پارادايم نو آوري در سازمان ها« چالش ها و ضرورت ها »
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[05 Sep 2012]
[ سعيد رضاييان]
محيط پيش روي سازمان هاي امروزي، محيطي سرشار از پيچيدگي ها، تنوع و تغييرات سريع و فزاينده است كه از آن به عنوان عصر سرعت نيز ياد مي شود. تداوم حيات سازمان در يك چنين محيط متحولي، در گرو ايجاد مزيت رقابتي پايدار از طريق مديريت منابع و دانش آفريني است.
آينده شناس معروف الوين تافلر(1995) با نگرش زيبا و قلم گوياي خود در كتاب « به سوي تمدن جديد» چنين آورده است: «سازمان ها از بين خواهند رفت، مگر اينكه جريان مستمر نوآوري در ارائه محصولات و خدمات نوين را ايجاد نمايند». از اين رو، ابتكارات و نوآوري ها در سازمان، ضروري است. زيرا هيچ سهم بازاري، دايمي و حيات هيچ محصولي، قطعي نيست.
نوآوري اين امكان را براي رهبران جامعه و مديران سازمان ها فراهم مي آورد تا در اوج بمانند. بعنوان مثال سيستم هاي جديد راكت براي حمل فضاپيما در مدار زمين براي "ماندن در اوج" و پويا بودن انسان در فضا مي باشد.
كارخانجات براي "باقي ماندن" ناگزيرند كه كيفيت محصولات خود را بالا برده و رضايت مصرف كنندگان را تامين نمايند.
نوآوري، تعريف و عملكرد
نوآوري به جديد بودن ايده ها، روش ها، متدها، ساختارها، رفتارها، نظريه ها و فرهنگ ها و نيز فناوري و مهارت ها اشاره دارد. نوآوري همچنين اشاره به بنيان هاي دانشي دارد كه براي ايجاد فرآورده هاي جديد و سرويس هاي انتقال، توليد، توزيع، براي اداره و مديريت جوامع و براي اداره ي سازمان هاي مختلف به كار برده مي شود.(1)
اين تعريف گسترده، تعريف قاطعي نيست، اما محدوده ي اصلي مفهوم نوآوري را تحت پوشش قرار ميدهد.
با ساختار فكري مديريت نوآورانه، نوآوري، وسيله اي كليدي و استراتژيك براي ترقي، توسعه، عملكرد بالا و صحيح بودن سيستم ها، سازمان و جامعه خواهد شد.
اگر امروز مي گوئيم كه يك كشور توسعه يافته است، اين يعني اينكه توسعه به نوآوري ها و ايده هاي مرتبط با چگونگي مديريت و بهره برداري از منابع و دارايي هاي يك كشور وابستگي دارد. (2)
در حالت كلي، نوآوري در سازمان در چهار بخش انسان، فناوري، سازمان و مديريت مورد بررسي قرار گرفته است. چهار بخش نوآوري عبارتند از:
انسان و نوآوري : سازمانها نوآوري نمي كنند، نوآوري كار انسانهاست، آينده هر سازمان به نوعي وابسته به افراد و چگونگي تلاش آنهاست. اهميت دادن به فرد به عنوان عنصري داراي ارزش كه نقش اجتماعي دارد و ميتواند بر سرنوشت خويش و سازمان تاثير گذارد. جامعه جديد كه بر محور فناوري هاي نوين شكل گرفته است، بر اين باور است كه فرد صاحب راي، فكر و عقيده است و هر فردي را ميتوان رشد داد و بالنده كرد و او را در كارها مشاركت داد و از او نظر خواست و به نظر و راي او اهميت داد و از اين طريق نو آوري ها، خلاقيت ها و استعدادهايش را تا آخرين حد ممكن پرورش داد.(3)
ريشه اين باور در مطلق نبودن ارزشهاست و اين طرز تلقي حاكم است كه هر چيزي را ميتوان با چيزي بهتر و كاراتر جايگزين كرد و همه چيز نسبي است. بدين ترتيب ايده ها و افكار و رفتارها و روش هاي گذشته به آساني در محك تجربه قرار مي گيرند و جاي خود را به چيزي نو و بهتر مي دهند و نوآوري نه تنها پذيرفتني بلكه اصل مي شود. شرط تعالي ذهني انسان نيز همين انعطاف پذيري است كه راه را براي پذيرش تجربه هاي تازه باز مي كند.
