Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


استدلال نظری در جامعه شناسی مدیریت

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[13 Mar 2010]   [ ]

چگونه گروه‌ها در برابر گفتمان به‌ظاهر جهان شمول مدیریت مقاومت می‌کنند؟ با ردّ نظریات جاری به‌صورت تخصیص وجه مجدد یا سیاست خُرد، ما این‌گونه استدلال می‌کنیم که ایستادگی ممکن است به‌عنوان حرکت‌های اجتماعی پنداشته شود.
ما چهار حرکت ایستادگی اصلی را مشخص می‌کنیم که با مدیریت سر و کار دارند:
۱) اتحادیه‌ها،
۲) ناهنجاری سازمانی،
۳) حرکت‌های مردمی،
۴) سازمان‌های جنبش مردمی.
ما استدلال می‌کنیم که این اشکال ایستادگی از نظر موقعیت (جامعه مردمی یا کارگاه)، و استراتژی (سیاسی یا مادون سیاسی)، متغیر هستند. ما ارتباطات داخلی احتمالی بین این حالت‌های مختلف ایستادگی را به‌صورت نمودار ارائه دادیم و جزئیات کاملی از نحوه برقراری این ارتباطات داخلی را بیان کرده‌ایم. با انجام این‌کار، تحقیق چارچوبی را برای درک اشکال متعدد حرکت‌های ایستادگی که به‌دنبال از هم گسیختن گفتمان برتری مدیریت می‌باشد ارائه می‌نماید.


● مقدمه
بیشتر مباحثات در برابر مدیریت تصویری نسبتاً مزورانه ارائه مین‌ماید (برای مثال پارکر ۲۰۰۲: گِری ۲۰۰۴)،. طبق این انتقادات، مدیریت زبان موذیانه‌ای دارد که از زبان چوبی کارگذاران در هر بخش جامعه تراوش میکند. مدیریت بظاهر نوعی نوسخنی اُوروِل است که ذهن را تیره میکند، زبان را میبندد و جسم را محکم به کارگاههایمان میبندد. طبق نظر منتقدین، جریان مدیریت یکسری از زبانها و کارهائی است که بواسطه اشکال قاعده مند دانش توسعه یافته است و دنیائی میسازد که تحت کنترل مدیر و تکنولوژی مدیریت است (پارکر ۲۰۰۲: ص ۱ – ۱۶)،. جریان مدیریت خود را به روشهای مختلف بیان مینماید و از کتابهای خودآموز گرفته تا سیاستهای «نوساز» دولت توسعه یافته است. تاثیر روزافزون مدیریت توسط تحلیل گران عرصه رو به رشد تحلیل گفتمان سازمانی مستندسازی شده است (ر.ک. به گرانت و همکاران ۲۰۰۴).
علیرغم دسترسی بظاهر بدون محدودیت مدیریت، نوشتارهای رو به رشد در مورد ایستادگی بما خاطر نشان میکند که مدیریت ممکن است بدین سان پر طرفدار و مقاومت ناپذیر باشد. این اثر نشان داده است که گفتمان مدیریت از سوی گروهی از تمرد کنندگان تحت فشار قرار گرفته است که شامل کارکنان ناراضی بخش دولتی (توماس و دیویس ۲۰۰۵)، اعضای اتحادیه ها (هایمن ۱۹۷۳)، فعالان سهامدار (دیویس و تامپسن ۱۹۹۴)، گروههای فشار حافظ محیط زیست (لونسبری ۲۰۰۱)، و جنبشهای مردمی (دیویس و همکاران ۲۰۰۵) میباشد. آنچه که در مورد این تلاشها قابل توجه میباشد اینست که آنها اشکال بسیار متفاوتی از هم دارند. در این نوشتار ما میخواهیم به این اشکال متنوع ایستادگی با پرسیدن این سئوال که: چگونه ما این اشکال چندگانه ایستادگی را در برابر گفتمانهای مدیریت درمی یابیم؟ پی ببریم.
بمنظور پی بردن به اشکال چندگانه ایستادگی، ما به سراغ نوشتجات عمیق و غنی در این زمینه خواهیم رفت. ما استدلال خواهیم کرد که هم نظریه فرایند کار (LPT) (برای مثال بریورمن ۱۹۷۴: آکروید و تامپسون ۱۹۹۹) و هم مطالعات کارگاهی فوکولدین (برای مثال نایتس و مک کِیب ۲۰۰۰) نشان میدهند که چطور با گفتمانهای مدیریت در موقعیتهای مختلف کار مقاومت میکنند (برای مثال آکروید و تامپسون ۱۹۹۹: نایتس و ویلموت ۱۹۸۹). آنچه که این مطالعات برای ما مشخص نمیکنند این موضوع میباشد که چگونه گفتمانهای مدیریت در مجموع در خارج از محلهای کار مورد سئوال قرار میگیرند. با ساخته شدن بر پایه نظریات سیاسی ارنستو لاک لائو و چانتال موفه (۱۹۸۵، ۲۰۰۱)، ما استدلال میکنیم که گفتمانهای مدیریتی هدف تلاشهای جمعی میباشد که ممکن است آنرا جنبشهای مردمی بپندارند. ما اثبات میکنیم که این جنبشها در جوامع و نیز کارگاهها روی میدهند. این بدان معنی است که بجای بهره مندی از یک نوع جنبش مقاومت، لازم است در نظر بگیریم که چگونه با گفتمانهای مدیریت بوسیله جنبشهای چندگانه در هم کارگاهها و هم جامعه مقاومت میکند. برای انجام اینکار ما یک نظریه مقاومت چند وجهی برای گفتمان مدیریت مطرح میکنیم. این بما امکان میدهد تا، نخست، انواع گوناگون جنبشها را مشخص بنمائیم که مقاومت در برابر گفتمان مدیریت را میطلبد، ثانیاً، مشخصات این جنبشها را تجزیه و تحلیل نموده، و ثالثاً، شرایطی که در آن بروز میکنند را بررسی نمائیم. بعلاوه، ما استدلال میکنیم که اکثر تلاشهای جمعی در برابر مدیریت یک تعداد جنبشهای مردمی گوناگون را در یک آن درگیر مینماید. با بررسی بیشتر ارتباطات موجود بین انواع مختلف جنبشها، ما در نظر داریم نشان دهیم که چگونه در برابر مدیریت بواسطه تغییر پیوستگی گفتمانهای خلاف مدیریتی که بوسیله انواع مختلف جنبشهای ضد سلطه بیان میشوند ایستادگی میکنند.


● ایستادگی در مطالعات مدیریت و سازمان
▪ ایستادگی بصورت تصاحب مجدد
نظریه فرایند کار (LPT) یکی از مسائل خوب مطرح شده را اینگونه مشخص میکند که چگونه مردم در برابر مدیریت ایستادگی میکنند (جرمایر، نایتس و نورد ۱۹۹۴: نایتس و ویلموت ۱۹۹۰). بدنبال مارکس (۱۹۷۶) و بریورمن (۱۹۷۴)، نظریه پردازان فرایند کار مقاومتی را مشاهده میکنند که بصورت پاسخ رفتاری به صاحبان قدرت نمیباشد (مقایسه کنید با داهل ۱۹۵۷)، بلکه بصورت بیان ساختاری مخالفتهایی بین سرمایه و کار بعنوان طبقات اصلی که روابط سرمایه داری را نشان میدهد میباشد. بنظر نظریه پردازان فرایند کار، جایگاه اولیه برای ابراز مخالفتها کارگاههای سرمایه داران میباشد مخصوصا به این علت که این جائی است که سرمایه و کار از نظر ساختاری بهم پیوند خورده و تلاش قدرتمندانه ای در برابر منابع اقتصادی میباشند (برای مثال آکروید و تامپسون ۱۹۹۹: تامپسون ۱۹۹۰: تامپسون و آکروید ۱۹۹۵: تامپسون و اشمیت ۲۰۰۱). هدف از ایستادگی در برابر مدیریت در کارگاهها تصاحب مجدد «کالاهای» حیاتی است که فرایند کار بصورت نظام مند از کارگر گرفته است، بعنوان مثال وقت، نیروی کار، محصولات، و احساس شخصیت افراد (آکروید و تامپسون ۱۹۹۹).
شاید اشکال قابل توجه تر تصاحب مجدد که توسط نظریه فرایند کار مشخص شده اند مخالفتهای افراد با دگرگونی های فنی و صنعتی (تامپسون ۱۹۶۷)، تشکیلات اتحادیه های صنفی (کول ۱۹۱۷)، و مهمتر از همه، جنبش اتحادیه کارگری میباشند. فهرست زیادی از استراتژیهای ایستادگی سازماندهی شده کارگاهها از بطن جنبش اتحادیه ها بوجود آمد: برای مثال، اعتصاب کارگاهها که از مناقشات صنعتی شدید الحن و دراز مدت گرفته تا بر زمین انداختن نمادین و گسترده وسایل کار (هایمن ۱۹۷۳)، مذاکرات و سودا با نمایندگان سرمایه داران بر سر مفاد و شرایط استخدام، مداخله در مسائل سیاسی کشور، و «شورش آگاهانه» میباشد. در راستای این فهرست رسمی از ایستادگی متحدالشکل، حملات کلی استراتژیهای غیر رسمی ولی با سازماندهی بالای مبارزات کارگران میباشد که شامل اعتصابات غیر مجاز (گولدنر ۱۹۵۴)، «آرام کار کردن کارگران به نشانه اعتراض» و «پایبندی به ضوابط و مقررات کار برای کُند کردن روند کار به نشانه اعتراض» میباشند. علیرغم نزول نسبی در قدرت اتحادیه ها در دهه ۱۹۸۰ (دیسنی و همکاران ۱۹۹۵، والِراِشتاین و وِستِرن ۲۰۰۰)، اتحادیه ها نقش مهم خود را در کارگاهها ادامه دادند. بعلاوه، اشکال جدیدی از سازمان اتحادیه کارگری اخیراً ظهور یافته اند، از قبیل تشکیلات اتحادیه فراملّی (مُونک ۲۰۰۰)، تشکیلات اتحادیه «جامعه» یا «جنبش مردمی» (کلاوسون و کلاوسون ۱۹۹۹)، و تشکیلات اتحادیه متصل به اینترنت (کارتر و همکاران ۲۰۰۳). این نوآوریها بما یادآور میشود که سیاستهای اتحادیه ها از منسوخ شدن مصون میباشند. بر عکس، سازمان اتحادیه ها بصورت پیوسته تغییر کرده و جایگزین میشود و لذا بعنوان روش مهمی برای ایستادگی در برابر استیلای مدیریت باقی میماند.
همچنین نظریه فرایند کار به کرات بسیاری از حالتهای تصاحب مجدد با عمومیت کمتری در کارگاهها را شاهد بوده است. اینها شامل شیوه های غیررسمی از قبیل «وقت موز» (رُوی ۱۹۵۸)، انحراف از قانون نظام مند و هماهنگ (بنزمن و گِروِر ۱۹۶۳)، و شیوه های «سر در آوردن» (بوراوی ۱۹۷۹) میباشد. در مطالعه جامع آنها از این موضوع، آکروید و تامپسون (۱۹۹۹) استدلال میکنند که فعالیتهای ایستادگی غیررسمی در کارگاهها - که آنها نام آنرا «ناهنجاری رفتار سازمانی» نامیده اند – شامل یکسری از انواع استراتژی های تصاحب مجدد میباشد: تلاشهائی برای تصاحب کردن مجدد وقت بوسیله فعالیتهائی از قبیل اتلاف وقت (دیتون ۱۹۷۲)، تصاحب کردن مجدد کار بوسیله فعالیتهائی از قبیل کارشکنی و خرابکاری عمدی (برآون ۱۹۷۷)، تصاحب کردن مجدد محصول بوسیله فعالیتهائی از قبیل دزدی (مارس ۱۹۸۲)، و تصاحب کردن مجدد هویت کارگران بوسیله فعالیتهائی از قبیل استفاده از شوخی که بسوی مدیریت هدایت میشوند (تیلور و بِین ۲۰۰۲). این ادبیات غنی بما یادآور میشود که کارگران نه تنها نارضایتی خود را بوسیله ابزار رسمی از قبیل تشکیلات اتحادیه ها ابراز میدارند، بلکه بوسیله ابزاری که عمدتا غیررسمی میباشند و مستقیماً در انظار عمومی بیان نمیشود با استقرار مدیریت مقابله میکنند.


