سعید نعیمی
سامان زمان زاده
سامان زمانیزاده-چند هفته قبل از مهاجرتم بود که با سعید حرف میزدم. گفتم میخواهم مدتی بروم پی زندگی، درس، کار. اولین سئوالی که پرسید، این بود که آیا مشکلی برایم پیش آمده؟ احضار شدهام؟ و یا مشکلاتی مانند این؟ گفتم نه، مسایلی از این دست نیست. ولی میل رفتن دارم. شبیه همان حسی است که در پرندگان مهاجر "بی قراری کوچ" خوانده می شود، احساس می کنم باید بروم. سعید شروع کرد به صحبت کردن، از این در و آن در، از خودش و زندگی و فرزند تازه متولد شده اش. گفت اگر تصمیم به رفتن داری برو. برای مدتی برو که هجرت انسان را می سازد. اواخر صحبتمان ناگهان با خنده گفت اتفاقا من هم یک بی قراری دارم که احساس میکنم باید بروم! برگه ای از کیف دستی اش بیرون کشید و نشان داد، که تازه از قوه قضاییه دریافت کرده بود و از او خواسته بودند برای اجرای حکم خودش را معرفی کند. حکم خنده داری که البته خنده اش برای ماست و زندان رفتنش برای سعید. هنوز قبل از انتخابات بود. سعی کردم دلداری اش بدهم منتها واقعا جای دلداری نبود. ، سعید نعیمی از معدود انسان هایی است که دیده ام, خودش را در معرض قضاوت گذاشته, و بسیار آرام و مطمئن، درستی کارش را به تایید وجدان رسانده و به همین دلیل معمولا آرامش عجیبی دارد. از بی عدالتی و اجحافی که در جریان پرونده اش، حتی در مقایسه با سایر پرونده های مشابه صورت گرفته خبر داد. از اینکه زندان هم بخواهد برود زندان تبریز است و اینکه چرا باید در این شرایط و با کودکی چندماهه، این حکم ناعادلانه را ناگهان به معرض اجرا بگذارند.
دیگر سعید را ندیدم، تا من از ایران رفتم و انتخابات شد و حسن روحانی رییس جمهور شد. بارقه های امید از هرسو که روزگار دگر شده و کشتی بان را سیاستی دیگرآمده. بعد از آن همه بوق و کرنای جهان و کار جهان به کام شد و، آن همه تلفن و دیدار و وعده تحول و چه و چه، هرگز گمان نداشتم سهم سعید نعیمی این باشد و برای اجرای حکمی که این همه مدت معلق مانده بود، فراخوانده شود. آن هم در شرایطی که پس از آن دوره مدید بازداشت و فشار بازجویی و دادگاه، چند صباحی بیشتر نبود که با تولد فرزندش فرصتی یافته بود تا روی دیگری از زندگی را تجربه کند. به هر حال جزئیات پرونده سعید نعیمی، و اجحافی که در حق او شده حتی به تایید قضات دیوان عالی کشور رسیده است. و اینکه چرا علیرغم پذیرفته شدن اعاده دادرسی در دیوان، اینطور با شتاب و صورت ناگهانی سعید برای اجرای حکم فراخوانده میشود واقعا جای سئوال و ابهام دارد. آن هم در شرایطی که حتی مسئولان عالیرتبه دولتی آزادی زندانیان سیاسی را به عنوان دستاورد تغییر شرایط و دولت جدید عنوان می دارند و از آن ابراز رضایت میکنند. و حتی رسانه های خارجی نیز به این موضوع پرداخته اند. به هر حال اگر آزادی بخشی از زندانیان مایه مسرت است و مباهات، مسلما فراخواندن فعالین سیاسی برای اجرای احکامی که مدتها پیش و در پی وقایع سال ۸۸ در دادگاههای ناعادلانه و با اتهامات غیر استاندارد، محکوم شده اند، حقیقتا مایه تاسف است.
تردیدی ندارم که سعید، سعیدی که من در این سالها شناخته ام، با همان آرامش و اعتماد به نفس عجیب و غریب! مظلومانه اما با افتخار و اعتماد به نفس در حال گذراندن دوران زندان خود است. اما این روحیه و صلابت دلیل نمیشود که ما این سئوال را نپرسیم که اگر تحولی رخ داده و بوی بهبودی از اوضاع جهان شنیده میشود، چرا برای عدهای تاثیر آن معکوس بوده است؟ فکر میکنم بد نباشد اگر در بحبوحه این تحولات وسیع و سریع که تمام اخبار جهان را آکنده. توجه، و مهم تراز آن ارادهای برای تغییر سریع وضعیت سعید نعیمی و دیگرانی که شرایط مشابه دارند، وجود داشته باشد. به هر حال سعید نعیمی ها هم از این تدبیر و از این امید سهمی دارند.