بايد پذيرفت كه همواره واهمه از ناشناخته ها و تازه ها براي انسان وجود دارد و از سوي ديگر نفوذ الگوهاي ذهني قبلي، ايده آل ها، استانداردها، ارزش ها و تجربيات تيم هاي قبلي نيز وجود داشته است.
امروزه دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند كه فرق بين انسانها، فرق بين انديشه هاي آنهاست. موفقيت و شكست، حاصل دو نوع طرز تفكر است. هر موفقيتي در دنياي يك انسان موفق، از يك فكر شروع مي شود زيرا انسان اين قابليت را دارد كه به هر آنچه فكر كند، همان را نيز خلق كند. به همين دليل است كه امروزه، بشر به تكنولوژي جديدي به نام "تكنولوژي فكر" روي آورده است تا با استفاده از آن بتواند به جاي انديشه هاي ملال آور، نااميد كننده و فقير گونه، انديشه هاي ناب شاهكارآفرين خلق كند و از اين رهگذر بتواند در دنياي بيرون خود، از زندگي خود يك شاهكار بيافريند. لذا براي پديدار گشتن فرهنگ نوآوري در سازمان، مي بايستي به دنبال يافتن روش هايي براي كمك به شكوفايي دروني افراد سازمان بود. چنانچه انگيزش دروني فرد شكوفا شود، افراد به ابداع و نوآوري دست مي زنند، نه از آن جهت كه از آنان خواسته شده، بل بدين علت كه خود مي خواهند.
باري، نظام گريزي و مقاومت در برابر تغيير امري است كه به صورت پيش فرض در ذهن پاره اي افراد نقش بسته و براي اجتناب از خطرات براي آنها لازم است. هنر مديريت در برقراري تناسب و تعادل ميان ايده هاي نو و ناشناخته در وضع موجود با همراهي با جامعه و وضع مطلوب، كليد موفقيت سازمان است.
فناوري و نوآوري: اگر ما فناوري ها را به عنوان اسبابي، انسان محور بپذيريم در مورد پياده سازي آن در سازمان خود به مشكل بزرگي برخورد نخواهيم كرد.
به اعتقاد نگارنده فناوري اطلاعات در دنياي امروز ويژگي هاي خاص و با ارزشي دارد كه باعث اهميت بيشتر آن در مقايسه با ساير فناوري ها شده است و نقش مهم تر آن بستر سازي براي توسعه ساير فناوري ها نيز مي باشد.
در شرايطي كه مسائل و مشكلات سازماني تا حد زيادي به كوه يخي مي ماند كه بخش اعظم آن زير آب پنهان شده، ميتوان به فناوري اطلاعات به عنوان ابزاري نگريست كه به نمايان شدن مشكلات پنهان سازمان ها و شفاف سازي كمك مي نمايد. به اين ترتيب فناوري اطلاعات تبديل به بستري براي استفاده بهينه از ديگر قابليت هاي سازمان مي شود تا از طريق آن محصولات و خدمات بالاتري ارائه شود.
اين قلم، فناوري اطلاعات را نه فقط به عنوان ابزاري براي اتوماسيون و سرعت دادن به روند امور، بلكه در سطحي بالاتر از مكانيزم هاي اجرايي ارزيابي مي كند چرا كه اين فناوري قابليت نوآوري و عوض كردن فلسفه كار، ساختارها و ارتقاء سازمان به سطوح بالاتر را دارد.
دراين زمينه نوع سازمان هاي ما در مرحله طفوليت و رشد بسر مي برند و در صورتي كه چنين توسعه اي آغاز شود فناوري اطلاعات به ما خواهد آموخت كه چگونه راجع به مسائل فكر كرده، آنها را درك كنيم و براي آنها راه حل مناسب بيابيم. ما براي رسيدن به اين موقعيت نيازمند برنامه ريزي براي توسعه تفكر فناوري اطلاعات هستيم كه خود امري زمان بر است.