● ایستادگی بصورت سیاست خُرد
شیوه های ایستادگی روزمره و غیررسمی کانون توجه بدنه کار انجام یافته توسط خوانندگان مورّخ نامی، مایکل فوکالت شده است (برای مثال، نایتس و مَک کِیب ۲۰۰۰، ۲۰۰۳، بال و ویلسون ۲۰۰۰، دولین ۲۰۰۲، توماس و دیویس ۲۰۰۵). بنظر فوکالت (برای مثال ۱۹۷۰، ۱۹۹۱)، واقعیت اجتماعی از درون یکسری انضباط، شیوه های خُرد روزمره که بالغ بر گفتمانهای قدرتمندانه نهادی سازنده ذهنیت های مدرن از قبیل کارگران، زندانیان و بیماران ایجاد میشود. این ذهنیت ها بواسطه فرایندهای پیچیده قدرت، دانش و پایداری حاصل میشود. با نظر فوکالت، تاکید از تحلیل قدرت و ایستادگی بر پایه طبقات ساختاری، که کانون توجه بسیاری از تحلیلگران فرایند کار از جمله بریورمن (۱۹۷۴) هستند، به پویائی استدلالی سازنده ذهنیت ها و پیچیدگی های معرفت شناسانه و اخلاقی تبدیل میشود. لذا، پاسخ فوکالت به نظریه سنتی فرایند کار تاکید بر گسترش ادراک مان از سازمان قدرت و ایستادگی ماوراء افکار باریک بینانه مخالفت های طبقه اقتصادی در کارگاهها میباشد. طبق روش فوکالت، ایستادگی شامل «خرده سیاست» غیررسمی میباشد که میتوان بصورت «فرایند دائمی انطباق، براندازی و باز آفرینی گفتمانهای حاکم» پنداشت که بصورت «اعتراضات فردی روی داده، عملکرد خو آنها را منعکس نموده، و تناقضات و کشمکشها را شناخته و با انجام اینکار، معناها و ادراکات تغییر مییابد» (توماس و دیویس ۲۰۰۵: ص ۶۸۷).
گروه رو به رشد با شوق و ذوق پویائی خُرد سیاست را کشف کرده اند که از این طریق کارکنان با موقعیت های اعمال شده مدیریتی مقابله میکنند. این اساساً شامل کشفیات ژرف پیچیدگیهای سیاستهای مشخص در درون و اطراف کارگاهها میباشد (توماس، میلز و میلز ۲۰۰۴). این شامل ملاحظاتی است که چگونه کارکنان با استعمار ذهنیت بوسیله ردّ بیدرنگ هویت مدیریتی، پذیرش ساختگی یا مذاکرات واقع بینانه (نایتس و مَک کِیب ۲۰۰۰: ۲۰۰۳: بال و ویلسون ۲۰۰۰، دولین ۲۰۰۲: توماس و دیویس ۲۰۰۵)، مذاکرات بین مردان (کولینسون ۱۹۹۲، ۲۰۰۳) و بیان نارضایتی از طریق بدبینی و دلسردی (وایتل ۲۰۰۵) مقابله میکنند. بطور خلاصه، شخص میتواند استدلال کند که سازمان فوکالتی و نویسندگان مدیریت علاقه مند به گسترش مسئله ایستادگی تا فراتر از مفاهیم محدود روابط اقتصادی و کشف خُرد سیاستهای انتقال ذهنیت ها و هویتها در سازمانها هستند.


● ایستادگی بصورت جنبش اجتماعی
روش های فوکالت یکسری از اشکال ایستادگی "سیاست خُرد" در کارگاهها را ارائه مینماید. با وجود این، با تمرکز بر روی مبارزات متعدد در خصوص تشکیل "موقعیت های سوژه"، مطالعات "سیاست خُرد" اغلب بر روی افراد یا در مبارزات گروههای کوچک، با هزینه مبارزات گسترده تر دسته جمعی تمرکز داشته است (گانِش و همکاران ۲۰۰۵). این بدان معنی است که سازمان فوکالتی و استادان مدیریت اغلب نتوانسته اند جنبشهای گروهی ایستادگی را ثبت و تصور نمایند از قبیل جنبشهای طرفدار محیط زیست، جنبشهای طرفدار حقوق زنان، جنبشهای طرفدار حقوق بشر و ضد نژاد پرستی، و حتی اتحادیه های کارگران کارگاهها. نتیجه این است که روشهای فوکالت قادرند مطالب زیادی در مورد مبارزات خاص سیاست خرد کارگاهها بما بگویند، ولی اغلب از پله های مبارزات گروهی در برابر گفتمان مدیریت در سطح گسترده تری از جامعه بالا رفته اند (رید ۱۹۹۷، کونتو ۲۰۰۲، بوهم ۲۰۰۶).
بمنظور ثبت این مبارزات گروهی با این مقیاس گسترده در مورد گفتمان مدیریت، ما به چارچوب تحلیلی ارائه شده توسط لاک لائو و موفه (۱۹۸۵) روی می آوریم. در نظر آنها، مکان ایستادگی در زندگی روزمره سازمانی سیاست خرد نیست: بلکه، ایستادگی در ارتباط با گفتمانهای برتری روی میدهد. آنها برتری را بعنوان «تنها قدرت موجود در تشکیلات منسجم اجتماعی» تعریف میکنند (لاک لائو و موفه ۱۹۸۵: ص ۷). این زمانی حاصل میشود که «یک قدرت خاص اجتماعی حضور کُُلیّتی را که اساساً مقایسه ناپذیر با آن میباشد فرض میکنند» (لاک لائو و موفه ۲۰۰۱: ص ۱۰ پیشگفتمان، تاکید در اصل). این بدان معنی است که قدرت و ایستادگی نه تنها بصورت حوادث خاص خُرد سیاسی عینیت ندارد، بلکه، آنها بعنوان بخشی از گفتمانهای گسترده برتری طلبی بیان میشوند.
اولین نقطه مهم در اینجا اینست که برتری با ابراز و بیان موضوع درگیر است. یعنی برتری زمانی برقرار میشود که گفتمان واحد بجای کل تلقی میشود. این تنها زمانی میتواند باشد که زنجیره معادل بین انواع مختلف گفتمانها تشکیل میشود (لاک لائو و موفه ۱۹۸۵: ۱۳۰). نتیجه اینست که گفتمان برتر یا مستولی ایجاد میشود که در مرکز منحنی گستره پیچیده ای از روابط اجتماعی ظاهر میشود. دومین نقطه مهم اینست که برتری مستلزم مبارزه است. اگر به تعریف لاک لائو و موفه برگردیم، متوجه میشویم که گفتمان برتر همیشه در کل غیر قابل بیان میماند. این بدین علت است که نمیتواند کاملا تبیین شده و اجتماع را بصورت کلیت توضیح میدهد. نتیجه اینست که هر گفتمان برتر ضرورتاً ناقص میباشد(همان: ۱۱۱).این به معنای هر شکل از برتری می باشد. این ناقص و ناکافی بودن برتری گفتمانی به معنای آن است که ایستادگی همیشه در درون رژیم مستبد نفوذ می کند. نکته آخر این است که مبارزه برتر توسط جنبش‌های اجتماعی صورت می گیرند. یعنی جنبش‌های اجتماعی عاملان اصلی هستند که بیان اعتراض را بین آنچه که مبارزات آشکار می باشند می دمد، برای مثال جنبش اتحادیه صنفی قرون ۱۸ و ۱۹ توانست مسائل گروه های مختلف شغلی از قبیل درودگران و معدنچیان را بیان نماید، طوری که آنها خود را بخشی از گروه واحد طبقه کارگر ببینند( تامپسون، ۱۹۶۷).
نقطه نظرات لاک لائو و موفه در خصوص برتری بخصوص برای درک قدرت خاص مدیریت مفید واقع می شود. طبق نظر پارکر گفتمان مدیریت امروز به عنوان تکنولوژی کنترل تلقی شده و الگوی برتر سازمان می باشد(۲۰۰۲؛۱۸۴) یعنی گفتمان مدیریت واحد با یک سری از گفتمانهای قابل ملاحظه دیگر مرتبط بیان می شود که از طبابت گرفته تا مدیریت حکومت های دولتی. نتیجه این است که این گفتمان خاص کلیَت برتر تلقی می شود و زبان واحد شده است که همه چیز را قطعاً توضیح می دهد. علی رغم کلیَت گفتمان مدیریت هنوز مبارزات برتری جویانه ادامه دارد یعنی اتحاد گفتمان مدیریت تنها جزئی می باشد به این علت که برتری مدیریت همیشه شکننده بوده و در معرض ایستادگی می باشد. این مقاومت به این علت روی می دهد که جنبش‌های اجتماعی پیوسته سعی در بیان و توسعه زنجیره های برابری در بین مبارزات مختلف می باشند(ویلموت،۲۰۰۵؛۷۷۲) تا اتحاد گفتمان مدیریت دچار چالش شود.
ما با نکته نظر ویلموت موافق هستیم که لاک لائو و موفه(۱۹۸۵،۲۰۰۱) روش های نوین از ایستادگی قابل فهم به عنوان جنبش اجتماعی گشوده است با وجود این آنچه که در تحلیل ویلموت (۲۰۰۵)وجود ندارد چارچوبی برای درک دقیق از اینکه چگونه این جنبش‌های اجتماعی عمل می کنند می باشد و تنوع گسترده اشکالی که در تمام اقشار جامعه شکل می گیرد به منظور محیا نمودن درک دقیق از تلاش این جنبش‌های اجتماعی برای درگیر شدن در مبارزات در برابر مدیریت، ما به نظریه جنبش اجتماعی مراجعه می کنیم، ما استدلال خواهیم کرد که این روش درک کاملی از فرایندهای مختلف درگیر در سازمان دهی مبارزه در اختیار ما قرار خواهد داد.شاید مهم تر از همه نظریه جنبش اجتماعی ما را هوشیار سازد _ به عنوان ستادان مدیریت و سازمان _ تا به این نکته برسیم که مقاومت و مبارزه در برابر گفتمان میدیرت می تواند بیانیه های مختلف در طبقات مختلف زندگی اجتماعی داشته باشد.


● جنبش‌های اجتماعی
لاک لائو و موفه(۱۹۸۵،۲۰۰۱)پیشنهاد می کنند که جنبش‌های اجتماعی عامل اصلی ایستادگی می باشد،آنچه که آنها انجام نمی دهند دقیقاً به این موضوع برمی گردد که جنبش‌های اجتماعی چگونه مبارزات برتری را سازمان دهی می کنند. به منظور تفکر در چگونگی برقراری ارتباطات برتری ما به نظریه جنبش اجتماعی برمی گردیم(ر.ک. برای مثال دیویس و همکاران،۲۰۰۵؛ مک آدام و همکاران،۱۹۹۶؛ زالت و مک کارتی،۱۹۸۷؛ زالت و برگر،۱۹۷۸؛ و زالت،۲۰۰۵)جنبش اجتماعی به این صورت تعریف می شود که چالش های گروهی مردم با اهداف مشترک در ارتباط متقابل با نخبگان صاحب نظران و افراد ذی صلاح می باشد(تارو،۱۹۹۴:ص.۳و۴). از این تعریف می توانیم یک سر از مشخصات منحصر به فرد را تشخیص دهیم ابتدا آن روی چالش های گروهی متمرکز است که بر گروه های نسبتاً منسجم مردم دلالت دارد. این در مقابل روش های سیاست خرد می باشد که تمایل دارد روی اشکال ایستادگی افراد از قبیل درک موقعیت افراد تمرکز می کند. دوم آن روی این موضوع تمرکز می کند که چگونه این گروه ها با حس هدف مشترک و انسجام در کنار یکدیگر هستند و این با روش سیاست خرد متناقض است که اساساً در مورد هدف مشترک و حس انسجام یا آنچه که لاک لائو و موفه زنجیره های برابری می نامند چشم خود را بسته است نهایتاً نظریه جنبش اجتماعی توجه ما را به این نکته جلب می کند که چگونه ایستادگی ممکن است با گروه های برتر از قبیل نخبگان مدیریت درگیر می شود این مغایر با روشهای سیاست خرد است که اساساً ایستادگی را به صورت رخداد و اشکال خیلی خاص درگیری می بیند با بررسی الگوهای تقابل ما متوجه می شویم که چگونه ایستادگی ممکن است شامل مناقشات در جریان و گروهی به جای اعتراضات کوتاه و مناقشات سیاست خرد باشد، به طور خلاصه نظریه جنبش اجتماعی روشی برای ما فراهم می سازد تا مبارزات را با گفتمانهای مدیریت بفهمیم که گروهی بوده و به صورت منسجم در کنار هم هستند و در طی زمان و مکان به دست می آیند.
همان گونه که لاک لائو و موفه اشاره می کنند جنبش‌های اجتماعی ابزارهای حیاتی برای چالش گفتمانهای برتری مثل مدیریت هستند در واقع در نظر آنها این جنبش‌های اجتماعی هستند که محرک های اصلی در برتری یافتن ماهیت شکننده استیلا و برتری هستند با وجود این تمامی جنبش‌های اجتماعی شبیه هم نیستند و تفاوت های مهم در چگونگی درگیری جنبش‌های اجتماعی با مبارزات برتری جویانه وجود دارد. در آنچه که در پی می آید ما استدلال خواهیم کرد که جنبش‌های اجتماعی عمدتاً در استراتژی و نیز در موقعیت زمانی متفاوت هستند(رجوع کنید نمودار اول). با بیان این مشخصات ما قادر هسیتم چهار نوع ایده آل از جنبش‌های اجتماعی را مشخص کنیم که ممکن است با گفتمانهای مدیریت مناقشه دشاته باشد.


