در حدود سال 700 پیش از میلاد،اختراع بزرگی در یونان به وقوع پیوست:حروف الفبا.این اختراع پل زدن بر شکاف میان گفتار و زبان مکتوب را امکان پذیر ساخت و گفتمان مفهومی را میسر ساخت.زمینه ساز این نقطه عطف تاریخی، تکامل سه هزار ساله سنت شفاهی و ارتباط غیر الفبایی بود تا اینکه جامعه یونان به چیزی که هولاک حالت ذهنی جدید یعنی((ذهن الفبایی)) می نامد دست یافت.
2700 سال پس از آن شاهد یک دگرگونی تکنولوزی هستیم: یکپارچگی شیوه های مختلف ارتباطات در چارچوب شبکه ای تعاملی. به عبارت دیگر؛ ابرمتن یا فرازبانی که برای نخستین بار در تاریخ شیوه های مکتوب، شفاهی و دیداری-شنیداری ارتباطات انسانی را در چارچوب یک سیستم یکپارچه می سازد. روح انسان در تعاملی نوین میان دو بخش ذهن، یعنی ماشین و زمینه اجتماعی، دوباره وحدت خودرا باز می یابد.
پیدایش سیستم نوین ارتباطات الکترونیکی که وی/گی آن قلمرو جهانی،یکپارچه سازی همه رسانه های ارتباطی و تعامل بالقوه است،در حال تغییر فرهنگ ماست و آن را برای ابد دگرگون می سازد.
یکی از اجزا ی اصلی سیستم نوین ارتباطی،یعنی رسانه های ارتباط جمعی که پیرامون تلویزیون تشکیل شده،به تفصیل مورد مطالعه قرار گرفته است.در اوایل 1960،مک لوهان پیش بینی کرد که رسانه های ارتباط جمعی جهانی و غیر متمرکز خواهند شد.
از جهان گوتنبرگ تا جهان مک لوهان:ظهور فرهنگ رسانه های جمعی
رواج تلویزیون در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم به قول مک لوهان دنیای جدیدی از ارتباطات را ایجاد کردو در سیستمی بازسازی و تجدید ساختار شدند که قلبش از لامپهای خلاو سیمای جذابش از صفحه تلویزیون ساخته شده بود.رادیو مرکزیت خود را از دست داد ولی گستردگی و انعطاف پذیری آن افزایش یافت و سبکها و مضامین خود را با ضرب آهنگ زندگی روز مرۀ مردم تطبیق دادو فیلمهای دارای جلوه های ویژه که بر پرده های بزرگ سینماها به نمایش در می آمدند.روزنامه ها و مجلات حالتی تخصصی یافتند ودر حالی که اطلاعات استراتژیک را در خدمت رسانۀ فراگیر تلویزیون قرار می دادند،به محتوای خود عمق بیشتری می بخشیدند.کتاب جایگاه خود را حفظ کرد،هرچند بسیاری از کتابها ناخودآگاه به متون تلویزیونی تمایل داشتند.
سیستمی را که تلویزیون بر آن مسلط است به راحتی می توان رسانه های همگانی نامید.چند فرستندۀ مرکزی به طور همزمان پیام مشابه ای را برای میلیونها بیننده می کردند.بنابراین محتوا و شکل پیام ها با توجه به کوچکترین مخرج مشترک مخاطبان تنظیم می شد.در مورد شبکه های خصوصی تلویزیونی در زادگاه تلویزیون ،یعنی امریکا،کوچکترین مخرج مشترک مخاطبان ارزیابیهای متخصصان بازاریابی بود.
تلویزیون اساساًچه ویژگی جدیدی داشت؟تازگی تلویزیون در قدرت ایجاد تمرکز و توانایی بالقوه آن به عنوان ابزاری تبلیغاتی نبود.از همه گذشته،هیتلر نشان داد که چگونه رادیو می تواند ابزاری فوق العاده برای ارسال پیامهای یک منظوره یکسویه باشد.آنچه تلویزیون ارائه می کرد در وهلۀ نخست پایان جهان گوتنبرگ،یعنی سیستم ارتباطی ای بود که در سلطه ذهن چاپی و نظم الفبای آوایی قرار داشت.وقتی مارشال مک لوهان به سادگی تمام اعلام کرد که «رسانه همان پیام است»،همه منتقدان خود را (که اغلب به دلیل ابهام زبان ترکیبی اش او را ملال آور می دانستند)به موافقت واداشت:
تنها شباهت تصویر تلویزیون به فیلم و عکس این است که یک ترکیب یا آمیزه غیر کلامی از شکلها ارائه می دهد.در مورد تلویزیون،بیننهده همان صفحۀ تلویزیون است.او با محرکهای نوری که جیمز جویس«حملۀ بریگارد نور» نامیده است بمباران می شود...تصویر تلویزیون یک عکس ثابت نیست.این تصویر به هیچ وجه عکس نیست بلکه طرحی از چیزهاست که بی وقفه در حال شکل گرفتن است و از انگشتان پویشگر نقش می گیرد.این نمای شکل پذیر از طریق عبور نور و نه تاباندن آن ایجاد می شود،و تصویری که بدین گونه شکل می گیرد بیش از این که به تصویر شبیه باشد کیفیت یک مجسمه یا شمایل را دارد.تصویر تلویزیون در هر ثانیه حدود سه میلیون نقطه را به گیرنده می فرستد واز این میان بیننده در هر لحظه تنها چند دوجین را پذیرفته و به تصویر تبدیل می کند.
مک لوهان چنین استدلال میکند که بدلیل وضوح کم تصویر تلویزیون، بینندگان باید فاصله هایی را که در تصویر وجود دارد پر کنند و بدین ترتیب از لحاظ احساسی بیشتر جذب تماشا میشوند (این چیزی است که او به گونه ای تناقص آمیز،«رسانه سرد»می نامد).
در ورای اختلافاتی که در نتایج اجتماعی –سیاسی وجود دارد ،از عقیده مک لوهان درباره توانایی بالقوه تلویزیون برای ارتباط جهانی گرفته تا گرایشهای ضد ماشینی جری ماندر و برخی دیگر از منتقدان فرهنگ توده ای،همه در دونکته بنیادین با یکدیگر توافق دارند:چند سال پیش از اختراع تلویزیون،این رسانه به کانون فرهنگی جوامع ما بدل شد،و استفاده از تلویزیون به عنوان وسیله ای ارتباطی مسأله ای کاملاً جدید است که اغواگری،شبیه سازی حسی واقعیت،و ارتباط پذیری آسان در راستای «حداقل تلاش روانی»از ویژگیهای اصلی آن محسوب می شود.