معرفی و بررسی کتاب آزادی اطلاعات و حفاظت از حریم خصوصی در جهان شبکهای
کنترل دانش: آزادی اطلاعات و حفاظت از حریم خصوصی در جهان شبکهای
لورنا اشتفانی
انتشارات دانشگاه آتاباسکا (2011)
275 صفحه
در دو دهه اخیر، تحت تاثیر وقایع سیاسی و جنگ با تروریسم، بسیاری از مردم ایمان خود را به این باور که ارتقای دانش و گسترش علم منجر به پیشرفت اجتماعی و توسعه اقتصادی میشود از دست دادهاند. ما عملا میان دو قطب از جنون گیر افتادهایم: از یک سو القاعده و دیگر متحجران مذهبی و از سوی دیگر سیاستهای جنگطلبانه نومحافظهکاران در ایالات متحده (به خصوص در زمان ریاست جمهوری بوش پسر). با وجود همه شبهههایی که مجلات زرد در کشورهای غربی و انجمنهای مذهبی در ایالات متحده نسبت به علم و دانش وارد میکنند، دانش قدرت است؛ دانش دائما در حال ارتقاست، دانش مقدمه آگاهی و پیشرفت و رفاه بشر است.
گسترش دسترسی به اطلاعات و توسعه ارتباطات در جامعهاطلاعاتی، قابلیت گسترش دانش را هر روز بیشتر میکند اما نقش دولتها در کنترل دانش و نظارت بر نهادهای آموزشی و پژوهشی که بیشترین تولید دانش در آنها صورت میگیرد چیست؟ آیا دولتها میتوانند با کنترل فضای مجازی و اعمال محدودیت دسترسی به اطلاعات، دانش را کنترل کنند؟
فناوری اطلاعات توانایی و ظرفیت ما را برای ذخیره، بازیابی و تبادل اطلاعات بیشتر کرده است. پرسش اینجاست که آیا کسی میتواند دسترسی به اطلاعات را کنترل کند؟ و اگر پاسخ این پرسش مثبت است، چه کسی و بر اساس چه ساز و کاری این اجازه را دارد؟ نویسنده با زبان ساده نگرانیهای مربوط به نظارت و کنترل در عصر دیجیتالی را مطرح میکند. این امر از طریق مرور تاریخچه و کاربرد قوانین مربوطه و مطالعه «رضایت آگاهانه» شهروندان صورت میگیرد.
فصل نخست کتاب مقدمهای بر آزادی اطلاعات و حفاظت از حریم خصوصی است. در این فصل، مفاهیمی همچون دسترسی و محافظت از دادههای الکترونیکی، پاسخگویی و استقلال، شفافیت، حریم خصوصی و دولتمداری مطرح میشود. فصل دوم، مروری بر قوانین بینالمللی حفاظت از حریم خصوصی است. در این فصل به دقت زمینههای شکلگیری قوانین مربوط به حفظ حریم خصوصی و تغییرات آن تحلیل میشود. فصل سوم، مروری بر قوانین بینالمللی آزادی اطلاعات (FOI) است و زمینههای شکلگیری قوانین مربوط به آزادی اطلاعات و تغییرات آن بررسی میشود. فصل چهارم به طور خاص به موضوع اطلاعات پژشکی و تناقض حفظ محرمانگی و آزادی اطلاعات اختصاص یافته است. در این فصل پرونده سلامت الکترونیکی، خصوصی و محرمانه بودن اطلاعات پژشکی، استفادههای ثانویه از اطلاعات پزشکی بیماران و مدیریت اطلاعات بهداشتی مرور میشود. اینجاست که متوجه میشویم چطور در نمونههای مشخصی مانند اطلاعات درمانی، حفظ حریم خصوصی و آزادی اطلاعات در تقابل با یکدیگر قرار میگیرد و حرکت به سمت هر کدام به معنای نقض دیگری است.
فصل پنجم نظارت در عصر دیجیتالی نام دارد که نظارت را «به عنوان شکلی از کنترل اجتماعی» مطرح میکند. فصل 6 مطالعهای جامع در مورد حفظ حریم خصوصی و آزادی اطلاعات در شبکههای اجتماعی (به طور مشخص فیسبوک) است و این تناقض را در شبکههای اجتماعی بررسی میکند. نویسنده درباره شخصیتهای آنلاین، مزایا و مضرات جوامع مجازی، هویت دیجیتالی و کالایی شدن شخصیت سخن میگوید و تحلیلش را در مورد آینده فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی مطرح میکند. فصل 7 جمعبندی مطالب کتاب و ارائه مدلی برای حفظ حریم خصوصی و آزادی اطلاعات در فضای مجازی است.
نویسنده در صفحات پایانی کتاب پرسشهایی برای بحث و مطالعه بیشتر آورده است. این پیوست، بسیار مفید و کاربردی است و میتواند برای دانشجویان و پژوهشگران کشورمان الهامبخش باشد.