● استراتژی
اولین نکته مهم تفاوت بین جنبش‌های اجتماعی مختلف استراتژی به کار رفته می باشد. به وسیله کارهای بوم شناسی جیمز اسکات مردم شناس، دو نوع استراتژی اصلی را مشخص می کند که جنبش‌های اجتماعی را تجهیز می کنند. استراتژی اول سیاست اداری است که شامل تمامی اشکال باز مقاومت می باشد(اسکات،۱۹۹۰:۱۹۸)استراتژی سیاسی شامل مناقشات و درگیری های نسبتاً باز می باشد و اغلب در اوج نخبگان(برای مثال قضات، سیاست مداران، انقللابیون، و رؤسای سیاسی)و اسناد مکتوب(برای مثال منشور، بیانیه، حوادث اخبار، کیفرخواست)و کارهای اجتماعی می باشد(اسکات،۱۹۹۰:۲۰۰) در ارتباط با مدیریت این ممکن است شکل باز از این باشد که سازمان‌ها چگونه عمل می کنند و اساساً در برگیرنده کارگذاران نخبه شامل کارکنان اتحادیه ها سازمان‌های جنبش اجتماعی و پرسنل مدیریت می باشند. این استراتژی بستگی به حالت های سلسله مراتب سازمان دارد و به این علت است که دنیای سیاست تشکیل شده از کانال های اداری از قبیل بوروکراسی، ارتباطات و رؤسا.
اساساً وقتی جنبشی از استراتژی سیاسی پیروی می کند در سازمان جنبش اجتماعی شکل می گیرد و این سازمان پیچیدهه یا رسمی است که اهداف خود را با رجحان جنبش اجتماعی یا ضد جنبش تعریف می کند و سعی در رسیدن به این اهداف دارد(مک کارتی و زالت،۱۹۸۷؛ص.۲۰) سازمان‌های جنبش اجتماعی اساساً سازمان‌های رسمی و نیمه سلسله ای هستند که روش کار و عملکرد و نظام های اداری رسمی دارند و بر اساس قانون هستند.مثل سایر سازمان‌ها سازمان‌های جنبش اجتماعی تمایل دارند در سیاست اجتماعی یا دولتی درگیر شوند. هدف اصلی یک سازمان جنبش اجتماعی بیان مسایل متعدد جنبش اجتماعی با یک صدای واحد در جو عمومی می باشد.حوزه گسترده ای از این سازمان‌ها وجود دارد و شامل اتحادیه های کارگری که برای حقوق کارمندان مبارزه می کنند(سلز کایل و همکاران،۲۰۰۳) سازمان‌های مدافع محیط زیست که با عملکرد سازمان در آلودگی محیط زیست مبارزه می کنند(لونس بری،۲۰۰۱)، سازمان‌های درگیر با بازارهای اگوپولیستی (هنزمانس،۲۰۰۳) که با نزول در خدمات عمومی سازمان‌های بخش دولتی مبارزه می کنند(اسپایسر و فلمینگ، در دست تهیه) و شمای تجارت خود را عرضه می کنند(جافی و همکاران،۲۰۰۴).
جنبش‌های اجتماعی اساساً استراتژی سیاسی به چند دلیل برمی گزینند، ارگ جنبش اجتماعی عضویت زیادی داشته باشد احتمالاض از استراتژی استفاده از ابزارهای رسمی و سیاسی پیروی می کند به این علت که هماهنگی بین گروه های معترض از طریق مکانیزم های کوچک از جمله رهبری غیر رسمی یا تصمیم گیری های گروهی یا غیر ممکن است(میشلز،۱۹۶۲) ما باید توجه کنیم که استثناهای خیلی مهمی در این مورد هست، از قبیل لجتماعات بزرگ که با یک مسئله خاص شروع می شود با وجود این این گروه های بزرگ اساساً قادر به حایت از خود در برابر حوادث اعتراض آمیز نیستند(کانتی،۱۹۶۲)، مشخصات جنبش‌های اجتماعی همچنین حائز اهمیت هستند، زمینه یک سری از سازمان‌هایی هستند که منطقه خاصی از زندگی اجتماعی به وجود می آورند، تأمین کنندگان کلیدی، منابع اصلی و مصرف کنندگان محصول ... و دیگر سازمان‌ها که خدمات و محصولات مشابه ارائه می کنند(دیماگیو و پابل،۱۹۸۳:۱۴۸)اگر جنبش اجتماعی در زمینه نسبتاً ثابتی عمل کند پس از استراتژی سیاسی رسمی تری اقتباس کرده اند به این علت که وقتی زمینه ای نسبتاً فراهم آمد عاملان برتر قادر خواهند بود اطمینان حاصل کنند که تعاریف آنها از کنترل و نظم به عنوان قانون پذیرفته شده است(فلیگ اشتاین،۱۹۹۶) زمانی که تعریف کنترل پذیرفته شد پس سازمان‌ها شروع می کنند به نشان دادن درجات رضایت مندی با یکدیگر(دیماگیو و پاول،۱۹۸۳)از این رو نیازهای جنبش‌های اجتماعی به صورت مؤسسات رسمی در آمدند نتیجه این شد که آنچه که زمانی گروه های جنبش اجتماعی ناهماهنگ در قبال سازمان‌های جنبش اجتماعی سازمان یافته رسمی با سلسله مراتب که از استراتژی سیاسی پیروی می کند می باشند.
بالاخره ساختارهای سیاسی نقش مهمی در شکل دهی به استراتژی بازی می کنند که جنبش اجتماعی از آن استراتژی استفاده می کند. ساختارهای فرصت دائمی ولی ضرورتاً رسمی نیستند و ابعاد جنبش سیاسی را نشان می دهند که کار گروهی مردم با تأثر گذاری بر انتظارات آنها از شکست یا موفقیت را ارائه م ینماید(تارو،۱۹۹۴:۱۸۵) اگر جنبش اجتماعی با ساختار فرصت سیاسی روبرو شود پس به احتمال بیشتر استراتژی سیاسی اتخاذ می کند، ساختار فرصت ساختاری است که دسترسی نسبتاض آزاد در آن وجود دارد و اعتلاف های سیاسی نسبتاً بی ثبات هستند و گروه های نخبه در درسترس می باشند و جامعه ظرفیت نسبتاً کمی دارد(مک آدام،۱۹۹۶:۲۷) در مواردی که ساختار فرصت وجود دارد تلاش دسته جمعی برای چالش کارگزاران به صورت موفق پنداشته می شود به منظور کسب فرصت موفقیت عمومی به احتمال زیاد چالش سازمان یافته تری در برابر گروه های سلطه طلب نشان خواهند داد برای انجام این کار نظریه جنبش اجتماعی نشان داده است که آنها احتمالاً استراتژی سیاسی اتخاذ می کنند. خلاصه جنبش اجتماعی به احتمال بیشتر استراتژی های سیاسی اتخاذ می کنند وقتی که از نظر اندازه بزرگ بوده و در عرصه ثابت عمل می کنند و با ساختار فرصت مواجه هستند.
استراتژی دوم، که گروه های مقاومت ممکن است اتخاذ کنند سیاست مادون است. که شامل تلاش های سازمان یافته برای کشمکش با برتری مدیریت می باشد، یعنی رأس رهبری غیر رسمی و غیر خبرگان از مذاکرات و گفتمان شفاهی و ایستادگی می باشد(اسکات،۱۹۹۰:۲۰۰) چنین استراتژی شکل تلاش های مستقیم و غیر سلسله ای توسط فعالان برای بازسازی روابط اجتماعی و احقاق حقوق شان می باشد. فشار روی عمل مستقیم است که در بین سازمان‌های رسمی هماهنگی ایجاد نشده است و فعالانه از درگیر شدن با مراکز قدرت رسمی از قبیل سلسله های دولتی یا ایالتی ممانعت می ورزد، در عوض، وقتی کارگزاران استراتژی سیاست مادون را اتخاذ می کنند آنها به دنبال احقاق حقوق هستند. وقتی جنبش اجتماعی سیاست مادون سیاست را اتخاذ می کند اغلب از ساختارهای رسمی تر سازمان جنبش اجتماعی اجتناب می کند و شکل غیر ساختاری به خود می گیرد که در روش های خیلی غیر رسمی هماهنگی شده است. در دل این جنبش‌ها تلاشی برای ایجاد دسته جمعی و تجربه هویت های متعدد جنبه های اقتصاد نمادین و نوآوری فرهنگی وجود دارند(ملوچی،۱۹۸۹و۱۹۹۶)در نتیجه جنبش اجتماعی سیاست مادون اساساً درگیر مبارزاتی برای شناخت فرهنگی و عدالت می باشد که شامل مسائل اقتصادی، نژادی، محیط زیست و غیره می باشد. همچنین جنبش‌های اجتماعی تمایل دارند تا از حالت های رسمی سلسله مراتبی سازماندهی دوری کنند و از ساختارهای شبکه ای در سطح محل که منابع تجهیز آنها را دارد(اسکات،۱۹۹۰؛۱۹) این به معنی این است که جنبش‌های اجتماعی اغلب داراری شاخصه ضد گرایش هدفمند می باشند(کراس لی،۲۰۰۲) لذا جنبش‌های اجتماعی اغلب دارای گرایشات ضد ساختاری هستند و از حوزه های سیاسی مدرن گریزان هستند(بلاگ،۱۹۹۸) بالاخره جنبش‌های اجتماعی از چالش دستگاه دولت با عملیات های ریز دنباله روی می کند(بلاگ،۱۹۹۸؛۴۵)که شامل مبارزات در زندگی روزمره با تصاحب مجدد هویت ها و ریتم های روزمره می باشد.چنین جنبش‌های اجتماعی نقشی در الگوهای صنعتی بازی می کنند(رائو و همکاران،۲۰۰۱؛ رائو و همکاران،۲۰۰۳) و در بعضی حوادث برتری دارند(کرید و همکاران،۲۰۰۰) و بهره های سهامداران شرکتهای بزرگ را بهبود می بخشند(دیویس و تامپسون،۱۹۹۴).
شرایطی که تحت آن سیاست های مادون وجود دارد برخلاف آنهایی است که استراتژی سیاسی اتخاذ می کنند، جنبش‌های نسبتاً کوچک تمایل دارند از استراتژی سیاست مادون استفاده کنند به این علت که کوچک هستند و می توانند روی مکانیزم های هماهنگی گروه های کوچک و تصمیم گیری جمعی اعتماد کنند(براینز،۱۹۸۹)، برای آنها ضروری نیست که ساختارهای سلسله مراتبی اتخاذ کنند که شاخص استراتژی سیاسی است هرگاه جنبش اجتماعی در عرصه نسبتاً جدیدی عمل می کند پس به احتمال بیشتر استراتژی سیاست مادون اتخاذ می کند به این علت که عرصه های جدید تمایل دارند با حوزه وسیعی از شرکت کنندگانی که وجه تشابه ندارند مشخص شوند(فیلیپ اشتاین،۱۹۹۶)،فقدان بارز نتایج در یک دنیای رقابتی سر بریده عین بازیگران مختلف در عرصه می باشند به این معنی که مبارزات سازمان نیافته و غیر رسمی به ندرت به وجود می آیند و با گروه های قدرتمند کشمکش دارند چون جنبش‌های اجتماعی لازم نیست از مؤسسات رسمی جهت ابراز مسائل خود استفاده کند پس استراتژی های کمتر سازمان یافته سیاسی بروز می کنند.
در نهایت اگر جنبش اجتماعی با ساختار فرصت مواجه شود پس به احتمال بیشتر استراتی سیاست مادون را اتخاذ خواهد کرد. به دنبال مک آدام(۱۹۹۶)، ساختار فرصت ساختاری است که دسترسی به مؤسسات برتر نسبتاً بسته هستند و مشکل در دسترسی به آنها هست و اعتلافات سیاسی نسبتاً ثابت هستند و گروههای نخبه کمی وجود دارند و دولت ظرفیت نسبتاً بالایی دارد، در این وضعیت ها، موفقیت نسبتاً پایین و هزینه های شکست اغلب بسیار بالا هستند نتیجه این است که جنبش‌های اجتماعی استرتی سیاست مادون را اتخاذ می کنند که شامل اشکال سازمانی روان تر و لازمه تاکتیکی مستقیم می باشند. خیلی مشکل است که نخبگان جامعه(برای مثال دیکتاتوری نظامی) جنبش را ادامه دهد و از گذشتگان انتقام بگیرد به طور خلاصه، جنبش‌ها تمایل دارند از استراتژی سیاست مادون استفاده کنند. اگر آنها نسبتاً کوچک بوده و در عرصه سازمانی نسبتاً جدید عمل کند و با ساختار فرصت سیاسی روبرو شوند.


● موقعیت
علاوه بر اتخاذ استراتژی های نسبتاً مختلف جنبش‌های اجتماعی تمایل دارند مبارزات خود را در فضاهای مختلف ادامه دهند، موارد زیادی از ایستادگی در سازمان و مطالعات مدیریت روی ایستادگی در داخل کارگاه تمرکز دارند، این نوشتجات گسترده دو شکل از مبارزات را به وضوح نشان می دهند، برخی اشکال جنبش‌های کارگاهی از قبیل اتحادیه های صنفی از یک استراتژی سیاسی روشن تر پیروی می کنند، این بدان معنی است که آنها ساختارهای رسمی زیادی دارند و کارکنان حرفه ای اغلب در برقراری مؤسسات درگیرند. دیگر جنبش‌های کارگاهی از قبیل ناهنجاری سازمانی شامل استراتژی سیاست مادون است و از ساختارهای غیر رسمی دوست و فامیل استفاده می کنند. از حرفه ای های جنبش پرهیز می کنند و تمایل دارند از طریق عملکرد مستیقیم مقاومت نشان دهند. همان گونه که قبلاً دیدیم این اشکال جنبش‌های کارگاهی بخش حیایت مبارزات در برابر گفتمانهای مدیریت هستند بدین معنی که آنها نباید نادیده گرفته شده یا بی ارزش جلوه کنند. در غیر این صورت با تمرکز تنها روی مبارزات در داخل کارگاهها آنها از اینکه چگونه حوزه وسیعی از گروهها در جوامع فعالانه در مبارزات در برابر گفتمانهای مدیریت درگیر هستند نادیده گرفته می شوند.
اینها شامل شهروندانی هستند که برای مثال در مورد افزایش مدیریتی خدمات شهری و شهروندان که نگران افزایش فضاهای عمومی، تولیدکنندگان کشاورزی که نگران افزایش صنعتی شدن کشاورزی، گروههای زنان که سوال از تبعیض مدیریت مردان دارند، دانشجویانی که با عملکرد مدیریت در اقتصاد مقابله می کنند و معترضینی که با استیلای رژیم های اقتصادی چند ملیتی از قبیل صندوق جهانی پول یا بانک جهانی که سعی دارد کل اقتصادها را در روش های مدرن مدیریت کند شامل می شود(یادداشتهایی از ناکجا آباد،۲۰۰۳). نظریه مقاومت جنبش‌های اجتماعی در برابر گفتمانهای مدیریت باید تشخیص بدهد که مبارزه در برابر گفتمان مدیریت تنها در مراحل اولیه روی نمی دهد، بلکه در جلسات عمومی، رسانه ها، خیابانها، دانشگاهها، و زندگی های روزمره مردم روی می دهد، به طور خلاصه مبارزه در برابر مدیریت در جامعه و نیز در محل کار روی می دهد، این بدان معنی است که نظریه جنبش‌ها در برابر مدیریت لازم است دو شکل از جنبش‌ها در نظر بگیرد. آنهایی که تمرکز در محل کار دارند و آنهایی که تمرکز در جامعه دارند، در آنچه که در پی می آید، ما جزئیات منحصر به فرد هر محل را توضیح خواهیم داد.
همانگونه که قبلاً بحث شد، بهترین موقعیت ایستادگی در برابر گفتمان مدیریت کارگاه است، نوشتجات مبسوط در مرود ایستادگی واحد و ناهنجاری سازمانی روی این موضوع تمرکز می کند که کارگران از امر و نهی مدیریت در چارچوب روابط استخدامی یا کاری مقاومت نشان می دهند، این ایستادگی ممکن است مستقیماً برای شرایط روابط استخدامی باشد از قبیل توزیع منابع درداخل سازمان یا اتحادیه، نمونه های مبارزه در برابر چنین منابعی ادعاهای متحدالشکل برای سطح درآمد بالاتر(هایمن،۱۹۷۳) یا تصاحب مستقیم کالا، به وسیله دزدی(مارس،۱۹۸۲) می باشد. ایستادگی در محل کار، ممکن است بر توزیع وضعیت و بیان هویت در داخل کارگاه نیز کشمکش داشته باشد. نمونه ها، شامل اتحادیه ها که در برابر انسجام اتحادیه می باشند(تامپسون،۱۹۶۷)و تمسخر که برای کاهش موقعیت مدیریت به کار می رود(کولین سون،۱۹۹۲؛ فلمینگ و اسپایسر،۲۰۰۳). بالاخره ایستادگی در کارگاه ممکن است شامل چالش خط مشی شرکت باشد که اجام کار و خلاقیت را محدود می کند. نمونه مناسبی از این بوروکراسی می باشد که در کارگران سطح میانی مشاهده می شود(زالت و برگر،۱۹۷۷)، در هر کدام از این موارد کارگزاران مقاومت در درون روابط موجود استخدام قرار دارند.
کارگاه، هسته مهم جنبش‌ها و مبارزات در بابر گفتمان مدیریت محسوب می شود. موقعیت ایستادگی در کارگاه با موجودیت فضا برای انجام فعالیت های مبارزاتی در کارگاه سنجیده می شود. ما احتمالاً مبارزه ای ببینیم که در کارگاه روی م یدهد، این فضاها ممکن است با مکانیزم های رسمی از قبیل قوانین کار لیبرال خط مشی های شرکت مطابق با اتحادیه کارگری یا درجات بالایی از استقلال عمل در فرایند کار باز باشد. آنها همچنین شکل فضاهای زندگی روزمره را دارند اینها فضایی را که ممکن است چالش های گفتمان مدیریت انجام گیرد، فراهم می کنند. مبارزات احتمالاً در کارگاهها بهتر انجام گیرد وقتی وسایل کنترل فرآیند کار مشروط باشد(ادواردز،۱۹۷۹)، این شامل سوالاتی در مورد کنترل زمان صرف شده در کار، سازمان خود کار، تخصیص محصولات آن کار، و هویت های شغلی را زیر سوال می برد که ناشی از کار هستند(آکروید و تامپسون،۱۹۹۹) وقتی سوالاتی در مورد این موضوعات مطرح می شود ما ممکن است انتظار داشته باشیم شکلهای مختلفی از جنبش‌های اجتماعی را بیابیم که در کارگاه هستند، برای مثال اتحادیه ها سعی در ارائه پرسش در خصوص کنترل فرآیند کار توسط عمل اعتصاب برآیند(هایمن،۱۹۷۳). شبیه این موضوع جنبش‌های کارگاهی غیر رسمی تر، سیاست مادون، ممکن است سعی در چالش امر و نهی های مدیریت از طریق شکل های پنهان تر عمل مثل مزاح ضد مدیریتی برآیند(تیلور و باین،۲۰۰۲). اما، آنچه که در هر دو وضعیت مشروط است این سوال است که چه کسی فرآیند کار را کنترل می‌کند به طور خلاصه ایستادگی در برابر استیلای مدیریت احتمالاً در محل کار نهفته است وقتی که روابط استخدامی فضایی فراهم می‌سازد و وقتی مسئله اصلی کنترل بر فرآیند کار باشد.
کارگاه موقعیت حیاتی جنبش‌هایی که سعی دارند در برابر گفتمان مدیریت ایستادگی کنند باقی می‌ماند با وجود این اکثر چالش‌های جدی که امروزه با سازمان‌ها مواجه هستند از جنبش‌هایی ناشی می‌شود که در عرصه های اجتماعی می‌باشد. جامعه محل تقابل اجتماعی است که از خانواده، جامعه و بازار جدا می‌باشد(هگل،۱۸۲۱،۲۰۰۲) برخلاف خانواده یا بازار که به‌وسیله زبان نیاز طبیعی کنترل می‌شوند جامعه با دلایل سیاسی که درگیر تلاش‌های تغییر روابط بین انسان‌ها می‌باشد کنترل می‌شود(آرنت،۱۹۵۸) همچنین محلی است که نیازهای طبیعی بشر تحت کنترل و نظم درمی‌آید(هوپس،۱۶۵۱-۱۹۸۵- الیاس ۱۹۳۹،۲۰۰۰) بالاخره هر چند جامعه ممکن است از نظر ساختاری از حکومت و اقتصاد جدا باشد ولی در سیاست جامعه عامل اصلی ایدئولوژی را فراهم می‌سازد که آن ساختارهای اجتماعی و فرهنگی را برقرار می‌سازد که بازسازی دولت و اقتصاد را فراهم می‌کند(گرام‌چی،۱۹۷۱) مبارزات بر علیه گفتمان مدیریت در جامعه زمانی مهم می‌شود که کارگاه‌ها فضای کمتری برای ایستادگی و بیان مشکلات فراهم می‌سازد. بعضی شرایط که فضا را برای مبارزه در داخل کارگاه کاهش داده‌اند، قوانین کار را شامل خواهد شد که فعالیت‌های اتحادیه را تقلیل داده و فرصت کمی برای ایستادگی فراهم می‌سازد.یک مورد بارز، از فرار کارکنان مقررَات شرکت‌ها برای شنیدن نگرانی‌های آنها در جامعه می‌باشد(پری،۱۹۹۸). تلاشی که نمونه دیگری از مبارزه است در جوامع ظاهر شد این به علت آن است که بسیاری از کاخانه‌ها که هسته تلاش هستند مقررات بسیار سخت کنترل مدیریتی داشتند و فرصت‌های کمی برای ایستادگی کارکنان به وجود می‌آمد.
با وجود این جامعه صرفاً محل مبارزات کارگاهی نیست، با پیروی از گرام‌چی(۱۹۷۱) دولت‌های سلطه‌طلب همیشه به وسیله ساختارهای قدرتمند در عرصه های وسیع جامعه قانونی شدند، یعنی گفتمان مدیریتی و اقتصادی همراه با ساختارهای خاص فرهنگی و اجتماعی خواهد بود که کمک می‌کند تا آنچه که گرام‌چی به نام بلوک سلطه‌طلب می نامد ایجاد شود. بنابراین جامعه محل مهمی از ایستادگی می‌باشد، که فرآیند مدیریت در آن مشروط است(پوگی،۲۰۰۱ ص۵۸-۷۳) این فرآیند قانونی شدن نحوه عملکرد گفتمان و پذیرش تصحیح و گریزناپذیری آن است(دیماگیو و پاول،۱۹۹۱). گفتمان برتر جامعه چنان برای نخبگان سلطه طلب مهم است که این فرآیند قانونی شدن مدیریت را ایفا می‌کنند برای مثال، جنبش‌های جامعه مثل صلح سبز، در نظر دارد چالش قانونی شدن فعالیت‌های شرکت‌های بزرگ با اعتراضات عمومی و رسانه‌ها انجام شود(تسوکاس،۱۹۹۹) شبیه این مورد جنبش آشپزی مدرن به خاطر طرح و الگوی سازماندهی آموزش و پوشش رسانه‌ای مورد استقبال واقع شد(رائو و همکاران،۲۰۰۳). در هر یک از این موارد جنبش‌ها به فضاهای اجتماعی از قبیل رسانه‌ها وارد شده‌اند تا الگوهای قانونی شدن فعلی را بسط دهند. به طور خلاصه، ایستادگی در برابر گفتمان مدیریت احتمالاً در جامعه باشد جایی که فضاهایی کمتری برای ایستادگی در روابط کاری وجود داشته و موارد اصلی مشروط کنترل فرآیند مدیریت باشد.