سازمان و نوآوري : حسابدهي، حساب خواهي، حسابداري و حسابرسي بعنوان ركن اساسي فرآيند پاسخگويي در سازمان مستلزم وجود اطلاعات و ارزش افزوده براي اطلاعات است.
اين مهم خود ميتواند عامل ايجاد تغييرات بسيار و اصلاحات و نوآوري ها در چرخه كار سازمان باشد. چرا كه مستلزم مشاهده دقيق و موشكافانه عمليات و اقدامات كنترلي، تعهدات و هزينه ها در سازمان است.(4)
نگاه مادي مديران، ارزش زا بودن بسياري از فعاليت ها را زير سوال مي برد. سرمايه گذاري اندكي كه در بخش اطلاعات سازمان ها صورت مي گيرد به خوبي اين ادعا را ثابت مي كند. در حاليكه اگر مكانيزم مديريت يك سازمان بر اساس ارزيابي ارزش هاي يك فعاليت صورت گيرد، نتيجه اي غير از اين عايد سازمانهاي كشور مي شود.
ما نيازمند دوره و شرايطي هستيم كه الگوهاي ذهني مان را در سازمان عوض كنيم تا ميزان خروجي يك مجموعه ملاك موفقيت آن قرار نگيرد بلكه ارزش زا بودن و ثمره آن معيار شاخصي براي توفيقش به حساب آيد.
شور بختانه مي بايستي اذعان داشت از آنجا كه نوعا در سازمان هاي دولتي عنصر "ثمربخشي" به صورت دقيق در برنامه ها مورد مطالبه قرار نمي گيرد، انگيزه براي نوآوري و تغيير كمتر مشاهده و همواره نوعي خود رضايتي در اين سازمان ها ملاحظه مي شود. در مقابل بخش خصوصي كه بقا و دوام آن منوط به ثمر بخشي و دست يابي به نقطه مطلوب است، انگيزه و نياز به تحول و نوآوري در ميان مديران و كاركنان ارشد آن كاملا مشهود مي باشد. نكته قابل توجه براي طراحان برنامه هاي توسعه و تحول در سازمان اينكه، هم اكنون بخش هاي سرنوشت سازي از امور كشور در اختيار سازمان هاي دولتي و يا وابسته به بودجه عمومي كشور است و بايد ايجاد انگيزه و اعتقاد در مديران ارشد جهت ايجاد نوآوري و تحول به عنوان نخستين گام در عمليات استراتژيك مورد توجه قرار گيرد.
مديريت و نوآوري: مديريت كلاسيك و پارادايم نوآوري! اگر چه رويكردهاي تحليلي بسيار گوناگوني براي رفتار مديريتي و سازماني ارائه شده است و هر دانشجوي مبتدي مديريت نيز با ويژگي هاي ساختارهاي كلاسيك و مدل هاي سلسله مراتبي و بروكراتيك آشنا مي باشد، لكن در اين مجال برآنيم تا اين ويژگي ها را از نقطه نظر فناوري اطلاعات و فضاي سايبر و رابطه آن را با نوآوري بررسي كنيم.
در يك سيستم سلسله مراتبي، مديران بروكراتيك قدرت را از طريق كنترل روي ارتباطات، اطلاعات و دانش سازماني بدست مي آورند. در نتيجه مديران در سازمان هاي سلسله مراتبي تمايل به محدود كردن جريان آزاد ايده ها، اطلاعات و انعطاف پذيري سازماني دارند و همه اينها يعني كنترل بيشتر! چون غرض آمد، هنر پوشيده شد!
