عرصههای نوآوری نیما و زمانهی ما در سخنرانی سعید سلطانیطارمی:
تحول در شعر فارسی ادامه دارد
عصر روز سهشنبه 29 مردادماه در چهل و پنجمین نشست گروه ادبیات عصر کتاب، مجموعهی شعر «از زلفهای خورشید گرفتن» با حضور شاعر آن سعید سلطانیطارمی به نقد و معرفی گذاشته شد.
در این نشست که در قرائتخانهی کتابخانهی عمومی سهروردی زنجان و در کنار قفسههای پُرکتاب برگزار میشد، ابتدا مهدی جلیلخانی مجری برنامه، گفت: سعید سلطانی طارمی متولد 1333 طارم زنجان است. در سال 1357 در رشتهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد اما در جریان انقلاب فرهنگی از این دانشگاه اخراج گردید. در دیماه 1375 مجموعهی شعری از او با نام «من زمینی هستم» خمیر میشود و سپس در سال 1377 مجموعهی «رجزخوانی مستانهی قابیل» او، توسط نشر اشاره منتشر میگردد.
جلیلخانی افزود: تازهترین آثار شعری او «بدایع شکوهمند زن و زمین» و «از زلفهای خورشید گرفتن» است که هر دو در سال 1385 توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شدهاند. سعید سلطانی طارمی اکنون مدیر سایت دینگدانگ است. در شعرهای او به خوبی میتوان بوی زیتون و طارم را حس کرد، اشعار وی آمیخته با حال و هوای زادگاهش و اغلب در قالب شعر نو نیمایی است.
در ادامه سلطانیطارمی در سخنرانی خود با عنوان عرصههای نوآوری نیما و زمانهی ما، گفت: اول درود میفرستم به روح دوستان شاعرم در زنجان، مسعود افشار و حسین منزوی که زندگی، آنها را از ما گرفت. وی ادامه داد: زندگی جوامع انسانی همیشه در حال تپش و دگرگونی است و هیچ چیزی در جریان زندگی انسان از تغییر و تحول مصون نیست. دگرگونیهایی که در وسایل و شیوهی تولید در جریان زمان رخ میدهد، نیازها و خواستههای بشری را نیز تغییر میدهد.
وی افزود: انسانها زمانی به هنر میپردازند و زیبایی را میبینند که از دغدغهی روزمره و احساس ناامنی اقتصادی خالی باشند، پس دوران طلایی هنر به دوران رشد اقتصادی جوامع باز میگردد. در چنین دورانهایی قواعد و ضوابط آثار هنری تثبیت میشوند و شاهکارها پدید میآیند و در عین حال نطفههای تغییر و تحول در اعماق جامعه شکل میگیرد، و به تبع آن سلیقهی زیباییشناسی نیز تغییر میکند، و آنگاه است که برخی هنرمندان ویژگیهای عصر خود را دریافته، با رعایت سلیقه و روانشناسی تاریخی هنرشان را پدید میآورند و تحولی متناسب با خواست جامعه، خلق میکنند که اینان فرزندان زمان خویشاند.
سلطانی با بیان این نکته که ساختار و صورت شعر قادر به پاسخگویی به مشکلات زمانه نبودند و باید تغییر میکردند از شاعرانی چون تقی رفعت و شمس کسمایی به عنوان چهرههایی درخشان و نوپرداز نام برد و تصریح کرد: آرامشی که جامعهی ایران در عهد ناصری تجربه کرده آرامآرام زمینهی رشد نطفههای تغییر را که قرنهای پیش گرفتار یک ایستایی سمج بود، فراهم کرد. رشد این نطفههای فرهنگی ِ تحولطلبی، منجر به انقلاب مشروطه شد که، هر چند طبقهی حاکم را برنینداخت اما دامنهی اختیارات پادشاه را ولو روی کاغذ محدود کرد و نهادهای نوین را در جامعهی ایران، تقاضا و یا ایجاد کرد. این تحولات تند انبوهی از مسائل تازه را وارد زندگی جامعهی ایران کرد که ادبیات ایران به خصوص شعر فارسی با آنها آشنا نبود و ابزاری لازم جهت بیان آنها نداشت. هرچند شاعران دوران مشروطه به تغییر درونمایهی شعر فارسی برای بیان این تحولات اذعان داشتند، اما در میان آنها شاعرانی بودند که به تغییر درونمایه نیز قانع نبودند.
