جریان واقعیت ها ؛ نظام های ضد بشری حاکم را به چالش می کشند
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
(بمناسبت عفو قصاص توسط آمنه بهرامی)
برای درک درون مایه و ماهیت واقعیت های زندگی در جامعه خیلی نیاز به کنکاش و استفاده از مدل های تحلیلی نیست هر چند این ابزار دراقدام برای تغییر جامعه بسیار ضروری هستند . با نگاهی به تحولات و حوادث در سطح روزمره جامعه و با نگاهی به واقعیت های درون زندان ها می توان براحتی به ساز وکار نظام های اقتصادی ؛ حقوقی و ارزشی در جامعه پی برد . زندان ها چکیده و عصاره واقعیت های زندگی اجتماعی جاری هستند . درک ساز و کارهای کل جامعه در این محدوده ها بسیار شفاف و عیان بوده و واقعیت های حاکم بر زندگی اجتماعی را می نمایاند . اگر در زندان ها نظام بربریت ؛ توحش و تجاوز و تلاش در جهت تملک و تصاحب شخصیت انسانی و در صورت عدم دسترسی به آن نهایتا" حذف فیزیکی و کشتار انسان ها در برنامه قرار می گیرد ؛ این سازو کاری است که در کل سطح جامعه همواره در جریان است و اقشار وسیعی روزانه با هدف محو زندگی معنوی ؛ ارزش ها و مادی و تجاوز به حقوق اانسان ها صیح را آغاز می کنند و بخش ها و اقشار وسیعی از انسان های باورمند به ارزش ها انسانی و کار و تلاش و خلاقیت با قربانی شدن حقوق انسانی ؛ توهین و تحقیر و از دست دادن حاصل کار و تلاش روزانه ؛ روز را به پایان می برند
عناصر انسانی و دارای ارزش های والا تنها در مقاطعی خاص با عنصر مقاومت می توانند برتری خود را نمایان ساخته و حاکمیت نظام ارزشی ضد بشری را به عقب رانده و یا حتی نابودی مقطعی آنرا مسجل کند ؛ اما منش و حاکمیت پلیدی و پلشتی تنها به عقب می روند تا دوباره در عرصه ای دیگر و بطریقی متفاوت به اعمال تجاوز بپردازد .
چهره مجید موحدی مردکی که ناجوانمردانه آمنه را را از زندگی ساقط کرد در حالیکه در دادگاهها و محاکمات ضجه و شیون می کرد ؛ و برای حفظ چشمانش یعنی همان عنصری را که از آمنه رذیلانه گرفته بود بی تابی می کرد سراسر وجود انسان را مشعون از تنفر ؛ انزجار و مشمئز کننده است . او زبون تر از آن بود که مانند بسیاری جنایتکار آماده پذیرش مجازات باشد و یا برای اعلام انزجار از جنایت خود حتی طناب دار را گردن آویزد . وی نشان داد که موجودی ذلیل و بی مقدار است که حتی نمی توان در عدد وحوش بشمار آورد . وی چنان به زندگی ننگین خود وابسته است که حاضر است این ننگ را تا آخر عمر بدوش کشد .
این وجود دون مایه قبل از اقدام اسید پاشی می خواست آمنه را به تملک و تصاحب خود در آورد– زندگی مشترک برای آنان چیزی جز تملک و تصاحب حیوانی چیزی دیگری نیست - و آنقدر "خود محور" و کور بود که تفاوت های عظیم بین خود و آمنه را نمی دید و درک نمی کرد . آمنه وقتی با نگاه انسانی ؛ افق و چشم انداز خود بوی نگاه کرد چیز قابلی در او نیافت و از اینجهت به وی جواب رد داد و مجید موحدی همانند تمام جنایتکاران وقتی از تسلط بر وی ناکام ماند اقدام به حذف فیزیکی آمنه گرفت امری که نه تنها آمنه را حذف نکرد بلکه او را بالاتر برد و ارزش های والای او را در سطح جهان به نمایش گذارد . آمنه گفت " این عبرتی است برای کسانی که وقتی در قدرت هستند از بکاربردن آن خودداری کنند " . و از آن بالاتر از انتقام پرهیز کنند . مجید تولکی چشمان آینه و صورت زیبا و پر مهر وی را گرفت اما ارزش های آمنه جلوه و گستره های بیشتری یافت . آمنه در جدال مرگ و زندگی ؛ به زندگی والاتری دست یافت .
این پدیده نه تنها بصورت گسترده در سطح جامعه در جریان است بلکه بشکل یک ترا ژدی در هر لحظه و همواره در زندان ها جریان دارد ؛ و انسان های مقاوم ؛ تسلیم نشدنی و مبارز در مرحله مرگ و زندگی قرار دارند . زندانبان ؛ شکنجه گر و بازجو در کاربرد کلیه روش های آزار روحی ؛ فکری و جسمی و با هر ابزار و وسیله ای برای شکستن مقاومت و محو عنصر مبارز و ارزش های انسانی درنگ نمی کنند و نظام حاکم ضد بشری و رهبر فقیه و عالیقدر آن دست این جنایتکاران بدتر از حیوان را تا هر جا که بخواهند باز گذاشته اند تا به محو هر دگربوده گی و ارزش انسانی؛ بپردازند تا اینکه فرد تسلیم نظام اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی اسلام سیاسی و نظام سرمایه داری غارتگر و ولایت فقیه شود . اما علیرغم اینهمه توحش باز ناتوان از حل قطعی موضوع بوده و از ترس و وحشت قیام طبقات محروم و آزاده لحظه ای آرام ندارند .
آمنه نه تنها با روح بزرگ خود نه تنها مجید موحدی جنایتکار را به سخره گرفت بلکه نگاهش به علل و عوامل اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی بود که چنین موجوداتی در درون آن پرورش می یابند و امثال این جنایت ها تنها معلول آن شرایط اجتماعی است . آمنه نشان داد قوانین فقهی و حقوقی اسلام سیاسی و ولایت فقیه تداوم همان نظام فساد و جنایت است که با مشارکت دادن دیگر انسان ها در قصاص می خواهد ؛ کل نظام ؛ روبنای حقوقی و مسئولان جانی و ضد بشری آنرا تطهیر و تبرئه کند و آمنه از این دام هم بسلامت عبور کرد .
پس از این مرحله باید گفت ؛ ناکارآمدی و ضد بشری بودن نظام حقوقی اسلام سیاسی که زن را نصف مرد بشمار می آورد بخوبی عیان شد . دیه چشمان مجید موحدی که مشاهده می کند تا جنایت بیشتری کند همانند هر جنایتکار دیگری بر اساس حکم اسلامی که نگاهی جنسیتی و ضد بشری است دو برابر دیه چشمان آمنه است که تنها برای دیدن واقعیت ها و زیباییها می باشد زیرا آمنه زن است و نگاه حقوقی ولایت فقیه و اسلام سیاسی بیش از این نمی فهمد . بزعم این نظام جنسیت بالاتر از ارزش های انسانی و اخلاقی است .
در این مصاف هر چند آمنه بخشی از زندگی خود را از دست داد و وی را از دیدن جهان محروم کرد اما به درون مایه اعتلاگر و آرمان های انسانی او نه تنها خدشه ای وارد نیامد بلکه در جدال مرگ و زندگی اعتلای بیشتری نیز یافت .
اما چه غم انگیز است که چنین جنایتی را یک دانشجو و تحصیلکرده انجام می دهد و در زمینه بزه جوانان تحصیلکرده ؛ دانشجویان و فارغ التحصیلان وقایعی به وقوع می پیوندد و یا به گسترش میزان مصرف مواد مخدر و شیوع فحشاء و تن فروشی بر می خوریم که قبل از نظام ننگین ولایت فقیه اصلا شاهدش نبودیم و یا شاید با هزاران زحمت به موارد بسیار نادری برخورد می کردیم . در نظام اسلامی بر سر تحصیلکرده گان نیز چه آمده است . بیشک از نظر کمی تعداد دانشجویان در این دوران گسترده گی بسیار زیادی ایجاد شده است اما علی رغم گسترش زیر ساخت ها ؛ امکانات آگاهی ؛ ارتباطات و دانش در این دوران ؛ شاهد کاهش ارزش های انسانی و آرمان های بشری هستیم . ارزش های پست مدرنیستی در سطح جهان با نفی ارزش ها و آرمان های حتی واقع گرا از یکسو و نظام سرکوب ؛ خفقان و کسب سود حداکثر ؛ نظام ارزشی و اخلاقی انسان ها را در سطح جهان و بخصوص ایران به سقوط کشانده است . نظام جهانی جهل و سرمایه با تبلیغ جنبه های منفی فلسفه پست مدرنیستی زیر آب نظام ارزشی و اعتلای انسانی را زد و آنرا به حاشیه برد و زمینه را برای رشد و گسترش ارزش های سرمایه باز کرد .
حاکمین اسلامی نیز در آنجا که تاکارآیی و پذیرش در نظام فلسفی خود می دیدند به گسترش فلسفه لذت گرایی ؛ سود جویی ؛ دم را غنیمت شمردن ؛ و نفی نظام ارزشی اعتلای انسانی پرداختند و خود به رواج سودپرستی ؛ کم جویی ؛ مواد مخدر و سکس همت گماشتند . بی شک اگر آن همیت انسانی و ارزش گرایی و آرمان گرایی دوره قبل را با واقع گرایی آرمان و زیرساخت ها و انقلاب ارتباطات در دوران کنونی ادغام شود دیگر جایی برای طبقات حاکم و ضد بشر نخواهد بود . حاکمینی که با کاهش ابعاد انسانی و محصور کردن وی بعنوان انسان سود جو و منفعت پرست تنها به تحکیم پایه های اقتدار و افزایش ثروت و تحمیل فقر و مسکنت بیشتر به اکثریت جامعه می پردازند . ارزش جان انسان کمترین بهایی است که در بازار آشفته مرگ و زندگی در جامعه سرمایه داری ولایت فقیه و در کل نظام سرمایه داری خریداری دارد
از همین جا بود که در طلوع استقرار نظام ولایت فقیه خمینی فهمید که تا آن دانشگاه ه وجود دارد ؛ خبری از استقرار حکومتش نخواهد بود و اولین گام اعمال حاکمیتش را در نابودی دانشگاه قرارد داد و خیلی عریان و پوست کنده گفت " ما از حمله نظامی نمی ترسیم از دانشگاه می ترسیم " و "خطر دانشگاه از بمب خوشه ای برای ما بیشتر است" .
اما علیرغم تمام جنایت ها ؛ کشتارو تمهیدای که اتخاذ کردند هیچ شکی نخواهد بود که دانشجویان بهمراه مردم آگاه ؛ مبارز ؛ زحمتکش و تحت ستم آخرین میخ را به تابوت حیا ت ننگین جمهوری اسلامی و ولایت فقیه خواهد کوبید و وجود متعفن این نظام در کویر ها دفن خواهد شد تا تمام سرزمین ما از لوث وجود آنان مصون دارد .
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: