس دگر جای سکوت و کم کاری باقی نیست و گرنه :
ننگ خود دانندمان، اجدادمان ای خدا دیگر برس، بر دادمان
اگر ساکت باشیم، در برابر ظلمی که هر لحظه به ما روا می دارند؛ چه جای تعجب است اگر ببینیم، نه تنها خاک ما، بلکه افکار ما، عقاید ما و حال و آینده ی ما توسط این جباران به تاراج رفته است. پس همه با هم بیدار می شویم، از بند نمی هراسیم، از مرگ نمی هراسیم و در آرزوی ایرانی آزاد می کوشیم.
بیدار هر آنکه گشت در ایران رود به دار بیدار و زندگانی بیدارم آرزوست