وی همچنین با اشاره به اینکه تقی رفعت به تمام ضرورتهایی که بعدها نیما یوشیج بر آن پای فشرد پی برده بود، گفت: رفعت معتقد بود که انقلاب سیاسی ایران نیازمند یک تکمله و تتمه یعنی عصیان ادبی است. نیما در هنگام مرگ تقی رفعت، 24 ساله بود و هنوز دو سال لازم بود که شعرهای مهم «ای شب» و «افسانه» را بسراید و 18 سال باید میگذشت تا «ققنوس» نخستین نوزاد تحول ادبی ایران، آفریده شود. نیما با گذار از دالان افسانه به تالار تحول شعر فارسی رسید و درک کرد که اصلاحات ادبی در قالبهای کهن راه به جایی نخواهد برد و اعلام کرد که مصرعهای شعر من زمانی تمام میشود که حرف من تمام شود.
سلطانیطارمی سپس به ویژگیهای شعری نیما یوشیج پرداخت و بخشهای درخشانی از شعرها را خواند و گفت: نیما علاوه بر اینکه تحولی در شعر فارسی ایجاد کرده، پس از گذشتن از دورهی رمانتیسیسم، بنیانگذار شعر سمبولیستی زبان فارسی شد. در واقع او در همهی این مراحل به خصوص در انتخاب سمبولیسم، نیمنگاهی به شعر جهان به خصوص فرانسه داشت اما نگاه اصلیاش به درون بود. او میدانست که این نهال برومند یعنی شعر نو، باید ریشهاش را در اعماق خاک هزار سالهی شعر فارسی محکم کند تا بتواند بر روی ساقهی جواناش بایستد و شاخههایش را به سوی آفتاب بلند کند. او تنها کسی است که در میان انبوه پیامبران شعر فارسی توانست هنرمندانه مرزهای خیال را درنوردیده و به شعر برسد و اشیا را در رؤیاهای ما واقعیت بخشد، زیرا با شیوهی او میتوان به شعر رسید و از این بیهودگی دنیای واقعیتها به سرچشمهی جهان حقیقی دست یافت.
او تأکید کرد: هنوز شعر نیمایی نمونهای است که میتواند جامعهی شعرخوان فارسی را به خود جذب کند. اما شعر نیما موزون است، و این گناهی است که بر نیما بخشیده نخواهد شد چراکه بنا به تعریف قدما شعر باید موزون و مقفّا باشد؛ ولی این تعریف قدما محدود است و دامنهی شعر بسیار بالاست. این امر سبب نمیشود که بپذیریم شعر سخنی است غیرموزون، غیرمقفا و غیرمخیل که هیچ فکری را بیان نمیکند.
در ادامه جلیلخانی گفت: این دومین جلسهای بود که در رابطه با نیما برگزار میشد که اولین جلسه در سال 83 با نقد و معرفی کتاب «بوطیقای شعر نو» اثر شاپور جورکش جریان یافت و سخنان سلطانیطارمی در تأیید نقد جورکش در سال 83 بود.
سپس سعید سلطانی به شعرخوانی پرداخت و اضافه کرد: کاری در دست تهیه دارم با نام الواح سومری که روی سیستم و ساختار الواح سومری شعرهایی سروده شده که چهار نمونه از این شعرها در روی سایت دینگدانگ آمده است و در آینده به صورت یک مجموعه درخواهد آمد. همچنین یک مجموعه با نام زلزله است که از زلزلهی طارم مسائلی در خاطرم مانده و به کتاب شعری تبدیل خواهد شد.
در ادامه مهدی جلیلخانی و زهرا فتحی به نقد و بررسی ویژگیهای کتاب از زلفهای خورشید گرفتن پرداختند.
جلیلخانی گفت:در این مجموعه گاه از کلمات قدیمی و ثقیلی استفاده شده که در شعرنو کاربردی ندارند اگرچه این شعرها در قالب نیمایی سروده شدهاند و بنابراین در برخی موارد اقتضای آن قالب چنین ویژگیهایی را ایجاب میکرده است.
در پایان جلیلخانی با تشکر از حضار زمان جلسهی بعدی گروه ادبیات عصرکتاب را بعد از ماه رمضان اعلام کرد.