نظمي در درون آشوب
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
با آگاه شدن از اين كه در حال ورود به دوراني جديد هستيم، سئوالهاي مختلفي پيش روي ما خواهد بود. آيا آموزش به شكلي كاملا استاندارد و كاملا منظم ارائه خواهد شد؟ آيا موسسات بسيار عظيمي براي ارائه آموزش تشكيل ميشود و آموزش را سازماندهي ميكند؟ آيا يك سازماندهي در سطح بين المللي و فرا ملي انجام خواهد شد؟ آيا متون علميتائيد شده و معتبر براي آموزش فراگيران مورد استفاده قرار ميگيرد و مقررات سختي براي تصويب و ارائه متون و طي كردن مراحل توليد درسافزارها بر طبق رويههاي فنآوري آموزشي وجود خواهد داشت؟ آيا عدهاي از نخبگان و دانشمندان جهاني بر چگونگي آموزش نظر خواهند داد؟ ... اينها احتمالا سئوالاتي است كه ممكن است به ذهن هر كسي كه علاقمند به اطلاع از وضع آينده است خطور كند. پاسخ اغلب اين سئوالات منفي است.
اين كه چرا اين سئوالات خاص را براي طرح انتخاب كردهايم دليلي خاص و روشن دارد. دليل آن اين است اين سئوالات در ادامه سياست گذاريهاي موجود نظام آموزشي است. اغلب افراد در حدس زدن نسبت به آينده و پرسش از آن، سعي ميكنند راهي كه در حال حاضر در حال طي كردن آن هستيم را مشاهده و نقطهاي جلوتر از آن را حدس بزنند. نظام آموزش و پرورش و آموزش عالي و حوزوي ما در حال دنبال كردن مسيري است كه ظاهرا در مرحله بعدي بايد ما را به ساختارهاي استانداردتر، منسجم تر، متمركزتر و قانونمندتر برساند. اما واقعيت اين است كه چنين مسيري ما را به بن بست كشانده است. يعني مسير آينده از همين راه نميگذرد. ما بايد راهمان را عوض كنيم.
از كشت برنج تا طراحي شبيه سازهاي تفريحي
بر خلاف تصور افرادي كه فكر ميكنند آينده آموزش، آيندهاي استاندارد شده، با دروس استاندارد، يكسان، هماهنگ و مدارس استاندارد خواهد بود و انسان اختيار گزينش و تصميمگيري را ندارد، و مربي و فراگير آينده مانند يك ماشين بي اختيار كه موظف است هر چه به او گفته ميشود قبول و بدون چون و چرا اجرا كند، و توسط عدهاي از تصميم گيرندگان نخبه در مغز سازمان عظيم آموزش، تصميات با روشهاي كاملا علمي اتخاذ شود، دنياي آينده چنين شكلي را نخواهد داشت. بلكه بر عكس و بر خلاف تصويري نظير دنياي ترسيم شده در رمان 1984 جورج اورول كه انسان آينده را به صورت ماشينهاي بي اختيار، مطيع محض و چشم و گوش بسته و مجريان دقيق دستورات صادر شده از بالا تصور ميكند، انسان آينده قدرت تصميمگيري بيشتري ميخواهد و در اختيار خواهد داشت. از تدوين كنندگان متون آموزشي تا مربيان و خود فراگيران، به عنوان كساني كه داراي درك و فهم كافي براي تصميمگيري هستند، هر يك در تعيين چگونگي آموزش موثر خواهند بود و هريك اختيارات بيشتري را نسبت به آنچه هم اكنون وجود دارد خواهند داشت.
