جهاني شدن فرهنگ، سياست و اقتصاد
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
در گفتگو با دكتر محمد نهاونديان
جهاني شدن عدالت
جهاني شدن يكي از مسائل اصلي دنياي امروز، هم براي فرادستان غرب و هم براي فرودستان اقصي نقاط عالم، است. براي بسياري، اين مفهوم تداعي كننده بازار آزاد و سازمان تجارت جهاني است، و در نظر عده اي ديگر استيلاي آمريكا و سلطه جويي سيري ناپذيرش تحقق تام و تمام آن است؛ و كم نيستند كساني كه اين سلطه جويي و سيطره را در رفتار فرهنگي، و بگوييم تهاجم فرهنگي، غرب به فرهنگ ها و تمدن هاي ديگر مي بينند. به هر حال، به هر يك از اين ديدگاه ها كه باور داشته باشيم، باز نمي توان منكر رابطه ي وثيق و عميق اين سويه ها و تاثيرات متقابل هركدام بر آن ديگران شد. گروهي معتقدند اگرچه جهاني شدن پديده اي ست اجتناب ناپذير، اما به هر حال با توجه به جريان ها و گرايش هاي جهان امروز مي توان بديل هايي را براي اين جريان پيشنهاد كرد. دكتر نهاونديان، اقتصاددان، در گفتگوي زير به ابعاد گوناگون اين جريان و پيامدهاي آن مي پردازد.
محمدتقي داستاني
ضمن سپاس از قبول اين گفت وگو، به عنوان اولين سؤال لطفاً بفرمائيد منظور از جهاني شدن چيست؟ و چه نسبتي با عدالت برقرار مي كند؟
جهاني شدن در مرحلة اخير خود يعني 20 سال گذشته، عمدتاً در افزايش ارتباطات انسان ها و نهادهاي اجتماعي به لحاظ سرعت و شدت اين ارتباطات، تجلي كرده است. انقلابي كه در فن آوري اطلاعات و ارتباطات رخ داد، سبب اتصال بازارهاي مالي در سراسر دنيا، جريان آزاد و فرامرزي سرمايه، تأثيرات شديد سياست گذاري هاي اقتصادي بر يكديگر و نيز تعامل و تداخل فرهنگ ها شده است. اين شدت يافتن تعاملات در عرصه سياست نيز به وضوح قابل ملاحظه است. اما آن چه كه در باب نسبت جهاني شدن و عدالت بايد مورد توجه قرار گيرد، مسأله حكمراني جهاني شدن است. همان طور كه در داخل مرزهاي يك سرزمين خاص، مهم است كه نهادهاي اجتماعي نسبت به مسأله عدالت حساس باشند و لازم است قاعده مندي هايي به منظور تحقق عدالت مثلاً در عرصه توليد وجود داشته باشد، در جامعه جهاني هم لازم است به سؤال هاي مشابهي بپردازيم و آن حساسيت ها و قاعده مندي ها را پيگيري نماييم. از همين جاست كه بلافاصله به اين پرسش اساسي منتقل مي شويم كه حكمراني جهاني شدن با كيست و چگونه بايد صورت گيرد. اين سؤال خطير مدت هاست كه مطرح شده و انديشمندان گويا با نوعي خلاء در حكمراني جهاني شدن مواجه شده اند. براي پركردن اين خلاء البته گزينه هاي رقيب در تلاش هستند. به وضوح اگر به سياست هاي حاكمان ايالات متحده توجه كنيم، آن ها به دنبال حاكميت يك جانبه خود هستند. اگر چنين اتفاقي رخ دهد، بي عدالتي محض خواهد بود. اين اتفاق بدان معناست كه سردمداران حكومتي كه به فرض دموكراسي، با رأي حدود 250 ميليون نفر از آحاد بشر به قدرت رسيده است، بدون توجه به رأي بقيه اعضاي جامعه جهاني، تعيين كننده