با توجه به ويژگي هاي برشمرده شده فوق، هنوز يك سوال بي جواب باقي مي ماند: چگونه ميتوان يك سازمان با ويژگي هاي فوق را كه تناقض شديدي با ساختارهاي موجود دارد، را به وجود آورد و در برابر نيروهاي رقيب و نو پاي سازمان ، آنرا حاكم نمود؟
پاسخ در نوآوري ها و سرگرمي هاي پديد آمده در تئوري هاي جديد سازمان و مديريت نوين همچون مديريت كيفيت جامع، تغيير مستمر، بازمهندسي روشهاي انجام كار، نوآوري در فرآيندها، تيم هاي كاري، ورود به شبكه ها و زنجيره هاي فني،خوشه ها، آموزش مستمر، سازمان متعالي، سازمانهاي ياد گيرنده و امثالهم مي باشد. يادآور مي شود، مديريت سنتي توان فهم عميق از ماهيت نيروهاي رقيب و وضعيت بازار و دگرگوني در شرايط كسب و كار و درك قدرت مشتري را نداشت. (5)
نقش اصلي مديران در سازمانهاي مدرن حمايت از نوآوري ها و تلاش هاي خلاق زير مجموعه، برهم افزايي فكري، ارائه تشويق ها و هماهنگي با ديگر گروه ها در سراسر سازمان مي باشد و كنترل مديريتي فقط در رابطه با خدمات رساني بهتر و ارتقاي سطح رضايت مندي مشتـريان از طريق افزايش اثربخشي بكارگيري منابع سازمان، اعمال مي شود. در اين حالت منفعت و مزاياي نوآوري به مشتري مي رسد.
بسياري از اين مباحث مراحل اوليه توسعه پارادايم جديد سازمان و مديريت جديد به شمار مي روند و جامع نگري و ساماندهي توسط فناوري اطلاعات، متكاي نوآوري و ايجاد تغييرات خلاق در آنها بحساب مي آيد.
مديران بايد بدانند كه نگاه ابزاري صرف به مقوله فناوري اطلاعات در مجموعه آنها كارساز نخواهد بود چرا كه برنامه نويسي و آشنايي با نرم افزار و سخت افزار هرگز تحول بزرگي را براي آنان رقم نخواهد زد!
بايد در نظر داشت، در سازمان نوين كنترل بروكراتيك كاهش يافته و كانال هاي ارتباطي گسترش مي يابد و به كاركنان قدرت تصميم گيري، انتخاب و فرصت توسعه ايده هاي خلاق داده مي شود.
تجربه نگارنده گواه اين مدعاست كه جهت عزيمت به سازمان نوين، تمايل كاركنان به پذيرش تغييرات بسيار بيش تر از مديران است! اين مهم مي تواند مورد توجه كارشناسان دست اندركار طراحي پروژه هاي سازمان نوين قرار گيرد.
فرجام سخن
در آغاز سالي هستيم كه به نيكي سال « نوآوري و شكوفايي» نامگذاري گرديده است. اگرچه شرط لازم براي توسعه سازمان ها ، وجود ايده هاي خلاق و نوآور ميباشد، لكن شرط كافي براي عملي كردن چنين ايده هايي، سياستگذاري، برنامه ريزي و ايجاد ساختارهاي مديريتي صحيح است.
اين مهم بار مسئوليت بخش هاي ارائه دهنده خدمات فناوري مديريت و برنامه ريزي را دوچندان مي كند.
در اين نوشتار تلاش گرديد تا با درس گيري از تجارب، نكاتي را كه ميتواند در طراحي فرآيند نوآوري و توسعه آن در سازمان مورد مداقه و توجه قرار گيرد، يادآور و تاكيد شود كه گرچه نوآوري و خلاقيت كار انسانهاست، لكن نظام تدبير و فرهنگ سازماني بايد مشوق نوآوري در سازمان باشد.
با اميد به شكوفايي هر چه بيشتر سازمان هاي كشورمان.
منابع :
1- موج چهارم، دكتر سليمان ايران زاده، نشر افق دانش، 1384
2- گفتگوي سيد جعفر مرعشي با ماهاتير محمد نخست وزير سابق مالزي،نشريه پيام تحول اداري، خرداد ماه 1383
3- خود اتكايي تكنولوژيكي و پيش نيازهاي آن، سازمان برنامه و بودجه، 1371
4- نقش حسابرسان در تعيين اعتبار اطلاعات، منصور اسدزاده، روزنامه شرق، 29/1/1385
5- تغيير الگوهاي قدرت، دكتر اصغر عالم تبريز، نشريه پيام تحول اداري، تير ماه 1384
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: