دولتهای اروپایی مدتهاست تلاش گستردهای را برای محافظت از کپیرایت آنلاین بهخصوص در عرصه صنعت موسیقی و سینما آغاز کردهاند. این تلاش هرچند با حمایت گسترده صاحبان این صنایع توام شده اما بسیاری از حامیان اینترنت آزاد معتقدند، پشت این تلاشها و حمایتها انگیزههای خودخواهانه برای حذف رقیب نهفته است. نبود مرز مشخصی در این نزاع پیچیده باعث شده است که تاکنون هیچ راهکار مشخص و مشترکی برای حل آن کشف نشود بهخصوص که دو طرف این نزاع دلایل متقاعدکننده خود را دارند.
در این میان، موضعگیری غولهای اینترنتی نیز جالب توجه است. یکی از نکات قابل توجه در این موضعگیریها سردرگمی آنها بین اخلاق در یک سو و اقتصاد در سوی دیگر است. نمونه بارز این سردرگمی را میتوان در موضع اخیر گوگل یافت.
گوگل بعد از چند ماه تحمل فشار بالاخره صریحا در برابر درخواست دولت انگلیس واکنش نشان داده و اعلام کرده که امکان حذف وبسایتهایی که اقدام به قاچاق آنلاین فایلهای صوتی و تصویری میکنند، عملا غیرممکن است. گوگل اعلام کرده است که تاکنون میلیونها لینکی را که اقدام به نقض قانون کپیرایت در سراسر جهان میکنند، حذف کرده است اما درخواست سیستم قضایی یک کشور برای حذف همه سایتهای فعال در این عرصه در واقع تاثیرات مخربی بر آزادی بیان دارد و میتواند باعث حذف رقابت عادلانه در فضای وب شود. گوگل همصدا با حامیان اینترنت آزاد معتقد است بیشتر درخواستهای عمومی برای فیلترینگ وبسایتهای خاص و حذف آن از فهرست جستجو از سوی رقبای آنها مطرح میشود و عمدتا نیز فاقد وجاهت قانونی هستند.
این اولین بار نیست که گوگل در این نزاع پیچیده مجبور به موضعگیری میشود. حدود دو سال قبل، گوگل با تاکید بر ایستادگی بر مواضع اولیه خود اعلام کرد عطای بازار بزرگ چین را به لقایش میبخشد و حاضر به تن دادن به سانسور اینترنتی مورد نظر چین نیست. اما آیا واقعا گوگل سودای اینترنت آزاد را در سر میپروراند. انتشار گزارشی مبنی بر همکاری گوگل با برخی دولتهای جهان در دادن دسترسی به اطلاعات شخصی مخالفانی که در قالب تروریست یا مخل امنیت کشور معرفی شدهاند، نشان میدهد که الزاما پای اخلاق در میان نیست و گوگل برای بقای خود بعضا ناگزیر از همکاری با عوامل سرکوب است. در این میان نیز بسیاری از کارشناسان با بدبینی اعلام کردند که گوگل بخاطر عدم اطمینان از آینده بازار خود در چین تلاش کرده است به قولی، برای خروج ناگزیر خود توجیهی آبرومندانه پیدا کند و در نهایت نام خود را به عنوان حامی اینترنت آزاد جادوانه کند.
آیا آنطور که حامیان اینترنت آزاد میگویند، این نشانه تزلزل اخلاقی است؟ آیا گوگل باید ماهیت اقتصادی خود را فراموش کرده و صرفا از دریچه اخلاق به مساله نگاه کند؟ اینها از جمله سوالاتی است که شاید بتوان آنها را شاخصه قرن بیست و یکم دانست که در آن حوزههای مختلف دیگر مثل سابق از هم منفک نیستند و چنان در یکدیگر تنیده شدهاند که هرگونه موضعگیری را به پدیدهای متناقضنما تبدیل میکنند.