در چند سال اخير نظامهاي آموزشي سير معكوسي را طي نموده است. مثلا در آموزش و پرورش كشور ايران، اختيارات به تدريج از معلمان و مدارس گرفته شده و بصورت متمركز در آمده است . معلميكه تا پانزده سال قبل خود نحوه ارزيابي دانش آموز خود را تعيين ميكرد و حتي در بارم بندي نمرات كلاسي و نوع ارزيابي مختار بود، بعضا امروز حتي قدرت تصحيح سئوالات دانش آموز خود را هم ندارد و تصحيح توسط معلم ديگري انجام ميشود. حتي وظيفه طرح سئوالات نيز از او گرفته شده و ارزيابي كاملا متمركزي در كليه سطوح آموزشي انجام ميشود. از خير اشاره به اختيار فراگيران نيز در آموزش كه اصلا بايد گذشت. حوزه علميه نيز در حال سير به سمت تمركز سازماندهي و تصميمگيري است و همان ساختارهاي نظام آموزش صنعتي در آن در حال پياده شدن است.
نشان خواهيم داد چيزي كه در آينده اتفاق ميافتد، خلاف اين مسير را طي ميكند. نه تنها طرح سئوالات و ارزيابي بر عهده معلمان خواهد بود، بلكه چيزهائي نظير قدرت انتخاب كتاب درسي توسط مربي و حتي فراگير، قدرت ارائه مفاد آموزشي توسط افراد مختلف و بصورت آزادانه، قدرت ارائه رشتههاي درسي كاملا متفاوت و غير استاندارد و حتي چيزهائي نظير اختيار فراگير در تعيين سئوالات (هر چند كه ممكن است غير منطقي به نظر برسد)، چيزهاي بديهي خواهد بود كه در آينده با آن مواجه خواهيم شد. در واقع توزيع تصميمگيري و توزيع فعاليتهاي آموزشي جنبههاي بسيار وسيعتري از اينها را در بر خواهد داشت.
رشتههاي استانداردي كه امروز وجود دارد به رشتههاي متعدد و مختلفي كه توسط مراكز آموزشي تعريف ميشوند و (ممكن است چنين رشتهاي اصولا در مراكز ديگر وجود نداشته باشد) تبديل ميشود. مثلا در يك مركز آموزشي ممكن است رشته مهندسي طراحي بدنه اتومبيلهاي سواري تاسيس شود و فراگيران محدودي را براي يك يا چند مركز خاص كار تربيت كند. در مركز آموزشي ديگر در رشته مهندسي طراحي نرمافزارهاي بانكي توزيع شده درس تحليل و تنظيم بستههاي ارسالي در شبكه ارائه ميشود كه منحصر به همين مركز است. در يك مركز ديگر، در رشته كاربرد رياضيات در گرافيك رايانهاي، درس هندسه فراكتالي 2 ارائه ميشود.
مثلا يك دانشمند رشته كاني شناسي در منزل خود مفاد علمي درسي را براي رشته زمين شناسي طراحي ميكند. يكي از دوستان او كه در تدوين درسافزارها تخصص دارد مفاد علميتنظيم شده توسط او را در يك درسافزار سازماندهي و تدوين ميكند. دو موسسه آموزشي در دو نقطه مختلف اين درس ارائه شده را بر روي سايت اين دانشمند در اينترنت مشاهده و آن را براي استفاده در رشتههائي كه تاسيس كردهاند مناسب تشخيص ميدهند و از آن استفاده ميكنند.
خواهيم ديد فراگيري كه امروز تنها مجاز است درس خود را در اين ترم بگيرد يا نگيرد و يا استاد و ساعت ارائه درس را در برخي موارد انتخاب كند، در آينده ميتواند روش ارائه درس را انتخاب و در صورت لزوم تغيير دهد. او ميتواند زمان گذراندن درس خود را تعيين كند. اما اينها فقط به عنوان مزيتهاي ابزار خود آموز همه ماجرا را تشكيل نميدهد. او ميتواند درس جديدي را تعريف كند و از بين مفاد آموزشي ارائه شده و موجود، درس كاربرد نظريه آشوب در گرافيك رايانهاي را با مشاوره استاد راهنماي خود بسازد و اين درس منحصر به فرد را بگذراند. اينها چيزهاي تخيلي نيست. نيازي به سيستمهاي عجيب و غريب و هوشمند هم ندارد. از لحاظ هزينه هم چندان با هزينههاي آموزش امروزي فاصله ندارد، بلكه حتي ممكن است هزينه نهائي آن كمتر هم باشد. در بخش دوم چگونگي امكان پذيري آنها را در ساختار معماري و مدل مطرح شده مورد بحث قرار خواهيم داد.
يك فراگير كه در يك روستا زندگي ميكند و پدرش كشاورز است از 10 سالگي و پس از 5 سال آموزش كه بخشي از آن را در خانه و بخش ديگري از آن را در مدرسه روستاي خود گذرانده است، كار را در مزرعه شروع كرده و به همراه كار، نيمياز روز را به آموزش صرف ميكند. بخشي از اين آموزش را در مدرسه و بخش ديگري را در منزل يا مزرعه خود ميگذارند. او دوره كار و آموزش خود را در رشته كشت برنج و مركبات و پرورش گاو گوشتي و پرورش ماهي در شاليزار و طراحي و ساخت لوازم چوبي تا سطح عالي (چيزي در اندازه فوق ليسانس امروزي) تا 28 سالگي ادامه ميدهد. ممكن است در تمام دنيا در چنين رشتهاي تنها يك نفر تحصيل كند. و ممكن است چنين رشتهاي براي ما در امروز بسيار مسخره به نظر آيد. ولي همانطور كه خواهيم ديد رشتههاي امروزي نزد چنين شخصي در چند سال بعد مسخرگي بيشتري خواهد داشت! تحصيل او پس از اين دوران قطع نميشود. بلكه او حداقل تا ابتداي دوران بازنشستگي همواره بخشي از هفته را در تعداد ساعاتي محدود به آموزش صرف خواهد نمود .
يك فراگير پس از آنكه 9 سال در زمينههاي مختلف و عمومي بر طبق علاقه خود تحصيل كرد در 16 سالگي به كارهاي تجاري و اقتصادي خرد علاقمند شده است و با توجه به كار نيمه وقتي كه در يك موسسه تجاري يكي از اقوام خود ميگيرد، تحصيل خود را در رشته صادرات نرمافزارهاي كمك آموزشي به كشورهاي آسياي ميانه آغاز ميكند و آن را تا 34 سالگي ادامه ميدهد و پس از آن نيز به شكل آموزش ضمن خدمت در ساعاتي محدود از هفته آن را دنبال ميكند، در عين اينكه از 29 سالگي در يك مركز آموزشي شروع به تدريس چند درس و فعاليت به عنوان راهنما و مشاور حدود 6 نفر از فراگيران در رشتههاي نزديك ميكند.
يك فراگير ديگر كه از 11 سالگي به طراحي و مكانيك علاقمند شده است، پس از چند سال گذراندن دروس مختلف در زمينههاي مختلف، ولي مورد علاقه و كارهاي طراحي و مكانيك پراكنده، در 21 سالگي رشته طراحي شبيه سازهاي مكانيكي تفريحي را با مشورت يك شركت توليد كننده اين شبيه سازها آغاز كرده و با همكاري دو نفر از متخصصان اين شركت و سه متخصص آموزشي در زمينههاي طراحي هيدروليك، طراحي بدنه و سختافزارهاي كنترل، درسافزار اين رشته را تعريف كرده و تا 27 سالگي به تحصيل در اين رشته ميپردازد، در عين اينكه در همان شركت سازنده نيز به صورت نيمه وقت مشغول به كار ميشود.
چهار استاد رشته زمين شناسي تصميم به تاسيس يك مركز آموزشي ميگيرند كه در آن رشته زمين شناسي و منابع آب زيرزميني ارائه شود. آنها پس از تامين فضاي كوچكي براي اين منظور و تجهيزات لازم، با تشكيل يك كميته مجازي الكترونيكي در اينترنت از 27 استاد ديگر براي پيوستن در فعاليتهاي اين رشته به صورت پاره وقت دعوت به همكاري ميكنند و اين كميته 31 نفره به تهيه مفاد آموزشي اين رشته مبادرت ميكند. حدود 90 درصد مفاد آموزشي و درسافزارها از دروس آماده (نظير همان درس مورد بحث قبلي) و موجود خريداري يا قرارداد استفاده از آنها منعقد ميشود و 10 درصد آن توسط گروههاي كاري كه زير نظر اعضاء اين كميته فعاليت ميكند به تدريج آماده ميشود. دانشجوياني كه در اين مركز ثبت نام ميكنند در حدود 17 رشته مختلف در حواشي رشته مربوطه تحصيل ميكنند. اين رشتههاي مختلف با تركيبات مختلف دروس رشته مربوطه و نيز تركيب با دروس ارائه شده در ساير مراكز آموزشي ارائه ميشود.
يك فراگير 10 ساله به تحقيق در مورد زيست شناسي و سلولهاي گياهي علاقمند ميشود و شروع به آموزش باز در اين زمينه در يك مركز آموزشي مرتبط با اين رشته ميكند. او تا زمان بازنشستگي به تحقيق و يادگيري و تدريس در اين رشته ادامه ميدهد.
روشهائي متفاوت
فراگير مورد بحثي كه در رشته پرورش برنج تحصيل ميكند، اغلب مبتني بر روش خاصي با نام آموزش مبتني بر نياز به يادگيري ميپردازد. مثلا وقتي با يك نوع آفت خاص مواجه ميشود، بلافاصله از طريق سيستم رايانهاي آموزشي نياز خود را مطرح كرده و آموزشهاي لازم را در همان زمان خواهد ديد. او با آفت نوع الف كاملا آشناست و روشهاي علمي مبارزه با آن را ميشناسد. ولي يكي از فراگيران رشته مشابه كه در منطقه ديگر زندگي ميكند، آموزش لازم براي برخورد با چنين آفتي را نديده است، زيرا تاكنون اصلا با آن در محيط مزرعه برخورد نكرده است. البته هر دوي آنها اقدامات پيشگيرنده در مورد اين آفت را ميشناسند و انجام ميدهند و چگونگي شناسائي اوليه آن را ميدانند.
فراگير ديگري كه مشغول گذراندن دروس رشته طراحي شبيه سازهاي تفريحي است، با ديفرانسيل و انتگرال آشنائي ندارد. در يكي از سالهاي آموزش او به اين علاقمند ميشود كه دليل رفتارهاي نامتوازن يكي از آلات كنترل شيرهاي برقي در باز و بسته كردن جكهاي هيدروليكي را بداند. با درخواست وي براي آموزش تحليلي چنين مبحثي، پس از طرح كليات به او گوشزد ميشود كه براي درك تحليل مربوطه، لازم است تا فرمولهائي را مطالعه كند كه مبتني بر ديفرانسيل است. او طي مدت نسبتا كوتاهي با كمك سيستم آموزشي اقدام به يادگيري ديفرانسيل ميكند و البته فقط جنبههائي را ياد ميگيرد كه براي كاربردهاي مورد نظر يا كاربردهاي جانبي آن لازم است.
اينها همه نمونههائي احتمالي است از دنياي آيندهاي كه ما در آن به فعاليت آموزشي و علميخواهيم پرداخت. بحث ما در اين كتاب آن است كه در دوران آينده آموزش با ساختارهاي متنوع و شكل هاي متنوع، مفاد متنوعي ارائه ميشود كه شخص در بين آنها قدرت انتخاب بسياري دارد. از انتخاب چگونگي آموزش و روش تا انتخاب مفاد و موضوعات حتي در يك رشته خاص. ما از هويت فراگير به عنوان يك محور آموزش سخن خواهيم گفت و انگيزه او را در فراروند آموزش اساسي تلقي ميكنيم. نشان ميدهيم كه چگونه نظام آموزشي اين امكان را فراهم ميكند كه آموزش تا حد امكان مبتني بر خصوصيات و توانائيها و سلائق و استعدادهاي فراگير انجام شود و ابزارها و شيوهاي عملي و امكان پذير را نشان ميدهيم.