قواعد و سياست هاي سراسر جامعه بشري باشند و اين عين بي عدالتي و اجحاف است؛ نتيجه آن هم جز بي عدالتي نخواهد بود. گزينه ديگر آن است كه خلاء حكمراني جهاني شدن را سازمان هاي بين الملل پر كنند. چنان چه حكومت ها در نظام بين الملل به عنوان نماينده ملت ها تلقي شوند و سازمان هاي بين المللي توسط نمايندگان دولت ها اداره شوند، اين گزينه قدري به حكمراني جهاني شدن به نحو عادلانه نزديك تر است؛ گرچه در بسياري از موافقت نامه هاي بين المللي از آن جهت كه روابط قدرت تعيين كننده محتواي موافقت نامه هاست، نشانه هايي از بي عدالتي هاي فاحش را مي توان ديد. گزينه هاي ديگري هم براي پركردن خلاء اين حكمراني هست كه من وارد آن ها نمي شوم اما مي خواهم به يك نمونه اشاره كنم. در سازمان تجارت جهاني كه موافقت نامه هاي آن، حاصل ادوار مختلف مذاكره ميان كشورها بوده است، ملاحظه مي كنيم كه اين قاعده در مورد كالاهاي صنعتي كه عامل مزيت نسبي كشورهاي صنعتي است، وسيعاً مورد توجه و اقدام قرار گرفته است اما در مورد كالاهاي كشاورزي كه محصول كشورهاي در حال توسعه است، متأسفانه اين قاعده و اصل فضاي رقابتي اعمال نمي شود و هنوز هم در كشورهاي پر درآمد صنعتي، حمايت هاي وسيعي از محصولات داخلي كشاورزي صورت مي گيرد. در برابر اين تقاضاي به حق كشورهاي در حال توسعه كه قاعده كاهش تعرفه ها عموميت يابد، تا به امروز مقاومت شده است. مطابق برآورد سازمان ملل، ميزان يارانه هاي كشاورزي در كشورهاي پر درآمد، روزانه يك ميليارد دلار است. به قول يكي از مقامات سابق وزارت بازرگاني انگلستان، كافي است كشورهاي پر درآمد به جاي كمك هاي پر منتي كه به كشورهاي در حال توسعه مي كنند، يارانه هاي تبعيض آميز خود به محصولات كشاورزي داخلي را قطع كنند تا كشورهاي در حال توسعه بتوانند با كالاهاي صادراتي خود به زندگي اجتماعي شهروندان شان سامان بدهند. نگاهي به كارنامه 20 سال گذشته جهاني شدن نشان مي دهد كه در مجموع شكاف ميان كشورهاي دارا و ندار نه تنها كمتر نشده بلكه افزايش هم يافته است. اين بدان معنا نيست كه هيچ يك از كشورهاي در حال توسعه با استفاده از فرصت هاي جهاني شدن نتوانسته ارتقاء يابد. نمونه هاي موفقي هم چون مالزي را هم مي توان مشاهده كرد. اما بيان قطعي اين حكم را مي توان تأييد كرد. در فرآيند فعلي جهاني شدن، يك عزم عدالت خواهانه وجود ندارد. فرآيند جهاني شدن به راه افتاده و فرصت ها و چالش هايي را پديد آورده است. ملت هايي كه از اين فرصت ها به خوبي استفاده كرده و با چالش هاي آن حكيمانه مواجه شوند، مي توانند براي خودشان سامان بهتري را فراهم آورند. اما آن عزم و تدبير عدالت جويانه كه انتظار آن مي رود، در كار اداره و هدايت اين فرآيند در حال حاضر به هيچ وجه وجود ندارد و جاي چنين عزم و اراده اي كاملاً خالي است. بنابراين، توقع اين است كه دولت ها و مجامع عدالت خواه به طور جدي در اين مسير بايد انديشه و اقدام نمايند.
تفكيك ميان جهاني سازي و جهاني شدن ناظر بر چه تفاوت هايي ميان اين دو اصطلاح است؟
در زبان فارسي با توجه به قابليت هايي كه در آن هست، دو ترجمه براي اصطلاح انگليسي Globalization شده است. اين كلمه هم معناي متعدي دارد و هم معناي لازم. معناي متعدي آن درشكل جهاني سازي به كار مي آيد كه به نوعي وجود يك فاعل مختار را در پس يك پروژه نشان مي دهد. اما در ترجمه جهاني شدن بيشتر تأكيد روي يك فرآيند است كه عوامل مختلفي در تعامل با هم روي آن اثر گذار هستند. واقعيت اين است كه وضعيت فعلي جهان هم مشتمل بر پديده هايي است كه حاصل فعاليت ها و در هم تنيدگي هاي خود به خودي و متنوع عوامل مختلف است و هم مشتمل بر اعمال نظرهايي است كه تلاش دارد قسمت هايي از اين جريان و يا حتي همه آن را تحت كنترل خود در آورد و در جهت اهداف و منافع خاصي سوق دهد. از سويي تلاش هاي دولت آمريكا را مي بينيم كه سعي مي كند در فضاي جامعه اطلاعاتي و اينترنتي اعمال نظر و سليقه كند و حتي اعمال جاسوسي اطلاعات كند و از سوي ديگر، شاهد اقيانوس عظيمي از نوآوري ها و ابتكارات و فرصت تبادل آزاد اطلاعات در ميان فرهيختگان، دانشجويان و ديگر علاقه مندان در همين فضاي اينترنتي هستيم. در جريان پيوند و نزديكي بازارهاي اقتصادي هم از سويي اقدامات شركت هاي چند مليتي را مي بينيم كه سعي مي كنند از فضاي رقابتي به نفع يك رقابت نابرابر استفاده كنند و هم از سوي ديگر، بنگاه هاي كوچك و متوسط كشورهاي در حال توسعه، فرصتي مي يابند تا در بازارهاي بزرگ جهاني خود را نشان دهند و سهمي از آن را به خود اختصاص دهند. بنابراين، در واقعيت جهان امروز تركيبي از هر دو اصطلاح مورد نظر را مي يابيم: نكته بسيار مهم اين است كه اگر بخواهيم از موضع يك محقق صرف دانشگاهي خارج شويم و در اين صحنه، فعالانه حضور يابيم، به جاي آن كه منفعل باشيم، لازم است كه در مورد كل اين فرآيند هم جهت گيري خاصي داشته باشيم و آن عبارت است از جهاني شدن عادلانه. يعني جامعه ايران، كشورهاي اسلامي و مجموعه كشورهاي در حال توسعه بايد پرچم جهاني شدن عادلانه را در دنيا بلند كنند.
چه قدر مي توان به تدوين يك بيانيه يا اعلاميه جهاني شدن عادلانه كه در ذيل آن ملت ها، دولت ها، اصناف بزرگ بازرگاني يا سازمان هاي غيردولتي بتوانند به رونق فضاي عادلانه در سطح جامعه بين الملل اهتمام ورزند، خوش بين بود ؟ نظر شما در اين باره چيست؟
به نظر من پديد آوردن چنين بيانيه اي حتماً امكان پذير است. اما اين امكان اگر بخواهد جامه تحقق به تن كند، تلاش بسيار زيادي را مي طلبد. همان طور كه اعلاميه جهاني حقوق بشر تنظيم و تدوين شده است، قطعاً مي توانيم و بايد منشور اخلاق جهاني داشته باشيم. حتماً لازم است برخي فضايل اخلاقي به سند تبديل شوند. همان طور كه بلوغ مقابله با آلودگي هاي زيست محيطي پيدا شده است، ضروري است با آلودگي هاي محيط زيست اخلاقي هم مواجهه مؤثر داشته باشيم. همان طور كه براي حفظ امنيت اجتماعي در برخي كشورهاي اروپائي، بعضي آزادي هاي مدني را محدود كرده اند، به همين ترتيب بايد تعريف جديدي از آزادي مسئولانه در حيات بين الملل داشته باشيم. اين تعريف با نگاه مسئولانه اي كه آموزه هاي ديني به آزادي انسان دارند، بسيار نزديك خواهد بود. لذا به هيچ وجه صحبت كردن از يك اخلاقيات عدالت بنياد، حرف كهنه يا عجيبي نيست بلكه نياز داغ جامعه امروز جهاني است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
يكشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۸ آوریل ۲۰۲۴
انسان گلوبال
|
|