● الگوی ایستادگی جنبش اجتماعی
تا حال، ما استدلال کرده‌ایم که جنبش‌های ایستادگی از لحاظ موقعیت‌شان(کارگاه یا جامعه) و استراتژی(سیاسی یا مادون سیاسی) تفاوت دارند،کنار هم نهادن این دو بعد الگویی ار چهار نوع جنبش‌های ایستادگی ایده‌آل فراهم می‌کند: جنبش‌های سیاسی در کارگاه، جنبش‌های مادون سیاسی در کارگاه، جنبش‌های سیاسی در جامعه، جنبش‌های مادون سیاسی در جامعه(ر.ک. نمودار۲).در آنچه که در ذیل می‌آید هر کدام از این انواع ایده آل را به نوبت بررسی خواهیم کرد.
اولین نوع جنبش مقاومت، شامل گروه‌های سیاسی سازمان یافته در کارگاه می‌باشد. ما نام این را ایستادگی سازمان یافته کارگاه می‌نامیم که شامل روابط کارگاه بوده و روی کنترل فرآیند کار تمرکز دارد این جنبش‌ها اهداف خود را از طریق فرایندهای سیاسی سازمان‌یافته دنبال می‌کنند، ما این جنبش‌ها را انتظار داریم زمانی ببینیم که از نظر اندازه نسبتاً بزرگ بوده در عرصه مستقر موجود باشد و با ساختار فرصت مواجه باشد و در کارگاهی باشد که فضای کافی برای مناقشات کارگاهی موجود باشد و کنترل روی فرآیند کار موضوع اصلی مشروط باشد. نمونه بارز چنین ایستادگی اتحادیه کارگاه‌هاست.
نوع دوم ایستادگی، شامل ایستادگی مادون سیاست در کارگاه است. نام این را ناهنجاری سازمانی می‌نامیم(ر.ک. همچنین آکروید و تامپسون،۱۹۹۹) این نوع جنبش سعی در مداخله در مبارزاتی دارد که در کارگاه‌ها هستند ولی در شبکه‌های غیر رسمی‌تر و سازمان‌نیافته حرکت می‌کند. این نوع ایستادگی زمانی تمایل دارد بروز کند که روابط کار فرصت‌های کافی برای مناقشه را فراهم سازد، زمانی‌که کنترل فرآیند کار مشروط بوده و جنبش ایستادگی از نظر اندازه نسبتاً کوچک و در عرصه جدیدی وجود داشته باشد و زمانی‌که احزاب مقاومت با ساختارهای فرصت روبرو می‌شوند، نومنه بارز از ناهنجاری سازمانی، فرهنگ‌های تمسخرآمیز کارگاه‌هاست.
نوع سوم جنبش ایستادگی شامل سازمان‌های جنبش سیاسی می‌باشد که در جامعه هست، معمولاً این سازمان‌های مبارزه با نام سازمان‌های جنبش اجتماعی نام برده می‌شوند، با وجود این به منظور تشخیص آنها از سازمان‌های جنبش اجتماعی در کارگاه مثل اتحادیه‌های کارگری در اینجا به عنوان سازمان‌های جنبش مردمی از آنها یاد می‌شود، این جنبش‌ها سعی دارند تا با گفتمان مدیریت در فضاهای بیرون از روابط استخوامی از قبیل اعتراضات عمومی، رسانه‌ها، مذاکرات عمومی و تحصیل به چالش می‌کشند، این اعتراض، از طریق سازمان‌های جنبش اجتماعی سازمان‌دهی شده پیش می‌رود که اغلب نمایندگان رسمی دارند، ما انتظار داریم این نوع از جنبش اجتماعی را زمانی بیابیم که از نظر اندازه نسبتاً بزرگ و عرصه مشخصی را مورد خطاب قرار داده و با ساختار فرصت مشخصی متناقض باشد، و فرصت کمی برای ایستادگی کارگاه وجود داشته باشد و موارد اصلی مشروط مرتبط با فرآیند قانو‌ن‌گذاری باشد، نمونه بارز این جنبش، جامعه‌ای است که دارای سازمان جنبش اجتماعی مثل صلح سبز است.
نوع آخر جنبش‌های مقاومت که با گفتمان مدیریت درگیر هستند،آنهایی هستند که در جامعه تلاش‌های متمرکز نموده ولی استراتژی‌های سیاست مادون را اتخاذ کرده‌اند، اساساً این جنبش‌ها با نام جنبش‌های اجتماعی نام‌ برده می‌شوند ولی به منظور تشخیص بین جنبش‌ها در جامعه و جنبش‌ها در کارگاه، نام آنرا در این‌جا جنبش‌های مردمی می‌نامیم. مثل دیگر موارد متمرکز بر روی سیاست سازمان‌های جنبش شهری این نوع ایستادگی جامعه فضاهای بیرون از کارگاه را زیاد می‌کند، با وجود این، آنها اشکال سازمان‌یافته‌ای برای بیان نارضایتی‌شان اتخاذ می‌منند، این نوع جنبش ایستادگی تمایل دارد تا زمانی روی دهد که جنبش‌ها از نظر اندازه نسبتاً کوچک بوده و در عرصه جدیدی موجود باشند وبا ساختار فرصت مواجه باشد و در مناقشات محل کار فرصت‌های کمتری داشته باشد و مسائل خود را حول مسائل قانون‌گذاری متمرکز کند، نمونهه بارز این نوع ایستادگی جنبش اجتماعی شهری می‌باشد مثل جنبش طرف‌دار محیط زیست.
گروه‌بندی‌های متفاوت که در بالا ارائه شد، انواع ایده‌آل ایستادگی را نشان می‌دهد، استفاده اصلی از چنین گروه‌بندی برای مشخص شدن تحلیلی انواع مختلف ایستادگی سازمانی می‌باشد که در نوشته‌جات بحث شده است دبدین معنی که این گروه‌بندی ضروری نیست بلکه، آنها ابزاری فراهم می‌سازند تا جنبه‌های منحصر به فرد هر نوع ایستادگی را تشخیص داده و به درک ما از اینکه هر نوع ایستادگی چه رابطه‌ای با یکدیگر دارند کمک می‌کند، با انجام این‌کار ما چارچوبی فراهم می‌سازیم که به محققان این امکان را می‌دهد که این اشکال ایستادگی چندگانه را در برابر استیلای مدیریت در نظر بگیرند.


● ترکیب ایستادگی
در بالا ما به جزئیات چهار نوع ایده آل از جنبشهای ایستادگی پرداختیم. در این نقطه مهم است تا مرزهای بین انواع ایده آل را مشخص کنیم. بوضوح، هر نوع بررسی از این الگوهای ایستادگی در برابر گفتمان استیلای مدیریت مرزهای بین این انواع مختلف ایستادگی را مشخص خواهد کرد. در واقع، لاک لائو و موفه (۱۹۸۵) بوضوح نشان میدهند که گفتمان برتری از قبیل مدیریت دارای شمخصه پراکنده ای است. یعنی، برتری هرگز در محل واحدی تشکیل نمیشود. در حقیقت، دلیل اینکه گفتمان مدیریت تا این حد موفق بوده است اینستکه توانسته برتری خود را در هم کارگاه و هم جامعه برقرار کند: در کارهای سازمان و هویتها و الگوهای رفتاری روزمره. این پیشنهاد میکند که مبارزات در برابر مدیریت بصورت گفتمان برتری طلبی ممکن است در عرصه های چندگانه پراکنده باشد. پس، شاید آنچه که از انواع مختلف و ایده آل ایستادگی جالب توجه تر است فرایندهای ارتباطی فی ما بین است که بین آنها روی میدهد. لذا اجازه بدهید بصورت خلاصه فرایندهای مختلف تبادل و تقابل بین انواع مختلف ایستادگی سازمانی را مد نظر قرار دهیم.


● سازمانهای جنبش مردمی و جنبشهای مردمی
در بسیاری موارد رابطه آشکاری بین جنبشهای مردمی و سازمانهای جنبش مردمی وجود دارد. گو اینکه جنبش مردمی انرژی و قانونمداری را برای بسیاری از سازمانهای جنبش مردمی فراهم مینماید. در واقع، استراتژیهای محافظه کار تر بدنبال سازمانهای جنبش مردمی اغلب بوسیله یک جبهه رادیکال حمایت شده اند (هاینز ۱۹۸۸). مشابه همین سازمانهای جنبش مردمی اغلب نکته روشنی برای بسط و بحث مواردی که جنبشها میخواهند جلب توجه کنند ارائه کرده است. برای مثال،جنبش طرفدار محیط زیست بوضوح محمک میشود و به سازمانهای جنبش مردمی از قبیل صلح سبز مشروعیت میبخشد. با وجود این، سازمانهای از قبیل صلح سبز اغلب مستقیما از طرف این جنبش صحبت میکنند، بدون اینکه ضرورتا بتوانند موقعیتهای چندگانه را در درون آن جنبش ارائه نمایند. برخی از جنبشهای مردمی بوضوح سازمان یافته تر و منسجم تر شده اند و به موسساتی با سیاستهای عمومی و در نتیجه سازمان جنبش مردمی تبدیل شده اند. صلح سبز، برای نمونه، از جنبش طرفدار محیط زیست دهه ۱۹۷۰ و اوائل دهه ۱۹۸۰ بوجود آمد که در کشورهای متعدد اروپائی گروههای سبز نیز ایجاد شدند. در بسیاری موارد این فرایند تبدیل به موسسه شدن توانست جنبشهای مردمی را با تبدیل آنها به ساختارهای موجود موسسه از انگیزه رادیکال و تغییر هویت بیاندازد (پیون و کلووارد ۱۹۷۹). در راستای این فرایند تبدیل به موسسه فرایند خارج شدن از موسسه نیز هست که فعالان در آن سازمانهای جنبش مردمی ممکن است از ماهیت سیاستهای تبدیل به موسسه شدن ناامید شده باشند. آنها ممکن است در فرایند ارائه رای تبدیلی به آن سازمان دخیل باشند. آنها ممکن است از سازمان خارج شوند و بدنبال ارضاء نیازهای رادیکال خود در درون جنبشهای مردمی با سازماندهی ناقص باشند.


● ناهنجاری سازمانی و اتحادیه های کارگری
همانند رابطه بین سازمان جنبش مردمی و جنبشهای مردمی، روابط بین ناهنجاری سازمانی و کارگاههای متحد را بوسیله استراتژیهای مختلف سیاسی و درجات تبدیل به موسسات نشانگذاری شده اند. رابطه بین اتحاد و ناهنجاری سازمان در داخل جامعه شناسی صنعتی شدیدا مورد بحث واقع شده است (سیول و ویلکینسون ۱۹۹۲، تامپسون و آکروید ۱۹۹۵، فلمینگ و سیول ۲۰۰۲). یکی از مباحثات اصلی که ما در این نوشتار می یابیم اینستکه کارهای ایستادگی روزمره و ناهنجاریهای سازمانی اغلب بنیانهای دیدگاهها و اعمال مخالف را ارائه نماید که با اتحادیه های کارگری معنای نظام مند و سازماندهی شده با آن میدهند. بعضی مطالعات نشان میدهد که اتحادیه های کارگری با شوق و ذوق حالتهای ناهنجاری سازمانی از قبیل تمسخر و مزاح را به میان کشیده اند (رودریگوس و کولینسون ۱۹۹۵). همچنین مشاهده کرده ایم که همچنانکه اتحادیه های کارگری بصورت روزافزون به استراتژیهای مدیریت و سیاست حکومتی متحجر شده و متحد میشوند، کارگران از قابلیت آنها در عمل بصورت عاملان تغییر و تحول رادیکال نا امید شده‌اند (هایمن ۱۹۷۳). این اغلب منجر به فرایندی میشود که ایستادگی کارگاهها از حالت موسسه خارج شده و شکل اعتصابی غیر مجاز، عمل غیر اداری و ناهنجاری سازمانی بخود میگیرد.


● اتحادیه های کارگری و سازمانهای جنبشهای مردمی
پیوندها و ائتلاف‌های بین اتحادیه‌های کارگری و سازمان‌های جنبش مردمی ممکن بوده و اغلب روی می‌دهد، آنچه که شاید جالب توجه است این است که چه وقت هر سازمان مواردی را بیان می‌کند که اساساً با متضاد آن همراه است، سازمان‌های اتحادیه‌ای برای مثال اغلب مسائل اجتماعی از قبیل سیاست هویت را مطرح می‌کنند، وقتی اتحادیه‌ها مسائل اجتماعی را بحث می‌کنند ما ممکن است بگوییم آنها عملکرد سازمان جنبش مردمی دارند، شبیه این مورد سازمان‌های جنبش مردمی ممکن است موارد کاری را که به صورت سنتی توسط اتحادیه‌ها مطرح شده‌اند ارائه نمایند برای مثال برخی مبارزات برای عدالت اجتماعی در شهرهای آمریکا از قبیل جنبش مزد، به صورت روزافزون روی مسائل سنتی کار از جمله حقوق و شرایط کار می‌پردازد(لیوس،۲۰۰۵) آن‌چه که ما به صورت کلی می‌توانیم مشاهده کنیم این است که به صورت تاریخی عرصه‌های سیاست کار و جامعه از هم جدا شده‌اند و هم‌چنان‌که اتحادیه‌ها به حرکت فراسوی موقعیت سنتی‌شان در محل کار، می‌پردازند و سازمان‌های جنبش مردمی اکنون جامعه را به صورت جمعی از سیاست‌های کاری حقوق و عدالت اقتصادی فرض می‌کنند.


● اتحادیه‌های کارگری و جنبش‌های مردمی
یکی از سوالات عمده در جنبش اتحادیه‌ای معاصر و بین به اصطلاح چپ‌گرایان جدید این است که جنبش‌های مردمی به صورت روزافزون جایگزین اتحادیه‌ها به‌عنوان ابزار اصلی بیان مبارزه و ایستادگی می‌باشند، این برخی از افراد جنبش اتحادیه را به استدلال کشانده است که اتحادیه‌ها بایستی خودشان را با جنبش‌های مردمی هم‌سو کرده یا، برخی از استراتژی‌های به‌کار رفته در این جنبش‌ها را اتخاذ کند. برای جنبش اتحادیه، هم‌گونی با جنبش‌های مردمی لازم است مبارزات آنها به جامعه کشیده شود و مسائلی از قبیل هویت، مسکن، تحصیل، و فرهنگ مورد بحث واقع شود. هم‌چنین اتحادیه‌ها لازم است ابزار سیاست مادون بیشتری برای سازمان‌دهی به‌وسیله شبکه‌های غیر رسمی جامعه در برابر بوروکراسی‌های فورمالیته اتخاذ کنندة بعلاوه اتحادیه‌ها ممکن است زمینه مبارزه را از قوانین اداری و توافقات کاری به الگوهای غیر اداری توزیع مواد، وضعیت و ایدئولوژی تغییر دهند، نمونه‌های اتحادیه‌ها با اتخاذ استراتژی همراه با جنبش‌های مردمی، جنبش‌های کارگران لباس‌بافی و اتحادیه‌ طرف‌دار جامعه با تمرکز بر محل می‌باشد(برچر و کوس‌تللو،۱۹۹۴). مشابه همین جنبش‌های مردمی ممکن است به‌دنبال شکل‌دهی فعالیت‌های خود به صورت سازمان‌هایی باشند که در ملأ عام مواردی را در کارگاه‌ها مطرح می‌کنند که نیاز به تبدیل به مؤسسه کردن روابط غیر رسمی می‌باشد که جنبش مردمی را پایه‌ریزی می‌کند و کانون مبارزه را به کارگاه می‌کشد، نمونه‌ای از این تغییر جنبش‌های اروپاییان برای احقاق حق افراد هم‌نژاد(کریت و اسکالی،۲۰۰۰) و سایر گروه‌های متفاوت در کارگاه(اسکالی و سگال،۲۰۰۰) می‌باشد.


● جنبشهای مردمی و ناهنجاری سازمانی
هر دوی جنبش‌های مردمی و ناهنجاری سازمانی استراتژی‌های مادون سیاسی ایستادگی می‌باشد و تمایل به سهیم شدن تاکتیک‌های مشابه از قبیل استفاده از مزاح و جک‌های فرهنگی و ایستادگی شبکه‌ای دارند. آنها با این مورد مخالفند که جنبش‌های مردمی مسائل اجتماعی را بیان کنند و ناهنجاری سازمانی تمایل دارد تا این مخالفت‌ها را در کارگاه بیان نماید، در نقطه‌ای ناهنجاری سازمانی ممکن است با مسائل اجتماعی مماس بوده و هم‌پوشانی داشته باشد. نمونه مناسب از این "سوت زدن" می‌باشد(پری،۱۹۹۸) این نیاز به جلب توجه کارکنان به رفتارهای سازمانی در همایش‌های اجتماعی از قبیل رسانه‌ها دارد. مورد اخیر از این نوع، در مورد یک حساب‌رس می‌باشد که ناهماهنگی‌های حسابداری را در یک شرکت فاش نمود، به همین نحو جنبش‌های مردمی ممکن است با ناهنجاری‌های کارگاه مرتبط یا هم‌پوشانی داشته باشد.برای مثال اعضای ائتلاف جنبشی حفظ خدمات عمومی ممکن است درگیر لایه‌های مربوط به کراگاه در خصوص خراب‌کاری باشد. این‌ها ممکن است از کارهای انحرافی مثل سوت زدن گرفته تا کارهایی مثل افشاسازی کارخانه‌ها، در هر یک از این موارد جنبش‌های مردمی و ناهنجاری‌های سازمانی ممکن است متقابلاً بر همدیگر فشار آورند.


● ناهنجاری سازمانی و سازمان جنبش مردمی
پیوند آخر و احتمالی در بین اشکال گوناگون ایستادگی بین مخالفت‌های سیاست مادون در کارگاه و مخالفت‌های علنی در جامعه می‌باشد. همان‌طور که در بالا مشاهده شد، امکان دارد که نارضایتی و ناهنجاری در کارگاه با جامعه، هم‌پوشانی داشته باشد. این اساساً زمانی روی می‌دهد که ایستادگی مواردی را که در بیرون از کارگاه است بازتاب نماید. برای مثال نارضایتی در مورد ساعات طولانی کار ممکن است در مورد زمان‌های ایاب و ذهاب هم‌پوشانی داشته باشد که در این صورت با مسائل شهری و برنامه حمل و نقل مرتبط است. نارضایتی و مخالفت را ممکن است به وسیله تاکتیک‌های جنبش مردمی از قبیل اعتراضات غیر رسمی در مورد حمل و نقل عمومی در یک منطقه خاص بیان نمود ولی ممکن است به صورت رسمی‌تر و جامع از طریق سازمان جنبش مردمی انتقال داد. ما ممکن است اثر برگشت را مشاهده کنیم که در آن استراتژی‌های جنبش مردمی ممکن است اعمال ناهنجاری سازمانی را تحت فشار قرار داده یا مشروعیت بخشند. برای مثال، ما انتظار داریم که عضو سازمان جنبش مردمی طرف‌دار محیط زیست به احتمال زیاد در امور ناهنجاری سازمان دخیل باشد، اگر آنها مشاهده کنند کارمندشان به دنبال کارهای مخرب محیط زیست است. اثر جانبی اینع این است که هرگاه سازمانی به صورت روز‌افزون متحجر شده و تبدیل به مؤسسه شود اعضا ممکن است در فعالیت‌های رفتار ناهنجار سازمانی با هدف قرار دادن خود سازمان جنبش مردمی به‌عنوان یک محل کار درگیر شود. این ممکن است نیاز به فرآیندهای خراب‌کاری سیاسی، رفع رضایت‌مندی، زیر سوال بردن فرهنگ سازمان، و در موارد افراطی درگیر در خراب‌کاری باشند. که به نوبه خود ارائه رسمی ایستادگی به خود ایستادگی تبدیل شود.


● فرایندهای ضد برتری سازمان
بحث بالا در مورد تبادلات متعدد بین جنبش‌های مختلف ایستادگی این حقیقت را روشن می‌کند که مبارزات در برابر گفتمان مدیریت به ندرت تنهاست. در عوض، اساساً آنها ترکیبی از انواع مختلف جنبش مقاومت می‌باشند. با وجود این این سوال هنوز باقی‌است که چگونه دقیقاً این ترکیبات بین جنبش‌های مختلف ممکن است شکل گرفته باشد. به دنبال لاک لائو و موفه(۱۹۸۵)، ما مایل هستیم چنین استدلال کنیم که اشکال متفاوت ایستادگی به وسیله تشکیل بلوک‌های ضد سلطه‌طلبی در کنار هم گذاشته می‌شوند. اینها زمانی‌که زنجیره برابری بین گروه‌های مختلف برقرار شد که به دنبال چالش گفتمان سلطه‌طلبی هستند شکل می‌گیرد و نیاز به ساخت هم‌گونی مشخص بین عاملان مقاومت منجر به هویت سیاسی متحد(یک ما) و همچنین دشمن مشترک(یک آنها) دارد. این زنجیره‌های برابری اجازه می‌دهد به جنبش‌های جدا به صورت حس هم‌سویی با هم یکی شوند. در حالی‌که لاک لائو و موفه(۱۹۸۵) در مورد اهمیت استراتژیک توسعه زنجیرهای برابری بین مبارزات مختلف روشن هستند، آنها در خصوص فرآیندهای خاص سازمانی توضیح نمی‌دهند که این زنجیرهای برابری بین جنبش‌های مختلف تشکیل شده است. برای مشاهده دقیق این‌که چگونه بلوک‌های ضد سلطه‌طلبی ایجاد می‌شوند ما سه فرآیند سازمانی را¬ـ نهادگرایی، گسترش، پیوستگی ــ بحث خواهیم کرد که به واسطه آنها پیوندهای بین جنبش‌های اجتماعی شکل گرفتند.


● نهاد گرائی
همان‌طور که در بالا بحث شد ترکیب احتمالی جنبش‌ها نیاز به جنبش‌های مادون سیاست ـ از قبیل ناهنجاری سازمانی و جنبش‌های مردمی ـ مرتبط با جنبش‌های سیاسی‌تر و سازمان‌دهی شده دارد.زنجیره‌های برابری بین جنبش‌های سیاس و مادون سیاسی، اساساً به وسیله ساختار مشابه ایجاد می‌شود، این ساختارها همان ابزارهای گروهی هم رسمی و هم غیر رسمی هستند که به واسطه آن مردم بسیج می‌شوند و در عمل دست‌جمعی شرکت می‌کنند(مک‌آدام، مک‌کارتی و زالت،۱۹۹۶:۳) هدف از این ساختارهای بسیج تأمین رابطه سازمان‌دهی شده بین مرکز یک جنبش اجتماعی است(تارو ۱۹۹۴ :۱۳۵ـ۱۵۰) ساختارهای بسیج ممکن است حوزه‌ای از اشکال شامل شبکه‌های غیر رسمی از قبل موجود در مکان‌هایی مثل کارگاه، همسایه‌ها و نیز دوستان روی دهد.
با وجود این در بیشتر موارد جنبش‌های مادون سیاسی با استراتژی جنبش‌های سیاسی به وسیله ساختارهای رسمی بسیج پیوند خورده‌اند، جنبش ریز سیاست در کارگاه از قبیل فرهنگ تمسخر ضد مدیریتی ممکن است با سازمان سیاسی رسمی‌تر از قبیل اتحادیه کارگری پیوند خورده باشد(رودریگوس و کولین‌سون،۱۹۹۵) نتیجه فرآیندی از نهادگرایی است که اجزا گوناگون جنبش سازمان‌دهی شده و اغلب محافظه‌کارتر هستند(میشلز،۱۹۶۲). به دنبال چارچوب فرضی که ابتدا عنوان شد، ما انتظار داریم که نهادگرایی زمانی روی دهد که جنبشی به صورت گروهی خاص درآید(میشلز،۱۹۶۲).ما هم‌چنین انتظار داریم نهادگرایی زمانی که عرصه جنبش اجتماعی در حرکت به سوی عرصه نسبتاً جدید با استانداردهای مشترک و پذیرفته شده عمل می‌کند و بسیاری از نفش‌آفرینان به عرصه ثابتی با استانداردهای قوی و نقش‌آفرینان با مقیاس کمی بزرگ به‌وجود آید(فیلیپ‌اشتاین،۱۹۹۶) نهایتاً ما انتظار داریم که جنبش‌ها نهادینه‌تر شوند، زمانی‌که آنها با فرصت‌های بیشتر مواجه شوند که فضای کافی برای پیگیری دعوای خود از طریق سازمان‌های رسمی باشند(مک‌آدام،۱۹۹۶) این نگرش‌ها زاییده اثر اخیر در خصوص چرخه‌های اعتراض می‌باشد که انتقال قدرت جنبش اجتماعی از اعتراضات نسبتاً مجزا، به جنبش‌های گروهی از طریق تحجر و نهادگرایی به تصویر می‌کشد(تارو،۱۹۹۴). تحت این شرایط ما انتظار داریم که جنبش‌هایی که به دنبال چالش گفتمان مدیریت از طریق ابزار ریز سیاست هستند، خود را با سازمان‌های جنبش اجتماعی بزرگ‌تر هم‌سو نمایند، نتیجه این خواهد بود که این جنبش‌های ریز سیاست نهادینه‌تر و رسمی‌تر خواهد شد.
جنبش "آتاک" که یکی از منتقدین بی‌پرده از شرکت‌ها و فرآیند مدیریتی جهانی شدن می‌باشد نمونه خوبی از این فرآیند نهادگرایی است. این جنبش که بر اساس شبکه جهانی دانشجویی به صورت رسمی و نیمه رسمی با اقتباس از شکل‌های ریز سیاست مبارزات و ایستادگی پایه‌ریزی شده است سریعاً تبدیل به یکی از منتقدین با نفوذ مؤسسات مالی بین‌المللی از قبیل صندوق جهانی پول و بانک جهانی شده است(دولینگ، ۲۰۰۵) هم‌چنانکه این چنبش بزرگ‌تر می‌شد گروه‌های کوچک خصوصیات نهادی رسمی‌تری را با استخدام کارکنان حرفه‌ای اتخاذ کردند و در مبارزات رسمی سیاسی در بطن خاص ملی، درگیر شدند. در واقع، امروزه جنبش آتاک در فرانسه تقریباً مثل حزب سیاسی عمل می‌کند(آنجلولی‌چی،۲۰۰۲). این فرآیند نهادی شدن یک سری از فعالیون اصلی و نیز اعضای جدید را گرد هم آورد. که به علت داد و ستد و فعالیت شدید و ساختار سلسله‌وار که تفکیک شدن آن در فرآیند سیاسی بسیار دشوار می‌نماید می‌باشد. پس در حالی‌که از یک سو جنبش آتاک به نظر می‌رسد فرآیندهای سازمانی‌اش را نهادینه کرده است این نهادگرایی هم‌چنین توسط حاضران در جنبش مورد مخالفت قرار گرفته است.
نمونه آتاک نشان می‌دهد که با متحجرتر شدن مبارزات در برابر گفتمان مدیریت برخی فعالان ممکن است بخواهند جنبش خود را از نهاد بودن درآوردند و به حالت‌های ایستادگی سیاسی‌تر برگردند، که لازم است اشکال اعتراض با سازمان‌دهی کمتر را بیابند، به دنبال شبکه فرضی که قبلاً ارائه شد جنبش‌ها ممکن است زمانی از نهاد بودن خارج شوند که در تعداد کاهش یابند و بنابراین روش غیر رسمی‌تر و منسجم‌تری از اعتراضات سازمان‌دهی شده ارائه دهند. نیز مبارزات در برابر گفتمان مدیریت ممکن است زمانی از نهاد بودن خارج شوند، وقتی‌که عرصه‌ای که در آن عمل می‌کنند در دوره نزول بوده و یا کارگزاران بانفوذتر با حملات شدید روبرو شوند(فلیپ‌اشتاین،۱۹۹۶) بالاخره انتظار داریم که گروه‌ها، استراتژی‌های سیاسی‌تری را اتخاذ کنند که ساختارهای فرصت فضای کمتری به چالش رسمی گفتمان مدیریت می‌دهند، با اتخاذ این حالت‌های غیر رسمی‌تر سازمان‌دهی گروه‌های مقاومت با اندازه‌ کوچک‌تر قادر خواهند بود مسیر خود را در اطراف طبقات نخبگان بیابند، برای مثال، برخی گروه‌ها درگیر در مبارزات با سیاست‌های مدیریتی طرف‌دار محیط زیست از فرآیندهای سیاسی رسمی ناراضی بوده و از تاکتیک به اصطلاح "پارتیزان" برای عملیات مستقیم استفاده می‌کنند(پلوز،۲۰۰۶).