آموزش آينده به جاي آنكه همانند آموزش صنعتي امروز به تجزيه فعاليتها و موضوعات و دانشها بپردازد و تجزيه و تحليل را اصل قرار دهد، تركيب را در كنار تجزيه و تحليل اصل قرار داده و ساختارهاي علمي و آموزشي را مبتني بر آن بنا ميكند. ما امروز به فراگيران نظام آموزشي ميآموزيم كه چگونه به مفاهيم تجزيه شده و موضوعات تجزيه شده مسلط شوند و چگونه دل و روده يك موضوع و يك دستگاه و يك بحث را بيرون بريزند، و به تحليل و نقد آن بپردازند. اما هيچ قدمي در تعليم و تفهيم ارتباط بين موضوعات، نگاه كردن به مفاهيم به صورت يك كل، تركيب و طراحي و ساختن يك چيز برنميداريم.
ما امروز به آنها تلقين ميكنيم كه بايد اين را بياموزند چون بزرگان تشخيص دادهاند. به او غذاي از پيش آماده شدهاي را ميدهيم و سپس او را در بياباني رها ميكنيم. در عوض در دوران آينده سعي خواهيم كرد كه به جاي غذا دادن به او، راه يافتن غذا را بياموزيم. به او تفهيم ميكنيم چه چيز خوردني است و چه چيز نيست و به خود آنها اجازه ميدهيم كه در تعيين آنچه بايد بياموزند نقش داشته باشند. به آنها اجازه ميدهيم كه قدرت تعقل و قدرت تصميمگيري خود را پرورش دهند و با اين قدرت به پرورش قدرت خلاقه خود بپردازند. ما به همراه انتقال دانش به او فرادانش را نيز منتقل ميكنيم تا بر اساس آن اطراف خود را روشن كنند و به رابطه بين معلومات خود دست يابند.
ما به جاي تاسيس مدارس تيزهوشان، كه تيزهوشان را چنان مورد بمباران اطلاعات متفاوت قرار داده و ذهن آنها را به يك انباره بزرگ ولي بي مصرف تبديل ميكند، و به جاي آنكه تيزهوشان خود را در اين قتلگاه هوش و استعداد و خلاقيت رها كنيم، با دادن قدرت تصميمگيري و اختيار به خود آنها، اجازه ميدهيم كه به تفكر، تعقل و پرورش هوش خود بپردازند و دانش و اطلاعات مورد نياز خود را خود انتخاب كنند و تنها در اين راه نقش مشاور، راهنما و ارائه كننده دانش را خواهيم داشت. ما به جاي تكيه بر محفوظات و روشهاي مبتني بر محفوظات به تعقل و تفكر تكيه ميكنيم و نه تنها راههاي تفكر و تعقل را به فراگيران ميآموزيم، بلكه به آنها اجازه تعقل ميدهيم.
اينها چيزهائي نيست كه به عنوان يك آرمان و اينكه چيزهاي خوبي است، آنها را مطرح كنيم و بگوئيم پس در دوران آينده خوب است كه اينچنين باشيم و اينچنين عمل كنيم. بلكه در ادامه اين كتاب بر تك تك اينكه چه عواملي در محيط در حال تغيير ما وجود دارد كه ما را مجبور ميكند چنين كاري را انجام دهيم استناد خواهيم كرد. نشان ميدهيم كه چگونه شرايط محيط و اجتماع آينده ما را مجبور ميكند به جاي غذا دادن به او، چگونگي يافتن غذا را بياموزيم. چه عواملي باعث ميشود كه ما مجبور به پذيرش روش آموزش مبتني بر نياز شويم . خواهيم ديد كه اگر به كاربردها توجه نكنيم با چه ابهام و سردرگميدر جامعه مواجه خواهيم شد و اين ابهام چگونه ساختار آموزشي ما را متلاشي ميكند. و نشان خواهيم داد كه اگر نظام آموزشي هويت فراگير را به او ندهد، چگونه اين نظام آموزشي را به خود رها خواهد كرد و خود در پي چاره بر خواهد آمد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۹ آوریل ۲۰۲۴
انسان گلوبال
|
|