درباره نویسنده
لورنا اشتفانی (Lorena Stefanick) دانشیار حقوق و مدیریت مرکز مطالعات حقوقی دانشگاه آتاباسکا است. او لیسانس مطالعات پژوهشی در هنر از دانشگاه بریتیش کلمبیا و فوق لیسانس روابط بینالملل (1983) از دانشگاه کالگری دارد. در سال 1995 میلادی در رشته علوم سیاسی از دانشگاه کوین دکترا گرفت. عنوان پایاننامه دکترایش «ساختار سازمانی جنبش زیستمحیطی کانادا» بود که مورد تقدیر قرار گرفت. دغدغه اصلی او در مطالعاتش شفافیت در جامعهشبکهای است و مقالات متعددی در مورد نقش و جایگاه دولتها در نظارت بر محیطهای آموزشی و نهادهای پژوهشی در عصر اطلاعات دارد. وی مدیریت پروژهای سهساله را در دانشگاه آلبرتا بر عهده داشت که منجر به وضع قانون حمایت از حریم خصوصی توسط دولت کانادا شد. این مطالعه باعث شد دانشگاه آلبرتا اقدام به برگذاری پنج دوره بینالمللی «مطالعات حریم خصوصی در فضای مجازی» کند. اشتفانی همچنین، مدیریت همایش بینالمللی حریم خصوصی در فضای مجازی: قوانین و نظریهها را در سال 2011 بر عهده داشت که توسط این دانشگاه کانادایی برگزار شد.
او عضو شورای توسعه برنامه ملی کانادا در دسترسی به اطلاعات است و در سال 2003 میلادی جایزه پژوهش ملی کانادا را دریافت کرده است. او همچنین یک تجربه آموزشی تعاملی سهساله را با دانشآموزان دبیرستانی سراسر کانادا مدیریت کرده است. علایق پژوهشی او در دو حوزه مشخص «سیاستهای زیستمحیطی و جنبشهای زیستمحیطی» و «حفظ حریم خصوصی در فضای مجازی» متمرکز است.
گزیدهای از گفتوگوی لورنا اشتفانی
اگر از من بپرسید مهمترین نهاد و سازمان یک کشور چیست، بدون شک پاسخ میدهم: دانشگاههای آن کشور. دانشگاه بنیان توسعه، اندیشه و آزادی است. هر چه پویایی فضاهای آموزشی دانشگاهی بیشتر باشد و مطالعات پژوهشی خلاقانهتری در دانشگاهها انجام شود، جایگاه اقتصادی آن کشور مستحکمتر خواهد بود. تحولات دو دهه اخیر و شکلگیری جامعهاطلاعاتی باعث شده این نقش پررنگتر شود...
ارتباط من با دانشگاه آتاباسکا به سالها پیش بازمیگردد. 25 سال پیش نخستین کلاس دانشگاهیام را در این دانشگاه گذراندم اما درسم را رها کردم و وقتم را با اسکيس کردن پر کردم. در نهایت پس از چند سال با هر زحمتی که بود از دانشگاه بریتیش کلمبیا در شهر ونکوور در رشته هنر لیسانس گرفتم. هدفم در زندگی مشخص نبود. به اصرار خانواده در مقطع فوق لیسانس روابط بینالملل دانشگاه کالگری ثبتنام کردم. به خاطر به دنیا آوردن فرزندم، درسم را برای یک سال رها کردم و سرانجام به صورت پارهوقت فارغالتحصیل شدم. در این زمان در سمیناری در دانشگاه آلبرتا شرکت کردم که در مورد «جنبشهای زیستمحیطی: الگوها و مدلها» بود. در مدت این کنفرانس احساس کردم مسیر زندگیام را پیدا کردهام: سیاستهای زیستمحیطی و جنبشهای مرتبط با آن در جهان. به همین دلیل به دانشگاه کووین رفتم تا دکترای علوم سیاسی بگیرم و مطالعهای جامع درباره جنبش زیستمحیطی کانادا انجام دهم.
در دوران دانشجویی، دانشجویی متفاوت بودم، اکنون هم معلم متفاوتی هستم. هیچ گاه به شیوههای سنتی آموزش علاقه نداشتهام و اینترنت راه گریزی برایم باز کرد تا با الگوهای جدید آموزشی آشنا شوم. به همین دلیل شیوه متفاوتی را در تدریس برگزیدم.
مطالعه در مورد جنبش زیستمحیطی کانادا من را با رابطه پیچیده دولت، قوانین و فضای مجازی آشنا کرد. متوجه شدم فناوری اطلاعات بیش از هر چیز بر رشد و تقویت جنبشهای اجتماعی تاثیر داشته است و دولتها تلاش میکنند با ورود به حریم خصوصی افراد، از اقدامات اجتماعی آنان پیشاپیش آگاه شوند. بدین ترتیب تصویری دقیق در ذهنم شکل گرفت. برای نخستین بار همه کارهایی که در زندگی کرده بودم، در یک راستا قرار گرفت: علوم سیاسی، جنبشهای زیستمحیطی، فناوری اطلاعات و حفظ حریم خصوصی. اکنون در مطالعه هر جنبش اجتماعی، بلافاصله از خودم میپرسم نقش اینترنت و فضای مجازی در شکلگیری و توسعه این جنبش چیست؟ دولت چگونه با این جنبش روبهرو شده است؟ این جنبش تا چه اندازه توانسته از فضای مجازی در راستای توسعه اهداف خود استفاده کند؟ دولت تا چه اندازه توانسته به حریم خصوصی افراد درگیر احترام بگذارد؟
اعتقاد دارم جنبش زیستمحیطی کانادا یکی از الگوهای برجسته جنبشهای اجتماعی عصر اطلاعات است. این جنبش به خوبی توانسته همزمان از قوانین آزادی اطلاعات و نیز حفظ حریم خصوصی برای پیشبرد اهدافش استفاده کند. از سوی دیگر در مرز میان قانون و قانونشکنی گام برمیدارد. رفتار دولت کانادا نیز با آن بسیار هوشمندانه و تا حدی همدلانه بوده است.