● گسترش
علاوه بر ارتباطات بین جنبش‌های سیاسی و ریز سیاست چارچوب فوق امکان برقراری ارتباط جنبش‌ها بین جنبش‌های کارگاهی و جنبش‌های اجتماعی فراهم می‌نماید، این ارتباطات اساساً از طریق قالب‌هایی که مرزهای هر کدام از این نیم‌کره‌ها را از بین می‌برد ایجاد می‌شود. این قالب‌ها یک‌سری از اعتقادات و معانی عمل‌گرا هستند که فعالیت‌ها و مناقشات سازمان جنبش اجتماعی را تلقین و مشروع می‌نماید(بن‌فورد و اسنو،۲۰۰۰:۶۱۴) این قالب‌ها الگویی ایجاد می‌کند که به فهم و استباط گروهی از مسائل مشترک کمک می‌کند. وقتی جنبش‌ها یک‌سری از قالب‌های مشترک را سهیم می‌شوند پس در مورد مشکلات، اهداف و راه‌حل‌ها به صورت معمولی تعبیر و صحبت می‌کنند، خلاصه قالب مشترک جنبش‌ها را با یک زبان مشترک و ساختار مشترک ارائه می‌نماید. به وجود آمدن قالب مشترک به این معناست که جنبش‌ها در دو نیم‌کره متفاوت ممکناست قادر باشد فرهنگ لغت جدید برایاندیشدین و صحبت کردن درباره مشکلات، اهداف و راه‌حل‌ها ایجاد نمایند.
گسترش نیازهای یک جنبش به سطح جامعه مسلماً این امکان را به گروه‌ها می‌دهد تا به یک رأی گستردهه برسند. با وجود این، برخی اوقات کانون جنبش را بسیار فراتر از مسائل مرتبط با کارگاه تغییر می‌دهند. نتیجه ممکن است این باشد که رأی جنبش به احتمال کمتر با تصمیم‌گیری سازمان مستقیماً پیوند خورده باشد، این بدان معنی است که برای افزایش تأثیر در ساختارهای سازمان، گروه‌های مقاومت در جامعه ممکن است به استفاده از زبان کارگاه ترغیب شوند. این لازمه قالب‌های اجتماعی گشترده‌تر جنبش از قبیل عدالت اجتماعی برای قالب‌های خاص‌تر کارگاه از قبیل کارآمدی سازمان دارد. نتیجه، عدم گسترش یک جنبش است. به دنبال چارچوب‌های نظری ذکر شده ما انتظار داریم که این عدم گسترش زمانی روی دهد که فضای کافی در کارگاه موجود باشد تا خط‌مشی مدیریت درگیر شده و مسائل مرتبط با فرآیند کا مستقیماً مشروط باشند. در این نمونه‌ها، فعالان به دنبال استفاده از کارگاه‌شان به عنوان فضایی برای استقرار چالش‌ها خواهند بود ولی، لازم است به وسیله نیازهای مدیریت محدود شود. نمونه خوب از این فرآیند عدم گسترش، تغییر در استراتژی جنبه‌های جنبش اروپا می‌باشد. ابتداً این جنبش قالب‌های اجتماعی گسترده‌تری از قبیل انسان‌ها، حقوق اجتماعی دارند بیان کردند. و نسبت به تغییر وضعیت قانونی کارکنان تمرکز نمودند(کرید و همکاران،۲۰۰۲). سپس جنبش تبدیل به کراگاهی شد و روی قالب‌های خاص تأکید کرد از جمله مزایای متقابل(کرید و همکاران،۲۰۰۰). جنبش پیام خود را از طریق مخالفان روزمره و مذاکرات کارگاهی به دست آورد(کردی و همکاران، ۲۰۰۰؛ اسگالی و سگال،۲۰۰۰)، این مناقشات با هدف تغییر اثر متقابل در کارگاه به جای دنبال کردن آهداف تغییر قوانین برآمد. با وجود این فعالان کارگاه این درگیری‌ها را به عنوان بخش کوچک‌تری از مبارزه بزرگ برای احقاق حق تعبیر کردند. علاوه بر این با ظرافت آگاه بودند مبارزات قبلی د رجامعه مسیر آنها را برای چالش هموار نموده است که به عنوان برخی از اصول و مبانی آشکار در گفتمان مدیریت کارگاه مشاهده کرده‌اند.


● پیوستگی
فرآیندهای نهادینه‌ شدن و گسترش هر دو روابط برتری‌طلبی بین اشکال مختلف ایستادگی ایجاد می‌کنند. آنها هر دو تغییری از این اشکال ایستادگی را به وسیله ثبت این ارتباطات انجام می‌دهند، برای مثال وقتی پیوندها بین شکل سیاسی و ریز سیاست ایجاد می‌شود استدلال خواهیم کرد که اغلب جنبش شاخص رسمی‌تری می‌یابد، مشابه همین وقتی جنبش‌های کارگاه به دنبال گسترش مبارزه خود به جامعه بستند اغلب کانون فعالیت‌هایشان را تغییر می‌دهند. در هر دو حالت ایجاد روابط سلطه‌طلبانه بین جنبش‌های مختلف منجر به برتری مؤثر یک استراتژی بر استراتژی دیگر می‌شود. نهادگرایی شامل برتری استراتژی‌های سیاسی بر استراتژی ریز سیاسی می‌باشد و گسترش نیاز به برتری استراتژی‌های جامعه بر استراتژی کارگاه می‌باشد. نتیجه اغلب مناقشات شدید و زد و خورد اعضای جنبش می‌باشد که روش‌های کمتر رسمی از اعتراضات را ارزیابی کرده یا ترجیح می‌دهد فعالیت‌هایشان را روی کارگاه متمرکز می‌کند.
نتیجه حرکت‌های گروهی بین گروه‌های مختلف به دنبال استراتژی‌های مغایر منجر به هماهنگی ناقص می‌شود که ناظران به عنوان پیوستگی از ان یاد می‌کنند( دی،۲۰۰۴) این الگوهای مشترک منجر به پیوستگی خواهد شده که بین جنبش‌های سیاسی و فرو سیاسی ایجاد می‌شود و نیز در کارگاه‌ها و جنبش‌های جامعه. به دنبال چارچوب مطرح شده در این رساله ما انتظار داریم این الگوهای پیوستگی زمانی‌که جنبش‌ها با وضعیت‌های دشوار روبرو می‌شوند بروز کند. برای مثال، پیوستگی بین جنبش‌های کارگاه و جامعه فضای کافی برای اعتراض ایجاد کند یا همراه با فرآیند کار و نیز فرآیند مشروعیت به صورت مشروط درآید. عین همین پیوستگی‌ها ممکن است بین جنبش‌های سیاسی و فرو سیاسی بروز کند که موضوع مشروط لازم باشد به وسیله کارگزاران کوچک و بزرگ زمینه‌های جدید را از بین برده و نیاز به ساختار فرصت مختلط داشته باشند که برای جنبش‌ها در وضعیت‌های مختلف خویش برنده باشد. برای مثال، حرکت‌های موفق طرف‌دار محیط زیست اغلب نیازمند یک‌سری روش‌های ایستادگی متفاوت در مورد موارد خاص می‌باشند(دلاپورتا و روخت،۲۰۰۲).
برای یک جنبش که با گفتمان سلطه‌طلبانه مدیریت کشمکش می‌نماید نمی‌تواند منفرد و در یک محل باقی بماند این مورد اغلب در مطالعات سازمان و مدیریت تشخیص داده نمی‌شود چرا که محققین به صورت روزافزون اهمیت حالت‌های خاص ایستادگی را از قبیل مبارزات ریز سیاسی در کارگاه‌ها به روشنی بیان نمودند(توماس و دیویس،۲۰۰۵). آنچه که مدل ما سعی در نشان دادن دارد این است که جنبش‌های ایستادگی نیازمند چندگانگی اشکال دارد که هم در کارگاه و هم جامعه روی می‌دهد. برای جنبش‌های موفق و مؤثر، لازم است آنها بتوانند بین استراتژی‌های سیاسی و فرو سیاسی ایستادگی و جامعه و کارگاه به عنوان محل مبارزه‌شان نقل مکان کنند، این پیشنهاد می‌کند که حالت‌های جالب توجه ایستادگی با اشکال مبارزه ترکیب می‌شوند. این به وسیله ساختارهای بسیج رو به گسترش و چارچوب‌های ساختاری حاصل می‌شود که نیم‌کرده‌های اجتماعی را پیموده و احساسات جمعی را برمی‌انگیزد. این فرآیندهاست که ممکن است به بلوک‌های ضد سلطه‌طلب انگیزه بدهد که برخیزند و بتوانند به صورت مؤثر گفتمان مدیریت را به کشمکش برسانند.


● نتیجه گیری
در این رساله ما، به دنبال کشف این نکته بودیم که چگونه با گفتمان مدیریت مقابله می‌شود.ما استدلال کردیم که روش‌های جاری که اشکال ریز سیاسی ایستادگی در کارگاه را بررسی می‌کنند تمایل به در نظر نگرفتن استراتژی‌های ایستادگی گروهی که در چندگانگی اقشار جامعه روی می‌دهد دارند، به منظور خطاب قرار دادن این خلأ ما استدلال کردیم که ایستادگی در برابر گفتمان مدیریت ممکن است به صورت جنبش‌های اجتماعی پنداشته شود. با توجه به فرضیه جنبش اجتماعی ما استدلال کردیم که جنبش‌ها از نظر استراتژی(سیاسی یا فرو سیاسی) و محل مبارزه(کارگاه یا جامعه)متفاوت است. این چارچوب چهار نوع جنبش ایده‌ال را مشخص می‌کنند که با گفتمان مدیریت سر و کار دارد. در حالی‌که هر کدام از این جنبش‌ها مهم هستند شاید جالب توجه‌ترین اشکال ایستادگی نیاز به نوع‌آوری و ارتباطات جالب بین جنبش‌های مختلف دارند تا، بلوک‌های ضد سلطه‌طلبی در برابر گفتمان مدیریت ایجاد کنند، ما استدلال کردیم که این ارتباطات نوین بین جنبش‌ها با ایجاد ساختارهای بسیج عمومی،قالب‌گیری عمومی و احساسات جمعی برقرار می‌شوند.چارچوب نظری که در این رساله ارائه شد یک تعداد از مساعدت‌های بررسی ایستادگی در سازمان و مدیریت را فراهم می‌سازد. ابتدا، ما راهی به حرکت فراسوی هسته فعلی اشکال ریز سیاسی در کارگاه به صورت نمودار ارائه دادیم. ما این‌کار را با استدلال اینکه ممکن است تفکر در مورد ایستادگی به عنوان یک جنبش مفیدتر خواهد بود، ا نجام دادیم. و به ما اجازه می‌دهد تا این حقیقت را دریابیم که اکثر اشکال ایستادگی در برابر مقاومت اغلب گروهی بوده و اغلب مسائل گسترده تری از شرایط فعلی کارگاه را ضامل می‌شود. بررسی ایستادگی به عنوان یک جنبش به ما این حقیقت را گوش‌زد می‌کند که مقاومت در برابر گفتمان مدیریت صرفاً در کارگاه اتفاق نمی‌افتد بلکه مقاومت ممکن است در جامعه نیز روی دهد. بنابراین چارچوب ما کمک می‌کند تا استادان مقاومت در برابر کل جنبش‌های کارگاه و جامعه حساس شده و فعالانه در گفتمان مدیریت درگیر شوند. با استنباط مقاومت به عنوان یک جنبش امیدواریم آثار آتی را که حوزه گسترده‌ای از چالش‌های گروهی را در برابر گفتمان مدیریت مدنظر قرار می‌دهد دعوت به ارائه نکته نظرات بنماییم.
مساعدت دوم این رساله در بررسی ایستادگی نشان دادن روابط فی‌مابین احتمالی است که ممکن است بین اشکال جنبش‌های مقاومت وجود داشته باشد. با بررسی این روابط ما به ترکیبات جالب توجهی از ایستادگی موجود در مدیریت اعتراض اشاره کردیم و فضایی برای استنباط فرآیندهای سازمانی ارائه دادیم، زمانی که، بلوک‌های ضد سلطه‌طلبی در برابر گفتمان‌های مدیریت ایجاد می‌شود. حال این چارچوب کارهای دقیق را می‌طلبد تا فرآیندهای سازمانی مرکب از انواع مختلف ایستادگی را بررسی کنند. برخی سوالات که می‌توانست بررسی شود شامل: کدام ترکیبات در در کدام موقعیت خاص معمول‌تر است، میزان موفقیت هر ترکیب ایستادگی چیست، چگونه پیوندهای سازمانی بین انواع مختلف ایستادگی به وجود می‌آید، و چگونه حالت‌های پیوندی ایستادگی به وجود می‌آیند؟
به جای برتری یک جنبش ایستادگی به جنبش دیگر، هدف اصلی ما استدلال ضرورت تشخیص اشکال متنوع ایستادگی در برابر گفتمان مدیریت در امتداد یکدیگر در اقشار مختلف جامعه بوده است. با وجود این، این به عنوان الگوی اختلاط و جدا کردن پنداشته نشده است. به جای ارائه الگوی چندگانه از جنبش‌های مقاومت ما، مخالفت‌های داخلی و اعتراضات و نیز روابط دیالکتیک بین جنبش‌های مختلف را مورد بحث قرار داده‌ایم. در صورتی که وجود داشته باشند، این رساله سعی کرده است تا استنباط بهتری از چندگانگی موجود بین نیاز به جنبش‌ها برای سازمان‌دهی و نهادینه کردن ارائه کرده‌ایم، و نیاز یکسان به جنبش‌ها برای سر ریز شدن نهادینه‌گی بیان شده است، از نکته نظر ما، آنچه که اکنون برای محققین سازمان و مدیریت ضرورت دارد، این است که پیش‌فرض خود را با مبارزات کارگاه‌ها پاک کنند و به جای آن مقاومت‌های چندگانه در برابر کفتمان مدیریت که در عرصه‌های گسترده‌تری از جامعه روی می‌دهند را مدنظر قرار دهند. آنچه که حیاتی است بررسی روش‌های استراتژیک بین جنبش‌های مختلف و پیوندهای آن به منظور سازمان‌دهی بلوک‌های ضد سلطه‌طلبی می‌باشد که قادر هستند به صورت مؤثر سلطه‌طلبی گفتمان مدیریت را به چالش بیاورند.


نوشته: آندره اسپایسر اِستِفن بوهِم - lمترجم: کبری جعفری
توسط مهدی یاراحمدی خراسانی



مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۹ آوریل ۲۰۲۴

اقتصاد فراصنعتی

+ اقتصاد از چشم‌اندازی زنانه مریم یوسفیان

+ انسان شناسی اقتصادی پیر بوردیو سعدیه صالحی

+ چطور می‌توانیم در زمان رکود اقتصادی بازهم موفق ظاهر شویم؟ حمیدرضا تائبی

+ خلاصه کتاب چالشهای مدیریت در قرن ۲۱،پیتر دراکر سید محمد افقهی

+ چرا زنان مدیران بهتری هستند داریوش نوروزی

+ اقتصاد خرد جوزف استیگلیتز

+ پروفسور مارگلین کسی است که تمامی مدارج اقتصاد نئوکلاسیک را تا انتها طی کرده است استفان مارگلین

+ نگاهی متفاوت در علت یابی کاستی های نظام آموزشی 

+ اقتصاد نفتی کارآفرینی و تولید علم را فلج کرده است 

+ چرا با وجود سخنرانی خوب از نتیجه جلسه راضی نیستید؟ 

+ چگونه مدیران را مدیریت کنیم مترجم: رویا مرسلی

+ ركود از جنگ و امريكا هم خطرناك‌تر است محسن رنانی

+ اقتصاد دانایی محسن عارف

+ نوآوری استراتژيک در چهار مرحله. نادیا شادوش

+ آينده نگري ، تحقیق و توسعه و نوآوری ، جهاني انديشيدن 

+ اقتصاد سیاسی، نفت و بحران اقتصادی ایران / گفت‌وگو با محسن رنانی دکترمحسن رنانی

+ یک دیدگاه فرآیندی از مدیریت دانش مترجم: مصطفی پارسانیا

+ راهنمایان گردشگری،‌ کاشفان سرمایه‌های نمادین دکترمحسن رنانی

+ تحلیل اقتصادی آزادی دکترمحسن رنانی

+ عصر مدیران. 

+ ايران پسا تحریم و بحران در شرکت‌های نفت بين‌المللی  سید کامران باقری

+ با حضور زنان در جامعه به توسعه می‌رسیم دکترمحسن رنانی

+ واكاوي نفت: رنـج اقتصـاد ايـران از سـه تـهديد در گفتگو با ناصر فکوهی دکتر ناصر فکوهی

+ طرحی برای آینده‌نگری اقتصاد ایران علیرضا صابونی‌ها

+ درک دموکراسی 

+ جدل رنانی و مصباحی‌مقدم بر سر توسعه 

+ افق‌های کوتاه مقیاس‌های کوچک فرشاد مومنی

+ صنعت‌داری یا صنعتی‌شدن؟ عباس شاکری

+ روند های جدید پویا در کارآفرینی 

+ خلاقیت راهکاری جهت توسعه گردشگری 

+ فرصت‌های از دست رفته بایزید مردوخی

+ راهکارهای تحقیق اقتصاد بدون نفت دکتر بایزید مردوخی

+ بیم و امیدهای نفتی سعیده شفیعی

+ روندها، فرصت‌ها و تهدیدها حسین تسلیمی

+ شجاعانه اما پر اشتباه دیدره مک کلاسکی/ استاد دانشگاه اقتصاد در شکاگو

+ توسعه انساني يعني توانمند سازي سیدمحمدسعید نوری‌نائینی

+ سودای تغییر بدون تغییر ، اساسی ترین مشکل بنگاههای خصوصی مهندس صلاح الدین همایون

+ دنیای نو اقتصاد نو 

+ مدیریت دانش در سازمان 

+ چطور سازمان ها یمان را برآینده متمرکز کنیم ؟  یان ویلسن / برگردان : مهندس حمید رضا عرفانیان

+ این رکود پایان ناپذیر…! 

+ ﺟﻬﺎﻧﻲﺷﺪﻥ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺭﺍﻫﺒﺮﺩﻱ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺭﻭﺯﺑﻪ ﺣﺒﻴﺒﻲ

+ در آستانه دوره پایان نفت هستیم دکترمحسن رنانی

+ آنچه پیتر دراکر درباره‌ سال 2020 می‌دانست 

+ اصول مدیریت دولتی 

+ سال٩٤، پایان حضور دولت در عرصه توسعه دکترمحسن رنانی

+ بخشی از اقتصاد در آستانه ورشکستگی است دکترمحسن رنانی

+ ما نیازمند انقلابی پایدار هستیم 

+ چالشهای فراروی مدیریت منابع انسانی مهدی صانعی

+ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺟﺪﻳﺪ ﻛﻮﻳﻦ ﻛِﻠﻲ

+ ریشه نابرابری در کجاست؟ پل کروگمن

+ کروگمن، استگلیتز و توماس پیکتی جزء پرنفوذترین اقتصاددانان اکونومیست

+ تحصیل دانایی و مدیریت دانایی جان وَن بِویرن

+ تاثير اجزاء اقتصاد دانش محور بر بهره وري نيروي كار رضا خواجه نائيني

+ جهانی سازی یعنی ادغام اقتصادهای ملی/من منتقد سرسخت‌ راهبردهای‌ اصلاحی‌ مثل‌ «شوک درمانی» هستم/واکنش شدید علیه جهانی‌سازی‌، به علت افزایش نابرابری  استیگلیتز

+ پیش نیازهای اقتصاد دانایی محور زهرا شمسی

+ چرا در صنایع علم محور، قدرت رقابت جهانی نداشته ایم؟ علی بابایی

+ علم اقتصاد در ایران تبدیل به ایدئولوژی شده است 

+ اﺗﻢ, ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻗﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ, ﻧِﺖ، آﻳﻨﺪهي ﻣﺎﺳﺖ ﻛﻮﻳﻦ ﻛِﻠﻲ

+ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺟﺪﻳﺪ ﻛﻮﻳﻦ ﻛِﻠﻲ

+ خدایان مدیریت چارلز هندی

+ اخلاق در رفتار سازمانی مهندس صلاح الدین همایون

+ مدیریت از زبان بزرگمهر بابک بهی

+ اقتصاد دانان فردا_2 

+ اقتصاددانان فردا 

+ رشد اقتصادی بدون سیاستگذاری هوشمندانه امکان پذیر نیست رعیا

+ خرما و کشمش جایگزین واردات شکر مهدی ازرقی

+ ايجاد يك جامعه يادگيرنده پروفسور جوزف استيگليتز

+ رشد اقتصادی در جهان کندتر می شود/ آیا بشر در آینده ثروتمندتر می شود؟ ندای ایرانیان

+ چرا هنوز به مدیران نیاز داریم؟ مترجم: فريبا وليزاده

+ سودهای بانکی مردم را خانه نشین کرد. ثروت های دروغین در اقتصاد پول مبنا دکتروحید شقاقی شهری

+ اقتصاد دیجیتالی  علیرضا ابراهیمی

+ رقابت جهاني در قرن 21 مصطفی مؤمنی

+ ساختارهای جدید سازمانی 

+ داﻧﺶ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﻴﺮي در ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺴﺎﻧﻲ Decision  آرش ﻣﻮﻣﻨﻲ

+ مدیر قرن بیست و یکم  ترجمه و اقتباس: تورج مجیبی و محسن محمدیان ساروی

+ چالش‌های سودآوری و رشد در سازمان‌های قائم به ذات فرنود حسنی

+ سازمان تندآموز  

+ روند آینده رقابت و تقسیم بازار در نظام بانکی ایران  فرنود حسني

+ سازمانهای یادگیرنده  

+ فرهنگ سازمانی سید محمدعلی رجبی

+ سیاست‌گذاری مناسب در خصوص رسیدن به اقتصاد دانش­محور هومن ابوترابی

+ جایگاه ایران در اقتصاد دانش‌محور هومن ابوترابی

+ نبرد با ادم اسمیت (و کارل مارکس) Daniel Jafari

+ بی عدالتی درمیان ثروتمندان زیاد شده / از ثروتمندان مالیات بیشتری بگیرید حتی اگر فقیر شوند 

+ کتاب “سرمایه در قرن ۲۱″ ”توماس پیکتی”  مدرسه اقتصاد

+ مدیریت و سازمان در قرن بیست و یکم  ’امیر یوسفی

+ مدیریت بحران، بحران مدیریت  امیررضا پوررضایی

+ هند و پاکستان در بازار لوازم‌التحریر ایران  

+ نگرشی جدید نسبت به روش های توسعه مدیریت  Gaurav Moda, Anshu Nahar, Jai Sinha

+ بهره گیری از ارتباطات داخلی برای پشبرد استراتژی بقای سازمان عادل میرشاهی

+ چين کپی‌کار را فراموش کنيد!  سيد کامران باقری

+ کارآفرینی و خلق ثروت بدون سرمایه مالی  

+ قابلیت‌های تصمیم‌‌گیری پايدار را به سازمان خود بیاورید  

+ مثبت اندیشی عاملی برای افزایش بهره‌وری در محیط کار  مترجم: نفیسه هاشم خانی

+ چرا مدیران منابع انسانی شانس کمتری برای مدیر عامل شدن دارند؟  مترجم: مریم رضایی

+ بشنويد که افراد دقيقا چه مي‌گويند؟! سيد محمد اعظمی نژاد

+ درگیری شدید سیاسی بین سنت گرایان و تجددگرایان حوزه اقتصاد ایران 

+ چالشهای یک مدیر درایران کنونی صلاح الدین همایون

+ مهارت‌های مدیریتی Eric McNulty



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995