تفکر دربارة آينده و حوادث آن سابقهاي طولني دارد. مردم همۀ دورانها همواره مشتاق دانستن آيندة خود بوده اند. شاهد اين واقعيت وجود معابد يونان باستان و رونق حرفۀ طالع بيني است. البته دليل عقه به شناخت آينده و نيز نحوة تفکر دربارة آن در گذر زمان، شاهد تغييراتي بوده است. زماني مردم ميپنداشتند که نميتوانند آينده را تغيير دهند و سرنوشت مقدر آنها تعيين کنندة آيندة آنهاست. و از اين رو، تنها ميخواستند آيندة خود را بدانند. به مرور زمان، اين انديشه رواج يافت که اعمال امروز ما فرداي ما را تعيين ميکند. به اين ترتيب ع قه به دانستن رخدادهاي آينده عموميت يافت. همه ميخواستند روشهاي پيشبيني آينده را بشناسند. اين سؤالها مطرح بود که: آيا آينده پيشرو مطلوب ما نيز هست؟ مسيرهاي مختلفي که ما ميتوانيم در آينده طي کنيم کدامها هستند؟ بهترين مسيرها و ممکنترين مسيرها کداماند؟ پاسخ به اين سؤالها راهي را که براي آينده خود انتخاب ميکنيم، مشخص ميسازد.
اولين ت شهاي سنتي مطالعه آينده از سال 1948 در شرکت رند۱ آغاز شد. پيشگامان اين مطالعات کاپ ن۲، هلمر۳، رشر۴، دالکي۵ و گوردن۶ بودند. عمده اين مطالعات بر مبناي پيشبيني۷ بود که سعي در شناخت وقايع احتمالي جنگ را داشت و بعدها در
مسايل غيرنظامي و اقتصادي نيز به کار رفت. طي اين مطالعات روشهاي ابتدايي و سادة پيشبيني براي لمس و جستوجوي آينده توسعه يافتند. ت شهاي نخست در اين زمينه بر اين فرض استوار بود که براي هر انتخاب امروز، يک آينده ممکن ميتوان تصور کرد. هرچند آينده را حتي براي يک لحظه نيز نميتوان لمس کرد و آينده براي ما ناشناخته است، اما هميشه چيزهايي وجود دارند که ميتوان آنها را پيشبيني کرد. روند موفقيتهاي ابتدايي مطالعات رند در اوايل دهه هفتاد متوقف شد. دليل آن نيز وجود يکسري تصورات غلط دربارة اين مطالعات بود. همگان تصور ميکردند که پيشبينيهاحتماً روي خواهند داد، اما در عمل چنين نشد [1] و همچنين از نظر تئوري نيز، رياضيدانان و ساير متخصصان به اين نتيجه رسيدند که رفتار جامعه بشري مانند يک نظام پويا و پيچيده است و نميتوان آن را در يک چهارچوب از پيش طراحي شده ريخت. گرچه بعضي از رويدادهاي آينده را ميتوان از پيش تعيين کرد، مثل اينکه کودکان امروز، بزرگسالن فردا هستند. ولي بيشتر رويدادهاي آينده غيرقطعياند، بااينوجود باز هم ت شهايي نظاممند براي رسيدن به دورنمايي از آيندة ممکن انجام گرفت . به مرور اين تفکر پديد آمد که پيشبيني آينده بهطورکامل غيرممکن است ولي هر اط عاتي دربارة آينده براي تصميمگيري ميتواند مفيد باشد. از اين رو، از دهه 80 به بعد، مفهوم آيندهنگاري در سياستگذاري جاي گرفت. براي نخستين بار، ژاپنيها در دهۀ 80 از آيندهنگاري بهعنوان ابزار سياستگذاري استفاده کردند. چندين دهه است که در سازمانهاي دولتي و خصوصي، برنامههاي آيندهنگاري در مقياسهاي بخشي، منطقهاي و ملي و در حوزههاي مختلف علم، فناوري، فرهنگ، محيطزيست و غيره اجرا ميشود، ولي در سالهاي اخير زمينه و چشمانداز اين برنامهها بر حوزه علم و فناوري تمرکز داشته است. اکنون آيندهنگاري علم و فناوري ابزار تصميمگيري دولتي در محيط سياست علم و فناوري است و در بسياري از حالت پاسخ سؤالت راهبردي مربوط به علم و جامعه را در يک چشمانداز بلندمدت پاسخ ميدهد. در بيشتر کشورهاي در حال توسعه فعاليتهايي در زمينۀ آيندهنگاري علم و فناوري با سرعت بيسابقهاي پيگيري و اجرا ميشود.
تعريف آيندهنگاري و ويژگيهاي آن
تاکنون تعاريف مختلفي براي آيندهنگاري بيان شده است ولي شايد تعريف زير يکي از بهترين تعريفهاي آن باشد:
»آيندهنگاري ت شي نظاممند براي نگاه به آينده بلندمدت در حوزههاي دانش، فناوري، اقتصاد، محيطزيست و جامعه است که با هدف شناسايي فناوريهاي نوظهور و تعيين آن دسته از بخشهايي که سرمايهگذاري در آنها احتمال سوددهي اقتصادي و اجتماعي بيشتري دارد، انجام ميشود. در واقع، آيندهنگاري يعني آمادگي براي آينده و يعني به کار بردن منابع موجود به بهترين وجه ممکن و در راستاي ارزشها.«
همچنين آقايان ايروين و مارتين براي معرفي مشخصات فرآيند آيندهنگاري، مطالب زير را تحت عنوان CSF ارايه دادهاند :[2]
• تمرکز روي موضوعات بلندمدت۱
• ارتباطات ميان دستاندرکاران عرصه آيندهنگاري۲
• تنظيم و هماهنگسازي استراتژيهاي دستاندرکاران طي برهمکنشها۳
• توافقنظر روي موضوعات و ديدگاههاي مختلف از آينده۴
• تعهد داشتن دربارة نتايج۵
البته اين مفهوم جديد در ادبيات قديم نيز وجود داشت ولي هيچگاه به اين وسعت به کار نميرفت. مث ً در مقالۀ کاپ ن [3] در سال1950 بيان شده است که: »سياستگذاري به انتظاري که ما از آينده داريم، وابسته است و همچنين وابسته به عکسالعملهايي است که در برابر گزينههاي مختلف داريم. سياستگذاران همواره به
علم غيب۶ دربارة حوادث آينده غيرقابل پيشبيني نياز دارند.«
برتري آيندهنگاري بر پيشبيني، دولتها و سازمانها را به اين مطالعات متمايل ساخت. درحاليکه هم پيشبيني و هم آيندهنگاري، شامل ت شهايي براي ارزيابي شرايط آينده بر مبناي اوضاع کنوني هستند، ولي پيشبيني، قابليت پيشگويي نيز دارد. در واقع، پيشبيني نگاه به آيندة کوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت با شيوههايي علمي است که ميتواند بر حسب زمينههاي مختلف جستوجو يا پرسشهاي مطرح دربارة آينده متفاوت باشد. پيشبيني، ميتواند يک آينده يا چندين آينده محتمل را درنظر بگيرد. در واقع، انتخابهاي بسياري براي آينده ممکن است، که از روشهاي پيشبيني براي تشخيص آنها استفاده ميشود. اما ميزان موفقيت در اين زمينه مشخص نيست. کار پيشبيني با شناسايي آيندههاي ممکن و شناسايي مسيرهاي ابتدايي دربارة آينده پايان مييابد. هرچه روشهاي پيشبيني توسعه بيشتري مييابند انتظار ما از آنها براي بهتر پيشبيني کردن رويدادهاي آينده بيشتر ميشود. در ضمن درستي و دقت با افزايش افق زماني پيشبيني، رابطه معکوس دارند.
از سوي ديگر، آيندهنگاري نه تنها شامل درك آيندههاي ممکن است بلکه آمادگي براي اتخاذ تصميماتي براي آينده نيز هست. آيندهنگاري با شناسايي گزينههاي مختلف آينده شروع ميشود و با بررسي اين گزينهها، احتمال وقوع آنها و مطلوبيت آنها را مشخص ميکند. پس از اين مرحله، نوبت به انتخاب گزينههايي براساس معيارهاي امکان1 و مطلوبيت2 ميرسد. (درواقع، خروجي اين مرحله، فهرستي از اولويتهاي برتر از تصاوير آينده است). پس از اين انتخاب و مقايسه با وضعيت حال، تصميمات لزم براي رسيدن به گزينۀ انتخابشده اتخاذ ميشود. اين مرحله کار به برنامهريزي استراتژيک مربوط است که جزو وظايف آيندهنگاري نيست. آيندهنگاري تنها در شناسايي مقصد و يا هدف ت ش ميکند.